کد مطلب: ۳۱۵۱
تعداد بازدید: ۲۲۰۲
تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱۳۹۸ - ۱۳:۵۰
قصه‌های قرآن(۷۴)
هنگامی ‌که حضرت یونس(ع) در شكم ماهى بزرگ، قرار گرفت، ماهى در درون دریا حركت می‌کرد به دریاى قُلزُم رفت و سپس از آنجا به دریاى مصر رفت، سپس از آنجا به دریاى طبرستان (دریاى خزر) رفت، سپس وارد دجله بصره شد، و بعد یونس را به اعماق زمین برد.

حضرت یونس(ع)| ۲

 

نجات یونس(ع) و بازگشت او به‌ سوی قوم خود


آرى، حضرت یونس(ع) وقتی ‌که در شكم ماهى بزرگ قرار گرفت در همان‌ جا دل به خدا بست و توبه كرد، خداوند به ماهى فرمان داد، تا یونس را به ساحل دریا ببرد و او را به بیرون دریا بیفكند.
یونس همچون جوجه نوزاد و ضعیف و بى بال‌ و پر، از شكم ماهى بیرون افكنده شد، به ‌طوری ‌که توان حركت نداشت.
لطف الهى به سراغ او آمد، خداوند در همان ساحل دریا، كدوبُنى رویانید یونس در سایه آن گیاه آرمید و همواره ذكر خدا می‌گفت و کم‌کم رشد كرد و سلامتى خود را بازیافت.
در این هنگام خداوند كرمى فرستاد و ریشه آن درخت كدو را خورد و آن درخت خشك شد.
خشك شدن آن درخت براى یونس، بسیار سخت و رنج‌آور بود و او را محزون نمود. خداوند به او وحى كرد: چرا محزون هستى؟ او عرض كرد: «این درخت براى من سایه تشكیل می‌داد، كرمى را بر آن مسلط كردى، ریشه‌اش را خورد و خشك گردید.»
خداوند فرمود: تو از خشك شدن یك ریشه درختى كه، نه تو آن را كاشتى و نه به آن آب دادى غمگین شدى، ولى از نزول عذاب بر صد هزار نفر یا بیشتر محزون نشدى، اكنون بدان که اهل نینوا ایمان آورده‌اند و راه تقوا به‌ پیش گرفتند و عذاب از آن‌ها رفع گردید، به‌ سوی آن‌ها برو.
و به نقل دیگر: پس از خشك شدن درخت، یونس اظهار ناراحتى و رنج كرد، خداوند به او وحى كرد: اى یونس! دل تو در مورد عذاب صد هزار نفر و بیشتر، نسوخت ولى براى رنج یك ساعت، طاقت خود را از دست دادى.
یونس متوجّه خطاى خود شد و عرض كرد:
«یا رَبّ عَفوَكَ عَفوَكَ»؛
«پروردگارا، عفو تو را طالبم، و درخواست بخشش می‌کنم.»
یونس به ‌سوی نینوا حركت كرد، وقتی ‌که نزدیك نینوا رسید، خجالت كشید كه وارد نینوا شود، چوپانى را دید نزد او رفت و به او فرمود:
«برو نزد مردم نینوا و به آن‌ها خبر بده كه یونس به ‌سوی شما می‌آید.»
چوپان به یونس گفت: «آیا دروغ می‌گویی؟ آیا حیا نمی‌کنی؟ یونس در دریا غرق شد و از بین رفت.»
به درخواست یونس، گوسفندى با زبان گویا گواهى داد كه او یونس است، چوپان یقین پیدا كرد، با شتاب به نینوا رفت ورود یونس را به مردم خبر داد. مردم كه هرگز چنین خبرى را باور نمی‌کردند، چوپان را دستگیر كرده و تصمیم گرفتند تا او را بزنند، او گفت: من براى صدق خبرى كه آوردم، برهان دارم، گفتند: برهان تو چیست؟ جواب داد: برهان من این است كه این گوسفند گواهى می‌دهد. همان گوسفند با زبان گویا گواهى داد. مردم به‌ راستی آن خبر اطمینان یافتند، به استقبال حضرت یونس(ع) آمدند و آن حضرت را با احترام وارد نینوا نمودند و به او ایمان آوردند و در راه ایمان به‌ خوبی استوار ماندند و سال‌ها تحت رهبرى و راهنمایی‌های حضرت یونس(ع) به زندگى خود ادامه دادند.[1]
 

ملاقات یونس(ع) با قارون در اعماق زمین


از امیرمؤمنان على(ع) نقل شده: هنگامی ‌که حضرت یونس(ع) در شكم ماهى بزرگ، قرار گرفت، ماهى در درون دریا حركت می‌کرد به دریاى قُلزُم رفت و سپس از آنجا به دریاى مصر رفت، سپس از آنجا به دریاى طبرستان (دریاى خزر) رفت، سپس وارد دجله بصره شد، و بعد یونس را به اعماق زمین برد.
قارون كه در عصر موسى(ع) مشمول غضب خدا شده بود (و خداوند به زمین فرمان داده بود تا او را در كام خود فرو برد) فرشته‌ای از سوى خدا مأمور شده بود كه او را هر روز به ‌اندازه طول قامت یك انسان، در زمین فرو برد. یونس(ع) در شكم ماهى، ذكر خدا می‌گفت و استغفار می‌کرد. قارون در اعماق زمین، صداى زمزمه یونس(ع) را شنید، به فرشته مسلّط بر خود گفت: «اندكى به من مهلت بده، من در اینجا صداى انسانى را می‌شنوم!»
خداوند به آن فرشته وحى كرد به قارون مهلت بده. او به قارون مهلت داد، قارون به صاحب صدا (یونس) نزدیك شد و گفت: تو كیستى؟
یونس: «اَنَا المُذنِبُ الخاطِىءُ یونُسُ بنِ مَتَّى»؛
«من گنه‌کار خطاكار یونس پسر متّى هستم.»
قارون احوال خویشان خود را از او پرسید، نخست گفت: از موسى چه خبر؟
یونس: موسى(ع) مدّتى است كه از دنیا رفته است.
قارون: از هارون برادر موسى(ع) چه خبر؟
یونس: او نیز از دنیا رفت.
قارون: از كُلثُم (خواهر موسى) كه نامزد من بود چه خبر؟
یونس: او نیز مرد.
قارون، گریه كرد و اظهار تأسّف نمود (و دلش براى خویشانش سوخت و براى آن‌ها گریست)
«فَشَكَرَ اللهُ لَهُ ذالِك»؛
«همین دلسوزى او (كه یك مرحله‌ای از صله‌رحم است) موجب شد كه خداوند نسبت به او لطف نمود.»
و به آن فرشته مأمور بر او خطاب كرد كه عذاب دنیا را از قارون بردار (یعنى همان‌جا توقّف كند و دیگرى روزى به‌ اندازه یك قامت انسان در زمین فرو نرود كه عذاب سختى براى او بود)
و در حدیث امام باقر(ع) آمده: هنگامی ‌که آن ماهى به دریاى مسجور رسید، قارون كه در آنجا عذاب می‌شد زمزمه‌اى شنید، از فرشته موكّلش پرسید: این زمزمه چیست؟ فرشته گفت: زمزمه یونس(ع) است ...
آن فرشته به التماس قارون، او را نزد یونس آورد، قارون احوال خویشانش را از یونس(ع) پرسید، وقتى دریافت آن‌ها از دنیا رفته اند، گریه شدیدى كرد، خداوند به آن فرشته فرمود:
«اِرفَع عَنهُ العَذابُ بَقیةَ الدُّنیا لِرَقَّتِهِ عَلى قَرابَتهِ»[2] [كه ترجمه اش ذكر شد].
 

چند درس آموزنده و بزرگ از داستان یونس(ع)


در زندگى و داستان كوچك حضرت یونس(ع) كه در قرآن آمده، درس‌های بزرگ است كه در اینجا به ‌پاره‌ای از آن‌ها اشاره می‌شود:
1. باید در امور به‌ خصوص نفرین براى نابودى افراد، شتاب‌زدگی نكرد، و تا احتمال هدایت وجود دارد، با کمال صبر و مقاومت وقار، براى هدایت مردم تلاش نمود. پیامبر اسلام(ص) بر همین اساس رفتار می‌کرد، در یكى از موارد، سرسختى و لجاجت مشركان به‌ جایی رسید كه نزدیك بود پیامبر اسلام آن‌ها را نفرین كند. خداوند به او خطاب نموده و فرمود:
«فَاصبِر لِحُکمِ رَبِّکَ وَ لَا تَکُن کَصَاحِبِ الحُوتِ اِذ نَادَی وَ هُوَ مَکظُومٌ.»
«اکنون که چنین است صبر کن و مانند صاحب ماهی(یونس) مباش (که در تقاضای مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولی گردید) در آن هنگام خدا را خواند در حالی که قلبش پر از اندوه بود.»
2. در میان اقوامِ گنهکارِ مشمول عذاب الهی، تنها یک قوم که همان قوم یونس(ع) بودند قبل از عذاب ایمان آوردند و نجات یافتند، و این موقعیّت به خاطر راهنمائی‌های یک عالم آگاه و دلسوز اتّفاق افتاد.
خداوند در قرآن می‌فرماید: «چرا در هیچ یک از شهرها و آبادی‌ها به موقع ایمان نمی‌آورند تا موجب جلوگیری از عذاب آن‌ها شود، جز قوم یونس(ع) که آن‌ها به موقع ایمان آوردند و از عذاب رسواکننده‌ی دنیا نجات یافتند، و تا پایان زندگی‌شان از مواهب زندگی بهره‌مند شدند.»[3] اگر دیگران هم چنین باشند مانند آن‌ها نتیجه خوبی خواهند گرفت.
3. خداوند در بیان نجات یونس(ع) می‌فرماید:
«فَنَادَى فِى الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّى كُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فاستَجَبنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الغَمِّ و كَذلكَ نُنجِى المُؤمِنینَ»؛
«یونس در آن ظلمت‌های متراكم (داخل شكم ماهى) فریاد زد: خداوندا! جز تو معبودى نیست، تو منزّه هستى، و من از ستمكارانم - ما دعاى او را به اجابت رساندیم و او را از آن اندوه نجات دادیم و همین‌گونه مؤمنان را نجات می‌دهیم.»[4]
از جمله: «وَ كَذلكَ نُنجِى المُؤمِنینَ»؛«و همین‌گونه مؤمنان را نجات می‌دهیم.» فهمیده می‌شود كه این یك قانون سرنوشت‌ساز براى همه مؤمنان است و اختصاصى به یونس(ع) ندارد، هر مؤمنى باید داراى این ویژگی‌ها باشد یعنى:
1- به حقیقت توحید و معبود یكتا توجّه كند.
2- ذات پاك خدا را از هر گونه عیب و نقص منزّه بداند.
3- به گناه خود اعتراف و اقرار كند.
چرا که مجازات‌های الهى بر دو گونه است: 1 - مجازات استیصال 2 - مجازات تنبیهى، در مجازات تنبیهى قبل از ورود مجازات، اثر مجازات به بنده می‌رسد، و اگر بنده خود را پاك سازد، نجات پیدا می‌کند.
4. پیامبر اسلام(ص) و امامان(ع) در مناجات و راز و نیاز خود به خدا عرض می‌کردند:
«اَلّلهُمَّ لا تَكِلنِى اِلَى نَفسِى طَرفَةَ عَینٍ اَبَداً»؛
«خدایا مرا به ‌اندازه یك چشم به هم زدن، هرگز به خودم وانگذار.»
امّ سلمه(س) شبى پیامبر اكرم(ص) را در این حال دید كه این دعا را می‌کرد، علّت را پرسید. پیامبر(ص) فرمود: «ایمن نیستم. خداوند یک‌ لحظه یونس(ع) را به خودش واگذارد، آن ‌همه دچار بلا شد.»[5]
ابن ابى یعفور می‌گوید: امام صادق(ع) را دیدم دست‌هایش را به ‌طرف آسمان بلند كرده و قطرات اشكش از روى محاسنش جارى بود و می‌گفت:
«رَبِّ لا تَكِلنِى الى نَفسِى طَرفَةَ عَین اَبَداً لا اَقَلَّ مِن ذلكَ و لا اَكثَرَ»؛
«پروردگار! مرا به‌اندازه یك چشم ‌به‌ هم‌ زدن، و نه كمتر و نه زیادتر از این به خودم وانگذار.»
سپس رو به من كرد و فرمود: خداوند یونس(ع) را به ‌اندازه كمتر از یك چشم ‌به ‌هم ‌زدن به خودش واگذاشت و چنان گناه (ترك اولى) و مكافاتى به سراغش آمد.
عرض كردم: آیا حالش به حالت كفران رسید؟ فرمود: نه، ولى اگر كسى در این‌گونه حالت باشد و (بى توبه) بمیرد، هلاك می‌شود.[6]
آرى، راه، بسیار باریك است، باید از درگاه خدا همواره استمداد نمود، وگرنه یک ‌لحظه هوسرانى، یک ‌عمر پشیمانى را به دنبال خواهد آورد.
5. عُرفا گویند: (چنان ‌که در اشعار مثنوى آمده:) گرچه قرار گرفتن یونس(ع) در شكم ماهى یك نوع مكافات بود، ولى همان معراج او بود كه عجایب دریا را دید، و ساخته و تربیت شد و پاك و باصفا بازگشت. اگر معراج پیامبر(ص) در آسمان‌ها بود، معراج یونس در دریاها بود. براى خدا بالا و پایین فرقى ندارد.
بنابراین باید همچون یونس(ع) در سختی‌ها و شدّت‌ها با گفتن «لَا إلهَ إلّا الله سُبحانَكَ إِنِّى كُنتُ مِنَ الظَّالِمینَ» خود را به معراج ببریم، و در ملكوت اعلى سیر كنیم تا نجات یابیم.
به قول یكى از عرفا؛ یونس(ع) در چهار تاریكى امتحان شد:
1. تاریكى ذلّت 2. تاریكى بیم و عقوبت 3. تاریكى دریا و تلاطم 4. تاریكى شكم ماهى.
پیامبر(ص) فرمود: «تُفَضِّلُونى عَلَى یُونُسَ بنِ مَتَّى»؛
«مرا (در این جهت كه یونس ترك اولى كرد و در شكم ماهى قرار گرفت) بر او ترجیح ندهید.»
گفت پیغمبر كه معراج مرا/ نیست بر معراج یونس اجتبا[7]
آنِ من بالا و آن او نشیب/ ز آن ‌که قرب حقّ برون است از حسیب
قرب نى بالا، نه پستى رفتن است/ قرب حقّ از حبس هستى رستن است
نیست را چون بالای است و زیر/ نیست را نه زود و نه دور است و دیر
كارگاه صُنع حقّ در نیستى است/ غَرّه هستى چه دانى نیست چیست
کوتاه‌ سخن آن ‌که: چنان ‌که مولانا در این اشعار گوید: پلّه‌های معراج به محو شدن و خود را هیچ دانستن در برابر عظمت خدا است، كسى كه در حقیقت خدا را شناخت و با تمام وجود اقرار به تقصیر و ناچیزى خود كرد، در مسیر معراج قرار گرفته است. یونس(ع) چنین كرد، و به معراج رسید و سرانجام بر قلّه معراج راه یافت.
پایان داستان‌های حضرت یونس(ع)


 پی‌نوشت‌ها


.[1] تفسیر برهان، ج 2، ص 200 - 202؛ بحار، ج 14، ص 384.

.[2] تفسیر قمى، ص 694، بحار، ج 14، ص 391 و 400.

.[3] یونس، 98.

.[4] انبیاء، 87 و 88.

.[5] بحار، ج 14، ص 384.

.[6] اصول كافى، ج 2، ص 581.

.[7] اجتبا: برگزیدگى.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

محمّد محمّدی اشتهاردی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: