روز عرفه، روز دعا و روز تضرّع به درگاه خداست
روز عرفه در ميان تمام ايّام سال، امتياز خاصّى براى دعا دارد.
دعا و تضرّع به درگاه خدا و طلب حوائج دنيا و عقبى، از اهمّ اعمال اين روز است تا آنجا كه فرمودهاند: روزهدارى اين روز، با تمام فضيلت و اجر عظيمى كه دارد و كفّارهی نود سال[1] و يا مساوى با روزهی يك عمر است،[2] اگر موجب ضعف و سستى از دعا گردد، محكوم به كراهت میباشد.[3]
اساساً باب دعا، باب وسيعى است كه از خزائن رحمت و كرم نامتناهى پروردگار، به روى بندگان، مفتوح شده است. برکات عالیّهای كه از اين در، عايد انسانهاى پاكدل مىشود، برابری با تمام نتايج ساير ابواب سعادت مینماید، با اين تفاوت كه سنگينى اعمال بدنى ديگر عبادات را هم ندارد.[4]
دعا خود طريق مستقلّ و جداگانهاى دارد
از روايات معصومين(ع) استفاده مىشود كه براى جلب رحمت پروردگار، «دو سبب» در كار است، يكى «عمل» و ديگر «دعا» و سؤال.
اهل عمل، از باب «عدل» وارد شده و به «اجر» خود مىرسند، اما اهل دعا و سؤال، از باب «فضل» وارد گشته و مشمول «رحمت» مىگردند.
«ابن فهد حلّى» در كتاب «عدّة الدّاعى» نقل مىكند از كتاب دعاى محمّد بن حسن صفّار و سند را به رسول خدا(ص) میرساند که فرمود:
لَتَسْأَلُنَّ اللهَ اَوْ لَیَعْطِیَنَّ عَلَيْكُمْ، اِنَّ للهِ عِباداً يَعْمَلونَ فَيُعْطيهِمْ وَ آخَرينَ يَسْأَلونَهُ صادِقِينَ فَيُعْطيهِمْ ثُمَّ يَجْمَعُهُمْ فِي الْجَنَّةِ، فَيَقولُ الَّذينَ عَمِلوا رَبَّنا عَمِلْنا فَاَعْطَيْتَنا فَبِما اَعْطَيْتَ هَؤُلاءِ فَيَقولُ: عِبادِي اَعْطَيْتُكُمْ اُجورَكُمْ وَ لَمْ اَلِتْكُمْ مِنْ اَعْمالِكُمْ شَيْئاً وَ سَأَلَني هَؤُلاءِ فَاَعْطَيْتُهُمْ وَ هُوَ فَضْلي اُؤتيهِ مَنْ اَشاءُ.[5]
باید از خدا سؤال و درخواست شود یا باید او بر شما فرمان بلا صادر کند، چه آنكه خدا را بندگانى است كه عمل مىكنند و خدا اجرشان مىدهد و بندگان ديگرى دارد كه با صدق و اخلاص از او سؤال مىكنند [و از باب دعا وارد مىشوند] پس خدا، عطا مىكند به ايشان و سرانجام، همه را در بهشت و دار سعادت، مجتمع مىسازد. آنگاه دستهی عاملين [با تعجّب] مىگويند: پروردگارا! ما كه مورد لطف و عنايتت واقع شدهايم، نتيجهی اعمال خوب ما بوده است، امّا اين دسته [كه در عمل قاصر بودهاند] از چه راه، به اين درجهی از كرامت و عطا رسيدهاند؟ مىفرمايد: بندگان من! شما كار خوب كرده و مزد خود را گرفتهايد، بىكم و كاست هم گرفتهايد. امّا اينان، به گدايى در خانهی من آمدهاند، دست سؤال، به سوى من دراز كردهاند [صورت مسكنت بر خاك ذلّت نهاده و دست به دامن فضلم زدهاند. من هم، دامن از دستشان نكشيده و محرومشان نكردهام، بلكه مشمول فضلشان نموده و در طاق و رواق عزّت و مكرمت، جايگزينشان ساختهام] پس به ايشان عطا نمودم و آن فضل من است كه به هر كس بخواهم مىدهم.
آرى! خداى مهربان، به روى بندگانش درهاى متعدّد گشوده و وسايل گوناگون در اختيارشان نهاده است. يك در، «درِ عمل» است. جمعيّتى كه از اين در وارد مىشوند، وسايل و اسباب كار، به تقدير پروردگار، براى آنها فراهم است. بدن سالم دارند و بنيهی كار، قدرت مالى دارند و آبرو و اعتبار.
با همين وسايل خداداد، به كار مىپردازند و توفيق الهى هم شامل حال مىشود، انواع و اقسام عبادات مالى و بدنى انجام مىدهند، روزهها و نمازهاى مستحبّى بجا مىآورند، حجّ و عمرههاى مكرّر، انفاقات گوناگون خداپسند، تأسيس مؤسّسات خيريّه، خدمات ارزندهی عامالمنفعه و ساير انحاء اعمال عبادى كه به توفیق خدا موفّق گشتهاند به عمل میآورند و از اين راه به درجات عالیّهای از سعادت ابدى نايل مىشوند و از «باب عمل» وارد جنّت و رضوان خدا مىگردند: جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ.[6]
امّا درِ ديگر هم، «درِ سؤال» است. باب گدايى و تضرّع و زارى است. اين در هم، اهل مخصوص به خود را دارد. گدايى كردن هم فنّ خاصّى است و راه و رسم مخصوصى دارد، از دست همه كس بر نمىآيد.
همچنان كه اهل عمل بودن، كار هر كسى نيست، ابزار كار مىخواهد، گدايى كردن از خدا و اهل دعا بودن هم، كار هر كسى نيست، دلى زنده و چشمى گريان و حالى سوزان مىخواهد.
شخص، به خود مىآيد و اندكى مىانديشد كه جمعى از بندگان خدا، به راستى موفّقند و آثارموفّقيّت از تمام شئون زندگىشان پيداست، صحّت و عافيت دارند و از نعمت امنيّت و فراغت برخوردارند، مشاغل دنيائىشان كم؛ همّ خدا و آخرت بر قلبشان غالب، راههاى عبادت و بندگى و طرق تأمين حيات اُخروى، با كمال سهولت زير پايشان، باز است و هموار.
بعد به خود مىنگرد، مىبيند ياللاسف، چه عقبماندگىها، چه محروميّتها، چه كم و كسرها در وادى عمل دارد. آثار بىتوفيقى از تمام شئون زندگىاش نمايان است، مشاغل دنيايى و گرفتارىهاى زندگى، مانند تارهاى عنكبوت، بر اطراف جسم و روحش تنيده و طنابپيچش كردهاند. فراغت قلبى، نعمت بزرگ خدا، از دستش رفته و همّ دنيا بر روحش مستولى گشته و علىالدّوام، به فرمان اهل و عيال هوسباز مىجنبد و براى تأمين هوسهاى آنها، در آتش دنياطلبى مىسوزد و آتش سوزان جهنّم را براى خود، آماده مىسازد. واى اگر از پس امروز بُوَد فردايى.
این چنين كه انديشيد و فاصلهی بين خود و بندگان موفّق خدا را از دريچهی فكر و تأمّل سنجيد، قهراً تكان مىخورد و طوفانى از غصّه و اندوه و تأثّر در فضاى جانش برمىخيزد. بر فقر و بيچارگى و بينوايى خود واقف مىشود، با بىتابى تمام در مقام آن برمىآيد كه خود را از قعر اين درّهی هولناك برهاند و در فضاى روشن و منوّر بندگى و خداجويى و آخرتطلبى، با اهل عمل به پرواز آيد ولى مىبيند راهها بسته است و ريسمانها بريده و ابزار كار از دست رفته است.
دوران جوانى، با اعمال زشت تباه گشته و آلودگى گناهان، فضاى جان را سياه كرده و اعمال عبادىاش، ناقص و معيوب است. نه روزهاى كامل، نه حجّى قابل، نه نمازى بىعيب و نه خمس و زكاتى بىنقص. مرگ هم بىخبر مىرسد. خدايا! چه چارهاى كنم، به كجا پناه برم، آيا درى هست كه روى به آن در بياورم، ريسمانى هست كه چنگ به آن ریسمان زنم و خود را از قعر جهنّم سوزان برهانم؟
اینجا و در اين موقع است كه نسيم رحمت مىوزد و نواى لطف و عنايت به گوش مىرسد كه بله اى بندهی بينواى من، در ديگرى دارم غير در عمل و آن در، در گدايى است؛ آن در، در دعا و تضرّع و زارى است.
و قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني اَسْتَجِبْ لَكُمْ.[7]
گفته است خدای شما، بخوانید مرا تا اجابت کنم دعایتان را.
سر به آستان و صورت به خاك و دست به دامن بيا با دلى سوزان و چشمى گريان؛ نالهاى از صميم جان بركش، يا كَريمَ الْعَفْوِ، يا حَسَنَ التَّجاوُزِ، يا قَديمَ الاِحْسانِ.
وَ اَنَا یا اِلهی عَبْدُکَ الَّذی اَمَرْتَهُ بِالدُّعاءِ فَقالَ: لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ ها اَنَا ذا یا رَبِّ مَطْروحٌ بَیْنَ یَدَیْکَ اَنَا الَّذی اَوْقَرَتِ الْخَطایا ظَهْرَهُ وَ اَنَا الَّذی اَفْنَتِ الذُّنُوبُ عُمُرَهُ وَ اَنَا الَّذی بِجَهْلِهِ عَصاکَ وَ لَمْ تَکُنْ اَهْلاً مِنْهُ لِذاکَ.[8]
من، اى خدا! آن بندهات هستم كه او را امر به دعا فرمودى و گفت، لبّيك و سعديك. اينك منم اى پروردگار، بندهی افتادهی در پيشگاهت. منم آنکه پشتش از بار خطيئات، سنگين گشته. منم آنکه گناهان، عمرش را تباه ساخته. منم آنکه از روى جهالت تو را نافرمانى نموده و حال آنکه تو سزاوار عصيان و نافرمانى نبودى.
سلطان عادل و كريم، جمعى در خانهی او خدمتكارند، كار مىكنند و مزد مىگيرند، مسكين بينوايى از راه مىرسد، سر به ديوار خانهی سلطان مىگذارد و ناله سر مىدهد كه اگرچه من اين لياقت را نداشتم كه در سلك كاركنان و خدمتگزاران آستانت باشم ولى پناه به كرم سلطان آوردهام، به گدايى به در خانهی شاه آمدهام، رحمى كنيد و عنايتى بفرماييد. چه بسا سلطان كريم، به اين گداى مسكين، عطيّهاى بدهد كه فوق عطيّهی كاركنان آستانش باشد. میفرماید:
عِبادِي اَعْطَيْتُكُمْ اُجُورَكُمْ وَ لَمْ اَلِتْكُمْ مِنْ اَعْمالِكُمْ شَيْئاً وَ سَاَلَني هَؤُلاءِ فَاَعْطَيْتُهُمْ وَ هُوَ فَضْلي.
همچنان كه من «اعدل» از اينم كه به «عاملين» دستگاهم اجر و مزد ندهم، همچنين «اکرم» از اينم كه به «سائلين» درگاهم تفضّل و احسان ننمایم و دست دراز شدهی آنها را خالى برگردانم. خير! اين دستهی «سائلين» را با دستهی «عاملين»، دوش به دوش هم، در دارالسّلام و جنّت و رضوان، جايگزينشان مىسازم.
باز به همان سند روايت مذكور، از رسول خدا(ص) نقل شده است كه فرمود:
یَدْخُلُ الجَنَّةَ رَجُلانِ کانا یَعْمَلانِ عَمَلاً واحِداً فَیَرى اَحَدُهُما صاحِبَهُ فَوقَهُ، فَیَقولُ یا رَبِّ بِما اَعْطَیْتَهُ وَ کانَ عَمَلُنا واحداً فَیَقولُ اللهَُ تَبارَکَ وَ تَعالى سَأَلَنى وَ لَمْ تَسْأَلْنى. ثُمَّ قالَ اِسْئَلُوا اللهَ وَ اَجْزِلُوا فَاِنَّهُ لا يَتَعاظَمُهُ شَيْءٌ.[9]
دو مرد، در بهشت در آيند كه هر دو به يك طريق عمل كرده باشند. يكى از آن دو ببيند ديگرى را كه مرتبهاش بالاتر از این است. گويد: اى پروردگار من! به چه چيز او را اين مرتبه عطا فرمودى و حال آنکه هر دو داراى يك عمل بودهايم؟ خداوند فرماید: او از من سؤال مىكرد و تو نمىكردى. سپس رسول خدا فرمود: از خدا سؤال و طلب نمایید و بسيار هم طلب نمایید؛ چه آنکه هيچ چيز در نظر خدا بزرگ نمىآيد.
عَنْ اَبی عَبدِالله(ع) قال: يا مُيَسِّرُ اُدْعُ وَ لا تَقُلْ اِنَّ الْاَمْرَ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ اِنَّ عِنْدَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَنْزِلَةً لا تَنالُ اِلاّ بِمَسْأَلَةِ وَ لَوْ اَنَّ عَبْداً سَدَّ فاهُ وَ لَمْ یَسْأَلْ لَمْ یُعْطَ شَیْئاً فَسَلْ تُعْطَ. یا مُیَسِّرُ اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ بابٍ يُقْرَعُ اِلاّ يوشِكُ اَنْ يُفْتَحَ لِصاحِبِه.[10]
از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود: اى ميسّر [اسم راوى است] دعا كن و مگو كه كار تمام شده و مقدّر گرديده است [و ديگر دعا فايدهاى نخواهد داشت] چه آنکه نزد خدا منزلتى هست كه به آن، نايل نمىشوى مگر از طريق دعا و سؤال از خدا نمودن و اگر بندهاى، دهان خود را ببندد و از خدا نخواهد، چيزى به او داده نمىشود. پس بخواه تا داده شوى. اى ميسّر، مسلّم آنكه هيچ درى نيست كه كوبيده شود مگر آنکه بزودى، به روى كوبندهاش، گشوده گردد.
گفت پيغمبر كه گر كوبى درى / عاقبت زان در برون آيد سرى
خودآزمایی
1- از اهمّ اعمال روز عرفه، کدام است؟
2- دو سبب براى جلب رحمت پروردگار را بیان کنید و مختصری درباره هر یک، شرح دهید.
3- به چه دلیل باید دعا کنیم و نگوییم کار تمام شده است؟
پینوشتها
1. المراقبات، صفحهی ٢٢٩.
2. مستدرك، عن على (صلوات الله عليه) انّه قال: «من صام يوم عرفه محتسباً فكأنّما صامالدّهر» كتابالصّيام، صفحهی ۵٩۴، جلد ١، باب ١٩.
3. مستدرك، جلد ١، كتابالصّيام، صفحهی ۵٩۴.
4. المراقبات، صفحهی ٢٣١.
5. شرح نهجالبلاغهی خوئى، جلد ۴، صفحهی ٢۶٣ و عدّةالدّاعى فارسى، صفحهی ٢٨.
6. سورهی واقعه، آیهی ۲۴.
7. سورهی غافر، آیهی ۶۰.
8. قسمتى از دعاى ١۶، صحيفهی سجّاديه.
9. شرح نهج البلاغهی خوئى، جلد۴، صفحهی ٢۶٣.
10. كافى ، جلد ٢، صفحهی ۴۶۶، حديث ٣.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی