ویژگیهای بارز اخلاقی نبیّ اکرم(ص)
رسول خدا(ص) چنین بود که:
«لَقَدْ کَانَ(ص) یأکُلُ عَلَی الْأرْضِ»؛
«روی زمین مینشست و غذا میخورد».
«یَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ»؛
«همچون بردهای با تواضع مینشست».
«یَخْصِفُ بِیَدِهِ نَعْلَهُ»؛
«کفش خودش را با دستِ خودش وصله میزد».
«یَرْقَعُ بِیَدِهَ ثَوْبَهُ»؛[1]
«لباسش که پاره میشد با دست خودش آن را میدوخت».
از امام صادق(ص) منقول است که فرمود:
«ما بَعَثَ الله نَبیّاً قَطُّ حتّی یَسْتَرْعِیَهُ الغَنَمَ یُعَلِّمُهُ بِذَلِکَ رَعْیَةَ النَّاسِ»؛[2]
«خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر این که مدّتی او را به چوپانی گوسفندان گماشت [تا هم متحمّل رنج و مشقّت بشود و هم روش تربیت موجودات بیشعور را تمرین کند] تا یاد بگیرد چگونه باید با انساننماهای گوسفندصفت رفتار کرد و حیوان را آدم ساخت».
جلالت مقام حضرت ابوطالب(ع)
«ألَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوَی»؛
«خدایت تو را یتیم بیپناه دید و پناهت داد».
البتّه، به خواست خدا، حضرت ابوطالب، پدرِ امیرالمؤمنین(ع)، پناهش داد و این اشاره به جلالت حضرت ابوطالب(ع) است که خداوند کار او را به خودش نسبت میدهد و میفرماید ابوطالب در ایواء* پیامبر(ص) جانشین من بوده است؛ یعنی، آن کسی که قلبِ ابوطالب را با تو مهربان کرد که همچون پدری مهربان تو را در دامن بگیرد، من بودم.
عظمت مقام حضرت خدیجه(س)
«وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأغْنَی»؛
«تو فقیر بودی و او غنیّت کرد».
اینجا هم به حسب ظاهر، حضرت خدیجه(س) بود که پیامبر(ص) را توانگر کرد، ولی خداوند کار او را به خودش نسبت میدهد و میفهماند که آن زن با سعادت در اغنای پیامبر(ص) جانشین خدا بوده است و این نشانهی عظمت مقام او در نزد خداوند است و راستی که آن بانوی بزرگ خدمت شایانی به اسلام و مسلمین کرده است؛ تمام ثروتی را که داشت فدای رسول خدا(ص) کرد، در حالی که خواستگاران متعدّد از اعیان و اشرافِ قریش داشت به همه جواب ردّ داد و خودش تقاضای ازدواج با رسول اکرم(ص) کرد و تمام داراییش را به پای آن حضرت ریخت تا آنجا که موقع رفتن از دنیا، از مال خودش به قدر یک کفن نداشت. روزهای آخر عمرش به دخترش، حضرت فاطمه(س) گفت: من خجالت میکشم که بگویم، تو به پدرت بگو: من چیزی ندارم. اگر ممکن است آن عبای خودشان را که هنگام نزول وحی بر دوش خود میانداختند، کفنِ من قرار دهند!
این پیام موجب تأثّر شدید پیامبر اکرم(ص) شد؛ در این حال جبرئیل نازل شد و جامهای بهشتی آورد و گفت خدا میفرماید: کفن خدیجه به عهدهی ماست! عبای رسول را هم بالای آن کفن بر خدیجه پوشاندند. خدا میفرماید:
«وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأغْنَی»؛
آن کس که قلب خدیجه را شیفتهی تو کرد و توانگرت ساخت، من بودم. هم ایواء ابوطالب از من بود هم اغنای خدیجه.
بهترین ترجمه برای «وَ وَجَدَکَ ضَالّاً فَهَدَی»
شاید بهترین ترجمهی این جمله این باشد که:
«تو را ره نشناخته دید و هدایتت کرد».
مفسّران، معانی مختلف برای کلمهی ضالّ آوردهاند از قبیل: گمشده، گمنام، ناشناخته، و میترسند این کلمه را «گمراه» معنی کنند. در صورتی که تمام این معانی صحیح است؛ زیرا پیامبر اکرم(ص) در کودکی، زمانیکه در میان بادیهنشینان بود، یک یا دو بار گم شده بود و در میان قریش بر اثر یتیم بودن و فقیر بودن، تشخّص اجتماعی نداشت و گمنام بود و از آن جهت که مردم از فضایل و کرامات روحیاش آگاه نبودند، ناشناخته بود. آنگاه که از جانب خدا مبعوث به رسالت گردید، طبعاً از گمنامی و ناشناخته بودن بیرون آمد و خدا مردم را به سوی او هدایت کرد.
عربها به یک درختِ تنها که در وسط یک بیابانِ خالی از گیاه باشد، «ضالّه» میگویند؛ یک انسان کامل در میان قومی عاری از کمال نیز ضالّه و یگانه و بیهمتاست؛ امّا کلمهی گمراه اگر به این معنی باشد که از راه حقّ منحرف گشته و به بیراهه میرود، بدیهی است که نقص است و پیامبر معصوم منزّه از آن است؛ امّا اگر به این معنی باشد که راه را نمیشناسد و احتیاج به راهنما دارد، طبیعی است که این نقص نیست بلکه از آن جهت که آمادهی پذیرش هدایت است در حدّ خود، کمال است. در این که پیامبر اکرم(ص) بدون هدایت خدا راه و برنامهی سیر و سلوک به سوی خدا را نمیداند تردیدی نیست؛ تنها وحی خداست که به او راه را نشان میدهد تا هم خودش برود و هم دیگران را ببرد.
آگاهی پیامبر اکرم(ص) بر اساس وحی
اعتقاد به این که او ذاتاً و بدون وحیِ خدا از همه چیز آگاه است، اعتقاد مشرکانه است. خدا به او فرموده:
«قُلْ إنَّما أنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَی إلَیَّ»؛[3]
«بگو من هم مثل شما بشری هستم [که از همه جا و همه چیز بیخبر است] تنها وحی خداست که از همه جا و همه چیز آگاهم میسازد».
در آیهی دیگر میخوانیم:
«...ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لا الْإیمانُ وَ لکِنْ جَعْلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا...»؛[4]
«... تو نمیدانستی که کتاب چیست و ایمان چیست، ما بودیم که وحی قرآنی را نوری در وجودت قرار دادیم تا به وسیلهی آن بندگان خود را هدایت کنیم...».
در سورهی یوسف هم میفرماید:
«نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَینا إِلَیکَ هذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ»؛[5]
«ما از طریق وحی این قرآن، بهترین داستانها را برای تو بازگو میکنیم؛ هرچند پیش از این، تو از غافلان بودی».
یعنی، قبل از این که قرآن نازل شود از این ماجرا آگاه نبودی و اکنون آگاه شدی. همچنین در آیهی دیگر آمده است:
«...وَ أنْزَلَ اللهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ...»؛[6]
«...خدا کتاب و حکمت را بر تو نازل کرد و آنچه را که خودت نمیتوانستی بدانی یادت داد [نه تنها نمیدانستی بلکه نمیتوانستی که بدانی]...».
پیامبر اکرم(ص) مربّی عالمیان
آری، پیامبر(ص) نسبت به خدا امّی است؛ یعنی، همچون بچّهای که از مادر متولّد میشود، در ذات خود فاقد همهی کمالات است.
امّا همان وجودِ اقدس، برای تمام عالَم معلّم است و مربّی؛ حیاتبخش است و کمال آفرین. چنان که خدا فرموده است:
«كَما أَرْسَلْنا فِیكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ یتْلُوا عَلَیكُمْ آیاتِنا وَیزَكِّیكُمْ وَیعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَیعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ»؛[7]
«ما رسولی از جنس خودتان به سوی شما فرستادیم تا آنچه را نمیتوانستید بدانید، به شما بیاموزد».
اینجا هم نفرموده:
«وَ یعَلِّمُكُمْ ما لا تَعْلَمُونَ»؛
«آنچه را نمیدانید به شما بیاموزد».
بلکه فرموده است:
«یعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ»؛
«به شما بیاموزد آنچه را نمیتوانستید بیاموزید».
یعنی رسول ما حقایقی را به شما تعلیم میدهد که شما نمیتوانستید علم آنها را بیاموزید. آری، بشر میتواند با عقل و فکر خداداد خود در امور طبیعی بیندیشد و اختراع و اکتشافی کند و صنایعی به دست آورد؛ امّا هرگز ممکن نیست از پیشِ خود، به حقایق آسمانی و احکام الهی که طریق انسانسازی است دست یابد و از عوالم پس از مرگ آگاه گردد، و لذا میگوییم تمام جهانیان از عالمان و دانشمندان و مبتکران و مخترعان و فیلسوفان و عارفان ـ از هر قبیل که باشند ـ در مقابل پیغمبر اکرم(ص) امّی هستند و از علوم و معارف آسمانی، که تنها راه آگای از آن، وحی است، همچون کودک از مادر زادهای بیخبر و ناآگاهند؛ هر چند از متفکّرترین دانشمندان عالم از سنخ بوعلی سینا و خواجه نصیر و فارابی و صدرالمتألّهین شیرازی باشند که همه در مقابل پیامبر اکرم(ص) امّی محض هستند.
همهی عالم در مقابل رسول اکرم(ص) امّیاند
«...هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْاُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ...»؛[8]
«... او رسول خود را در میان امّیها از خودشان برانگیخت...».
تنها مکّیان چهارده قرن پیش امّی نبودند؛ بلکه تمام جوامع بشری تا آخرین روز عمر دنیا، نسبت به حقایق وحی الهی، امّی و نیازمند به تعلیم رسول و آورندهی وحی هستند که:
«یعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ»؛
«آنچه را که ممکن نبود بدانند، تعلیمشان کند».
بنابراین در معنای آیهی (وَ وَجَدَکَ ضَالّاً فَهَدی) اگر بگوییم: «خدا تو را گمراه یافت و هدایتت کرد» درست است؛ زیرا گمراه یعنی راهنشناس و شکّی نیست در این که پیامبر بدون وحیِ خدا، راهشناس نبود. کسی که در بیابان میخواهد به مقصدی برود و نمیداند راه کجاست، این آدم گمراه است؛ یعنی، راه را نمیداند و راه برای او گم است؛ آن گمراهی و ضلالتی بد و نقص و گناه است که شخص عمداً راه راست را رها کرده و کج میرود. بدیهی است که ضلالت به این معنا که راه حقّ را گذاشته و رو به باطل میرود، گناه است و منافی شأن پیامبر(ص) است. امّا پیامبر(ص) که در این بیابان عالم هستی خلق شده و ذاتاً فاقد هرگونه علم و آگاهی بوده و احتیاج به هدایت خالقش ـ ذات اقدس الله ـ جَلَّ جَلالُه ـ دارد، توصیف او به عنوان ضالّ و گمراه به این معنا اشکالی نخواهد داشت.
ما باید همیشه مراقب باشیم که وقتی برای اولیای خدا اثبات کمال میکنیم طوری نشود که به عقیدهی توحیدی ما لطمهای وارد شود. بدانیم که کمال ذاتی مختصّ به ذات اقدس حضرت حقّ است و بس. هر مخلوقی هر کمالی که دارد بِالْاِذْن و بِالْعَرَض دارد و اعطا شده از جانب خداوند است و بدون اعطای او هیچ مخلوقی واجد هیچ کمالی نیست. جملهی «مِنْ دُونِ اللهِ» که در قرآن مکرّر آمده است، برای دفع همین توّهم است که کسی نپندارد که مخلوقی بدون اذن و اعطای خدا دارای کمالی است.
تا اینجا سخن از آیات انتخاب شده از سورهی «ضحی» بود.
خودآزمایی
1- ویژگیهای بارز اخلاقی نبیّ اکرم(ص) را نام ببرید.
2- آیه «ألَمْ یَجِدْکَ یَتِیماً فَآوَی» اشاره به چه چیزی دارد؟
3- معانی مختلف برای کلمهی «ضالّ» را بیان کرده و بهترین ترجمه برای «وَ وَجَدَکَ ضَالّاً فَهَدَی» چیست؟ چرا؟
پینوشتها
[1]ـ نهجالبلاغهی فیض، خطبهی ۱۵۹.
[2]ـ بحارالانوار، جلد ۱۱، صفحهی ۶۵، حدیث ۷.
*ایواء: پناه دادن.
[3]ـ سورهی کهف، آیهی ۱۱۰.
[4]ـ سورهی شوری، آیهی ۵۲.
[5]ـ سورهی یوسف، آیهی ۳.
[6]ـ سورهی نساء، آیهی ۱۱۳.
[7]ـ سورهی بقره، آیهی ۱۵۱.
[8]ـ سورهی جمعه، آیهی ۲.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی