در اصول كافی اين حديث هست كه سدير صيرفی میگويد: با جمعی از اصحاب خاصّ، در مجلسی كه مخالفين مذهب نيز بودند، در بيرون منزل حضرت امام صادق(ع) نشسته بوديم. امام(ع) وارد شدند و در حالی كه خشمگين و ناراحت به نظر میرسيدند، نشستند و فرمودند:
«...عَجَباً لِأقْوامٍ یَزْعُمُونَ أنَّا نَعْلَمُ الْغَیْبَ...»؛
«... تعجّب از مردمی كه میپندارند ما علم غيب داريم و حال آنكه ...»:
«... مَا یَعْلَمُ الْغَیْبَ إلاَّ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ ...»؛
«...علم غيب را جز خدا كسی ندارد ...».
بعد فرمودند: من خدمتكار خانهام را خواستم تنبيه كنم، فرار كرد و در جايی پنهان شد. من نفهميدم كجا رفته و در كدام یک از اتاقهای خانه مخفی شده است.
«...هَمَمْتُ بِضَرْبِ جَارِیَتِی فُلانَة فَهَرَبَتْ مِنِّی فَمَا عَلِمْتُ فِی أیِّ بُیُوتِ الدَّارِ هِیَ...»؛[1]
سدیر میگويد: ما اين حرف را كه از امام شنيديم، متعجّب شديم كه چطور امام میفرمايند: من نفهميدم او در كجا پنهان شده است. بعد كه مجلس خلوت شد و ديگران رفتند، گفتيم: آقا، اعتقاد ما دربارهی شما اين است كه شما علم غيب داريد و همهی حقایق عالم برای شما مكشوف است. پس چگونه فرموديد كه نمیدانم؟ فرمودند: اين آيه را در قرآن خواندهای که:
«قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أنْ یَرْتَدَّ إلَیْکَ طَرْفُکَ...»؛[2]
آصف بن برخيا، وزير جناب سليمان(ع) كه علمی از كتاب در نزد او بود، در يک چشم به هم زدن توانست تخت ملكهی سبا را به کاخ جناب سلیمان(ع) (یعنی از کشوری به كشور ديگر) منتقل كند. گفتم: بله خواندهام، فرمود: قرآن میگوید: «عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ» آن شخص که این کار عجیب را انجام داد، اندكی از علم كتاب را داشت. آيهی دیگر را هم خواندهای که میفرماید:
«... قُلْ کَفَی بِاللهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ»؛[3]
«ای پیامبر، بگو شاهد نبوّت من یکی خدا و دیگری آن كسی است كه تمام علم كتاب پيش اوست».
آیا میدانی آن كسی كه تمام علم كتاب پيش اوست كيست؟ او علیّبنابیطالب(ع) است. آن كسی كه آن قدرت را داشت كه در يک چشم به هم زدن تخت ملكهی سبا را به كاخ سليمان منتقل كند، اندكی از علم كتاب پيش او بود؛ در حالی كه تمام علم كتاب نزد علی(ع) است. حال، آيا میدانی علم وزير جناب سليمان در مقابل علم علی(ع) چه نسبتی داشت؟ يک قطره در مقابل دريا! حالا آن كسی كه يک قطره داشته، توانسته است آن كار بزرگ را انجام بدهد و تخت ملكهی سبا را در يک طرفةالعين از آن كشور به اين كشور بياورد. پس آن کسی که دريا در اختيار اوست چه كارهای بزرگی میتواند انجام بدهد؟ او میتواند تمام عوالم امكان را در يک چشم به هم زدن جابهجا كند. بعد فرمودند:
«وَ اللهِ عِلْمُ الْکِتابِ کُلُّهُ عِنْدَنا»؛
«به خدا قسم، تمام علم كتاب پيش ماست».
(این جمله را سه بار تكرار كرد). يعنی آن كس كه يک قطره از دريای علم ما را داشته، توانسته است در يک چشم به هم زدن تختی را از كشوری به كشور ديگر منتقل كند. پس ما كه تمام دريا را نزد خود داريم، چه قدرت عظيمی خواهيم داشت؟ تمام عوالم امكان تحت استيلای ما خواهد بود. پس آنجا كه میگويم: ندانستم كه خدمتكار خانهام كجا پنهان شده است، يعنی نخواستم كه بدانم.
بنابراین، منظور از اينكه ائمّه(ع) خزّان علم خدا هستند اين است كه راه علم به تمام حقايق عالم نزد آنهاست ولی به طور ارادی نه به طور ذاتی. یعنی اگر بخواهند چیزی را بدانند، میدانند و اگر نخواهند كه بدانند يا بخواهند كه ندانند، نمیدانند.
پینوشتها
[1]ـ اصول کافی، جلد ۱، صفحهی ۲۵۷.
[2]ـ سورهی نمل، آیهی ۴۰.
[3]ـ سورهی رعد، آیهی ۴۳.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی