کد مطلب: ۵۱۴۸
تعداد بازدید: ۷۶۱
تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱۴۰۰ - ۱۳:۰۰
داستان‌هایی از حضرت امام حسن عسکری(ع) | ۸
قبل از روز جمعه پسر عمویم نزد من آمد و طلب مرا پرداخت، به او گفتم: «چطور شد که آن همه نزد تو آمدم، طلب مرا نمی‌دادی، ولی اکنون خودت آمدی پرداختی؟».
ابوالفرات یکی از شیعیان عصر امام حسن عسکری(ع) بود، می‌گوید: ده هزار درهم از پسر عمویم طلب داشتم، چند بار نزد او رفتم و مطالبه کردم، او جواب منفی داد، و مرا با شدّت رد کرد، سرانجام نامه‌ای برای امام حسن عسکری(ع) نوشتم و در آن نامه، جریان را یادآوری نمودم و عرض کردم که برای من دعا کن، تا پسر عمویم، پول مرا بدهد.
آن حضرت، جواب نامه مرا داد، در آن نوشته بود که پسر عمویت بعداز روز جمعه می‌میرد، و قبل از مرگش، پول تو را خواهد داد.
قبل از روز جمعه پسر عمویم نزد من آمد و طلب مرا پرداخت، به او گفتم: «چطور شد که آن همه نزد تو آمدم، طلب مرا نمی‌دادی، ولی اکنون خودت آمدی پرداختی؟».
در جواب گفت: «در عالم خواب، با امام حسن عسکری(ع) ملاقات کردم، آن حضرت به من فرمود: «وقت مرگ تو نزدیک شده است، طلب پسر عمویت را بپرداز»[۱].
 

پی‌نوشت‌

 
[۱]. کشف الغمّه، ج ۳، ص ۳۱۱.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: