عبرت از اقوام گذشته
داستان اصحاب سبت یکی از بهترین نمونههای تاریخ است که در آن سرگذشت سه گروه در رابطه با موضوع امر به معروف و نهی از منکر به زیبایی به تصویر کشیده میشود. گروه اوّل: اهل معصیت و گناه، گروه دوّم: آمرین به معروف و ناهیان از منکر، و گروه سوّم: کسانی که در معصیت شرکت نداشتند ولی گناهکاران را امر به معروف و نهی از منکر نمیکردند، بلکه به عکس آمرین به معروف و ناهیان از منکر را مورد سرزنش خود قرار میدادند.
در تفسير المیزان به نقل از تفسیر قمی، روایتی از وجود مقدّس امام باقر(ع) ذکر شده که در بارهی رفتار هر سه گروه از این طایفه و سرنوشت آنها توضیحات کاملی میدهد. حضرت باقر(ع) در این باره میفرمایند: «در كتاب على بن ابى طالب(ع) چنين يافتيم كه: قومى از اهل "ايله" از دودمان "ثمود" در روزهاى شنبه ماهىهايى به امر خداى تعالى به سمتشان مىآمدند تا بدين وسيله اطاعتشان آزمايش شود، ماهى ها تا لب آب آمده و بلكه از دريا راه نهر را گرفته و تا درب منزلهاشان نزديك مىشدند، و ايشان با اين كه (از صید ماهی در روز شنبه) ممنوع بودند، ماهيان را گرفته و مىخوردند، و علماى ايشان از صيد آنها بازشان نمىداشتند، شيطان هم برايشان كلاه شرعى درست كرد و به عده اى از ايشان الهام كرد كه شما از خوردن آن ممنوع شده ايد نه از صيدش، به همين جهت روز شنبه صيد مىكردند و روزهاى ديگر آن صيد را مىخوردند.
طايفهی ديگرى از ايشان كه اصحاب يمين بودند به اعتراض برخاسته و گفتند: ما شما را از عقوبت خداوند تحذير مىكنيم، زنهار كه مخالفت امر او مكنيد، طايفهی سوّم از ايشان كه اصحاب شمال بودند، سكوت كرده و از اندرز ايشان لب فرو بستند و تازه طايفهی دوّم را ملامت كردند كه شما چرا گنهكاران را موعظه مىكنيد، با اين كه مىدانيد ايشان مردمى هستند كه خداوند به عذاب شديدى عذاب و يا هلاكشان خواهد كرد.
آن طايفه در جواب گفتند: براى اين كه در نزد پروردگارتان معذور باشيم، و براى اين كه شايد گنهكارى از گناه دست بر دارد، خداى تعالى مىفرمايد:
فَلَمَّا نَسُوا ما ذُكِّرُوا بِهِ
يعنى بعد از آن كه آن مواعظ را نديده گرفته و هم چنان به گناه خود ادامه دادند، طايفهی دوّم به ايشان گفتند: از اين به بعد با شما زندگى نخواهيم كرد، حتّى يك شب هم در شهر نمىمانيم، اين شهرى است كه خدا در آن نافرمانى مىشود، و خوف اين هست كه بلايى بر شما نازل شود و ما را هم بگيرد.
على(ع) سپس اضافه كردند كه اين طايفه همان طور كه گفته بودند از ترس بلا از شهر بيرون رفته در نزديكى شهر فرود آمدند، و شب را زير آسمان به سر برده، صبح رفتند تا سرى به اهل معصيت بزنند، ديدند دروازهی شهر بسته شده و هر چه در زدند صداى احدى را نشنيدند، ناگزير نردبانى گذاشته و از ديوار بالا رفتند، و مردى از نفرات خود را به بالاى نقطه اى كه مُشرف به اهل شهر بود فرستادند تا خبرى بياورد، آن مرد وقتى نگاه كرد گروهى ميمون دُم دار را ديد كه صدا به صداى هم داده بودند، وقتى برگشت و آن چه ديده بود باز گفت، همگى دروازهها را شكسته و وارد شهر شدند، ميمونها همشهريها و بستگان خود را شناختند و ليكن انسانها افراد ميمونها را از يكديگر تشخيص نداده و بستگان خود را نشناختند، وقتى چنين ديدند گفتند: شما را نهى كرديم و از عاقبت شوم گناه زنهار داديم.
سپس على(ع) اضافه كردند: به آن خدايى كه دانه هاى گياه را در زير خاك مىشكافد و خلايق را مىآفريند، من قوم و خويش همان ميمون ها را كه در اين امّت اند مىشناسم، مردمى هستند كه از كار زشت نهى ننموده، و در برابر آن اعمال غيرت نمىكنند، بلكه معروفى را هم كه بدان مأمور شده اند ترك مىكنند، و در نتيجه دچار تفرقه شدند، خداى تعالى هم در حق ايشان فرموده:
فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
پس از رحمت خدا دور باشند مردم ستمكار" هم چنان كه در حقّ بنى اسرائيل فرموده:
أَنْجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِيسٍ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ».[1]
«ظاهر آيات فوق اين است كه از آن سه گروه (گنهكاران، ساكتان و اندرز دهندگان) تنها گروه سوّم از مجازات الهى مصون ماندند و به طورى كه در روايات آمده است آنها هنگامى كه ديدند اندرزهايشان مؤثر واقع نمىشود ناراحت شدند و گفتند ما از شهر بيرون مىرويم، شب هنگام به بيابان رفتند و اتفاقا در همان شب كيفر الهى دامان دو گروه ديگر را گرفت. و امّا اين كه بعضى از مفسّران احتمال داده اند كه تنها گروه گنهكار گرفتار عذاب شدند و ساكتان نيز رهايى يافتند، با ظاهر آيات فوق به هيچ وجه سازگار نيست».[2]
در بارهی عذاب این دو گروه در روایتی از امام صادق(ع) آمده است:
«كَانُوا ثَلَاثَةَ أَصْنَافٍ صِنْفٌ ائْتَمَرُوا وَ أَمَرُوا فَنَجَوْا وَ صِنْفٌ ائْتَمَرُوا وَ لَمْ يَأْمُرُوا فَمُسِخُوا ذَرّاً وَ صِنْفٌ لَمْ يَأْتَمِرُوا وَ لَمْ يَأْمُرُوا فَهَلَكُوا».
آنها سه گروه بودند، گروهی فرمان خدا را پذیرفتند و امر (به معروف) کردند، در نتیجه نجات یافتند؛ و گروهی دستور خدا را اطاعت کردند (یعنی گناه امّت –که صید ماهی در روز شنبه بود- را مرتکب نشدند) ولی امر به معروف نکردند، پس آنها به شکل مورچههای ریز و سرخی مسخ شدند، و گروهی که فرمان الهی را گردن ننهادند، هلاک گردیدند.[3] در بارهی عذاب گناهکاران هم، طبق تصریح آیهی شریفه تردیدی نیست که آنها به فرمان خداوند متعال به شکل میمون مسخ شدند و طبق روایات (تفسير نمونه ج 6 ص 424) پس از چند روزی همگی هلاک گردیدند.
علّامه مجلسی در شرح این روایت مینویسد:
«رأيت في كتاب ... فنجى الله الذين أنكروا و جعل الفرقة المداهنة ذرا، و مسخ الفرقة المباشرة للمنكر قردة، ... و لعل مسخ المداهنة ذرا لتصغيرهم عظمة الله، و تهوينهم بحرمة الله فصغرهم الله».
در کتابی دیدم ... خداوند آنهایی را که نهی از منکر کردند نجات داد و فرقهی سازشکار با اهل معصیت را به مورچههای ریز و قرمز مسخ کرد و فرقهی اهل معصیت را به میمون مسخ فرمود، ... و شاید دلیل مسخ سازشکاران به مورچههای ریز آن باشد که ایشان عظمت پروردگار را کوچک شمردند و حرمت الهی را سست و آسان انگاشتند، پس خداوند هم ایشان را کوچک کرد.[4]
در آیهی دیگری این عذاب نتیجهی لعن و نفرین حضرت داود علی نبیّنا و آله و(ع) بیان شده است، آن جا که میفرماید: «لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ عَلى لِسانِ داوُدَ ...». كافران بنى اسرائيل، بر زبان داود ... لعن (و نفرين) شدند.[5] یعنی پس از عصیان قوم و نافرمانیشان در تعطیل نکردن صید ماهی در روز شنبه، همچنین خودداری گروه دیگر از امر به معروف و نهی از منکر گناهکاران، داود نبی اقدام به نفرین کرد و پس از آن عذاب خدا بر این امّت معصیت کار نازل گردید. امام باقر(ع) ذیل همین آیه در این باره میفرمایند:
«أما داود فإنه لعن أهل إيلة لما اعتدوا في سبتهم و كان اعتداؤهم في زمانه فقال اللهم البسهم اللعنة مثل الرداءِ على المنكبين و مثل المنطقة على الحَقْوين فمسخهم الله قردة».
آگاه باشید که داود اهالی ایله را زمانی که در روز شنبه یشان (از امر خدا) نافرمانی کردند لعن نمود و نافرمانی آنها در زمان داود به وقوع پیوست، پس داود به درگاه خدا عرضه داشت: خدایا! لعنت خود را همچون ردا بر آنان بپوشان و همچون كمربند بر دو پهلويشان ببند، پس خداوند ایشان را به شکل میمون مسخ نمود.[6]
قوم یونس(ع)
يونس علی نبیّنا و آله و(ع)، همانند ساير انبياء دعوت خود را از توحيد و مبارزه با بت پرستى آغاز كرد، و سپس با مفاسدى كه در محيط رائج بود به مبارزه پرداخت. امّا قوم متعصّب او كه چشم و گوش بسته از نياكان خود تقليد مىكردند در برابر دعوت او تسليم نشدند. يونس هم چنان از روى دل سوزى و خيرخواهى مانند پدرى مهربان آن قوم گمراه را نسبت به فرامین الهی امر میکرد و از ارتکاب معاصی نهی میفرمود، ولى در برابر اين منطق حكيمانه چيزى جز مغالطه و سفسطه از ایشان نمىشنيد. نتیجهی سالها تلاش او در راه تبلیغ وحی و تربیت نفوس تنها گروه اندكى بود كه شايد از دو نفر هم تجاوز نمیکرد. آن طوری که از روایات به دست میآید تنها یک عابد و یک عالم به او ايمان آوردند.
يونس آن قدر تبليغ كرد كه تقريبا از آنها مأيوس شد. در بعضى از روايات آمده است كه به پيشنهاد مرد عابد (و با ملاحظه اوضاع و احوال قوم گمراه) تصميم گرفت آنها را نفرین کند. ولی مرد عالم، یونس را از این کار نهی کرد و به او عرضه داشت: نفرینشان نکن چراکه نفرین تو مستجاب خواهد شد و خداوند هلاکت بندگان خود را دوست نمیدارد. امّا يونس سخن عالم را نپذیرفت و ایشان را نفرين كرد، به او وحى آمد كه در فلان زمان عذاب الهى نازل مىشود، هنگامى كه موعد عذاب نزديك شد يونس همراه مرد عابد از ميان آنها بيرون رفت در حالى كه خشمگين بود، ولی عالم همچنان در میان ایشان باقی ماند. امام صادق(ع) فرمودند:
«فَلَمَّا كَانَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ نَزَلَ الْعَذَابُ فَقَالَ الْعَالِمُ يَا قَوْمِ افْزَعُوا إِلَى اللَّهِ فَلَعَلَّهُ يَرْحَمُكُمْ فَيَرُدُّ الْعَذَابَ عَنْكُم».
زمانی که وقت نزول عذاب در آن روز فرا رسید، عالم به آن قم گفت: ای مردم! به درگاه خداوند ناله و انابه (توبه) کنید و از او یاری بطلبید، شاید خدا به شما رحم کند و عذاب را از شما بردارد.[7] مردم با گریه و زاری و حالت رقّت باری دست به توبه و دعا برداشتند و به رحمت بی انتهای خداوند پناه بردند، نتیجه آن شد که خداوند کریم از خطای ایشان درگذشت و عذاب را از آن قوم برداشت.
گاهی یک امر به معروف و نهی از منکر در اوج ناامیدی میتواند انقلابی به پاکند. اگر آن عالم نیز از میان مردم بیرون میرفت و آنها را به حال خود وامیگذاشت، یک طایفه مشمول عذاب خدا میشدند و کافر از دنیا میرفتند. امّا ایستادگی او در مسیر امر به معروف و نهی از منکر باعث نجات آن قوم از گمراهی و هلاکت شد. در عوض یونس(ع) به خاطر خروج زودهنگام خود از میان قومش، مورد توبیخ پروردگار قرار گرفت. قرآن مجید در آیهی 140 سورهی صافات میفرماید:
«إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ».
به خاطر بياور هنگامى را كه (یونس) به سوى كشتى مملوّ از بار و جمعيت فرار كرد.
تعبير به «ابق» از مادهی «اباق» به معنى فرار كردن بنده از مولاى خود، در اين جا تعبير عجيبى است، و نشان مىدهد كه ترك اولاى بسيار كوچك تا چه حد در مورد پيامبران عالي مقام از سوى خداوند مورد سخت گيرى و عتاب واقع مىشود، تا آن جا كه پيامبرش را بنده فرارى مىنامد! بدون شك يونس پيامبر معصوم بود و هرگز مرتكب گناهى نشد، ولى بهتر اين بود كه باز هم تحمّل به خرج مىداد و تا آخرين لحظات قبل از نزول عذاب در ميان قوم مىماند به این امید که شاید بیدار شوند. درست است كه طبق بعضى از روايات چهل سال تبليغ كرد، ولى باز بهتر بود چند روز يا چند ساعتى هم بر آن مىافزود، چون چنين نكرد تشبيه به بندهی فرارى شد. یونس به فرمان خدا در درون ماهی بزرگی در دل دریا زندانی شد چنان چه در آیهی 142 میفرماید:
«فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِيمٌ».
ماهى عظيم او را بلعيد در حالى كه مستحقّ ملامت بود.
يونس خيلى زود متوجّه ماجرا شد، و با تمام وجودش رو به درگاه خدا آورد، و از ترك اولى خويش استغفار كرد، و از پيشگاه مقدّسش تقاضاى عفو نمود و خداوند متعال توبهی او را پذیرفت. جالب است که پروردگار تبارک و تعالی در آیات بعد (143 و 144) در بارهی یونس این گونه میفرماید:
«فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ * لَلَبِثَ فِي بَطْنِهِ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ».
اگر او از تسبيح كنندگان (توبه و استغفار) نبود * مسلّماً تا روز قيامت در شكم ماهى باقى مىماند.[8]
آری در این داستان نیز در بارهی اهمّیّت امر به معروف و نهی از منکر و تأثیرات چشمگیر آن، درسهای بزرگی وجود دارد، و از سوی دیگر دلیل دیگری است بر پیشینهی وسیع و طولانی فریضهی امر به معروف و نهی از منکر در میان اقوام و طوائف مختلف در طول تاریخ بشریّت.
خودآزمایی
1- جریان سه گروه از اصحاب سبت و سرگذشت ایشان را به اختصار توضیح دهید؟
2- برخورد حضرت یونس و مرد عالم نسبت به خطای قوم چه بود و چه نتیجه ای داشت؟
پینوشتها
[1] ترجمه الميزان ج 8 ص 392 و 393/ تفسير القمي ج 1 ص 244 و 245.
[2] تفسير نمونه ج 6 ص 423 و 424.
[3] الكافي (ط - الإسلامية) ج 8 ص 158.
[4] مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ج 26 ص 19.
[5] سوره مائده/ آیه 78 (ترجمه مکارم).
[6] مجمع البيان في تفسير القرآن ج 3 ص 357.
[7] البرهان فی تفسیر القرآن ج 4 ص 628.
[8] برگرفته از: البرهان فی تفسیر القرآن ج 4 ص 628/ تفسير نمونه ج 19 ص 153 تا 158.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکیزاده