کد مطلب: ۳۷۲۷
تعداد بازدید: ۴۳۲
تاریخ انتشار : ۰۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۲۲:۰۰
حج؛ برنامه‌ی تکامل| ۲۵
نه اطاعت امر خدا و اجرای دستورات الهی از جانب بندگان، بر عزّت و عظمت و کبریایی حضرت حق می‌افزاید و نه طغیان بر خدا و عصیان و گردنکشی آدمیان، از جلالت و قهّاریّت و مالکیّت او چیزی می‌کاهد.

اسرار روحی حجّ| ۱۵

 

خدا، غنیّ از اطاعت ماست
 

این مطلب، با کمال وضوح و روشنی‌ای که دارد، درباره‌ی بعضی محتاج به تذکّر است که بدانند، نه اطاعت امر خدا و اجرای دستورات الهی از جانب بندگان، بر عزّت و عظمت و کبریایی حضرت حق می‌افزاید و نه طغیان بر خدا و عصیان و گردنکشی آدمیان، از جلالت و قهّاریّت و مالکیّت او چیزی می‌کاهد.
گر جمله‌ی کائنات، کافر گردند / بر دامن کبریاش ننشیند گرد
فَاِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالى خَلَقَ الْخَلْقَ حينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً عَنْ طاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ لِاَِنَّهُ لا تَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصاهُ وَ لا تَنْفَعُهُ طاعَةُ مَنْ اَطاعَهُ.[1]
امیرالمؤمنین علی(ع) ضمن خطبه‌ی همّام می‌فرمایند: خداوند سبحان که خلق را آفریده است، هم از [فایده‌ی] طاعتشان بی‌نیاز است و هم از [زیان] عصیانشان در امان، زیرا نه معصیت گنهکاران، ضرری به او می‌رساند و نه طاعت اطاعتکاران، نفعی عایدش می‌سازد.
خدا چه حاجت به نماز و روزه و حجّ و جهاد این انسان عاجز و ناتوان دارد یا چه ترسی از عربده‌کشی‌های این موجود بینوا به خود راه می‌دهد؟! این مخلوق ضعیف، تمام موجودیتش بسته به این هواست که در ریه‌اش داخل و خارج بنماید تا زنده بماند و هوا هم معلوم است که از حیطه‌ی قدرت و اختیار او خارج است؛ آن قدرتی که آب‌ و هوا را آفریده و رایگان در اختیار این بشر قرار داده تا زنده‌اش نگه دارد، می‌تواند در یک لحظه انقلابی در زمین و سیل و توفان مهلک در آورده و نسل بشر را از روی زمین براندازد. چنان که خود در قرآن کریمش نمونه‌هایی از اینگونه گوشمالی‌ها را نسبت به بشر طاغی در قرون سالفه از باب اعتبار به صورت قصّه و داستان آورده است.[2] در یک‌جا می‌فرماید:
اَوَلَمْ يَسيرُوا فِي الاَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عَاقِبَةُ الَّذينَ كانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا هُمْ اَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ آثاراً فِي الاَرْضِ فَاَخَذَهُمُ اللهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما كانَ لَهُمْ مِنَ اللهِ مِنْ واقٍ * ذلِكَ بِاَنَّهُمْ كانَتْ تَأْتِيهمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَكَفَروا فَاَخَذَهُمُ اللهُ اِنَّهُ قَوِيٌّ شَديدُ الْعِقابِ.[3]
آیا سیر در زمین نمی‌کنند تا بنگرند که چگونه بوده عاقبت کار مردمی که پیش از اینان با شدّت و قوّت بیشتری تصرّف در زمین کرده و آثار [عمران و آبادی] فراوان‌تری بوجود آوردند. پس خدا آنان را به گناهانشان گرفت و هیچ نیرویی نتوانست به دفاع از آنان برخیزد و از عذابشان برهاند و این برای آن بود که آنها در مقابل پیغمبران خدا و نشانه‌های روشن حق، به لجاج ایستاده و کفر ورزیدند و به کیفر رسیدند. آری! به درستی که خدا، قوی و شدیدالعقاب است.
این جمله، از حضرت مسیح بن مریم(ع) نقل شده است:
اَ لَمْ تَعْلَموا اَنَّهُ مَنْ شَمَخَ بِرَأْسِهِ اِلَى السَّقْفِ شَجَّهُ وَ مَنْ خَفَضَ بِرَأْسِهِ عَنْهُ اِسْتَظَلَّ تَحْتَهُ وَ اَكَنَّهُ وَ كَذلِكَ مَنْ لَمْ يَتَواضَعْ للهِ خَفَضَهُ وَ مَنْ تَواضَعَ للهِ رَفَعَهُ.[4]
آیا ندانسته‌اید که هر کس، سر خود را آن چنان بالا ببرد که به سقف بخورد، سقف، سر او را می‌شکند امّا آن کس که سر خود را فرود آورد، همان سقف از برای او سایبانی می‌شود و او را در سایه‌اش پناه داده و به آسایشش می‌رساند. همچنین هر که برای خدا و در مقابل حدود و مقرّرات خدا، سر فرود نیاورد، خدا او را خفّت و ذلّت داده و خوارش می‌گرداند و هر کس برای خدا تواضع کند و در مقابل قوانین و فرامین خدا فروتن گردد، خدا او را سربلند و عزیزش می‌سازد.
مادام که جامعه‌ی بشر، تن به حدود و مقرّرات الهی داده و زیر این سقف‌های حلال و حرام آسمانی که با حسابی دقیق، بالای سر تمام شئون حیاتی بشر زده شده است، عاقلانه و خاضعانه حرکت می‌کند و سر فرود آورده و تسلیم است، مسلّماً همه در رفاهند و آسایش و همه چیز برای انسان مایه‌ی رحمت است و آرامش.
امّا اگر جامعه‌ی بشر بخواهد بدمستی و عربده‌کشی آغاز کند و بادی از غرور و نخوت، در دماغ افکنده و علم و دانش ناچیزی که بدست آورده، او را دیوانه‌اش سازد، نعره‌های جاهلانه سر داده و بگوید: خیر! مرزهای حلال و حرام، مال مردم وحشی قرون وسطی بوده و سقف‌های حجاب و روزه و نماز، مناسب با بشر بی‌سواد جاهل و نادان است. امّا روشنفکران جهان که در عصر تسخیر فضا زندگی می‌کنیم و قدم به کرات بالا نهاده‌ایم، نمی‌توانیم خود را زیر این سقف‌های هزار ساله(!) نگه داریم؛ ما باید با این «کلّه‌های اتم شکاف» خود بزنیم این سقف‌ها را بشکافیم و آزادِ آزاد شویم؛ مادّه و نر، به هم بیامیزیم و تمام حدود و قیود را از بین برداریم و جز نغمه‌های ساز و ترانه‌های شورانگیز موسیقی و فریادهای آزادی در شهوت و بی‌بند و باری که از حلقوم‌های کثیف شیاطین انسی خارج می‌شود، به هیچ صدا و ندایی گوش ندهیم.
در این موقع است که خالق و صاحب این دستگاه دقیق خلقت، به این بشر مست عربده‌جو، نهیب می‌زند که به هوش باش: «اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظونَ»؛[5] محقّقاً، ما قرآن [حدود و مقرّرات آسمانی] را فرود آورده‌ایم و مسلّماً، ما حافظ و نگهدار آن می‌باشیم. «وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفوظاً»؛[6] و ما آسمان را سقفی محفوظ قرار داده‌ایم که شیاطین بطور مطلق، قدرت نفوذ و درهم شکستن سقف‌های آسمانی را نخواهند داشت.
هر زمان که پیروان شیطان، به فکر پریدن به سمت سقف‌های آسمانی افتاده و نقشه‌ی درهم شکستن مرزها و حدود الهی را در مغز خود طرح کرده‌اند، چنان سیلی‌های محکمی خورده‌اند که سرها در شکم‌ها فرو رفته و در معده‌ی عالم هضم شده و نابود گشته‌اند. «فَجَعَلْناهُمْ اَحاديثَ وَ مَزَّقْناهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ»؛[7] پس آنان را قصّه‌ها ساختیم و به نهایت درجه‌ی پاشیدگی، آنها را از هم پاشیده‌شان نمودیم. یعنی تار و پود وجود و زندگی‌شان از هم گسیخت و جز یک سلسله قصّه‌ و داستان، چیزی از آنان باقی نماند تا داستان‌سرایان، برای آیندگان بگویند.
به تاریخ گذشتگان و سرنوشت گردنکشان این دنیای پیر با دیده‌ی عبرت بنگرید و ببینید با جنگندگان سقف‌های آسمانی چه کرده‌ایم.
اَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِاَصْحابِ الْفيلِ * اَ لَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ في تَضْليلٍ * وَ اَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْراً اَبابيلَ * تَرْميهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجّيلٍ * فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ.[8]
آیا ندیدی که چه کرد پروردگار تو با پیلداران؟ آیا نیرنگشان را به راه نابودی و تباهی نیفکند؟ دسته‌ی پرندگان، بر آنان فرستاد که آنها را باسنگی از جنس «سنگِ گل» می‌زدند پس آنها را همچون کاهِ خورده‌شده‌ای گردانید.
اَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ * اِرَمَ ذاتِ العِمادِ * اَلَّتي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ * وَ ثَمُودَ الَّذينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ * وَ فِرْعَوْنَ ذِي‌الْاَوْتادِ * اَلَّذينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ * فَاَكْثَروا فِيهَا الْفَسادَ * فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذابٍ * اِنَّ رَبّكَ لَبِالْمِرْصادِ.[9]
آیا ندیدی که چه کرد پروردگار تو با قوم عاد، ارم دارنده‌ی کاخ‌های بلند که مانندشان در تمام کشورها ساخته نشده بود و با قوم ثمود که در میان وادی، سنگ‌ها را شکافتند [قصرهای سنگی بنا نمودند] و فرعون صاحب میخ‌ها [که بندگان خدا را میخکوب کرده و با زجر و شکنجه می‌کشت]؛ آنان که در کشورها سرکشی را از حد گذرانیدند و فساد و تبهکاری را شایع نمودند تا آنکه خدا تازیانه‌ی عذاب بر آنها فرو ریخت [بلاهای شدید و گوناگون بر سراسر زندگی‌شان حمله‌ور شد]. همانا خدای تو در کمینگاه ستمگران و تبهکاران است [یعنی هر امّت طاغی، یک چنین سرنوشت شومی، در سر راه خود خواهد داشت].
در سوره‌ی عنکبوت، بعد از ارائه‌ی قسمتی از عواقب دردناک امّت‌های پیشین که به انواع بلاهای زمینی و آسمانی مبتلا شده و نابود گردیده‌اند، می‌فرماید:
فَكُلَّاً اَخَذْنا بِذَنْبِهِ فَمِنْهُمْ مَنْ اَرْسَلْنا عَلَيْهِ حاصِباً وَ مِنْهُمْ مَنْ اَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْاَرْضَ وَ مِنْهُمْ مَنْ اَغْرَقْنا وَ ما كانَ اللهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلكِنْ كانُوا اَنْفُسَهُمْ يَظْلِمونَ.[10]
پس هر کدام از امم سالفه را، به گناهشان گرفتیم. بعضی را [مانند قوم لوط] سنگباران و برخی را [چون قوم شعیب و ثمود] با صیحه‌ی آسمانی نابودشان کردیم، یکی را [مثل قارون] در دل زمین فرو بردیم و امّتی را [چون قوم نوح و فرعون] به دریا غرقشان نمودیم و چنان نیست که خدا بر آنها ستم کرده باشد، بلکه خود آنان بودند که ستم بر خود نمودند.
آری! آن جاهلان مغرور، از حدّ تجاوز کرده و پا از گلیم خود فراتر نهادند، از روی کمال جهالت و سفاهت، خواستند از زمین بجهند و با «کلّه‌ی خاکی» خود «سقف‌های آسمانی» را در هم بشکنند. امّا سقف‌های محکم آسمانی، آن کلّه‌ها را در هم شکست و مغزها را متلاشی ساخت تا آیندگان، قصّه و داستان آنها را بخوانند و بدانند که اگر این «سقف‌های الهی» آنچنان سست و شل بود که هر خیره‌سر گردنکشی بتواند آن را در هم بشکند، تا به حال، تمام حدود و مقرّرات الهی و تعلیمات انبیاء و رجال آسمانی(ع) نابود گشته و از بین رفته بود و اکنون اسمی از قوانین پیغمبران(ع) در میان بشر باقی نمانده بود.
هزاران سال است خیره‌سران و گردنکشان بشری، برای اشباع شهوات حیوانی خود، با غروری سفیهانه به فکر شکستن مرزهای الهی و سقف‌های آسمانی افتاده و احمقانه، جلو رفته‌اند و با نهایت ذلّت و خواری، در هم شکسته و زیر خروارها خاک پوسیده‌اند.
آری! آنها خاک شده و ذرّات خاکشان، بازیچه‌ای دست امواج بادها گشته است، امّا قوانین انبیاء و تعلیمات انسان‌ساز پیامبران خدا(ع) همچنان در عالم سرپاست و پرچم توحید و عدالت در میان جامعه‌ی انسان‌ها در اهتزاز است و بانگ روح‌انگیز «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ»، در لحظات بسیار حسّاس زندگی (سپیده‌دم و نیمه‌ی روز و اوّل شب) در فضا می‌پیچد و همچون لمعه‌ی نور در یک فضای ظلمانی می‌درخشد و پرده‌های ظلمت‌آور این دنیای مادّی را از هم می‌درد و از رهگذر گوش‌ها به دل‌ها می‌رسد و تار و پود قلب‌های پیروانش را از شدّت شوق و شعف مرتعش می‌سازد و دل‌های جبّاران و ستمگران را به ترس و وحشت انداخته و پشت آنان را می‌لرزاند که وعده، وعده‌ی حق است: «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ»؛[11] ما، تو را ای پیغمبر! رفیع‌الذّکر و بلندآوازه‌ات ساخته‌ایم.
من تو را اندر دو عالم رافعم / طاغیان را از حدیث دافعم
رونقت را روز روز افزون کنم / نام تو بر زرّ و بر نقره زنم
منبر و محراب سازم بهر تو / در محبّت قهر من شد قهر تو
چا کرانت شهرها گیرند و جاه / دین تو گیرد ز ماهی تا به ماه
تا قیامت باقیش داریم ما / تو مترس از نسخ دین ای مصطفی
تا قیامت می‌زند قرآن ندا / کای گروهی جهل را گشته فدا
مر مرا افسانه می‌پنداشتید / تخم کین و کافری می‌کاشتید
هین بدیدید ای خسیسان زمن / که شما بودید افسانه نه من
فَاَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ اَمّا ما يَنْفَعُ النّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الاَرْضِ.[12]
امّا کف روی آب [که بر دوشِ سیلاب، سوار است]، متلاشی گشته و از بین می‌رود و امّا آنچه نافع به حال مردم است [یعنی آب] در دل زمین باقی می‌ماند [و به موقع خود، حیات‌بخش آدمیان می‌گردد].
در اصالت تعلیمات انبیاء(ع) همین بس که پیروان شیطان نیز، نیّات خائنانه‌ی خود را در لفّافه‌ی گفتار پیغمبران، به بشر عرضه می‌کنند. یعنی ظلم را اوّل رنگ عدالت می‌زنند و بعد به کار می‌برند. داد امانت می‌زنند و خیانت می‌کنند. یعنی ظلم را، اوّل، رنگ عدالت می‌زنند و بعد به کار می‌برند. داد امانت می‌زنند و خیانت می‌کنند. سخن از حق می‌گویند و باطل را به خورد مردم می‌دهند و این خود می‌رساند که اصالت و واقعیّت در فطرت انسان مختصّ حق است و نیز عدالت و امانت، لبّ و لباب تعلیمات پیغمبران است و انسان بر حسب فطرت اوّلیّه‌اش جز در مقابل حدود و مقرّرات انبیاء خاضع نمی‌شود و غیر از این سقف‌های مقدّس آسمانی که پیغمبران به امر خدا بالای سر زندگی انسان زده‌اند، زیر هیچ سقف دیگر سر فرود نمی‌آورد و آسایش و آرامش نمی‌بیند.
بله! آنچه مسلّم است اینکه سقف‌های آسمانی خدا و انبیای خدا شکستنی نیست؛ منتها، بدبختی و محرومیّت، مال بشر است که در نتیجه‌ی گردنکشی‌های جاهلانه‌اش سر خود را می‌شکند و از سعادت و خوشبختی دو جهانی محروم می‌گردد.
ما مردم که این همه طغیان و عصیان کرده‌ایم و با اعمال ظالمانه‌ی خود، به خدا اعلان جنگ داده‌ایم، چه کرده‌ایم؟ خودمان در هم شکسته‌ایم یا سنّت جاریه‌ی پروردگار را در هم شکانده‌ایم؟ آیا توانسته‌ایم تغییری در گردش مهر و ماه بدهیم، زمین و آسمان را منقلب گردانیم و مرگ و میر را از بین ببریم؟ یا خیر! زمین همان است و آسمان همان؛ مردن، همان است و زیر خاک پوسیدن، همان.
این همان چشمه‌ی خورشید جهان‌افروز است / که همی تافت بر آرامگه عاد و ثمود
همچنان‌که این خورشید، بر اجساد پوسیده‌ی عاد و ثمود، تابیده است، بر اجساد پوسیده‌ی ما و تمام روشنفکران و گردنکشان قرن بیست و یکم نیز خواهد تابید. بادها خواهد وزید و باران‌ها خواهد بارید و بار دیگر از همان خاک‌های مرده‌ی ما، زنده‌هایی بیرون خواهند آمد و کاخ‌ها خواهند ساخت و عربده‌ها خواهند کشید و باز زیر خاک‌ها خواهند رفت و باز هم از آن خاک‌ها، زنده خواهد جوشید و هَلُمَّ جرّاً. این یک سیر دایمی است در عالم خلقت. دست قهّار حضرت ربّ(جلّ و علا) کارش همین است: «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْنٍ»؛[13] همه روزه، او در کاری است.
قُلِ اللّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * تُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ.[14]
بگو: بار خدایا! ای صاحب اختیار پادشاهی! تو به هر که می‌خواهی، اعطای شاهی می‌کنی و از هر که خواهی سلب سلطنت می‌نمایی. هر که را بخواهی، عزیز می‌سازی و هر که را بخواهی، ذلیل می‌گردانی. تمام نیکی به دست توست. به حقیقت، تو به هر چیزی توانایی. شب را داخل در روز و روز را داخل در شب می‌نمایی [اشاره به اختلاف ساعت شب و روز از جهت اختلاف فصول سال است]. زنده را مرده و مرده را زنده بیرون می‌آوری.
خلاصه! حدود و مقرّرات الهی و سنّت جاریه‌ی پروردگار، تغییر نمی‌پذیرد و شکست بر نمی‌دارد.
فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَبْديلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللهِ تَحْويلاً؛[15]
نه هرگز سنّت خدا تبدّل می‌یابد [که عافیت، جای عذاب و نعمت، جای بلا بنشیند] و نه هرگز سنّت خدا جابه‌جا می‌گردد [که امّت صالحی به جای امّت طاغی، محکوم به عذاب شود].
بلکه این بشر طاغی جنگنده‌ی با سقف‌های آسمانی است که خود را به هلاکت و محرومیّت ابدی می‌افکند.
وَزمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اَللهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ؛[16]
و هر که از حدود خدا تجاوز کند، محقّقاً به خود ظلم کرده است.
پس نتیجه این شد که: خدا، نه حاجت به طاعت ما دارد و نه ترس از عصیان و طغیان ما؛ نه طاعت و عبادت ما، نفعی به خدا می‌بخشد و نه معصیت ما، ضرری به ذات اقدسش می‌رساند. بلکه ما انسان‌های سراپا حاجت و نیازیم که شدیداً نیازمند به لطف و عنایت و بنده‌نوازی خالق منّان و آفریدگار زمین و آسمان می‌باشیم.
ماییم که به حکم احتیاج همه‌جانبه، خود را موظّف به کرنش و تذلّل و خاک‌افتادگی در پیشگاه مالک و صاحب اختیار جهان آفرینش می‌دانیم تا شاید مشمول الطاف و عنایات خاصّه‌اش قرار گرفته و از برکات تقرّب به ذات اقدسش برخوردار گردیم.
اینکه ما را به آستان قدس خود، راه داده و اذن تذلّل و عرض بندگی، عنایت فرموده است، شرافتی بس عظیم و افتخاری بی‌نهایت بزرگ به ما خاکیان بخشیده که اگر تا ابد هم سر به خاک تشکرّ بگذاریم ، اندکی از بسیار شکر این منّت، بجا نیاورده‌ایم و هم ماییم که پیوسته در حال ترس و وحشت باشیم که مبادا بر اثر گستاخی‌ها و هوی‌پرستی‌ها، مورد بی‌مهری او واقع شده و استحقاق نزول بلا در دنیا و عذاب در آخرت پیدا کنیم. اَعاذَنا اللهُ مِنْ شُرُورِ اَنْفُسِنا. 
 

خودآزمایی
 

1- چرا خداوند سبحان، هم از طاعت بندگان بی‌نیاز است و هم از عصیانشان در امان می‌باشد؟
2- حضرت مسیح بن مریم(ع)، درباره کسانی که در مقابل حدود و مقرّرات خدا سر فرود نیاورده و کسانی که در مقابل فرامین خدا فروتنی کردند، چه فرموده اند؟
3- چه چیزی نشان دهنده‌ی اصالت تعلیمات انبیاء(ع) است؟ مختصری شرح دهید.  
 

پی‌نوشت‌ها


1. نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۱۸۴.
2. به سوره‌های هود، شعراء و عنکبوت مراجعه شود.
3. سوره‌ی غافر، آیات ۲۱ و ۲۲.
4. تحف‌العقول، مواعظ المسیح(ع)، صفحه‌ی ۳۷۵.
5. سوره‌ی حجر، آیه‌ی ۹.
6. سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی ۳۲.
7. سوره‌ی سبا، آیه‌ی ۱۹.
8. سوره‌ی فیل.
9. سوره‌ی فجر، آیات ۷ تا ۱۵.
10. سوره‌ی عنکبوت، آیه‌ی ۴۰.
11. سوره‌ی شرح، آیه‌ی ۴.
12. سوره‌ی رعد، آیه‌ی ۱۷.
13. سوره‌ی رحمن، آیه‌ی ۲۹.
14. سوره‌ی آل عمران، آیات ۲۶ و ۲۷.
15. سوره‌ی فاطر، آیه‌ی ۴۳.
16. سوره‌ی طلاق، آیه‌ی ۱.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: