«فَلَوْ لا كانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُوا بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّنْ أَنْجَيْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِيهِ وَ كانُوا مُجْرِمِينَ».
چرا در قرون (و اقوام) قبل از شما، دانشمندان صاحب قدرتى نبودند كه از فساد در زمين جلوگيرى كنند؟! مگر اندكى از آنها، كه نجاتشان داديم! و آنان كه ستم مىكردند، از تنعّم و كامجويى پيروى كردند و گناهكار بودند (و نابود شدند).[1]
تا زمانى كه گروهى از انديشمندان متعهّد و مسئول وجود دارند كه در برابر مفاسد ساكت نمىنشينند، و به مبارزه بر مىخيزند، و رهبرى فكرى و مكتبى مردم را در اختيار دارند، اين جامعه به تباهى و نابودى كشيده نمىشود. امّا آن زمان كه بى تفاوتى و سكوت در تمام سطوح حكم فرما شد و جامعه در برابر عوامل فساد بى دفاع ماند، فساد و به دنبال آن نابودى حتمى است.[2] در آیهی مذکور نیز خداوند متعال در بارهی همین حقیقت و مصادیق واقعی آن از امّتهای گذشته سخن میگوید که بر اثر بی تفاوتی نسبت به فساد و گناه، و ترک امر به معروف و نهی از منکر دچار خشم پروردگار متعال شدند، به طوری که داستان عذاب و نابودی ایشان، برای آیندگان مایه عبرت و هشدار شد.
به فرمودهی قرآن تنها گروه اندکی در این میان نجات یافتند. آنها کسانی بودند که به رنگ جامعه در نیامدند و نه تنها خود مرتکب معاصی و آلوده به مفاسد نشدند، بلکه در برابر آن قیام کردند و با تلاشهایی همچون امر به معروف و نهی از منکر، در جهت اصلاح مردم و جامعه کوشیدند. اگر آنها فقط به ترک گناه بسنده میکردند و از امر به معروف و نهی از منکر سرباز میزدند، هرگز سزاوار نجات نبودند، چنان چه قرآن کریم در سورهی مائده آیات 78 و 79 (که پیش از این مطرح شد)، از نفرین شدن تارکین این فریضه توسّط انبیاء سخن میگوید و امام صادق(ع) در بارهی آنها میفرمایند: «أما إنّهم لم يكونوا يدخلون مداخلهم و لا يجلسون مجالسهم و لكن كانوا إذا لقوهم ضحكوا في وجوههم و آنسوا بهم». آگاه باشید، همانا اين دسته (كه خداوند آنها را ذمّ و نکوهش كرده و مورد لعن انبیاء قرار گرفتند) هرگز در كارهای اهل گناه ورود پیدا نمیکردند و در مجالس آنها شركت نداشتند، ولی هرگاه آنها را ملاقات مىكردند، در صورت آنان مىخنديدند و با آنها مأنوس بودند.[3]
اين گروه اندك (نجات یافته) هر چند امر به معروف و نهى از منكر داشتند، امّا مانند لوط و خانوادهی كوچكش، و نوح و ايمان آورندگان محدودش، و صالح و تعداد كمى كه از او پيروى كرده بودند، آن چنان كم و اندك بودند كه توفيق بر اصلاح كلّى جامعه نيافتند. و به هر حال ستمگران كه اكثريت اين جامعه ها را تشكيل مىدادند، به دنبال ناز و نعمت و عيش و نوش رفتند و آن چنان مست بادهی غرور و تنعّم و لذّات شدند كه دست به انواع گناهان زدند:
«وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِيهِ وَ كانُوا مُجْرِمِينَ».
سپس براى تأكيد اين واقعيت، در آيهی بعد (آیهی 117) اضافه مىفرمايد: اين كه مىبينى خداوند اين اقوام را به ديار عدم فرستاد به خاطر آن بود كه مصلحانى در ميان آنها نبودند، زيرا:
«وَ ما كانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ».
خداوند هرگز قوم و ملّت و شهر و ديارى را به خاطر ظلم و ستمش نابود نمىكند اگر آنها در راه اصلاح گام بردارند.
در هر جامعه اى معمولا ظلم و فسادى وجود دارد، امّا مهم اين است كه مردم احساس كنند كه ظلم و فسادى هست و در طريق اصلاح باشند و با چنين احساس و گام برداشتن در راه اصلاح، خداوند به آنان مهلت مىدهد و قانون آفرينش براى آنها حقّ حيات قائل است. امّا همين كه اين احساس از ميان رفت و جامعه بى تفاوت شد و فساد و ظلم به سرعت همه جا را گرفت، آن گاه است كه ديگر در سنّت آفرينش حقّ حياتى براى آنها وجود ندارد. اين واقعيت را با يك مثال روشن مىتوان بيان كرد: در بدن انسان، نيروى مدافع مجهّزى است به نام «گلبولهاى سفيد خون» وجود دارد كه هر ميكروب خارجى از طريق هوا، آب و غذا و خراشهاى پوست به داخل بدن هجوم آورد، اين سربازان جانباز در برابر آنها ايستادگى كرده و نابودشان مىكنند و يا حدّ اقلّ جلوی توسعه و رشد آنها را مىگيرند.
بديهى است اگر يك روز اين نيروى بزرگ دفاعى كه از مليونها سرباز تشكيل مىشود، دست به اعتصاب بزند و بدن بى دفاع بماند، چنان ميدان تاخت و تاز ميكروبهاى مضرّ مىشود كه به سرعت انواع بيماريها به او هجوم مىآورند. كلّ جامعهی انسانى نيز چنين حالى را دارد، اگر نيروى مدافع از آن برچيده شود، ميكروبهاى بيمارى زاى اجتماعى كه در زواياى هر جامعه اى وجود دارد، به سرعت نمو و تكثيرِ مثل كرده، جامعه را سر تا پا بيمار مىكنند.[4]
داستان اصحاب سبت
«وَ سْئَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ حاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَ يَوْمَ لا يَسْبِتُونَ لا تَأْتِيهِمْ كَذلِكَ نَبْلُوهُمْ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ * وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدِيداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ * فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِيسٍ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ * فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ».
و از آنها دربارهی (سرگذشت) شهرى كه در ساحل دريا بود بپرس! زمانى كه آنها در روزهاى شنبه، تجاوز (و نافرمانى) خدا مىكردند همان هنگام كه ماهيانشان، روز شنبه (كه روز تعطيل و استراحت و عبادت بود، بر سطح آب،) آشكار مىشدند امّا در غير روز شنبه، به سراغ آنها نمىآمدند، اين چنين آنها را به چيزى آزمايش كرديم كه نافرمانى مىكردند! * و (به ياد آر) هنگامى را كه گروهى از آنها (به گروه ديگر) گفتند: «چرا جمعى (گنهكار) را اندرز مىدهيد كه سرانجام خداوند آنها را هلاك خواهد كرد، يا به عذاب شديدى گرفتار خواهد ساخت؟! (آنها را به حال خود واگذاريد تا نابود شوند!)» گفتند: « (اين اندرزها،) براى اعتذار (و رفع مسئوليت) در پيشگاه پروردگار شماست، به علاوه شايد آنها (بپذيرند، و از گناه باز ايستند، و) تقوا پيشه كنند!» * امّا هنگامى كه تذكّراتى را كه به آنها داده شده بود فراموش كردند، (لحظهی عذاب فرا رسيد و) نهى كنندگان از بدى را رهايى بخشيديم و كسانى را كه ستم كردند، به خاطر نافرمانيشان به عذاب شديدى گرفتار ساختيم. * (آرى،) هنگامى كه در برابر آن چه از آن نهى شده بودند سركشى كردند، به آنها گفتيم: «به شكل ميمونهايى طردشده در آييد!».[5]
خداوند متعال در کتاب آسمانیش قرآن کریم، داستان قومی را روایت میکند که در آن درسهای فراوانی برای اهل عبرت وجود دارد. در سورهی بقره نیز به این داستان به شکل خلاصه اشاره شده و خداوند متعال آن را مایهی پند و عبرت سایرین قرار داده است، آن جا که میفرماید:
«وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِي السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ * فَجَعَلْناها نَكالاً لِما بَيْنَ يَدَيْها وَ ما خَلْفَها وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ».
به طور قطع از حال كسانى از شما، كه در روز شنبه نافرمانى و گناه كردند، آگاه شده ايد! ما به آنها گفتيم: «به صورت بوزينههايى طردشده درآييد!» * ما اين كيفر را درس عبرتى براى مردم آن زمان و نسلهاى بعد از آنان، و پند و اندرزى براى پرهيزكاران قرار داديم.[6]
در بارهی این آیات (از سوره اعراف) در تفسیر نمونه آمده است: «اين سرگذشت، چنان كه در روايات اسلامى به آن اشاره شده مربوط به جمعى از بنى اسرائيل است كه در ساحل يكى از درياها (ظاهرا درياى احمر بوده كه در كنار سرزمين فلسطين قرار دارد) در بندرى به نام "ايله" (كه امروز به نام بندر ايلات معروف مىباشد) زندگى مىكردند و از طرف خداوند به عنوان آزمايش و امتحان، دستورى به آنها داده شد و آن اين كه صيد ماهى را در آن روز (شنبه) تعطيل كنند، امّا آنها با آن دستور مخالفت كردند و گرفتار مجازات دردناكى شدند كه شرح آن را در اين آيات مىخوانيم».[7]
کیفیّت تخلّف اصحاب سبت از فرمان خدا
«در اين كه اين جمعيت، قانون شكنى را از كجا شروع كردند، در ميان مفسّران گفتگو است، از بعضى از روايات چنين استفاده مىشود كه نخست دست به حيلهی به اصطلاح شرعى زدند، در كنار دريا حوضچههايى ترتيب دادند و راه آن را به دريا گشودند، روزهاى شنبه راه حوضچه ها را باز مىكردند، و ماهيان فراوان همراه آب وارد آنها مىشدند، امّا به هنگام غروب كه مىخواستند به دريا بازگردند راهشان را محكم مىبستند، سپس روز يكشنبه شروع به صيد آنها مىكردند و مىگفتند خداوند به ما دستور داده است صيد ماهى نكنيد، ما هم صيد نكرده ايم بلكه تنها آنها را در حوضچه ها محاصره نموده ايم!
بعضى از مفسّران گفته اند آنها روز شنبه قلّابها را به دريا مىافكندند، سپس روز بعد آن را از دريا بيرون مىكشيدند و به اين وسيله صيد ماهى مىنمودند. و از بعضى از روايات ديگر بر مىآيد كه آنها بدون هيچ حيله اى با بى اعتنايى كامل روزهاى شنبه مشغول صيد ماهى شدند. ولى ممكن است همهی اين روايات صحيح باشد، به اين ترتيب كه در آغاز از طريق حيلهی به اصطلاح شرعى - به وسيلهی كندن حوضچه ها و يا انداختن قلّابها - كار خود را شروع كردند، اين كار، گناه را در نظر آنها كوچك و آنان را در برابر شكستن احترام روز شنبه جسور ساخت، كم كم روزهاى شنبه علناً و بى پروا به صيد ماهى مشغول شدند و از اين راه مال و ثروت فراوانى فراهم ساختند».[8]
ادامه ای این داستان و توضیح سرگذشت اصحاب سبت، به اضافهی بررسی عبرتهای موجود در آن را در نوشتار بعد دنبال خواهیم کرد، ان شاء الله تعالی.[9]
خودآزمایی
1- با توجّه به سورهی هود، خداوند تا چه زمانی امّتی را به خاطر گناهانشان عذاب نمیکند؟
2- چگونه اصحاب سبت از فرمان خدا سرپیچی کردند؟
پینوشتها
[1] سوره هود/ آیه 116 (ترجمه مکارم).
[2] تفسير نمونه ج 9 ص 274.
[3] تفسير العياشي ج 1 ص 335.
[4] تفسير نمونه ج 9 ص 274 و 275 [با مختصری دخل و تصرّف].
[5] سوره اعراف/ آیات 163 تا 166 (ترجمه مکارم).
[6] سوره بقره/ آیه 65 و 66 (ترجمه مکارم).
[7] تفسير نمونه ج 6 ص 418.
[8] همان ص 422 و 423.
[9] برگرفته از کتاب: امر به معروف و نهی از منکر در آیینه قرآن کریم ص 46 و 48 تا 52.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکیزاده