فصل هشتم: هشداری دربارهی بیماری تصوّفگرایی | ۱
مطلب ديگری كه بهنظر میرسد در شرايط فعلی هشدار دادن دربارهی آن بسيار لازم است، موضوع گرايش افرادی يا گروههايی از مردان و زنان به مسلک تصوّف است که متأسّفانه اين گرايش بر حسب پيش آمدن مناسباتی از جهات سياسی و اجتماعی و فرهنگی، در ميان طبقهی جوان رو به گسترش و تزايد است.
تصوّف يعنی چه؟ معنای تصوّف به گونهای که نزدیک به فهم عمومی گردد ـ بنا بر آنچه طرفداران آن میگويند ـ عبارت است از شناسايی خدا و تقرّب جستن به او از راه رياضت دادن نفس و چشمپوشی از لذايذ مادّی و شهوات نفسانی. البتّه در اين كه تهذيب نفس و پاک کردن دل از رذایل اخلاقی و آراستن آن به فضایل، بهترین و بلکه لازمترین راه معرفت خدا و تقرّب به خداست تردیدی نیست و ما نیز پیشتر بحث مشروحی در این باب آوردهایم. امّا آنچه باید توجّه کامل به آن داشت این است که برنامهی ریاضت دادن نفس و تخلیهی آن از رذایل و تحلیهی آن به فضایل باید طبق دستور شرع مقدّس از بیان رسول خدا(ص) و ائمّهی هدی(ع) باشد؛ که در قرآن کریم میخوانیم:
ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللهَ إنَّ اللهَ شَدِیدُ الْعِقابِ؛[1]
آنچه را رسول برای شما آورده است بگیرید [و اجرا کنید] و از هر چه که او نهی کرده است خودداری کنید و تقوای الهی پیشه کنید که خداوند شدیدالعقاب است.
قُلْ إنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ * قُلْ أطِیعُوا اللهَ وَ الرَّسُولَ فَإنْ تَوَلَّوا فَإنَّ اللهَ لا یُحِبُّ الْکافِرِینَ؛[2]
بگو اگر خدا را دوست میداريد از من پيروی كنيد تا خدا هم شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است. بگو خدا و رسول را اطاعت كنيد و اگر سرپيچی كنند، خداوند كافران را دوست نمیدارد.
و چنان كه میدانيم و در اين آيات نيز مشاهده میكنيم موضوع دريافت برنامهی دین از رسول خدا(ص) و پیروی از آن حضرت، در اصطلاح قرآن تعبیر به تقوا شده است و اعراض كنندگان از او و منحرفين از مسير تقوا در رديف كافران محكوم به عقاب شديد ارائه شدهاند. حال، اگر مسلک تصوّف همان برنامهی تبعیّت از شريعت آسمانی قرآن است كه از جانب خداوند متعال به رسول اکرم(ص) وحی شده و از طریق ائمّهی معصومین(ع) مبیّن گردیده و به وسیلهی فقهای جامعالشّرایط استنباط و اجتهاد در دسترس عامّهی مردم قرار گرفته است، بسيار خوب است و مقبول است و راه نجات مسلّم؛ و تمام بزرگان از سالكين الی الله و واصلين به مقام قرب خدا كه در ميان علمای مذهب به عنوان ارباب معرفت و صاحبان نفس قدسی و كرامت روحی شناخته شدهاند، همه از همين راه رفتهاند و برنامهای جز برنامهی تقوا که همان تقیّد به ادای واجبات و مستحبّات شرع و پرهیز از محرّمات است، در سیر روحی خویش اتّخاذ نکردهاند و دستورالعملی برای شاگردانشان نيز جر دستور تقوا نداشتهاند. ولی اگر مطالب دیگری جدا از دستورهای شناختهشده در شرع مقدّس است که تحت عنوان سیر و سلوک ارائه میگردد، طبیعی است که آن مطالب چیزی جز تراوشات مغزی یا تخیّلات وهمی انسانهایی غیر مصون از خطا به نام پیر و مرشد و قطب و نظاير آن نخواهد بود و آن هم بديهی است كه به هيچ وجه ارزش و صلاحیّت ارشاد و هدايت آدميان را نخواهد داشت و بلكه بر اثر انحراف از صراط مستقيم حق به هلاک و تباهی ابدی منتهی خواهد گشت، چرا که اجماع علمای اسلام ـ از شیعه و سنّی ـ بر اين است كه هر چه كه از دين نيست داخل كردن آن در دين بدعت است و تشريع است و حرام.
اينجا مناسب است به يک قسمت از برنامهای که ارباب تصوّف برای تهذیب نفس ارائه میکنند اشاره شود تا معلوم گردد كه چگونه اين نوع عقايد و احوال و اعمال از روش انبياء و امامان معصوم(ع) بیگانه است و با دستورهای آسمانی شرع مقدّس اسلام از جهات مختلف مُباین و مخالف است. آنچه اجمالاً از کتاب «ریاضةالنّفس» احیاءالعلوم غزّالی به نقل مرحوم فیض در کتاب «المحجّةالبیضاء»[3] استفاده میشود این است که غزّالی میگوید:
سیر و سلوک در سبيل معارف ابتدا شروطی دارد كه بايد مريد آنها را عملی سازد و آنگاه احتیاج به مُعْتَصَمی دارد که مرید باید دست به دامن او بزند و پيوسته ملازم او باشد و پس از اعتصام، حصنی بايد كه مريد در آن متحصّن شود تا از شرّ راهزنان در امان بماند و بعد هم وظايفی دارد كه در تمام مدّت سیر و سلوک باید آنها را ادامه دهد. امّا شروط به اجمال عبارت است از رفع حجاب و ازالهی سدّ تا مشمول این آیه نگردد که:
وَ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أیْدِیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُونَ؛[4]
در پیش روی آنها سدّی قرار دادیم و در پشت سرشان سدّی و چشمان آنها را پوشاندیم، لذا چیزی را نمیبینند.
و حجاب هم چهار چيز است: «مال» و «جاه» و «تقليد» و «معصيت» كه بايد همه را بريزد. مقصود از اين كه تقليد نكند اين است كه تبعیّت از یک مذهب معیّنی را بر خود حتم و لازم نداند و پس از اجرا شروط باید مُعْتَصَم پیدا کند. مانند كسی كه تحصيل طهارت كرده و از لباس و بدن ازالهی نجاست کرده و الحال احتياج به امامی دارد تا با اقتدای به او نماز به جای آورد، سالک هم احتیاج حتمی به شیخ و پیر طریقت دارد تا راهنما و راهبرش باشد و او را از خطرها و هلكات در امان نگه دارد وگرنه همچون علفی خودرو خواهد بود كه اگر چند روزی هم طراوتی پيدا كند دوامی نمیيابد و عَن قريب رو به زوال و خشكيدن و پوسيدن میگذارد و نيز بايد مريد كاملاً تسلیم مراد باشد:
کَالْمَیِّتِ بَیْنَ یَدَیِ الْغَسّالِ وَ کَالْاَعْمی خَلْفَ الْبَصِیرِ عَلی شاطِئ الْبَحْرِ بِحَیْثُ یُفَوِّضَ اَمْرَهُ اِلَیْهِ بِالْکُلِّیَّةِ وَ لا یُخالِفَهُ فِی وِرْدٍ وَ لا ذِکْرٍ وَ لا یُبقِیَ فِی مُتابَعَتِهِ شَیْئاً وَ لا یَذَرُ وَ یَعْلَمَ اَنَّ نَفْعَهُ فِی خَطَأِ شَیْخِهِ لَوْ اَخْطَأَ اَکْثَرُ مِنْ نَفْعِهِ فِی صَوابِ نَفْسِهِ لَوْ اَصابَ؛
يعنی، مانند جسد مردهی زیر دست غسّال که به تحریک او متحرّک است و به دست او پشت و رو میشود و همچون نابينا به دنبال بينا در كنار دريا كه با دقّت و مراقبت کامل پا به پشت پای او میگذارد و يک قدم از او فاصله نمیگيرد، در سير و سلوک راه به سوی خدا نیز باید سالک کلّاً تسلیم ارادهی پیر گردد و در هيچ دستوری از دستورهای فکر و ذکر و وردی که او میدهد تخلّف نورزد و اين را بداند كه بهرهی سالک از سعادت قرب به حق در پيروی از شیخ طريقت هر چند هم او به خطا رفته باشد، بيشتر است از بهرهی سالک در تک رویاش، هر چند او خود به صواب و راه درست رفته باشد و پس از اين كه مُعتَصم پیدا کرد و تسلیم او شد، بر معتَصَم لازم است که او را پناه داده و مراقبش باشد و مانند طبيبی كه به علاج مريض میپردازد، در تشخيص مرض و كيفیّت علاج بیماری وی کوشا گردد و با دستور «خَلْوت» و «صَمْت» و «جُوع» و «سَهَر» یعنی گوشهگیری و خاموشی و گرسنگی و شببیداری برای اصلاح قلب و رفع حُجُب قيام كند و آنگاه كه اين مراحل طی شد و دل خالی از علايق گشت، وقت آن رسيده است كه ورد مخصوص به او داده شود و ذكری که در همه حال ملازم آن باشد، اوراد و اذكار ديگر را هر چه كه هست بريزد؛ تنها به فرايض اکتفا کند و سایر مستحبّات ـ از تلاوت قرآن گرفته تا ادعيه و اذكار ـ همه را رها کند. به طوری كه يكی از مرشدان به مريدش گفت: از اين جمعه تا آن جمعه اگر چیزی غير خدا در قلبت خطور كند، حرام است ديگر پيش من بيايی! و لذا ناچار بايد در گوشهای بنشيند و دست از كسب و كار و تحصيل معاش بردارد و پير راه كسی را بر وی بگمارد كه قوت لا يموتی به او برساند و او هم مشغول ورد خود باشد و دائم بگويد: الله، الله، الله، زبان جز الله نگويد و دل جز الله نجويد. بعد میگوید: البتّه در این موقع محلّ هجوم افکار خطرناک خواهد شد و خیالات فاسدی در دلش پيدا خواهد شد و لذا بر شيخ و استاد لازم است مراقبت شديد در حال او بنماید و موقعیّت سنّ و مزاج و سوابق فکری او را در نظر بگیرد و با دقّت كامل در اصلاح افكارش بكوشد؛ كه پرتگاهی سخت خطرناک است و خدا داند كه چه قربانیهايی اين راه داده است و چه بسيار قدمها كه در اين راه لغزيده و مغزها فاسد گشته و ملحدها بهوجود آمده است.
1- تصوّف يعنی چه؟
2- انواع حجاب را نام ببرید و هر یک را مختصری توضیح دهید.
[1]ـ سورهی حشر، آیهی ۷.
[2]ـ سورهی آل عمران، آیات ۳۱ و ۳۲.
[3]ـ به جلد پنجم از صفحهی 128 تا 135 رجوع فرمایید.
[4]ـ سورهی یس، آیهی 9.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت