(۲۱)
اَللّهُمَّ اِنِّی اَعْتَذِرُ اِلَیکَ مِنْ جَهْلِی وَ اَسْتَوْهِبُکَ سُوءَ فِعْلِی، فَاضْمُمْنِی اِلَى كَنَفِ رَحْمَتِکَ تَطَوُّلاً وَ اسْتُرْنِی بِسِتْرِ عافِیتِکَ تَفَضُّلاً.
بار خدایا! من از جهل و نادانى خویش از تو پوزش میطلبم و بخشایش كردار بد خود را از تو تقاضا مینمایم. حال از سر احسان و تطوّل[1]، مرا به پناه رحمت خود درآور و از سبیل كرم و تفضّل[2] به پردهی عافیتت مرا بپوشان.
مراد از «جهل» در اینجا پیروى از هواى نفس است كه آدمی را به ارتكاب گناه و عصیان وا مىدارد، در عین حالی كه به زشتى آن واقف و از كیفر آن آگاه است. آرى؛ انسانى كه بر اثر شکست در برابر شهوات، ترتیب اثر به علم و دانایى خود نداده و همچون نادانِ غیرآگاه از عواقب شوم یك كار، اقدام به آن كار نماید، در واقع او را در عِدادِ عالمان نباید به حساب آورد و از زمرهی آگاهان نباید شمرد!
در این آیهی شریفه نیز «جهالت» تفسیر به همین معنى شده است كه میفرماید:
إنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللهِ لِلَّذِینَ یعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ...؛[3]
توبه فقط دربارهی كسانى مقبول است كه بدى را بر اساس جهالت [و طغیان غرایز سركش نفس] انجام میدهند [نه از روى لجاج و عناد و استكبار در برابر حق]...
در بیان مفسّرین آمده است:
اِنَّ كُلَّ مَعْصِیةٍ یفْعَلُها الْعَبْدُ جَهالَةٌ وَ اِنْ كانَ عَلى سَبیلِ الْعَمْدِ. لِاَنَّهُ یدْعُو اِلَیهَا الْجَهْلُ وَ یزَینُها لِلْعَبْدِ؛[4]
هر معصیتى كه از بنده صادر شود جهالت است، هر چند از روى عمد و توجّه باشد! چه آنكه جهل [و مقهوریت در مقابل سلطان هوس] او را سوق به گناه میدهد و آن را براى وى میآراید.
و همین معنا از امام صادق(ع) منقول است كه میفرماید:
كُلُّ ذَنْبٍ عَمِلَهُ الْعَبْدُ، وَ اِنْ كانَ عالِماً، فَهُوَ جاهِلٌ حینَ خاطَرَ بِنَفْسِهِ فِى مَعْصِیةِ رَبِّهِ. فَقَدْ حَكَى اللهُ تَعالَى قَوْلَ یوسُفَ(ع) لِاِخْوَتِهِ: هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیوسُفَ وَ اَخیهِ اِذ اَنْتُمْ جاهِلُونَ.[5] فَنَسَبَهُمْ اِلَى الْجَهْلِ لِمُخاطَرَتِهِمْ بِاَنْفُسِهِمْ فِى مَعْصِیةِ اللهِ؛[6]
هر گناهى كه بنده مرتكب شود [هر چند عالم باشد] جاهل است! چه آن كه خود را بر اثر معصیت پروردگارش به خطر میاندازد و لذا خداوند تعالى سخن یوسف(ع) را نقل میكند كه به برادرانش فرمود: آیا دانستید كه با یوسف و برادرش چه كردید، آنگاه كه جاهل بودید. نسبت جهل به آنان داد از آن نظر كه آنها خود را به سبب معصیت خدا به خطر انداختند [در عین حال كه به گناه بودن كار خویش و كیفر و عقاب روز جزا واقف بودند].
پس «جهالت» در واقع همان غلبهی «هوى» بر «عقل» است كه ممكن است ـ العیاذبالله ـ انسان عالم و آگاه از احكام خدا و ثواب و عقاب روز جزا نیز به آن مبتلا گردد؛ چنانكه امام سجّاد(ع) در دعاى ابوحمزه به پیشگاه خدا عرضه میدارد:
اِلَهى! لَمْ اَعْصِكَ حینَ عَصَیتُكَ وَ اَنَا بِرَبُوبِیتِكَ جاحِدٌ، وَ لا بِاَمْرِكَ مُسْتَخِفٌّ وَ لا لِعُقُوبَتِكَ مُتَعَرِّضٌ، وَ لا لِوَعیدِكَ مُتَهاوِنٌ، لكِنْ خَطیئَةٌ عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِى نَفْسِى وَ غَلَبَنى هَواىَ!
خداى من! در آن هنگام كه من اقدام به معصیتت كردم، نه از آن جهت بود كه منكر ربوبیتت بودم و نه به خاطر این كه فرمانت را سبك شمردم و نه از این كه مجازاتت را كم اهمّیت دانستم و نه دربارهی وعدهى كیفرت تهاون و بىاعتنایى ورزیدم؛ بلكه خطایى بود پیش آمد و نفس من، كار را در نظرم بىخطر جلوه داد و هواى دلم بر من چیره گشت.
و اینك:
لنگرِ حلم تو اى كشتىِ توفیق كجاست
كه در این بحرِ كرم غرقِ گناه آمدهایم
آبرو میرود اى ابر خطا شوى ببار
كه به دیوانِ عمل نامه سیاه آمدهایم
استیهاب كه در كلام شریف امام(ع) آمده است: «وَ أسْتَوْهِبُكَ سُوءَ فِعْلِى»؛[7] به معناى تقاضاى بخشش و عطاى بدون عوض میباشد. یعنى: از تو اى خداوند ذوالمنّ و الكرم میخواهم كه در مقامِ عفو و گذشتِ از گناهانم، منتظر «استحقاق» از جانب من نباشى كه ز بس آلوده و زشتم، براى خود تصوّر شایستگی عفو از گناهان نیز نمیكنم؛ بلكه تو باید «تفضّلاً» نظر لطف و عنایتى به من فرموده، از قبایح اعمالم درگذرى:
اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ اَكُنْ اَهْلاً اَنْ اَبْلُغَ رَحْمَتَكَ فَرَحْمَتُكَ اَهْلٌ اَنْ تَبْلُغَنِى وَ تَسَعَنى لِاَنَّها وَسِعَتْ كُلَّ شَىْءٍ؛[8]
بارالها! من اگر شایستهی آن نیستم كه به رحمتت نایل شوم؛ ولى رحمت تو شایستهی این هست كه مرا فرا گیرد و سایه بر سرم بگسترد؛ چه آن كه رحمت تو [به فرمودهی ذات اقدست] فراگیر است و بر همه چیز گسترده است.[9]
ما به مسكینى سلاح انداختیم
الغیاث اى مایهی جان الغیاث
و همچنین امام(ع) ضمن همین فراز از دعاى مورد شرح، از خدا خواسته است كه عفو و مغفرتش را توام با «عافیت» قرار داده و این بندهی مورد عفو قرار گرفته را در پردهی عافیتش بپوشاند. «وَ اسْتُرْنِى بِسِتْرِ عَافِیتِكَ»؛
عافیت كه نقطهی مقابل ابتلا و گرفتارى است و به معناى سلامت از هر نوع آفت و ناگوارى، از جسمى و روحى، ظاهرى و باطنى، دنیوى و اخروى میباشد، یكى از اعظم نعماى الهى است كه از رسول خدا(ص) منقول است:
سَلُوا اللهَ الْعافِیةَ. فَما اُعْطِىَ عَبْدٌ اَفْضَلَ مِنَ الْعافِیةِ اِلاّ الْیقینُ؛[10]
از خداوند تقاضاى عافیت نمایید كه پس از نعمت یقین، نعمتى برتر از نعمت عافیت به بندهاى عطا نشده است.
و مقصود از «یقین» نیز عافیت قلب از آفت جهل و شكّ است كه نوع اعلى و اشرف عافیت بوده و از عافیت بدن به مراتب بالاتر و ارجمندتر است.
البتّه این قابل انكار نیست كه تحمّل انواع بلیات و مصائب براى اولیاى حق و بندگان مقرّب به نیت تسلیم بودن در مقابل امر خدا و رضا دادن به قضاى خدا از اعظم قُربات و موجب ارتقاى درجات است تا آنجا كه احیاناً نیل به بعض درجات عالیهی اخروى جز از راه صبر بر مصائب دنیوى ممكن نمیباشد.
ولى معالوصف از نظر رعایت حال عامّهی ناس و تودهی مردم و به لحاظ اغلب اوقات و احوال انسان، بدیهى است كه اثرگذارى «عافیت» در تحصیل معارف و عمل به احكام و اكتساب جِنان بیش از بلا و مصیبت و انحاء گرفتاریهاى جسمى و روحى میباشد و لذا ضمن دعاى مأثور از رسول خدا(ص) آمده است كه:
وَ الْعافِیةُ اَحَبُّ اِلَىَّ؛[11] عافیت در نزد من محبوبتر است.
و همچنین در دعاى بیست و سوّم از صحیفهی سجّادیه كه اختصاص به طلب «عافیت» از خدا دارد، آمده است:
وَ لا تُفَرِّقْ بَینى وَ بَینَ عافِیتِكَ فِى الدُّنْیا وَ الاخِرَةِ؛
میان من و عافیتت در دنیا و آخرت جدایى میفكن.
قرآن كریم نیز از زبان صالحان عباد و فهمندگان از مردم میفرماید كه میگویند:
رَبَّنا آتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِى الاخِرَةِ حَسَنَةٌ؛[12]
پروردگارا به ما در دنیا نیكى عطا فرما و در آخرت نیكى عطا فرما.
«حَسَنه» كه به معناى نیكى است، مفهوم وسیعى دارد كه تمام مواهب مادّى و معنوى را در بر میگیرد و بدون شكّ گرفتارى و بلا با صرف نظر از سایر جهات خارجى و نسبى «حَسَنه» حساب نمیشود؛ هر چند از نظر تقدیرِ خدا بودن، مرضىّ اولیاى خدا میباشد و میگویند:
این همه تلخىّ و نامرادى ماها
چون تو پسندى سعادت است و سلامت
نكتهی دیگرى كه از جملهی «وَ اسْتُرْنِى بِسِتْرِ عَافِیتِكَ»، «مرا به پردهی عافیتت بپوشان» به دست میآید این است كه عافیت پردهاى است كه بسیارى از قبایج اعمال و رذایل اخلاق انسان را میپوشاند؛ آنگونه كه اگر به فقر و مرض و مصیبت دچار شود، تحمّل آن بر وى دشوار گشته و از نو، به گناهان گذشتهی خویش آلوده میشود.
در حدیث قدسى رسیده است:
اِنَّ بَعْضَ عِبادِى لا یصْلِحُهُ اِلاّ الْفَقْرُ وَ الْمَرَضُ، فَاَعْطَیتُهُ ذلِكَ. وَ بَعْضُهُمْ لا یصْلِحُهُ اِلاَّ الْغِنى وَ الصِحَّةُ، فَاَعْطَیتُهُ ذلِكَ؛[13]
برخى از بندگان من جز با فقر و مرض به راه صلاح نمیآیند و بعضى دیگر راه صلاحى جز ثروت و صحّت ندارند و لذا به هر كدام، آن میدهم كه صلاحشان در آن است.
حال، از خدا میخواهیم كه صلاح و سعادت ما را در عافیت همه جانبهى خویش قرار داده و از ابتلا به مصائب و مصاعب بر كنارمان دارد.
اِنَّهُ عَلَى كُلِّ شَىْءٍ قَدیرٌ وَ اِنَّهُ بِعِبادِهِ لَرَؤُوفٌ رَحیمٌ؛
1- مراد از «جهل» در فراز 21 دعا چیست؟
2- معنا و مفهوم استیهاب كه در كلام شریف امام(ع) آمده است: «وَ أسْتَوْهِبُكَ سُوءَ فِعْلِى» را شرح دهید.
3- نكتهای كه از جملهی «وَ اسْتُرْنِى بِسِتْرِ عَافِیتِكَ» بدست میآید را بیان کنید.
[1]ـ تطوّل: منّتگذاری.
[2]ـ تفضّل: عفو و گذشت.
[3]ـ سورهی نساء، آیهی 17.
[4]ـ تفسیر مجمعالبیان، ذیل آیهی 17 سورهی نساء.
[5]ـ سورهی یوسف، آیهی 89.
[6]ـ تفسیر مجمعالبیان، ذیل آیهی 17 سورهی نساء.
[7]ـ در همین فراز مورد شرح از دعا.
[8]ـ ضمن یکی از تعقیبات مشترکهی نماز، مفاتیحالجنان، ص 15.
[9]ـ سورهی اعراف، آیهی 156: وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ: رحمت من همه چیز را فراگرفته است.
[10]ـ جامعالسّعادات، ج 3، ص 272.
[11]ـ همان.
[12]ـ سورهی بقره، آیهی 201.
[13]ـ جامعالسّعادات، ج 3، ص 27۴.