کد مطلب: ۴۸۴۱
تعداد بازدید: ۶۲۵
تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۳:۰۰
امر به معروف و نهی از منکر| ۴۵
براى نفوذ در قلوب مردم (هر چند افراد گمراه و بسیار آلوده باشند) نخستین دستور قرآن برخورد ملایم و توأم با مهر و عواطف انسانى است، و توسل به خشونت مربوط به مراحل بعد است كه برخوردهاى دوستانه اثر نگذارد.
بحث در اولویت انکار استدلالی بود و بیان شد که اهل بیت (ع) در انجام وظیفه امر به معروف و نهی از منکر معمولاً (به جز موارد خاص) با نهایت لطف و محبت رفتار می کردند. قرآن کریم می فرماید:
«وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لا السَّیئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَینَكَ وَ بَینَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِی حَمِیمٌ».
هرگز نیكى و بدى یكسان نیست. بدى را با نیكى دفع كن، ناگاه (خواهى دید) همان كس كه میان تو و او دشمنى است، گویى دوستى گرم و صمیمى است.[1] قرآن کریم در برخورد با پیروان ادیان دیگر که به مخالفت با اسلام و مسلمین می پردازند نیز در ابتدا همین روش را توصیه می کند:
«وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاَّ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُم ...».
با اهل كتاب جز به روشى كه از همه نیكوتر است مجادله نكنید، مگر كسانى از آنان كه ستم كردند.[2]
در تفسیر المیزان ذیل این آیه شریفه آمده است: «مجادله وقتى نیكو به شمار مى ‏رود، كه با درشت خویى و طعنه و اهانت همراه نباشد، پس یكى از خوبی هاى مجادله این است كه با نرمى و سازش همراه باشد، و خصم را متأذّى نكند كه در این صورت مجادله داراى حسن و نیكى است، یكى دیگر این كه شخص مجادله كننده از نظر فكر با طرفش نزدیك باشد، به این معنا كه هر دو علاقه ‏مند به روشن شدن حق باشند، و در نتیجه هر دو با كمك یكدیگر حق را روشن سازند، و لجاجت و عناد به خرج ندهند، پس وقتى این شرط با شرط اوّل جمع شد، حسن و نیكویى مجادله دو برابر مى ‏شود، آن وقت است كه مى ‏توان گفت این مجادله بهترین مجادله‏ ها است. و به همین جهت وقتى مؤمنین را نهى مى ‏كند از مجادله با اهل كتاب مگر آن مجادله كه احسن و بهترین طرق مجادله باشد، از اهل كتاب جمعى را استثناء مى‏ كند، و مى ‏فرماید مگر آن عده از اهل كتاب را كه ستم كردند.
و مراد از ستم به قرینه سیاق این است كه آن اهل كتاب كه شما مى‏خواهید با او مجادله كنید معاند نباشد، و نرمى و ملاطفت در سخن را حمل بر ذلّت و خوارى نكند، كه در این صورت مجادله به طریق احسن نیز فایده‏ اى به حال آنان ندارد، چون هر چه بیشتر نرمى به خرج دهى، او خیال مى ‏كند این نرمى از بیچارگى و ضعف تو است، و یا مى ‏پندارد كه مى ‏خواهى با این خلق خوشت او را به دام بیندازى، و از راه حقّش به راه باطل ببرى، این قسم افراد ظالمند، كه مجادله هر قدر هم احسن باشد سودى نخواهد بخشید.
و نیز به همین جهت است كه دنبال كلام مسأله نزدیك شدن با ایشان را بیان كرد، كه چطور با اهل كتاب نزدیك شوید، كه هم شما و هم ایشان در روشن كردن حق هم آهنگ شوید، و طرف بحث شما نیز مانند خود شما علاقه ‏مند به روشن شدن حق شود، و آن این است كه نخست به ایشان بگویید:
 [وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَینا وَ أُنْزِلَ إِلَیكُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُكُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ]
ما هم به آن چه به ما نازل شده ایمان داریم، و هم به آن چه به شما نازل شده، و ما معتقدیم كه معبود ما و شما یكى است، و ما تسلیم آن معبودیم».[3]
خداوند متعال برای نهی از منکر نمودن فرعون، به موسی و برادرش هارون دستور می دهد تا به نزد فرعون رفته و او را نصیحت کنند: «اذْهَبا إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى».
 شما دو نفر به نزد فرعون روید که او طغیان کرده است.[4] سپس طرز برخورد مؤثر با فرعون را در آغاز كار به این شرح بیان مى‏ فرماید: (براى این كه بتوانید در او نفوذ كنید و اثر بگذارید) با سخن نرم با او سخن بگوئید، شاید متذكر شود یا از خدا بترسد «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیناً لَعَلَّهُ یتَذَكَّرُ أَوْ یخْشى‏».
براى نفوذ در قلوب مردم (هر چند افراد گمراه و بسیار آلوده باشند) نخستین دستور قرآن برخورد ملایم و توأم با مهر و عواطف انسانى است، و توسل به خشونت مربوط به مراحل بعد است كه برخوردهاى دوستانه اثر نگذارد.
هدف آن است كه مردم جذب شوند، متذكر شوند و راه را پیدا كنند یا از عواقب شوم كار بد خود بترسند (لَعَلَّهُ یتَذَكَّرُ أَوْ یخْشى‏). هر مكتبى باید جاذبه داشته باشد، و بى ‏دلیل، افراد را از خود دفع نكند. سرگذشت پیامبران و ائمه دین (ع) به خوبى نشان مى ‏دهد كه آن ها هرگز از این برنامه در تمام طول عمرشان انحراف پیدا نكردند. آرى ممكن است، هیچ برنامه محبت ‏آمیزى در دل سیاه بعضى اثر نگذارد، و راه منحصراً توسل به خشونت باشد، آن در جاى خود صحیح است، امّا نه به عنوان یك اصل كلى. براى آغاز كار، برنامه نخستین محبت است و ملایمت، و این همان درسى است كه آیات قرآن به روشنى به ما مى ‏گوید. جالب این كه در بعضى از روایات مى‏ خوانیم: حتّى موسى مأمور بود، فرعون را با بهترین نامش صدا كند، شاید در دل تاریك او اثر بگذارد.[5]


احکام مرتبه دوّم


مرتبه دوّم نیز دارای مراحلی است که در انجام آن باید از مراحل ابتدایی و ساده تر آغاز کرد و در صورتی که مؤثر نبود، به مراحل بعدی مراجعه نمود. برای آگاهی نسبت به برخی از احکام انکار لسانی، به تحریر الوسیله مرحوم امام خمینی مراجعه می کنیم.
- اگر بداند كه مقصود با مرتبه اوّل (انکار قلبی) حاصل نمى‌ شود‌، در صورت احتمال تأثیر واجب است به مرتبه دوّم (انکار زبانی) منتقل شود.
- اگر احتمال دهد كه با موعظه و ارشاد و گفتار نرم، مقصود حاصل مى‌ شود‌، همان واجب است و تعدّى از آن جایز نیست.
- اگر بداند آن چه ذكر شد، اثر ندارد ‌باید به حكم كردن به وسیله امر و نهى منتقل شود و ‌واجب است كه از آرام و آسان ‌ترین درجه گفتار شروع نماید و اگر تأثیر نكرد به درجه شدیدتر از آن با احتمال تأثیر، منتقل شود و تجاوز كردن (از درجه آسان تر) جایز نیست، مخصوصا اگر مورد طورى باشد كه فاعل (منكر) با گفتن آن هتك مى ‌شود.
- اگر از بین بردن منكر و برپا داشتن معروف، متوقّف بر غلیظ نمودن گفتار و شدت به خرج دادن در امر و تهدید و ترساندن بر مخالفت آن باشد‌ جایز است، بلكه با اجتناب از دروغ، واجب مى ‌باشد.
- جایز نیست كه انكار را همراه با حرام و منكر نماید، ‌مانند ناسزا و دروغ و اهانت، ولى اگر منكر از مواردى باشد كه شارع مقدّس به آن اهتمام دارد و در هر حال راضى به حصول آن نمى ‌باشد مانند قتل نفس محترم و ارتكاب زشتی ها و كبائر مهلكه، جایز مى ‌باشد. بلكه جلوگیرى و دفع آن واجب است و لو این كه مستلزم مانند آن چه ذكر شد (دروغ و اهانت و ...) باشد در صورتى كه منع آن متوقّف بر این ها باشد.
- اگر بعضى از مراتب گفتار از جهت اذیت و اهانت كم تر از آن چه كه در مرتبه اوّل ذكر شد باشد، ‌واجب است به آن اكتفا نماید و مقدّم بر آن مى ‌باشد، پس اگر وعظ و ارشاد با زبان نرم و روى باز، فرضا مؤثر یا محتمل التأثیر باشد و اذیتش از ترك رابطه و اعراض از او و مانند این ها كم تر باشد، تعدّى از آن به این ها جایز نیست، و افراد آمر و مأمور جدّا مختلف مى ‌باشند؛ پس چه بسا شخصى كه اهانت و اذیتِ اعراض و ترك رابطه كردن او از جهتی سنگین ‌تر و شدیدتر از قول و امر و نهیش مى ‌باشد. بنا بر این آمر و ناهى باید ملاحظه مراتب و افراد را بنمایند، و كار را از مختصر شروع نمایند تا به مرحله قوى‌ تر از آن برسد.[6]


موعظه و نصیحت


در این مرحله (انکار زبانی) باید به طور خاصی از موعظه هم سخن گفت. موعظه نزدیکان و افراد تحت سرپرستی و کسانی که انسان نفوذ فکری در ایشان دارد، وظیفه ای همگانی است و همه مسلمانان وظیفه دارند، همدیگر را نصیحت و تشویق به انجام واجبات و ترک محرمات بکنند. امّا موعظه و پند و اندرز دادن نیز چند صورت دارد. باید دید فرد مورد امر و نهی که از روی علم و عمد، گناهی مرتکب می شود، در چه حالتی قرار دارد:
1- اگر در خلوت مرتکب شده و دیگران به طور اتفاقی از عمل او اطلاع یافته اند، در حالی که او نمی خواسته کسی باخبر شود، و اگر بفهمد کسی آگاه شده، شرمنده خواهد شد، امر به معروف و نهی از منکر باید به گونه ای سامان پذیرد که سبب خجالت شخص نشود؛ زیرا خجالت دادن افراد، از مصادیق آزار مومن، و حرام است. همین طور نباید راز او را فاش ساخت. بازگویی گناه دیگران هم گناه کبیره است؛ مگر در موردی که راه اصلاح گناهکار منحصر در این راه باشد که به شخص دیگری که توان بازداری وی از گناه را دارد، گفته شود.
بسیاری از مردم گمان می کنند هر کس گناهی مرتکب شد، باید افشاگری نمود و او را به مراجع ذی صلاح معرفی کرد تا تعزیر و یا بر او حدَ جاری شود. در حالی که حتّی افشای گناهی که موجب حدّ است، به سادگی جایز نیست، مگر در صورتی که چهار نفر مومن عادل، شخص را در حال گناه مشاهده کرده باشند، و هر چهار نفر حاضر شوند در دادگاه نزد قاضی شهادت دهند.
2- اگر گناهکار، انسانی بی مبالات باشد و اگر چه در خلوت مرتکب گناه شده باشد، از این که دیگران متوجه عمل او شوند هم شرم نمی کند. در مورد او نیز باید به گونه ای محرمانه و خصوصی (امّا آمرانه و با قوّت بیشتر که احتمال تأثیر را بیشتر کند) تذکر داد که دیگران از گناه او مطّلع نشوند و فحشا اشاعه نیابد و قبح گناه از بین نرود.
3- اگر گفتار آمرانه نیز تأثیر نداشت، می توان شخص گناهکار را تهدید کرد که اگر دست از گناه برندارد، او را به مراجع ذی صلاح، مانند نیروی انتظامی و قوه قضاییه، معرفی خواهد کرد تا بر اساس قانون با او رفتار کنند. در این مرحله باید افراط و تفریط نکرد؛ زیرا کند روی سبب تندی عمل دیگران می شود، و رفتارهای نا به جای برخی، علت انکار اصل یک عمل معروف می شود و نتیجه معکوسی را در پی خواهد داشت.[7]


خودآزمایی


1- از میان مراحل سه گانه انکار زبانی، کدام مرحله اولویت دارد؟ توضیح دهید؟
2- آیا می توان در انکار زبانی، از ناسزا، دروغ و تهمت استفاده کرد؟ شرح دهید؟
 

پی‌نوشت‌‌ها

 
[1] سوره فصّلت/ آیه 34 (ترجمه مکارم).
[2] سوره عنکبوت/ آیه 46 (ترجمه مکارم).
[3] ترجمه المیزان ج ‏16 ص 205.
[4] سوره طه/ آیه 43.
[5] تفسیر نمونه ج ‏13 ص 208 و 212 و 213.
[6] تحریر الوسیلة (ترجمه) ج ‌2 ص 314 و 315.
[7]  امر به معروف و نهی از منکر در آیینه قرآن کریم ص 184 و 185. (با دخل و تصرّف)
 
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حجت‌الاسلام مسلم زکی‌زاده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: