ضرورت عقلی دو فریضهی امر به معروف و نهی از منکر
علاوه بر راهنماییهای دین، عقل هم به عظمت و اهمّیتِ این دو فریضه اعتراف دارد و آن را تأیید مینماید. در دیدگاهِ عقل، با توجّه به آثار و ثمرات فراوان و پراهمیت امربهمعروف و نهی از منکر (که در آینده بدان خواهیم پرداخت)، این دو فریضه از ضروریاتِ یک اجتماعِ پیشرفته است. در واقع، امربهمعروف و نهی از منکر بهعنوان یک نیاز ضروری برای امروزِ جامعه، و عامل رشد و پیشرفتِ فردای آن به شمار میرود؛ زیرا میتوان جامعه را هم چون یک مجموعهی دارایِ اجزایِ مرتبط، به یک موجود زنده و پیکر فعّال و دارای حیات تشبیه کرد که از یکسو در حال رشد است و از سوی دیگر حیاتش در مَعرضِ آفات و امراض و حوادثی میباشد که اصلِ حیات و رشد او را تهدید میکند.
به همین خاطر، همانگونه که در بدنِ یک موجود زنده در هنگام آفرینش، سامانههایی برای رشد و تداومِ حیات قرار دادهشده و نیز عوامل و ابزارهایی برای دفعِ آفات و مقابلهی با میکروبها و ویروسها و هر چیزی که ممکن است حیاتش را تهدید کند، معیّن گردیده، همچنین در درونِ یک نظام کاملِ اجتماعی نیز باید سامانههایی وجود داشته باشد که آن را از آسیبها مصون بدارد و رشد جامعه را تضمین کند. بهعبارتدیگر، نظام پیشرفته و کارآمدی که میخواهد از هر حیث، نیازهای جامعه را مورد توجّه قرار دهد و آنها را برآورده سازد، باید در درونش سامانههایی پیشبینی شود تا این دو وظیفهی مهم را به عهده گیرد: یکی اینکه اجتماع را از فساد و تباهی و ازهمپاشیدگی حفظ کند، و دیگر آنکه رشد و شکوفایی جامعه و سیر تکاملی آن را تضمین نماید.
یکی از سامانههای مهمی که در درون نظامِ اجتماعی اسلام بهعنوان یک نظام کامل و پیشرو برای تأمینِ این دو غرض در نظر گرفتهشده، دو فریضهی امربهمعروف و نهی از منکَر میباشد که بدون اقامهی آنها حیاتِ متعالی فرد و جامعه، حاصل نخواهد شد. در واقع، امربهمعروف و نهی از منکر در جامعهی اسلامی و نظام دینی دو کارکرد مهم و اساسی را همزمان داراست: الف) بهعنوان یک سامانهی حفاظتی، اساسِ جامعه را از نابودی حفظ میکند؛ ب) بهعنوان یک سامانهی کمال دهنده، جامعه را بهسوی اهداف برتر سوق میدهد. و این چیزی است که هم از تحلیل عقلی این دو فریضه دانسته میشود و هم از آیات قرآن و روایات ائمّهی هُدی(ع) به دست میآید.[1]
بهبیاندیگر جامعهی انسانی همچون پیکر واحدی است که تمام اعضاء و جوارح آن به شکل مستقیم و غیرمستقیم در ارتباط با هم فعّالیّت میکنند و قطع این ارتباط به معنای ایجاد آسیب و خلل در این پیکره و یا حتّی نابودی و عدم حیات آن میباشد. به همین جهت تمامی اعضا در آن از یکدیگر تأثیر گرفته و بر روی هم تأثیر میگذارند. در ادبیات و اشعار شاعران نیز این حقیقت بهخوبی هویداست، چنان چه در این بیت معروف آمده است:
بنیآدم اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار / دگر عضوها را نماند قرار
بنابراین، اگر در اجتماعات انسانی کارهای شایسته و صالح انجام شود، تأثیر آن همه را بهرهمند ساخته و اگر اعمال و افکار ناپسند رواج پیدا کند، شومی آن دامن سایرین را نیز خواهد گرفت. لذا قوانینی که در جوامع بشری تدوین میشود، روی همین اصل تکیه دارد، یعنی آزادیهای افراد جامعه را تا جایی مجاز میداند که موجب سلب آسایش و ضرر زدن به اشخاص دیگر نباشد و در ضمن با مصلحت عمومی جامعه نیز تعارض نداشته باشد. بر همین اساس در تمام کشورها و در تمام ادوار تاریخی، با افرادی که با قانون مخالفت میکردند، برخورد میشد و اکنون نیز همینگونه است. در برخی از منابع روایی جامعه به کشتی تشبیه شده و افراد آن به مسافران کشتی. اگر فردی از آنها بخواهد محدودهی استقرار خود در کشتی را سوراخ کند، بهطور حتم با برخورد دیگران مواجه خواهد شد، و هرگز این توجیه از او پذیرفته نیست که من فقط جای خود را سوراخ میکنم و به دیگران کاری ندارم. زیرا سوراخ شدن کشتی همانا و غرق شدنش همان. در واقع ایجاد رخنهای در کشتی، حتّی توسّط یک فرد، منجر به هلاکت سایرین خواهد شد.
از امام باقر(ع) روایت شده است که رسول خدا (ص) فرمودند:
«إِنَّ الْمَعصِيَةَ إِذَا عَمِلَ بِهَا الْعَبْدُ سِرّاً لَمْ تَضُرَّ إِلَّا عَامِلَهَا فَإِذَا عَمِلَ بِهَا عَلَانِيَةً وَ لَمْ يُغَيَّرْ عَلَيْهِ أَضَرَّت بالْعَامَّةِ».
بهدرستی که هرگاه بنده در خلوت مرتکب معصیت (گناه) شود تنها به عاملش (یعنی خود او) ضرر میرساند، پس هر زمان آشکارا معصیت کند و کسی او را از (ارتکاب گناه) منصرف نسازد (کسی او را نهی از منکر نکند)، به عموم جامعه ضرر خواهد رساند. (سپس) حضرت باقر(ع) فرمودند:
«وَ ذَلِكَ أَنَّهُ يُذِلُّ بِعَمَلِهِ دِينَ اللَّهِ وَ يَقْتَدِي بِهِ أَهْلُ عَدَاوَةِ اللهِ».
و این بدان خاطر است که او با عمل خود (گناه آشکارا)، دین خدا را خوار نموده و دشمنان خدا به او اقتدا خواهند کرد.[2]
همچنین در روایت دیگری امام باقر(ع) از حضرت امیرالمؤمنین(ع) نقل میکنند که آن بزرگوار فرمودند:
«أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَا يُعَذِّبُ الْعَامَّةَ بِذَنْبِ الْخَاصَّةِ إِذَا عَمِلَتِ الْخَاصَّةُ بِالْمُنْكَرِ سِرّاً مِنْ غَيْرِ أَنْ تَعْلَمَ الْعَامَّةُ فَإِذَا عَمِلَتِ الْخَاصَّةُ بِالْمُنْكَرِ جِهَاراً فَلَمْ يُعَيِّرْ ذَلِكَ الْعَامَّةُ اسْتَوْجَبَ الْفَرِيقَانِ الْعُقُوبَةَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى».
ای مردم! خداوند تعالی عموم مردم را به گناه (مخفی) افراد عذاب نمیکند تا زمانی که آنها مخفیانه بدون اینکه دیگران باخبر شوند، مرتکب گناه میگردند، امّا اگر آنها گناه خود را آشکارا مرتکب شوند و عموم مردم ایشان را مورد سرزنش قرار ندهند، هر دو دسته مستحقّ عقوبت (عذاب) از سوی خداوند تعالی خواهند بود.[3]
پیشینهی امربهمعروف و نهی از منکر در قرآن کریم
قرآن کریم بارها از وجود سازوکارهای مداخلات اجتماعی بهویژه امربهمعروف و نهی از منکر در امّتهای گذشته سخن میگوید. گاه از نمونههای موفّق یاد میکند و زمانی از پیامدهای دردناک امرونهی برای آمران و ناهیان. از یاریرسانی خداوند به آمران و ناهیان در برابر دشمنان و اهل منکر بارها سخن میگوید و رفتارهای متفاوت مردم در برابر آنان را برمیشمارد. از توصیهی بزرگان (هم چون لقمان) در امّتهای قبل به امربهمعروف و نهی از منکر یاد میکند و خلاصه کارنامهی امّتها و اشخاص در این مورد را منعکس میسازد. اینها همه نشان از سابقهی این فریضهی الهی در امّتهای پیش از اسلام دارد.
عقلی بودن امربهمعروف و نهی از منکر
یکی از نشانهها و دلایل پیشینهی طولانی این دو فریضه، عقلی بودن آن است و این ویژگی نشان میدهد که انسانها همواره به دلیل برخورداری از قوّهی عقلانی در حدّ درک و تشخیص معروفها و منکرها، و خوبیها و بدیها، همچنین فهم ضرورت وجود معروفها و احتراز و پرهیز از منکرها، بهطور طبیعی واکنش نشان میدادند. هرچند این ارزشها و ضد ارزشها متناسب با نوع جهانبینی آنها و میزان شناختشان متفاوت بوده است.
همچنین است مسئلهی فطری بودن و اینکه انسانها همواره برخوردار از فطرت و نوعی از خلقت هستند که ارزشها و ضد ارزشهایی را درک میکنند؛ قرآن کریم میفرماید:
«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ».
بگو چه كسى زینتهای الهى را كه براى بندگان خود آفريده، و روزیهای پاكيزه را حرام كرده است؟![4] علّامه طباطبایی با استفاده از این آیهی شریفه مینویسد: «به شهادت آیهی [قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ...] حلال دانستن طيّبات و حرام دانستن خبائث و پلیدیها، تااندازهای از فطريّاتى بوده كه همهی اديان بر آن اتّفاق داشتهاند».[5] و همانگونه که در روایات تأکید میشود، دین فطری است و بخش مهمّی از دین، همان بایدها و نبایدها و ارزشها و ضد ارزشهای برخاسته از هست و نیستها است که جهانبینی، خداشناسی و انسانشناسی خاص الهی، آنها را به رسمیت میشناسد.
بنابراین میتوان رمز و رازِ عمومی بودن این فریضه در جوامع انسانی - تا حدّی که از آن بهعنوان سیرهی عمومی بشر یاد میشود- را محصول دو عامل اساسی دانست: یکی تعالیم کتب آسمانی و انبیاء الهی (وحی) و دیگری عقلی بودن و فطری بودن گرایش به خوبیها و پرهیز از بدیها. طبیعی است که به دنبال این آموزش آسمانی و گرایش فطری، نیروی کمال خواهی بشر به دفاع از این ارزشها در سطح زندگی فردی و اجتماعی میپردازد، و در این میان امربهمعروف و نهی از منکر بهعنوان یکی از راهکارهای تقویت ارزشها و حفظ و نگهداری آنها ضرورت پیدا میکند.[6]
خودآزمایی
1- عقلی بودن فریضهی امربهمعروف و نهی از منکر را توضیح دهید؟
2- پیشینهی امربهمعروف و نهی از منکر را با تکیه بر عقلی بودن آن بررسی نمایید؟
پینوشتها
[1] دو فرمان الهی برای امت برتر: گفتاری فشرده و جامع پیرامون امربهمعروف و نهی از منکر (محمّدرضا مدرّسی یزدی) ص 25 تا 27 [با اندکی دخل و تصرّف].
[2] وسائل الشّیعة ج 16 ص 136.
[3] همان.
[4] سوره اعراف/ آیه 32 (ترجمه مکارم).
[5] ترجمه الميزان ج 8 ص 364.
[6] برگرفته از کتاب: امربهمعروف و نهی از منکر در آیینه قرآن کریم ص 37 تا 42.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکیزاده