کد مطلب: ۴۹۶۳
تعداد بازدید: ۶۱۵
تاریخ انتشار : ۰۹ مهر ۱۴۰۰ - ۲۰:۱۴
پیام‌های عاشورا| ۳۴
مرگ برای حق، در راه حق و شهادت در این راه، عزّت است و انسان را شجاعت و بی‌باکی می‌بخشد. آنگونه که علیّ اکبر، پس از خوابی که امام حسین(ع) در راه کربلا دید، از او پرسید: مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: چرا. گفت: پس ما از مرگ در راه حق، باکی نداریم...

فصل هفتم: پیام‌های احیاگری| ۲

 

۴. حمایت از حق


سیدالشهداء(ع)، مردم را به «یاری حق و دفاع از مظلوم و حمایت از اهل بیت پیامبر(ع)»، که وظیفه‌ی همه‌ی مسلمانان است، فرامی‌خواند؛ حتّی در این باره از عبیدالله بن حرّ جعفی هم که از کوفه و جریانات آن خود را کنار کشیده بود، نمی‌گذشت. در خطبه‌ای که حضرت، خطاب به حرّ در دیداری که در خیمه‌ی آن حضرت داشت فرمود، چنین می‌خوانیم:
ای حرّ! می‌دانی که خداوند نسبت به گناهان گذشته‌ات تو را مؤاخذه خواهد کرد. بیا و با توبه، خطاهای گذشته را بشوی، من تو را به نصرتِ ما خاندان پیامبر فرا می‌خوانم. اگر حق ما را دادند که می‌پذیریم، اگر ندادند و با ما به ستم رفتار کردند، تو از یاران من برای طلب حق خواهی بود.[1]
سیدالشهداء(ع) مرگ در راه حق و احیای آن را زندگی می‌شمرد و در این راه باکی از شهادت نداشت. این سخن اوست که:
ما اَهْوَنَ الْمَوْتُ عَلی سَبیلِ نیلِ الْعِزّ وَ اِحْیاءِ الْحَقِّ.[2]
چه آسان است مرگ در راه رسیدن به عزت و زنده کردن حق.
مرگ برای حق، در راه حق و شهادت در این راه، عزّت است و انسان را شجاعت و بی‌باکی می‌بخشد. آنگونه که علیّ اکبر، پس از خوابی که امام حسین(ع) در راه کربلا دید، از او پرسید: مگر ما بر حق نیستیم؟ فرمود: چرا. گفت: پس ما از مرگ در راه حق، باکی نداریم «یا اَبَتِ اِذاً لا نُبالی نَمُوتُ مُحِقّینَ»[3]


۵. احیای شعائر دین


حیات‌بخشیدن به نماز و زکات و امر به معروف و نهی از منکر، بُعد دیگری از احیاگری قیام عاشوراست. هم در سخنان امام حسین(ع) مطرح است، هم در زیارتنامه‌ی آن حضرت و شهیدان دیگر، تعابیری چون اقامه‌ی نماز، ایتاء زکات، امر به معروف و نهی از منکر، اطاعتِ خدا، جهاد فی سبیل‌الله، دعوت به سبیل‌الله، نصرتِ فرزند پیامبر، ایمان به خدا و... دیده می‌شود. این فراز معروف در زیارت امام حسین(ع) گویای این حقیقت است:
اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلاةَ و آتَیْتَ الزَّکاةَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْروُفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تَلَوْتَ الْکِتابَ حَقَّ تِلاوتِه وَ جاهَدْتَ فیِ اللهِ حَقَّ جِهادِهِ.[4]
مشابه این جمله، در زیارت حضرت مسلم بن عقیل، زیارت وارث، زیارت عاشورا، و زیارتنامه‌های دیگر هم آمده است.
تکریم و تعظیم شعائر الهی، مایه‌ی حیات دین است. آنچه در سایه‌ی قیام حسینی به دست آمد، تفکیک صف کسانی بود که با جوهر دین و حقیقت نماز و قرآن مأنوس بودند، از صف آنان که با پرداختن به شکل ظاهری این برنامه‌ها، باطن و حقیقت دین را زیر پا گذاشته بودند. نماز راستین آن است که پیوندی عاشقانه میان بنده و خدا ایجاد کند و نمازگزار را در «صراط دین» قرار دهد. در سپاه کوفه و مجموعه‌ی خلافت اموی هم نماز و تلاوت قرآن و رفتن به حج و امثال اینها وجود داشت، ولی در عین حال، غرق در فساد و گناه و عیّاشی بودند و دستانشان به خون پاکان آلوده بود. این نشان می‌داد که نماز و حج و عبادت و تلاوتشان فاقد روح و حقیقت است. حسین بن علی(ع) بود که به این شعائر و سنن دینی روح و حیات بخشید و حق آنها را ادا کرد. اینکه در زیارت او می‌خوانیم (تَلَوْتَ الْکِتابَ حَقَّ تِلاوَتِه) یعنی آنکه دیگران هم تلاوت قرآن می‌کردند، ولی از حقیقت قرآن فاصله داشتند. تلاوت واقعی قرآن، تلاش برای احیای تعالیم آن در متن جامعه است، که امام حسین(ع) به آن پرداخت و دستاورد نهضت عاشورا بود. در سایه‌ی طرح صحیح دین و قرآن از زبان عاشورائیان، آن باطل‌های آراسته و فریب‌های رنگ آمیزی شده به دین هم رنگ باخت.
امام خمینی(ره) می‌فرماید:
سیدالشهدا چون دید اینها دارند مکتب اسلام را آلوده می‌کنند، با اسم خلافت اسلام، خلافکاری می‌کنند و ظلم می‌کنند و این منعکس می‌شود در دنیا که خلیفه‌ی رسول الله است که دارد این کارها را می‌کند، حضرت سیدالشهداء(ع) تکلیف برای خودشان دانستند که بروند و کشته هم بشوند و محو کنند آثار معاویه و پسرش را.[5]
نیز از سخنان اوست: «شهادت حضرت سیدالشهدا(ع) مکتب را زنده کرد، خودش شهید، مکتب اسلام زنده شد و رژیم طاغوتی معاویه و پسرش را دفن کرد.»[6]
و در اینکه نهضت کربلا احیاگر دین بود، می‌فرماید:
سیدالشهدا(ع) به داد اسلام رسید، سیدالشهدا(ع) اسلام را نجات داد.[7]


۶. برپایی نماز


نهضت حسینی برای احیاء دین در همه‌ی مظاهر و جلوه‌هایش از جمله «نماز» بود. بُعد معنوی و عبادی زندگی، برترین بُعد حیات است و نماز، بارزترین نشانه‌ی حیات معنوی مسلمانان است. با توجّه به اثرات سازنده و تربیتی و بازدارنده‌ی این ارتباط با خدا از مفاسد و منکرات، در اسلام اهمیّت ویژه‌ای دارد.
امام حسین(ع) در نهضت عاشورا اهتمام بسیاری به نماز می‌داد. مهلت شب عاشورا را آن حضرت و یارانش به نماز و تضرّع به درگاه خداوند گذراندند و از تکیه‌گاه خدایی برای نبرد عاشورا، مدد گرفتند. عشق به نماز و نیایش و تلاوت قرآن و استغفار و دعا در دل امام آن‌چنان بود که به برادرش عباس گفت: «از این گروه بخواه تا نبرد را به فردا بیندازند و امشب به تأخیر افتد، باشد که به نماز و دعا و استغفار بپردازیم.
خدا می‌داند که من پیوسته علاقه به نماز و تلاوت آیات الهی داشته‌ام:
لَعَلَّنا نُصَلّی لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَ نَدْعوُهُ و نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ یَعْلَمُ اَنّی کُنْتُ اُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَ تَلاوَةَ کِتابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّعاءِ وَالْإِسْتِغْفارَ.[8]
به نقل تواریخ، شب عاشورا از خیمه‌ی اصحاب امام حسین(ع)، آوای مناجات و زمزمه‌ی دعا و تلاوت به گوش می‌رسید.
روز عاشورا پس از نماز صبح، با یاران سخن گفت و آماده‌ی نبرد شدند. ظهر عاشورا وقتی ابوثمامه‌ی وقت نماز را به یاد او آورد، حضرت فرمود: نماز را به یاد آوردی! خداوند تو را از نمازگزاران و ذاکران قرار دهد. آری اینک اوّلِ وقتِ نماز است.... از اینان بخواهید تا دست از جنگ بردارند تا نماز بگزاریم.[9]
سعید بن عبدالله حنفی نیز هنگام نماز امام، جلوی او ایستاد و همه‌ی تیرهای دشمن را که به سوی امام می‌آمد به جان خرید تا آنجا که نماز امام پایان یافت و او غرق در خون، اوّلین شهید نماز در جبهه‌ی کربلا شد.[10]
عشق به نماز، در دریای روح پیروان راستین ابا عبدالله الحسین(ع) موج می‌زد. عبدالله بن عفیف ازدی که در کوفه می‌زیست و در مسجد کوفه آن اعتراض تند را علیه ابن‌زیاد، نسبت به کشتن امام حسین(ع) کرد و در نهایت هم در راه این دفاع، به شهادت رسید، به نقل مورّخان پیوسته در مسجد بزرگ کوفه بود و تا شب نماز می‌خواند.[11]
اگر امام حسین(ع) را احیاگر فرهنگ نماز راستین بدانیم – آن‌گونه که در زیارتنامه‌های آن حضرت آمده است - سخنی بجاست. امام، هم خودش عبادتی مخلصانه داشت و هم شعائر دین را اقامه می‌کرد.
در زیارت او می‌خوانیم:
اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلاةَ و آتَیْتَ الزَّکاةَ... وَ عَبَدْتَهُ مُخْلِصاً حَتّی اَتاکَ الْیَقینُ.[12]
در زیارت مسلم بن عقیل نیز این تعبیر دیده می‌شود.[13] همچنین در بسیاری از زیارت‌های سیدالشهدا(ع) به این نکته برمی‌خوریم. این جایگاه والای نماز را در نهضت عاشورا و حماسه آفرینان آن نشان می‌دهد.
پیام عاشورا، پیام اقامه‌ی نماز و تربیت نسلی نماز خوان و خدادوست و اهل تهجّد و عرفان است. عزاداران حسینی نیز باید «اقامه‌ی نماز» را در درجه‌ی نخست اهتمام خویش قرار دهند تا تبعیّت و پیروی خویش را از مولایشان نشان دهند.
امام خمینی(ره) در تأکید بر همین مسأله، از عاشورای حسینی این‌گونه یاد می‌کند:
سیدالشهداء(ع) در همان ظهر عاشورا که جنگ بود و آن جنگ بزرگ بود و همه در معرض خطر بودند، وقتی یکی از اصحاب گفت که ظهر شده است، فرمود که یاد من آوردید نماز را و خدا تو را از نمازگزاران حساب کند و ایستاد در همان‌جا نماز خواند. نگفت که ما می‌خواهیم جنگ بکنیم، خیر، جنگ را برای نماز کردند.[14]


۷. تمسک به هجرت


آنچه مانع حرکت انقلابی و مبارزاتی انسان می‌شود، تعلّق و دلبستگی به خانه، زن و فرزند، زندگی و زادگاه، وضع موجود و... است. افراد هدفدار به خاطر ایمان و اهدافشان رنج خانه به دوشی و دوری از وطن و اقوام را بر جان می‌خرند، یا برای دست یافتن به اهداف، سرزمین‌ها، محیط‌ها و زمینه‌های مناسب‌تری را جست‌وجو می‌کنند. این است که «هجرت تحمیلی» و «هجرت اختیاری» در زندگی انسان‌های متعهّد و با همّت، نقش مهمّی دارد. پیامبران، برای رساندن پیام خدا، مهاجرت می‌کردند. عیسای مسیح، به خاطر هجرت‌های فراوانش، مسیح (کثیر السیاحه) لقب گرفته است. در بسیاری از نهضت‌ها نیز ردّ پای هجرت دیده می‌شود.
قرآن کریم از «مهاجران» به عظمت یاد می‌کند. در تاریخ اسلام نیز مهاجرانِ به حبشه و مهاجران به یثرب، موقعیّت و احترام داشتند و هجرت، یک ارزش مکتبی به حساب می‌آمد و در تاریخ مسلمین، مبدأ تاریخ قرار گرفت.
در نهضت عاشورا نیز، امام حسین(ع) برای مقابله با حکومت جور، برای امر به معروف و نهی از منکر و در راه احیای دین دست به هجرت زد و مدینه را به قصد مکه، و مکّه را به سمت کوفه پشت سر نهاد. هجرت آن حضرت نیز در حیات مجدّد اسلام سهم ویژه‌ای داشت.
سیدالشهدا(ع) هنگام خروج از مدینه و وداع قبر رسول خدا بیست و دومین آیه از سوره قصص را تلاوت می‌کرد که به هجرتِ حضرت موسی(ع) و گریز از ستم فرعونی مربوط می‌شد.[15] : «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ».
دل کندن از مدینه، برای امام بسیار دشوار، امّا در راه هدف قابل تحمّل بود. وقتی به مکّه رسید، پس از چند ماه اقامت، هم برای خنثی کردن توطئه‌ی یزید در ترور او در کنار خانه‌ی خدا، هم برای اجابت دعوتنامه‌های شیعیان کوفه، به هجرتی دیگر پرداخت و راه کوفه را در پیش گرفت.
هجرتی به سوی شهادت، که آگاهانه بود و برای فداکاری در راه تکلیفی که خون و جان می‌طلبید. از شهادت طلبان عاشق خدا نیز دعوت کرد که در این هجرت همراه او شوند. خطبه‌ی حضرت در آستانه‌ی خروج از مکّه به سوی عراق، که با «خُطَّ الْمَوْتُ عَلی وُلْدِ آدَمَ...» شروع می‌شود، در بردارنده‌ی این فراخوانی به هجرت است:
مَنْ کانَ باذِلاً فینا مُهْجَتَهُ، مُوَطِّناً عَلی لِقاءِ اللهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا فَاِنّی راحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شاءَاللهُ.[16]
در این دعوت، دو مشخّصه برای این کوچندگان مطرح فرمود که تحقّق این دو شرط، زمینه‌ساز این هجرت مقدّس است: آمادگی برای بذل خون، آمادگی برای دیدارِ خدا. هر که این دو صفت را دارد، با من کوچ کند، که من سحرگاه کوچ می‌کنم.
همراهان او نیز در راستای ادای تکلیف و نصرت امام، هجرت به مکّه و کوفه کردند. آنان هم که از مکّه همراه او شدند، یا وقتی حرکت او را به سوی کوفه شنیدند، به هر قیمت خود را به او رساندند و دست از خانه و زندگی و وطن کشیدند و به کربلا آمدند، همه درس آموخته‌ی «هجرت» بودند.
پس از شهادت امام حسین(ع)، یکی از تعالیم دین برای زنده نگهداشتن فرهنگ شهادت و عاشورا، «زیارت» کربلا بود که امامان(ع) توصیه‌ی اکید داشتند. بویژه برای آنان که از راه‌های دورتر، آهنگ تربت سیدالشهدا(ع) کنند، ثواب بسیار دارد. در دوره‌های خفقان اموی و عباسی، این هجرت برای زیارت، نقش مهم‌تری داشت و بسیاری تن به پیامدهای آن می‌دادند و زائر کربلا می‌شدند. برخی هم از بیم جان، از آن چشم می‌پوشیدند. از این رو در یکی از زیارتنامه‌ها، زائر، خود را وارد بر ساحتِ آن حضرت و منزلتخواه نزد خدا می‌داند و خواستار ثبات قدم در راه هجرت به سوی مزار امام و مرام او می‌شود: «... وَ ثُباتَ الْقَدَمِ فِی الْهِجْرَةِ اِلَیْکَ»[17]
هجرت پیام عاشوراست، چه برای دفاع از دین و بسط مکتب، چه در راه مبارزه با ستم و یاری مظلومان در هر جای عالم، چه برای فرار از محیط‌های فاسد برای در امان ماندن از آلودگی‌ها. پختگی یک انسان در دامان هجرت است و شکل‌گیری تمدّن‌ها نیز رهاورد هجرت‌های سرنوشت ساز. در طول سال‌های دفاع مقدّس نیز، رزمندگان اسلام به فرمان امام امّت، برای ادای تکلیف دست از خانه و تعلّقات زندگی می‌کشیدند و به سوی جبهه‌ها هجرت می‌کردند، همان‌طور که خود امام راحل قدس سره با هجرتِ تحمیلی از ایران به ترکیه، سپس به نجف و از نجف به پاریس، و هجرتی مجدّد برای بازگشت به میهن اسلامی ایران، درس آموز مهاجران در راه خدا شد.


خودآزمایی


1- سیدالشهداء(ع)، مردم را به کدام امور که وظیفه‌ی همه‌ی مسلمانان است، فرامی‌خواند؟
2- چرا نماز در اسلام اهمیّت ویژه‌ای دارد؟
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1]. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 366.
[2]. اعیان الشیعه، ج 1، ص 581.
[3]. وقعة الطّف، ص 177.
[4]. مفاتیح الجنان، زیارت امام حسین(ع) در شبهای قدر، ص 444. این جمله با تفاوتهای جزئی در زیارتنامه‌های گوناگون آن حضرت دیده می‌شود.
[5]. صحیفه‌ی نور، ج 8، ص 12.
[6]. همان.
[7]. همان، ص ۶۹.
[8]. ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 91.
[9]. اعیان الشیعه، ج 1، ص 606.
[10]. وقعة الطّف، ص 232.
[11]. همان، ص 266.
[12]. التهذیب، ج 6، ص 67 (زیارت وارث).
[13]. مفاتیح الجنان، ص 401.
[14]. صحیفه‌ی نور، ج 12، ص 148.
[15]. قصص، آیه‌ی 22.
[16]. بحارالأنوار، ج 44، ص 367.
[17]. مفاتیح الجنان، زیارت اول از زیارات مطلقه‌ی امام حسین(ع)، ص 423.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
جواد محدثی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: