جلسه هفتم: نگرش اسلام و لیبرالیسم به سنّتها، باورها و ارزشها | ۱
نگاهى دوباره به موارد ضرورت تقلید و ساحتهاى آن
گفتیم كه تقلید و پیروى در حوزه دین مبتنى بر دلیل عقلى و سیرهی عقلایى است، یعنى آنچه را عقل مستقلاً درك نمىكند و راهى براى اثبات آن ندارد و یا در مواردى، با وجود امكان تحقیق و بررسى و اجتهاد به دلایلى انسان در صدد تحقیق بر نمىآید، ملزم به تبعیت و پیروى از كسانى است كه راه را به او مىنمایانند. در مقام پیروى از مرجع صلاحیتدار در درجه اول و به حكم عقل باید از كسانى پیروى و تقلید كرد كه از هر خطا و اشتباهى مصون و مبرّا هستند و آنان عبارتند از پیامبران و امامان معصوم(ع). در درجه دوم و در صورتى كه ما دسترسى به رأى معصوم نداریم، به حكم عقل و بناى عقلا ما ملزم هستیم از كسانى تقلید كنیم كه به جهت شباهت بیشترى كه به معصوم دارند و به جهت تخصص در زمینه دین و معارف الهى، احتمال خطا و اشتباهشان ضعیف است و بهتر از دیگران مىتوانند ما را به مسایل و نیازمندىهاى دینى راهنمایى كنند. از این جهت است كه ما در زمینهی مسایل فقهى از مراجع تقلید كه متخصص و كارشناس در فقه اسلامى هستند تقلید مىكنیم. چون خطا و اشتباه آنها، در این زمینه، به مراتب كمتر از اشتباه دیگران است و مراجعه به آنها همانند مراجعه بیمار به پزشك است كه مبتنى بر روش و بناى عقلایى است. بنابراین، در حوزهی دین ما باید از كسانى پیروى و تبعیت كنیم كه دین و معارف دین را بهتر و بیشتر از دیگران مىشناسند.
مسأله دیگر این است كه ما در چه زمینهها و ساحتهایى مىتوانیم تقلید كنیم؟ آیا ما در هر زمینهاى باید از دیگران تقلید و تبعیت كنیم، یا اینكه تنها در موارد خاصى تقلید و پیروى از نظر و رأى دیگرى لازم است؟ در مواردى اگر انسان اعتقاد و نظر خاصّى نداشته باشد و از رأى دیگران نیز استفاده نكند، مشكلى براى او پیش نمىآید. مثلاً اگر ما ندانیم كه در كره مریخ چه موجوداتى وجود دارند، ضرورتى ندارد كه حتماً از دستآوردهاى علمى و اطلاعات دیگران استفاده كنیم، و چون دانستن چنین مسألهاى براى زندگى ما ضرورى نیست، نه عقلْ حكم به لزوم مطالعه و بررسى شخصى مىكند و نه ما را ملزم به تبعیت از نظر كسانى مىكند كه در این زمینه به پاسخهایى رسیدهاند. بنابراین، ما در حوزهها و زمینههایى كه براى زندگى و دستیابى به سعادت دنیوى و اخروى ما ضرورت دارند، ملزم به تبعیت و پیروى از دیگران هستیم. در مواردى كه اگر ما شخصاً اعتقادى نداشته باشیم و یا راهى را كه دیگران به ما ارائه كردهاند برنگزینیم، با ضرر و خطر قابل توجهى مواجه مىگردیم كه عقلاً باید در جهت دفع آن ضرر بكوشیم. حال با توجه به اینكه عقل دفع ضرر و حتى دفع ضرر احتمالى را لازم مىداند، ما یا باید با تحقیق و اجتهاد شخصى خود به آگاهى لازم دست یابیم و یا باید با تقلید و استفاده از نظر دیگران، راه درستى را براى تأمین نیازهاى خود و مصون ماندن از زیانهاى احتمالى برگزینیم.
در حوزه مسایل دینى با توجه به اینكه اعتقاد به آنچه در شرع مقدس آمده لازم است، متدینان باید به آموزههایى كه توسط خداوند و انبیاى الهى ارائه شده است، معتقد گردند و عبادات و دستوراتى كه تعیین شده است انجام دهند، و اگر كسى در این زمینه كوتاهى كند مستحق عذاب الهى خواهد بود. همچنین با توجه به اینكه رسیدن به شناخت و معرفت شخصى به حقایق و امورى كه در سعادت و شقاوت انسان تاثیر تام دارند مشكل است و حداقل بخش اندكى از مردم مىتوانند با تحقیق و مطالعه و اجتهاد به همهی آنها دست یابند و اكثریت قریب به اتفاق مردم نمىتوانند به معرفت و شناخت اجتهادى به آن مجموعه عظیم معارفى كه تضمین كننده سعادت است دست یابند، راهى جز این نیست كه بخشى از نیازمندیهاى خود را از راه تبعیت و تقلید از آگاهان و متخصصان تأمین كنند و چنانكه قبلاً نیز گفتیم، این تقلید فراتر از تقلید در حوزه مسایل فقهى است و مسایل نظرى و اعتقادى را نیز در بر مىگیرد. حال براى اینكه حوزههاى تقلید در دین را بازشناسیم باید به مطالعهی محتواى دین بپردازیم. پس از بررسى و مطالعه، به چهار حوزه و ساحت در دین بر مىخوریم كه مىتوان در آنها از دیگران تقلید و تبعیت داشت و البته تعیین آن چهار ساحت مبتنى بر استقراست و ما برهان عقلى بر انحصارى بودن آنها نداریم و ممكن است با رویكردهاى دیگرى تقسیمبندىهاى جدیدى در برخى از حوزهها و ساحتها رخ دهد كه موجب گستردهتر شدن آن حوزهها گردد.
حوزه و ساحت اول، عبارت است از عقاید و به تعبیرى باورها و معرفتهاى نظرى كه مبتنى بر حقیقت و واقعیت هستند. با این باورها انسان از چیزى حكایت مىكند كه معتقد است وجود و تحقق دارد و یا معتقد است كه تحقق و وجود ندارد؛ از این جهت این گزارهها با «هست» و «نیست» همراه هستند: مثلاً گفته مىشود: خدا هست، پیامبران حقند و از سوى خداوند مبعوث شدهاند، و یا قیامت حق است. پس ساحت اول آن دسته قضایایى هستند كه از واقعیتها سخن مىگویند.
ساحت دوم عبارت است از ارزشها كه آنها جنبه حُكمى و دستورى دارند و مربوط به رفتار اختیارى انسان هستند. به تعبیر دیگر، امورى كه از آنها به «بایدها» و «نبایدها» یاد مىشود. مثلاً گفته مىشود: راستگویى خوب است و باید راست گفت؛ و یا دروغگویى بد است و نباید دروغ گفت. این دو گزاره به هیچ وجه از واقعیتى در خارج به نام «راستى» و «دروغ» حكایت نمىكنند، بلكه بیانگر ارزشى مثبت و منفى براى رفتار انسان هستند. ارزش مثبتى به نام راستى كه سزاوار است انجام پذیرد، و ارزش منفى به نام دروغ كه سزاوار نیست انجام یابد. البته ارزشها با واقعیتها و باورها ارتباط دارند؛ و به تعبیرى بین جهانبینى با ایدئولوژى ارتباط وجود دارد. پس از آنكه ما به اعتقادات و باورهایى دست یافتیم، مثلاً معتقد شدیم كه خدایى هست و پیامبران از سوى خدا مبعوث شدهاند و قیامت حق است و واقعیت دارد، ارزشهاى خاصّى براى ما مطرح مىگردند. مثلاً وقتى اعتقاد داشتیم كه خدایى هست، باید از او اطاعت كنیم و باید در جهت كسب رضایت او بكوشیم و از این نظر، اطاعت از خداوند، كسب رضایت او و تلاش در جهت خدمت به خلق خدا ارزشهایى مثبت هستند. یا مخالفت با خداوند و زیر پا نهادن مصالح جامعه ارزشهایى منفى هستند.
ساحت سوم، راهكارها و روشهایى هستند كه براى تحقق بخشیدن به ارزشها انتخاب مىشوند كه گرچه محتوا و ماهیت آنها ثابت است، اما فرم و شكل آنها، به جهت تغییر و تحول در شرایط زمانى و مكانى و به وجود آمدن ظرفیتهاى جدید، متفاوت مىگردد. مثلاً امنیت یك ارزش است كه ایجاد آن در هر جامعه و در هر زمانى نیازمند سازوكارها و روشهاى خاصى است. ساحت چهارم، ابزارها هستند كه محدودیتى در تقلید در زمینه آنها وجود ندارد و چون آنها صرفاً ابزارند و جنبه ارزشى، اخلاقى و معنوى ندارند، ما مىتوانیم آنها را از هر كسى اخذ كنیم كه آنها را در اختیار ما مىگذارد. مثلاً خط یا زبان به خودى خود ارزش محسوب نمىگردد و تنها وسیلهاى است براى ارتباط انسانها با یكدیگر. از این نظر ما براى ارتباط با كسانى كه با ما همزبان نیستند، از خط و زبان آنها استفاده و پیروى مىكنیم؛ و فرق نمىكند كسى كه آن ابزارها را در اختیار ما قرار مىدهد مسلمان باشد و یا كافر.
تفکیک موارد تقلید
آیا در ساحت اول؛ یعنى باورها و عقاید مىتوان از انبیاى الهى و پس از آنها از امامان معصوم(ع) و علماى متخصص در عقاید و كلام تقلید كرد؟ آیا مىتوان در این زمینه به كلام پیامبر و امام و پس از آنها به كلام متخصصان اعتماد كرد؟ براى پاسخ به این پرسش باید دید معیار ما در درستى و نادرستى تقلید چیست؟ بنابر آنچه گفتیم كه معیار تقلید صحیح، تجویز عقل است در مورد پیامبر، وقتى دلایل كافى و از جمله معجزه بر نبوت او قائم گشت و ثابت شد كه او معصوم و فرستاده خداست، به حكم عقل ما باید از او تبعیت و پیروى كنیم. البته محرز است كه در مورد عقاید اصلى كه با عقل محض ثابت مىگردند و انسان مىتواند آنها را با براهین عقلى اثبات كند، مجالى براى تقلید و حتى پیروى از پیامبر نیست و در آنجا ما باید به برهان عقلى اتكا داشته باشیم: نظیر اثبات وجود خدا، و اثبات اصل نبوت تعبد در مورد آنها پذیرفته نیست. بدیهى است تا وقتى وجود خداوند براى كسى ثابت نشده است و تعبد به قول پیامبر براى اثبات وجود خدا بىمعناست. اما درباره مسایل فرعى اعتقادى كه عقل نمىتواند به تنهایى آنها را اثبات كند مىتوان از دلایل نقلى و تعبدى استفاده كرد. مثلاً وقتى ما ضرورت نبوت را با برهان عقلى اثبات كردیم و همچنین با براهین عقلى نبوت پیامبر اسلام(ص) را نیز اثبات كردیم، آن براهین عقلى براى اثبات خاتمیت پیامبر كفایت نمىكند و ما نیازمند دلایل نقلى و تعبدى نیز هستیم. همچنین وقتى با برهان عقلى پیامبرى آن حضرت را پذیرفتیم، این برهان همچنین اثبات مىكند كه آنچه به عنوان وحى از سوى خداوند و توسط پیامبر آورده شده حق و كلام خداست و باید مورد پذیرش ما قرار گیرد؛ اما اثبات نمىكند كه باید آنچه را پیامبر(ص) در قالب سنت به ما ابلاغ كرده و در قرآن نیامده، مورد پذیرش ما قرار گیرد. بلكه براى پذیرش آنها، ما به دلایل دیگرى تمسك مىكنیم كه از جمله آنها آیاتى است كه در قرآن درباره پیامبر و لزوم تبعیت و پیروى مطلق از او آمده است.
وقتی پیامبر(ص) درباره تفاصیل عالَم برزخ و قیامت و فشار قبر و مسایلى از این قبیل سخن گفت كه در قرآن بدانها تصریح نشده، ما موظفیم كه به سخن ایشان تعبد داشته باشیم و آن را بپذیریم. چون اگر در قرآن بدانها تصریح شده بود، ما بر اساس همان برهان عقلى كه بر نبوت آن حضرت قائم گشته موظف بودیم نص قرآن را بپذیریم؛ چون پذیرش رسالت پیامبر ایجاب مىكند كه آنچه ایشان به عنوان رسول از سوى خداوند در قالب وحى آورده است بپذیریم. امّا آنچه در متن وحى نیامده است و عقل نیز به تنهایى نمىتواند آنها را ثابت كند احتیاج به دلیل دیگرى دارد، و آن عبارت است از آیات قرآن كه دلالت بر حقانیّت هر چیزى دارد كه پیامبر بیان فرماید حتى اگر در قرآن نیامده باشد.
خودآزمایی
1- تقلید و پیروى در حوزه دین، چه زمانی و از چه کسانی صورت میگیرد؟
2- در چه زمینهها و ساحتهایى مىتوانیم تقلید كنیم؟
3- معیار تقلید صحیح کدام است؟
4- برای اثبات مسایل فرعى اعتقادى، از چه دلایلی میتوان استفاده كرد؟
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی