(۱۹)
اَللّهُمَّ وَ إِنَّهُ لاَ وَفاءَ لِی بِالتَّوْبَةِ اِلاّ بِعِصْمَتِکَ وَ لاَ اسْتِمْساکَ بِی عَنِ الْخَطایا إِلاّ عَنْ قُوَّتِکَ فَقَوِّنِی بِقُوَّةٍ كافِیةٍ وَ تَوَلَّنِی بِعِصْمَةٍ مانِعَةٍ.
بارالها! حقیقت امر این است كه من جز به نیروى حفظ و نگهدارى تو قادر بر وفاى به [عهد و] توبهی خویشتن نخواهم بود و جز با قوّت و قدرتى كه از سوى تو اعطا شود، توانایى بر خوددارى از گناهان نخواهم داشت. بنابراین [تو] مرا به نیرویى كافى نیرومند گردان و با دادنِ قدرتِ تحفّظ و امتناع از گناه، از ولایت خود برخوردارم ساز.
این فراز از دعا در مقام توجّه دادن انسان به عجز و ناتوانى وى در صحنهی هجوم وسوسههاى نفس و اغواگریهاى شیطان لعین است كه اگر مددهاى غیبى و الطاف و عنایات خاصّهی حضرت ربّ رحیم به آدمى نرسد، در لغزشگاهها و پرتگاههاى خطیر، از خطر سقوط در دامن ابلیس پلید در امان نخواهد بود.
لذا هرگز شخص «تائب» نمىتواند تكیه به توبه و تصمیم و ارادهى خود نموده و خود را براى همیشه خلاص شدهى از دام و كمند شیطان و نفس امّارهی خویش بپندارد؛ بلكه علىالدّوام باید در حال خوف و تضرّع به درگاه خدا بوده و از او توفیق تحفّظ از گناه و بقاى بر حال توبه را مسئلت دارد و به پیروى از مولا و امام خود سیدالسّاجدین(ع) به پیشگاه خدا عرضه بدارد كه:
اللَّهُمَّ وَ إنَّکَ مِنَ الضُّعْفِ خَلَقْتَنَا، وَ عَلَى الْوَهْنِ بَنَیتَنَا، وَ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ ابْتَدَأْتَنَا، فَلا حَوْلَ لَنَا إلاّ بِقُوَّتِکَ، وَ لا قُوَّةَ لَنَا إلاّ بِعَوْنِکَ فَأَیدْنَا بِتَوْفِیقِکَ، وَ سَدِّدْنَا بِتَسْدِیدِکَ؛[1]
بار خدایا، تو، ما را از ضعف آفریدهاى و بر سستى بنا نهادهاى و آفرینشمان را از آبى پست و بىارزش آغاز نمودهاى و لذا ما را هیچگونه جنبشى نیست مگر به نیروى تو و هیچ نیرویى نیست مگر به یارى تو. حال، ما را به توفیق خود تأیید فرماى و به ثبات دادن در راه راست، استوارمان گردان.
آرى آرى، به طور حتم، این موجودى كه اساس خلقت وى ضعف است و عجز و خمیرهاش وَهن است و فُتُور، اگر به حال خود رها شود، در لغزشگاهها جز سقوط و افتادن و نابود گشتن؛ نتیجهاى نخواهد داشت و لذا همان دست لطف و عنایتى كه در مراحلِ گذشتهی خلقت به سراغش آمده و او را از ظلمتها و قذارتهاى بسیار رهایى بخشیده و از خطرات گوناگون و بزرگ كه سر راهش بودهاند نجات داده و تا به این مرحلهى از حیات رسانده است و انسانى ساخته، زنده و گویا و بینا و شنوا و متفكّر و درّاك، همو باید در مراحل بعدىِ خلقت نیز دستِ وى را بگیرد و از پرتگاههاى بسیار خطرناك كه شیطانِ عَنید در مسیر زندگیاش به وجود آورده است عبورش دهد و او را به سلامت ایمان و اسلام به مقصد برساند و بر غرفههاى «جَنَّهُ المَأْوى» بنشاند كه:
«لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِىِّ الْعَظیم».
از امام باقر(ع) منقول است:
إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أوْحَی إلَی دَاوُدَ(ع) أنِ ائْتِ عَبْدِی دَانِیَالَ فَقُلْ لَهُ: إنَّکَ عَصَیْتَنِی فَغَفَرْتُ لَکَ. وَ عَصَیْتَنِی فَغَفَرْتُ لَکَ. وَ عَصَیْتَنِی فَغَفَرْتُ لَکَ. فَإنْ أنْتَ عَصَیْتَنِی الرَّابِعَةَ لَمْ أغْفِرْ لَکَ! فَأتَاهُ دَاوُدُ(ع) فَقَالَ: یَا دَانِیَالُ إنَّنِی رَسُولُ اللهِ إلَیْکَ وَ هُوَ یَقُولُ لَکَ. إنَّکَ وَ عَصَیْتَنِی فَغَفَرْتُ لَکَ وَ عَصَیْتَنِی فَغَفَرْتُ لَکَ وَ عَصَیْتَنِی فَغَفَرْتُ لَکَ فَإنْ أنْتَ عَصَیْتَنِی الرَّابِعَةَ لَمْ أغْفِرْ لَکَ فَقَالَ لَهُ دَانِیَالَ قَدْ أبْلَغْتَ یَا نَبِیَّ اللهِ.
فَلَمَّا کَانَ فِی السَّحَرِ قَامَ دَانِیَالُ فَنَاجَی رَبَّهُ فَقَالَ: یَا رَبِّ إنَّ دَاوُدَ نَبِیَّکَ أخْبَرَنِی عَنْکَ أنَّنِی قَدْ عَصَیْتُکَ فَغَفَرْتَ لِی، وَ عَصَیْتُکَ فَغَفَرْتَ لِی. وَ عَصَیْتُکَ فَغَفَرْتَ لِی. وَ أخْبَرَنِی عَنْکَ أنَّنِی إنْ عَصَیْتُکَ الرَّابِعَةَ لَمْ تَغْفِرْ لِی فَوَ عِزَّتِکَ لَئِنْ لَمْ تَعْصِمْنِی، لَأعْصِیَنَّکَ! ثُمَّ لَأعْصِیَنَّکَ! ثُمَّ لَأعْصِیَنَّکَ![2]
خداوند عزّوجلّ به داود [پیامبر](ع) وحى فرمود كه نزد بندهام دانیال برو و به او بگو: تو نافرمانى من نمودى و من بخشیدمت. [دوباره] عصیان نمودى و من بخشیدم. [باز] عصیان از تو سر زد و [باز] من تو را مشمول مغفرت خویش قرار دادم. حال اگر بار چهارم معصیتى از تو سر زند، دیگر تو را نخواهم بخشید.[3]
داود(ع) نزد وى آمد و گفت: اى دانیال، من فرستادهی خدا به سوى تو هستم و او مىفرماید: تو نافرمانى من نمودى، من بخشیدمت [دوباره] عصیان نمودى، من بخشیدم. [باز] عصیان از تو سر زد، من تو را مشمول مغفرت خویش قرار دادم. حال اگر بار چهارم معصیتى از تو سر زند دیگر تو را نخواهمت بخشید. دانیال گفت: اى پیامبر خدا، تو ابلاغ پیام فرمودى [عمل به وظیفهی خویشتن نمودى و اینك بر من است كه به وظیفهی خویش عمل كنم].
پس چون وقت سحر شد، دانیال با پروردگار خود به مناجات برخاست و گفت: اى پروردگار من، داود پیامبر تو، پیام تو را به من رساند كه فرمودهاى من تو را معصیت كردهام و تو مرا بخشیدهاى؛ باز معصیتت كردهام و تو بخشیدهاى؛ باز هم معصیت كردهام و تو بخشیدهاى و به من از جانب تو خبر داد كه اگر بار چهارم معصیت كنم مرا نخواهى بخشید. ولى به عزّتت سوگند! اگر تو حفظم نكنى، من به طور حتم معصیت مىكنم، باز معصیت مىكنم و باز هم معصیت مىكنم.
این جمله در عین اقرار به «تقصیر»، اعتراف به «عجز» و استغاثه و استمداد از درگاه بارى تعالى است كه خدایا به دادم برس! من بندهی ضعیف و ناتوان تو هستم. اى خداوند ودود رحیم! اگر رحمتت دست مرا نگیرد و در لغزشگاهها نگهم ندارد، طبیعى است كه افتادنم به دامن شیطان و سپس سقوطم به قعر جهنّم، مسلّم و حتمى خواهد بود.
فَاَغِثْ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ عُبَیدَكَ الْمُبْتَلَى! وَ ادْحَرْ عَنْهُ هَواجِسَ الشَّیطانِ یا شَدیدَ الْقُوَى!
***
(۲۰)
اَللّهُمَّ أَیما عَبْدٍ تابَ اِلَیکَ وَ هُوَ فِی عِلْمِ الْغَیبِ عِنْدَکَ فاسِخٌ لِتَوْبَتِهِ وَ عائِدٌ فِی ذَنْبِهِ وَ خَطیئَتِهِ، فَإِنِّی اَعُوذُ بِکَ اَنْ اَكُونَ كَذلِكَ؛ فَاجْعَلْ تَوْبَتی هذِهِ تَوْبَةً لا اَحْتاجُ بَعْدَها اِلَى تَوْبَةٍ، تَوْبَةً مُوجِبَةً لِمَحْوِ ما سَلَفَ وَ السَّلاَمَةِ فِیما بَقِیَ.
بارالها! هر آن بندهاى كه توبه كرده [و از مسیر طغیان و عصیان] به سوى تو بازگشته است و حال آنكه تو بر اساس علمِ به نهانِ امور كه نزد خود دارى، مىدانى كه او توبهشكن خواهد بود و مجدّداً به گناه و خطاى خویش باز خواهد گشت، اینك من به تو پناه مىآورم كه [توبهكنندهاى] چنین باشم. پس این توبهی مرا توبهاى قرار ده كه پس از آن، نیاز به توبهاى پیدا نكنم [به گناهى آلوده نگردم كه به توبهی از آن محتاج شوم] توبهاى كه موجب محو گناهان گذشته و سالم ماندن از [لوث معصیت] در بقیهی ایام عمرم باشد.
«توبه» از نظر اختلاف «تائبین» در معرفت و شناسایى آثار شوم گناهان و بالمآل از نظر ثبات در مسیر صَلاح و سَداد داراى مراتب و درجات مختلف مىباشد.
توبهكنندهاى كه بر اساس شناختن ارزش والاى انسان و آگاه شدن از عمق خسارتى كه بر روح آدمى بر اثر گناه وارد مىشود و او را از سعادت عُظماى «لقاى حق» محروم مىسازد، دست به «توبه» مىزند، طبیعى است كه در توبهی خویش ثابت و استوار مىماند و هرگز تزلزل و اضطرابى در صحنههاى لغزندهی زندگى بر تصمیم و ارادهی وى عارض نمىگردد و در این صورت است كه نَفْس او «نَفْس مطمئنّه» و توبهاش «توبهی نصوح» است و به هنگام رجوع و بازگشت به سوى خدا او از خدا خشنود و خدا از او خشنود است.[4]
امّا توبه كنندهی دیگرى كه تا این حدّ، عمیقاندیش نبوده و آثار شوم عصیان بر خدا را چنانكه هست درك و تصوّر ننموده است و لذا در عین توبه و تصمیم بر خوددارى از گناه، احیاناً تحت تأثیر هوسهاى نفسانى قرار گرفته و از وى لغزشى صادر مىشود؛ ولى معالوصف این حال تنبّه در او هست كه پس از ارتكاب گناه، فوراً به خود آمده و از این خطا نادم مىگردد و خویشتن را به باد ملامت گرفته، از خداوند غفّار استدعاى عفو و غفران مىنماید و عازم بر عدم بازگشت بر آن گناه مىشود... در این فرض، اینچنین فرد داراى «نفس لوّامه» است و صاحب روح پرخاشگر و هشدار ده كه علىالدّوام براى مبارزهی با وساوس شیطان، آمادگى دارد و از این روى، امید خیر و سعادت دربارهی وى بسیار بجا و صحیح است و ظنّاً گفتار امام صادق(ع) متوجّه این گروه از توبهكنندگان مىباشد كه:
إنَّ اللهَ یحِبُّ مِنْ عِبَادِهِ الْمُفَتَّنَ التَّوّابَ؛[5]
و صنف سوّم از توبهكنندگان كسانى هستند كه پس از مدّتى استقامت در مسیر توبه و خویشتندارى از پیروی هوس، مجدّداً به گناه آلوده مىشوند و حصار توبه را مىشكنند؛ امّا معالاسف سستى در اراده و كمبود شناسایى آثار شوم عصیان، موجب این مىشود كه در بازگشت مجدّد از معصیت دچار تعلّل و تسویف[6] گردیده، كار تجدید توبه را از امروز به فردا و از فردا به پس فردا و همچنان به هفته و ماه آینده و سال دیگر و دیگر سالها به تأخیر مىافكنند تا ناگهان به چنگال مرگ مىافتند و به فرمودهی قرآن كریم:
وَ حیلَ بَینَهُمْ وَ بَینَ ما یشْتَهُونَ...؛[7]
میان آنان و آنچه مىخواهند، ایجاد حائل گردید...
و این دسته از توبهكنندگان، نفسشان «نفس مُسَوِّله» است كه گناه را در نظر انسان بسیار عادى و توبه را هم بسیار آسان نشان مىدهد تا بىدغدغه و اضطراب به ارتكاب گناه و تأخیر توبه ادامه دهند!!
فَاَعاذَنَا اللهُ مِنْ شُروُرِ اَنْفُسِنا وَ وَفِّقنا لِتَوبَةٍ مُوجِبَةٍ لِمَحْوِ ما سَلَفَ وَ السَّلامَةِ فیما بَقِىَ.
1- فراز 19 از دعا چه مطالبی را بیان میکند؟
2- چرا توبهكاران داراى درجات مختلف مىباشند؟
3- درجات مختلف توبه کنندگان را شرح دهید.
[1]ـ قسمتی از دعای نهم از صحیفهی سجّادیّه.
[2]ـ کافی، ج 2، ص 435، ح 11.
[3]ـ ظاهراً مقصود از «دانیال» همان دانیال نبی(ع) است که از پیامبران معصوم خداست، بنابراین مراد از معصیت که در روایت به آن حضرت نسبت داده شده است باید «ترک اولی» باشد؛ چه آن که در مذهب ما تمام انبیاء(ع) معصوم از جمیع گناهان اعمّ از صغائر و کبائر میباشند.
[4]ـ اشاره به مضمون آیهی 28 سورهی فجر است.
[5]ـ کافی، ج 2، ص 432، ذیل ح 4، ترجمهی آن قبلاً گذشت.
[6]ـ تسویف: تأخیر.
[7]ـ سورهی سبأ، آیهی ۵۴.