کد مطلب: ۳۹۱۸
تعداد بازدید: ۱۳۰۸
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۸ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۳
باورداشت مهدویت| ۱
بدون شکّ «عقیده به مهدویّت» و اعتقاد به ظهور حضرت مهدی(ع) به‌ عنوان منجی عالم بشریت، باوری صرفاً اسلامی است که بر اساس کتاب و سنّت پدید آمده و همگی مسلمانان پیشین و پسین، بر آن اتّفاق‌نظر دارند و حتّی گروهی از بزرگان و صاحب‌نظران به متواتر بودن احادیث وارده در این باب حکم نموده‌اند.

باورداشت مهدویّت


 
بدون شکّ «عقیده به مهدویّت» و اعتقاد به ظهور حضرت مهدی(ع) به‌ عنوان منجی عالم بشریت، باوری صرفاً اسلامی است که بر اساس کتاب و سنّت پدید آمده و همگی مسلمانان پیشین و پسین، بر آن اتّفاق‌نظر دارند و حتّی گروهی از بزرگان و صاحب‌نظران به متواتر بودن[1] احادیث وارده در این باب حکم نموده‌اند.
این باورداشت، به‌عنوان اندیشه‌ای اسلامی، بر پایه قوی‌ترین برهان‌های نقلی و عقلی استوار است و بررسی تاریخ و شواهد بسیار آن، بهترین تأیید بر صحّت متانت آن به شمار می‌رود و هیچ‌یک از مسلمانان – چه از شیعیان و چه از اهل‌سنّت – به انکار یا تشکیک در آن نپرداخته است، مگر برخی از افراد تازه به دوران رسیده که تحت‌تأثیر تبلیغات غریبان قرار گرفته و در دام‌های استعمار گرفتار آمده و فرهنگ را جز با انکار الهام و روایات قطعیه و یا تعریف و تأویل آن در چهارچوب مقاصد منکران دیانت و مادّی‌گرایان تفسیر و تحلیل نمی‌کنند.
این کژاندیشان بدین‌وسیله کوشیدند تا دری را بگشایند که اگر - خدای نخواسته - گشوده گشت، دیگر راهی برای اعتماد بر سنّت و استناد به آن و اطمینان به ظاهر کتاب و سنّت باقی نمی‌ماند و آیین شریف اسلام و دعوت پیامبر(ص) بر اساس خواسته بدعت‌گذاران و هواپرستان، دست‌خوش تغییر و تحریف قرار می‌گیرد.
به‌راستی اگر چنین روایاتی که بزرگان علم حدیث و کارآزمودگان و نام‌آوران این رشته در گذشته و حال به تواتر و قطعی بودن آنها تصریح کرده‌اند، بتواند مورد انکار و تردید قرار گیرد، پس وضع و حال دیگر روایاتی که «خبر واحد»[2] شمرده می‌شوند، یا حداقل در این درجه از اعتبار نیستند، چه خواهد بود؟
گروهی از اندیشمندان اسلامی نسبت به این‌گونه منحرفان از کتاب و سنّت، که با جرئت و جسارت نسبت به ساحت قدس خداوند و پیامبر گرامی‌اش(ص)، به ایجاد شکّ و تردید و تحریف در اصل مسلّم مهدویّت پرداخته‌اند، اعلام‌خطر نموده و کتاب‌ها و مقالاتی را در ردّ و ابطال نظریات آنان نگاشته‌اند.
آنچه مسلّم است اینکه: در پس پرده این توطئه، جز دست‌های پلید کسانی که درصدد سست‌کردن اعتقادات مسلمانان و خدشه‌دارکردن متون اسلامی هستند، دستی را نمی‌توان دید. در گذشته همین التزام و اعتقاد و پایبندی مردم به کتاب و سنّت پاک پیامبر(ص) بود، که دشمنان و استعمارگران را از نفوذ در کشورهای اسلامی بازمی‌داشت و راه سلطه بر این بلاد را بر روی آنان می‌بست و اکنون نیز به خوبی پیداست که چیزی جز سست شدن همین مبانی اعتقادی و کم‌شدن پایبندی‌ها به قرآن مجید و روایات شریفه نیست، که راه نفوذ و سلطه را بر بیگانگان گشوده است! خداوند ما را از فتنه‌های گمراهان و هواپرستان و مزدوران استعمار در امان بدارد.
قابل ذکر اینکه: در تضعیف «باور مهدویّت» و احادیث مربوط به آن، اثری از پیشگامان اهل‌سنّت نیست و در بین صحابه قرن اوّل هجری و تابعین نیز ذکری از آن به میان نیامده است. و خنده آور است که این بی‌خبران و غرب‌باوران - که به شدّت از شناخت حقایق اسلامی و فهم مصالح مسلمین دور هستند - گاهی دایه مهربان‌تر از مادر شده و این عقیده را سبب اختلاف و درگیری بین مسلمانان و قیام علیه حکومت‌ها و موجب تبلیغات سیاسی دانسته‌اند و گاهی نیز به برخی اختلافاتی که بین پاره‌ای از احادیث این باب است، استناد کرده‌اند.[3]
و همه اینها، از عجیب و غریب‌ترین نوع استدلالاتی است که در ردّ سنّت شریف نبوی(ص) به آن تمسک شده است. ازآن‌رو که:
اوّلاً: بر وقوع ذکر این عقیده بین صحابه و تابعین صدر اوّل اسلام و بر اینکه خود پیامبر(ص) اولین پایگاه برای نشر «عقیده به مهدویّت» در بین مسلمانان بوده‌اند، چه دلیلی قوی‌تر و محکم‌تر از وجود خود این احادیث متواتره، در اصلی‌ترین و معتبرترین کتاب‌های اهل‌سنّت است؟!
و چه برهانی روشن‌تر از اجماع علمای مسلمین و اینکه آنان هیچ‌کس از مدعیان مهدویّت را با استناد به «عدم صحّت ظهور مهدی(ع)» ردّ نکرده‌اند؛ بلکه در ردّ ادّعای چنان افرادی، به «عدم وجود صفات و نشانه‌های خاص مهدی(ع) در آنها» استناد کرده‌اند، چنان‌که حکایت «محمّد بن عجلان» با «جعفر بن سلیمان» و آنچه فقیهان و اشراف اهل مدینه درباره آنان گفته‌اند، شاهدی آشکار در این زمینه به شمار می‌رود.[4]
پس اگر این همه احادیث، باتوجّه‌به فراوانی و تواتری که دارند و با عنایت به اجماع و اتفاقی که از ناحیه علمای اسلامی بر مضمون این احادیث صورت گرفته است، نتواند دلیل بر صحّت و استواری «عقیده به مهدویّت» باشد، پس به کدامین دلیل می‌توان استناد کرد؟ و درستی انتساب کدامین عقیده اسلامی به صحابه و پیامبر اکرم (ص) را می‌توان اثبات نمود؟
ثانیاً: شاید هرگز هیچ عقیده و یا اصلی را نتوان یافت که بر سر آن اختلاف و درگیری و نزاع صورت نگرفته باشد. حتّی می‌توان گفت که: نزاع‌ها و درگیری‌ها پیرامون مسائل خداشناسی و نبوّت پیامبران الهی(ع) نیز، بیش از مسئله «مهدویّت» به وقوع پیوسته است، چنان‌که بین مکتب اشاعره و غیر آنان، و بین پیروان مذاهب اهل‌سنّت (شافعی، حنفی، حنبلی، مالکی) و غیر آنان، درگیری‌ها؛ بلکه جنگ‌های خونین بسیار اتفاق افتاده است.
بلکه می‌شود گفت: بر سر مفاهیمی همچون «عدالت» و «امنیت» و سایر مفاهیمی که همه انسان‌ها بر لزوم آن اتّفاق‌نظر دارند و بر سر تحقّق آنها و یا دفع کسانی که آنها را وسیله‌ای برای مقاصد سیاسی خویش قرار می‌دادند، جنگ‌های خانمان‌برانداز و معرکه‌های خونینی درگرفته است و چه بسا که تعداد قربانیان بشریت، که به اسم «اقامه حقّ» و «رعایت عدالت و برابری» و «حمایت از آزادی انسان و حقوق او» به خاک و خون غلطیده‌اند، بیشتر از تعداد قربانیان هر موضوع و عنوان دیگری باشد.
نتیجه اینکه: پوشیده‌شدن حقّ به باطل، و عرضه باطل به جای حقّ، اگرچه ازطرف اهل باطل و منحرفان، بسیار صورت می‌گیرد؛ لکن به حقّ ضرری نمی‌رساند و خدشه‌ای وارد نمی‌کند، چنان‌که خداوند بزرگ می‌فرماید:
﴿بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَلَکُمُ الْوَیْلُ مِمّا تَصِفُونَ﴾؛[5]
«بلکه ما حقّ را بر باطل می‌افکنیم تا آن را درهم شکافد و باطل را نابود گرداند، آن زمان باطل از بین‌رونده و باطل شدنی است، و وای بر شما از آنچه درباره خداوند توصیف می‌کنید».
علاوه‌براینکه باید توجّه داشت: فریب خوردن عوام و قبول ادعای دروغین دجّال‌گونه‌های مدّعی مهدویّت[6] توسّط آنان، در بیشتر موارد به‌خاطر عدم آشنایی آنان به نشانه‌های حضرت مهدی(ع) و نسب شریف ایشان و ویژگی‌های خاصّی است که برای ایشان در احادیث گوناگون[7] مورد تصریح قرار گرفته است، وگرنه در این باب، جایی برای گمراهی و گمراه ساختن دیگران وجود ندارد.
این وظیفه علما و اندیشمندان است که «عقیده به مهدویّت» را تبیین کنند و هدف‌های آن را به مردم بشناسانند و ویژگی‌ها و نشانه‌هایی را که به‌وسیله آنها «حضرت مهدی موعود(ع)» از دغل‌پیشگان مدّعی «مقام مهدویّت» بازشناخته می‌شود، برای توده مسلمانان برشمارند و توضیح دهند.
ثالثاً: یکی از فرق‌هایی که بین احادیث متواتر و غیر متواتر[8] وجود دارد، این است که: در «متواتر لفظی تفصیلی»[9] یقین و باور قطعی نسبت به صدور آن حدیثِ معین از ناحیه معصومین(ع) - به عین همان کلمات و الفاظِ موجود در متن حدیث - حاصل می‌شود و در چنین حدیثی ممکن نیست اختلاف و تعارض ایجاد شود، مگر توسط حدیث متواتر دیگری که با همین خصوصیات، مفاد، معنایی خلاف[10] حدیث اوّل داشته باشد؛ که دراین‌صورت باید به‌وسیله ایجاد موافقت بین دو معنا و جمع بین دو حدیث به وسیله حمل عام بر خاص (تخصیص عام) و حمل مطلق بر مقید (تقیید مطلق) و یا حمل ظاهر بر اظهر (تقدیم اظهر) و مانند اینها، تنافی و اختلافِ ظاهری و ابتدایی بین دو روایات را حل کرد.
اگر چنین جمعی ممکن نبود، ظاهر هر دو روایت از اعتبار ساقط گردیده و هیچ کدام صلاحیت برای استناد حکمی به آن را نخواهد داشت.
امّا در «متواتر اجمالی»[11]، اختلاف و تعارضی که در عبارات و متون احادیث هست، مشکلی ایجاد نمی‌کند؛ بلکه به آن روایتی که از همه روایت‌های آن مجموعه، اخصّ است و شمول کمتری دارد، اخذ می‌شود.
امّا در «متواتر معنوی»[12] به قدرمشترک همه احادیث ومضمونی که در همگی آنها تکرار شده ومورداتّفاق کلّ آن مجموعه است، أخذ می شود.
بنابراین، اختلاف‌داشتن متن و مضمون احادیث، زیانی به متواتربودن آنها نمی‌زند؛ بلکه در احادیث غیرمتواتر نیز، این اختلاف متن، ضرری به صحّت آن «حدیث صحیحی» که بین آنهاست، وارد نمی‌کند؛ زیرا در این صورت هم روایت صحیح‌تر، و روایتی که به خاطر مطابقت مضمون آن با کتاب یا سنّت قطعی یا به خاطر قوی‌بودن متن حدیث یا به خاطر تأیید مضمون آن توسّط شواهد و قراینی خاصّ، نسبت به حدیث دیگر متعارض با آن، رجحان و برتری دارد، مورد عمل قرار می‌گیرد.
این امور را، جز کسانی که در علم حدیث‌شناسی دارای تجربه و مهارت کافی باشند، بازنمی‌شناسند، و اگر جز این بود و به‌خاطر کمترین تعارض و اختلافی باید همه احادیث متعارض کنار گذاشته می‌شد، لازم بود که کلّیه روایات یا حداقل اغلب آنها، از درجه اعتبار ساقط باشند، که نتیجه‌اش تغییر چهره دین اسلام در اکثر احکام شرعی و دستورات فقهی بود؛ زیرا کمتر موضوعی در عقاید و احکام و تاریخ و تفسیر قرآن کریم و مانند آنها پیدا می‌شد، که احادیث واردشده در آن موضوع، بدون اختلاف و تعارض باشند؛ اگرچه تعارضی «ناپایدار» به «عموم و خصوص» یا «اطلاق و تقیید».
بنابراین، در از بین بردن این تعارضات ابتدایی که در گفتگوهای عادی مردم نیز وجود دارد و در تشخیص حدیث درست از نادرست و حدیث قویّ از ضعیف و روایت معتبر از غیرمعتبر، تنها راه این است که به قواعد و مقرراتی که در نزد عُقلا و اندیشمندان معتبر است، استناد گردد و به خبرگان و اشخاص صلاحیت‌دار رجوع شود و بدین‌وسیله بعضی از احادیث را به بعضی دیگر بازگردانده و در صورت امکان جمع بین روایات و عمل به روایتی که ازنظر سندی یا مضمونی قوّت و متانت بیشتر دارد، یا با قرآن کریم و سنّت ثابت شده و مانند آن، موافق‌تر است، به این قاعده عمل شود و از ردّکردن روایت و نادیده گرفتن آن خودداری گردد.
نتیجه کلام اینکه: اخبار و روایاتی که درباره «مهدویّت» از معصومین(ع) وارد شده، همگی باید در پرتو چنین قواعدی بحث‌وبررسی شود، چنان‌که احادیث متواتری داریم، مورد عمل قرار گیرد، و در اخبار غیرمتواتر نیز، بعضی به بعضی تقویت شده، و برخی، برخی دیگر را تفسیر کند، و اگر خبر ضعیفی هم هست، ملاحظه شواهد و قراین و بقیه موارد تأییدِ معتبر، در آن عمل شود.
ازاین‌رو می‌توان گفت: هیچ کسی احادیث وارده در باب «عقیده به مهدویّت» را مردود و شبهه‌دار نمی‌پندارد، مگر ناآگاهانِ به صناعت حدیث‌شناسی، یا آگاهانی که تحت‌تأثیر تبلیغات باطل و فتنه‌های گمراهی آفرین استعمارگران، با سنّت پیامبر(ص) به دشمنی برخاسته‌اند.
 


خودآزمایی
 


1- بهترین تأیید بر صحّت متانت «عقیده به مهدویّت» چیست؟
2- در پس پرده توطئه منحرفان از کتاب و سنّت، به ایجاد شکّ و تردید و تحریف در اصل مسلّم مهدویّت پرداخته‌اند، دست چه کسانی قرار دارد؟
3- به چه دلایلی استدلالاتی است که در ردّ و تشکیک عقیده به مهدویت به آن تمسک شده است، مورد پذیرش نیست؟ هر مورد را به طور مختصر بیان کنید.
 

پی‌نوشت‌ها


۱. متواتر به معنای «پیاپی»؛ و در اصطلاح حدیث شناسی، به احادیث متعدّده‌ای گفته می‌شود که روایت‌کنندگان آن در هر طبقه، به‌گونه‌ای زیاد باشند که از مجموع روایات آنها «علم عادی» به صدور آن کلام از معصوم (ع) حاصل آید. به عبارت دیگر: اختلاف راویان و تعدّد آنها در نقل یک خبر از معصوم (ع) به حدّی باشد که توافق آنان بر «کذب» و همدستی آنان در «جعل خبر» ممکن نباشد.
۲. «خبر واحد» خبری است که نقل‌کننده آن، یک یا چند «راوی» باشد، تا آنجا که به حدّ «تواتر» نرسیده باشد و در اصطلاح حدیث شناسی، تقسیم بندی‌های مختلف و اقسام گوناگونی دارد. مشهورترین اقسام آن در رابطه با «راوی» عبارتند از: «صحیح، حسن، موثّق و ضعیف».
۳. ازجمله این اختلافات، اختلاف بر سر نامِ «پدر» بزرگوار حضرت مهدی (ع) است که در پاره‌ای از روایات اهل‌سنّت، عبارتِ «اسم ابیه اسم ابی» به حدیث مشهور پیامبر اکرم (ص): «اسمه اسمی و کنیته کنیتی» افزوده شده است. به این معنا که: «نام مهدی همنام من، و کنیه او همانند کنیه من، و اسم پدر او مانند اسم پدر من است» و یا اختلاف بر سر زمان تولد و مدت عمر و علامات قبل از ظهور، که همگی این موارد در خود مدارک اهل‌سنّت قابل بررسی بوده و نظر مشهور شیعه نیز برطبق احادیث وارده در همان کتاب‌ها قابل اثبات است.
۴.  جریان محمّد بن عجلان در کتاب البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان نقل شده است. محمّد بن عجلان یکی از فقهای مدینه بود که در زمان حکومت بنی‌عباس با مردی به نام محمّد بن عبدالله محض که از نسل امام حسن مجتبی (ع) بود، بیعت کرد. منصور، خلیفه عباسی که بسیاری از سادات حسنی را به جرم مخالفت با دستگاه حکومت کشته بود، محمّد بن عجلان را احضار کرد و بعد از تحقیق درباره بیعت او با محمّد بن عبدالله، دستور داد که دست او را ببرند، و گفت: این دستی که با دشمن من بیعت کرده است، باید بریده شود. فقهای مدینه وساطت کردند و گفتند: این مرد تقصیری ندارد؛ چون فقیه است و برطبق روایات خیال کرده که محمّد بن عبدالله بن محض، همان «مهدی امّت» است؛ ازاین‌رو با او بیعت کرده و قصد دشمنی با تو را نداشته است. متقی هندی، البرهان، ص۱۷۴.
۵. انبیاء، ۱۸.
۶. تعداد کسانی که در طی تاریخ اسلام، ادّعای مهدویت داشته و به انگیزه‌های مختلف، به دروغ خود را «قائم آل محمّد (ع)» معرّفی کرده‌اند، یا برخی از مریدان آنها، این عنوان را به دروغ بر ایشان تبلیغ و ترویج کرده‌اند، بیش از پنجاه نفر می‌باشد.
۷. برای شناختن این خصوصیات، از حیث اصل و نسب و سیمای ظاهری و کیفیت اخلاق و رفتار، و از حیث علامات و معجزات و نحوه ظهور و حکومت آن بزرگوار، می‌توان به کتاب‌هایی که در این باب نوشته شده؛ همچون مهدی موعود، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر (ع) و... مراجعه نمود.
۸. غیرمتواتر، اعمّ از خبر یک یا چند راوی، و اعمّ از اینکه قراینی بر صحّت و صدور آن از معصوم (ع) وجود داشته یا نداشته باشد، تعبیری دیگر از همان «خبر واحد» است.
۹. احادیث بسیاری با اسناد گوناگون و به وسیله راویان مختلف، از معصومین (ع) نقل شده است؛ امّا همگی آنها از حیث مضمون و لفظ کاملاً یکسان بوده و در تعابیر و کلمات، هیچ اختلافی باهم ندارند؛ چنان‌که همه این راویان، اتّفاق دارند بر اینکه: از پیغمبر (ص) شنیدم که فرمود: «انّی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی».
۱۰. این مخالفت بین دو حدیث متواتر، به گونه‌ای نیست که باهم تضادّ و تناقضی داشته باشند؛ بلکه یکی از آن دو به عنوان شرط یا قید یا خصوصیتی زاید بر دیگری، قابل جمع با آن می‌باشد.
۱۱. احادیث متعدّده‌ای که اگرچه در الفاظ و تعابیرشان اختلافاتی وجود دارد؛ امّا به خاطر کثرت راویان، به‌گونه‌ای هستند که می‌توان علم اجمالی پیدا کرد به اینکه حداقل یکی از آنها با همین الفاظ و کلمات وارده در حدیث از معصوم (ع) صادر گردیده است. مثلاً در بعضی از این‌گونه روایات آمده است که: خبری که راوی مؤمن آن را نقل کرده باشد، حجت است و در بعضی دیگر آمده است: خبری که راوی آن راستگو باشد، حجت است. در بعضی دیگر آمده است: خبری که روایت کننده آن، عادل باشد، حجت است.
در اینجا علم پیدا می‌کنیم که حداقل یکی از این روایت‌ها، صحیح و صادرشده از معصوم است. حال در این میان، روایتی را که خاص‌تر از بقیّه روایات است، و شمول کمتری دارد، و به عبارت دیگر: بقیه روایات هم آن را به نوعی تأیید می‌کنند، اختیار کرده و به مضمونش عمل می‌نماییم. در مثال مذکور، آخرین دسته این روایات؛ یعنی حجّت بودن «خبر عادل» است؛ زیرا اگر راوی عادل باشد، حتماً مؤمن و راستگو هم هست، و دو دسته قبلی آن را شامل می‌شوند.
۱۲. مجموعه‌ای از احادیث که همگی بر معنایی خاصّ یا حکمی معین «دلالت مشترک» دارند، اگرچه در الفاظ و تعابیر با یکدیگر اختلاف دارند، به شکلی که در بین این مجموعه، هیچ حدیثی را نتوان یافت که به‌طورقطع و یقین، مضمون و متن و الفاظش، همگی از ناحیه معصوم (ع) صادر شده است. مثل روایت‌هایی که درباره کیفیت جنگ‌های امیرالمؤمنین علی (ع) با الفاظ و تعابیر و مضامین گوناگون وارد شده‌اند، ولی همگی آنها در اثبات شجاعت بی‌نظیر برای مولا علی (ع) متفّق هستند و مثل حکایات فراوان و نقل‌های متفاوتی که درباره بخشش و کرم حاتم طایی در کتاب‌های مختلف وجود دارد که از همگی آنها به آنچه که قدرمشترک و مضمون عامّ بین همه آنهاست، یقین و علم قطعی پیدا می‌شود و آن، وجود حاتم در زمان‌های گذشته و دارابودن جود و بخشش بسیار توسط او می‌باشد.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۱۹ - ۱۳۹۹/۰۹/۱۱
0
0
خیلی عالی بود.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: