پرهیز از محرّمات (دوری از گناه و معصیّت)| ۲۶
ج. دروغ از روى شوخى نيز گناه است. بعضى تصور میکنند اگر كسى به عنوان شوخى و مزاح و جلب توجّه و خنداندن مردم دروغ بگويد اشكالى ندارد چرا كه در اين گونه موارد جنبه شوخى و مزاح دارد نه جدّى، اما اين نكته را بايد در نظر داشت كه در شرع مقدّس اسلام دروغ گفتن به طور كلّى نهى شده و هر گونه دروغ - اعم از شوخى و جدّى- منافى با ايمان شمرده شده است، چنان كه حضرت على(ع) میفرمايد:
«لَا يَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِيمَانِ حَتَّى يَتْرُكَ الْكَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ.»[1]
«هيچ بندهاى مزه ايمان را نمیچشد تا دروغ را - شوخى باشد يا جدّى- مطلقاً ترك كند.»
و نيز فرمود:
«لَا يَصْلُحُ مِنَ الْكَذِبِ جِدٌّ وَ لَا هَزْلٌ وَ لَا أَنْ يَعِدَ أَحَدُكُمْ صَبِيَّهُ ثُمَّ لَا يَفِيَ لَهُ إِنَّ الْكَذِبَ يَهْدِي إِلَى الْفُجُورِ وَ الْفُجُورَ يَهْدِي إِلَى النَّار.»[2]
«دروغ چه جدّى و چه شوخى ناپسند است و مصلحت نيست كسى به فرزند خود وعدهاى بدهد و وفا نكند زيرا دروغ انسان را به هرزگى و بیبند و بارى میکشاند كه نتيجه آن آتش جهنّم است.»
به هر حال، دروغ كوچك يا بزرگ، شوخى يا جدّى، گناه است و در نامه عمل انسان نوشته میشود. چه بسا دروغهايى كه امكان دارد از نظر مردم گناه نباشد ولى از نظر اسلام قبيح و ناپسند است.
مرحوم مجلسى میگويد: «متأسفانه يكى از گناهانى كه بسيارى از مردم، حتى خواص، به آن مبتلا هستند تعارفات معموله است كه از حقيقت عارى است و شائبه دروغ در آن مشهود است. مثلاً با اين كه به خوردن غذا و آشاميدن مشروبى متمايلاند هنگامى كه ميزبان چيزى را به آنها عرضه میدارد اظهار بیميلى میکنند و همچنين با اين كه نسبت به شخصى علاقه قلبى ندارند آنقدر اظهار اخلاص و محبّت به او میکنند كه گاهى مطلب بر خود گوينده نيز مشتبه میشود.
گر چه اين گونه دروغها نسبت به دروغهاى بزرگ و مفسده انگيز ناچيز و كوچك است ولى در شريعت مقدّسه گناه و حرام است و در صورتى كه ضرورت يا مصلحت اهمّى در ميان نباشد بايد از آن احتراز كرد».
سپس مرحوم مجلسى در تأييد اين مطلب داستانى را نقل میکند كه مضمون آن از نظرتان میگذرد:
از اسماء بنت عميس نقل شده است كه در شب زفاف عايشه من با گروهى از بانوان او را به حضور رسول خدا(ص) همراهى میکرديم.
آنگاه كه حضور آن حضرت شرفياب شديم پيامبر اكرم(ص) ظرف شيرى به عايشه داد.
عايشه از روى شرم از گرفتن آن امتناع كرد. من به او گفتم: دست رسول خدا(ص) را رد مكن و ظرف شير را بگير. با شرمندگى ظرف را گرفت و قدرى از آن نوشيد.
سپس رسول خدا(ص) به من فرمود: ظرف شير را به زنانى كه همراه تو هستند بده تا از آن بياشامند. زنها خجالت كشيدند و با اين كه ميل داشتند گفتند ميل نداريم. رسول خدا(ص) فرمود: ميان گرسنگى و دروغ جمع نكنيد (شما كه ميل داريد چرا دروغ میگوييد؟). اسماء میگويد خدمت آن حضرت عرض كردم: يا رسول اللّه! اگر به چيزى كه ميل داريم اظهار بیميلى كنيم دروغ گفتهايم؟ فرمود: دروغ هر چند كوچك باشد در نامه عمل نوشته میشود.[3] خلاصه، مسامحه و سهلانگارى حتى در اين گونه موارد كه به نظر جزئى و حقير میآيد سبب میشود كه انسان به دروغ گفتن عادت كند و كسى كه به كارى عادت كرد ترك آن بسيار دشوار خواهد بود، چنان كه حضرت امام حسن عسكرى(ع) فرمود:
«رَدُّ المُعتَادِ عَن عَادَتِهِ كَالمُعجِزِ.»[4]
«برگرداندن كسى كه به كارى عادت كرده همانند معجزهاى [بسيار دشوار] است.»
پس براى اين كه كسى به دروغ گفتن عادت نكند بايد از دروغهاى كوچك دورى جويد تا بتواند زبان خويش را كنترل كند.
د. چنان كه گفته شد دروغ مطلقاً حرام و ناپسند است (به جز در موارد ضرورت كه بعداً خواهد آمد) اما آنچه در علم اخلاق به عنوان ضدّ ارزش مورد گفتگو قرار گرفته و از رذايل اخلاقى شمرده میشود عادت بر دروغ گفتن و خوى دروغگويى است، چنان كه در باب فضايل خوى راستگويى و عادت بر راستى معتبر و ارزشمند است، يعنى همان گونه كه راست گفتن بر سبيل اتفاق دليل بر فضيلت و كمال نيست به ندرت دروغ گفتن نيز از بدى و فساد اخلاق حكايت نمیکند. به عبارت ديگر، آنچه به عنوان ارزش و ضدّ ارزش محسوب میشود ملكات فاضله اخلاقى و صفات رذيله نفسانى انسان است نه صرف رفتار و گفتار او. گر چه اعمال و رفتار هميشگى انسان نمودار و نشان دهنده خلقيات انسان است و اين دو نسبت به يكديگر تأثير و تأثّر متقابل دارند ولى رفتار مقطعى و گذرا نشانه خلق و خوى او نيست. به اين جهت در اخبار آمده كه عادت بر دروغ گفتن با ايمان همسو و سازگار نيست، يعنى ممكن است شخص مؤمن در اثر ضرورت يا غفلت گاهى مرتكب دروغگويى شود ولى امكان ندارد كه مؤمن آن را شيوه و راه و رسم زندگى خويش قرار دهد.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:
«إنَّ مِن أعظَمِ الخَطَايَا اللِّسَانُ الكَذُوب.»[5]
«به راستى از بزرگترين خطاها زبانى است كه عادت به دروغ داشته باشد.»
و در حديث ديگر فرمود:
«إنَّ المُؤمِنَ يَنطَبِعُ عَلَى كُلِّ شَيٍءٍ إلّا عَلَى الكِذبِ وَ الخِيانَةِ.»[6]
«مؤمن به هر چيزى عادت میکند جز به دروغ و خيانت.»
حسن بن محبوب میگويد كه از امام صادق(ع) پرسيدم: آيا میشود مؤمن بخل بورزد؟ فرمود: آرى. سؤال كردم: آيا ممكن است مؤمن ترسو باشد؟
فرمود: آرى. پرسيدم: آيا مؤمن كذّاب (بسيار دروغگو) میشود؟ فرمود: نه. سپس امام(ع) فرمود:
«جُبِلَ المُؤمِنُ عَلَى كُلِّ طَبِيعَةٍ إلّا الخِيانَةَ وَ الكِذب.»[7]
«مؤمن به هر چيز خو میگيرد جز به خيانت و دروغ.»
عبد الرحمن بن حجّاج میگويد كه از امام صادق(ع) پرسيدم: آيا شخصى كه در برخى اوقات دروغ میگويد، كذّاب ناميده میشود؟ حضرت در پاسخ فرمود:
«لَا مَا مِن أحَدٍ إلّا يَكُون ذَاكَ مِنه وَ لَكِنَّ المَطبُوعَ عَلَى الكِذبِ.»[8]
«نه، هيچ كس نيست جز آن كه گاهى از او دروغ سر میزند بلكه كذّاب كسى است كه به دروغ خو گرفته باشد (يعنى به صرف دروغ گفتن انسان كذّاب نمیشود).»
ه. چنان كه قبلا متذكّر شديم در حرمت و زشتى دروغ هيچ گونه ترديدى نيست و آيات و اخبار از عامّه و خاصّه در اينباره در حدّ تواتر وارد شده اما موضوع قابل بحث اين است كه آيا دروغ گفتن مطلقا و بالذّات از گناهان بزرگ است يا آن كه با عروض بعضى از عناوين و در شرايط و ظروف خاص از كبائر محسوب میشود؟
مرحوم شيخ اعظم انصارى و استاد بزرگوار ما حضرت امام خمينى قدس سرّه الشريف اظهار میدارند: قدر متيقّن از اخبار آن است كه بعضى از انواع دروغ مانند دروغ بستن بر خدا و پيامبر اكرم(ص) و ائمه(ع)، شهادت دروغ، تهمت (بنا بر آنكه از مصاديق دروغ باشد)، افتراء، فتواى بدون علم و دروغهاى فتنه انگيز از گناهان كبيره است و جز اينها از گناهان صغيره به حساب میآيد[9] مگر آن كه دروغ در اثر تكرار به صورت عادت و طبيعت ثانوى در آيد بدان گونه كه مصاديق دروغ از ملكه و خلق و خوى انسان نشأت گيرد. در چنين وضعى گناه كبيره محسوب میشود اما نه به خاطر اصرار و تكرار، چنان كه در ساير گناهان صغيره اين گونه است بلكه به لحاظ آن كه در اين فرض دروغ در قالب يك صفت و رذيله نفسانى در میآيد.[10]
آنچه اين دو بزرگوار فرمودهاند تحقيقى است فقهى و در جاى خود قابل توجّه و امعان نظر، ولى فعلاً از دايره بحث ما بيرون است، اما بايد از اين نكته اخلاقى غفلت نكرد كه دروغ از نظر اخلاقى مطلقا زشت و ناپسند است و جز در موارد ضرورت جدّا بايد از آن دورى جست. البته نمیشود گفت كه گناه و زشتى دروغ در تمام مصاديق و اقسام آن يكسان و برابر است ولى، با اين وصف، نمیتوان دروغ را با پارهاى از گناهان صغيره مقايسه كرد و آن را از سيّئات قابل عفو و اغماض شمرد زيرا دروغ از آن جهت كه طبيعتاً و ذاتاً برخلاف واقع و اعتقاد گوينده و نشانه دورويى و نفاق است از نظر اخلاقى گناهى است بزرگ و غير قابل گذشت.
بنابراين، ترديد اين دو استاد در كبيره بودن بعضى از مصاديق دروغ موجب تجرّى و اشتباه انسان نشود كه در شرايط معمولى دروغ را كوچك شمرد و زبان خود را به دروغ آلوده سازد و به تدريج به دروغگويى عادت كند. پس بايد مطلقاً از دروغ گفتن- هر چند كوچك- پرهيز كرد و شخصيّت نورانى و ملكوتى خويش را با دروغ و نفاق لكّهدار نساخت، كه سلوك طريقت با دروغ و خدعه و فريب غير ممكن است.
و. علّت روانى دروغ عقده حقارت و خود كمبينى است. اين نكته در روان شناسى اخلاقى بايد مورد توجّه قرار گيرد. رسول خدا(ص) میفرمايد:
«لَا يَكذِبُ الكَاذِبُ إلّا مِن مَهَانَةِ نَفسِهِ.»[11]
«علّت اصلى دروغ جز خود كمبينى و بیشخصيّتى نيست.»
اكنون توجّه شما را به آيات و رواياتى كه در مذمّت دروغ آمده جلب میکنيم.
خودآزمایی
1- مؤمن به چه چيزهایی خو نمیگيرد؟
2- چه چیزی در علم اخلاق به عنوان ضدّ ارزش مورد گفتگو قرار گرفته و از رذايل اخلاقى شمرده میشود؟
3- علّت روانى دروغ چیست؟
پینوشتها
[1] . اصول كافى، ج 2- ص 34، حديث 11.
[2] . وسائل الشيعه، ج 8- ص 577.
[3] . بحار الانوار، چاپ بيروت، ج 69- ص 258.
[4] . همان، ج 75- ص 374.
[5] . مستدرك الوسائل، ج 2- ص 100.
[6] . همان.
[7] . همان.
[8] . مستدرك الوسائل، چاپ مؤسسه آل البيت، ج 9- ص 85، كتاب الحج، وسائل الشيعه، ج 8- ص 573، كتاب الحج، حديث 9.
[9] . مكاسب محرّمه مرحوم شيخ انصارى و مكاسب محرّمه امام، ج 2- ص 72.
[10] . ممكن است گفته شود كه اصرار بر گناهان صغيره نيز از آن جهت كه كاشف از خبث سريره و روح سركشى و طغيان انسان است كبيره محسوب مىشود، بنابراين فرقى ميان دروغ و ديگر گناهان باقى نمىماند.
[11] . مستدرك الوسائل، ج 2- ص 100، اختصاص شيخ مفيد، ص 232.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدرضا مهدوی کنی