بخش چهارم: نتایج فواید قیام امام حسین(ع) | ۵
بنیامیه با کشتن حسین(ع) گور خود را کندند، و پردهای از روی شنایع اعمال و مقاصد شوم خود برداشته و خشم و غضب ملل اسلام را خریداری کردند.
چنانچه در فصل انعکاس شهادت نگاشتیم، مجامع اسلامی با تأثر و تأسف شدید و فوقالعاده، با این حادثه فجیعه برخورد نمودند، و عموم مسلمانان ناراحت و غرق در تألّم گشتند.
همه، عمل بنیامیه را تقبیح کردند. همه، آنها را سرزنش نمودند و خطاکارشان شناختند.
مستشرق آلمانی «ماربین» میگوید: بزرگترین غلطهای سیاسی امویین که اسم و رسم آنها را از صفحه عالم محو ساخت، کشتن حسین(ع) بود.
این حقیقتی است که هر مورخ و هرکس تاریخ اسلام را مطالعه کند به آن اعتراف مینماید.
محکومیت بنیامیه در افکار مسلمین برای آینده اسلام بسیار مفید شد؛ زیرا بنیامیه از اینکه بتوانند منافقانه و زیر پرده به اسلام ضربت بزنند مأیوس شدند و مردم آنها را شناختند و قتل حسین(ع) و اسیر کردن خاندان پیغمبر، بنیامیه را رسوا ساخت.
از آن پس همکاری و نزدیک شدن به آنها سبب بدنامی و ننگ میشد.
مردم طبعاً با نیّات و مقاصد آنها مخالفت میکردند و تا میتوانستند جلو مقاصد آنها میایستادند.
اگر زور سرنیزه و شمشیر نبود، از شدت خشم، بنیامیه را قطعهقطعه و خانههاشان را بر سرشان خراب میکردند، جامعه به خون آنها و اتباعشان تشنه بود.
این شعر عبدالله بن همام سلولی ترجمان احساسات و تنفر و انزجار مردم از بنیامیه است:
حُشِینَا الْغَیظَ حَتَّی لَوْ شَرِبْنَا / دِمَاءَ بَنِی اُمَیَّةَ مَا رَوینَا[1]
بهقدری از خشم پرشدهایم که اگر خونهای بنیامیه را بیاشامیم سیراب نمیشویم.
یکی از علمای مصر که فهرست کتاب الکامل فیالتاریخ را تهیه کرده است میگوید:
إِنَّ الْجَیْشَ الَّذِی تَوَلَّی مُحَارَبَةَ الْحُسَیْنِ وَقَتْلَهُ لَهُوَ أَقْسَی قُلُوبِ الْعَالَمِ، وَلَیْسَ فِیهِ آثَارُ الرَّحْمَةِ، وَالْإِنْسَانِیَّةِ، بَلْ هُمْ جِمَادَاتٌ مُتَحَرِّکَةٌ شَرِیرَةٌ سَجَّلُوا لِأَنْفُسِهِمْ فِی التَّارِیخِ أَکْبَرَ الْعَارِ، وَأَسْوَءَ الْأَعْمَالِ، وَأَفْظَعَ الْأَفْعَالِ، عَامَلَهُمُ اللهُ بِجَرَائهمْ أشَدَّ الْعِقَابِ.[2]
سپاهی که با حسین(ع) جنگ کرد و او را کشت، سختدلترین افراد بودند، و در آن آثار رحم انسانی نبود، بلکه آنان جمادات متحرک و شریری بودند که بر خود بزرگترین عار و بدترین کارها و شنیعترین کردار را مسجل کردند. خداوند آنها را به کیفر جرائمشان به شدیدترین عقاب، کیفر دهد!.
شیخ عبدالوهاب نجار استاد قِسم تخصص در الازهر در ملاحظاتش بر الکامل مینویسد:
لَعَنَ اللهُ الْفِسْقَ وَالْفُسَّاقَ، لَقَدْ سَوَّدُوا صَحَائِفَ التَّارِیخَ، وَسَجَّلُوا عَلَی أَنْفُسِهِمْ الْجَرَائِمَ الْکُبْرَی الَّتِی لَا تُغْتَفَرُ، وَلَا تُنْسَی مَدَی الدَّهْرِ فَإِنَّا للهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ، وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ؛[3]
خدا فسق و فساق را لعنت کند، همانا سیاه کردند (کشندگان حسین) صفحههای تاریخ را و بر خود جرائم بزرگی را مسجل ساختند که نه آمرزیده میشود و نه تا پایان روزگار فراموش میگردد.
یکی از عکسالعملها و نتایج شهادت و مظلومیت حسین(ع) شورشها و انقلابهایی بود که برای برانداختن حکومت امویین در جهان اسلام برپا شد.
در این شورشها عاملی که بیش از هر چیز مردم را تهییج و تحریک میکرد، شهادت حسین(ع)، و دعوت به قیام برای خونخواهی آن حضرت و گرفتن انتقام از بنیامیه بود.
خونخواهی حسین(ع) شعاری بود که همهجا از آن طرفداری میشد و مردم به دور پرچمی که با این شعار افراشته میشد جمع میشدند.
این شورشها اگرچه بسیاری با شکست مواجه شد، و خونآشامان تاریخ مانند مسلم بن عقبه و حصین بن نمیر و حجاج، چند صباحی با آن مقاومت کرده و پایههای لرزان حکومت بنیامیه را با قتل عام و کشتارهای دستهجمعی و حبس و شکنجه نگاه داشتند؛ اما انقلابهای پیدرپی که حاکی از تنفّر شدید مردم بود، یکی پس از دیگری سلطنت آنها را رو به سقوط و انقراض میبرد و وضع سیاسی بنیامیه را سست و ضعیف میساخت.
معلوم است حکومتی که در داخل کشور جز قوای انتظامی که شرف و ایمان خود را به پول فروخته بودند، پشتیبانی نداشته باشد، و افکار و احساسات عموم او را غاصب و ستمگر بشناسد و ملت از او ناراضی باشد، نخواهد توانست تنها با زور سرنیزه مدت زیادی پایدار بماند، همان نارضایتی عمومی سبب انقلابات پیدرپی خواهد شد و عاقبت ساقط میشود.
نخستین انقلابی که پس از شهادت حسین(ع) ـ (بعد از انقلابهای کوچک مثل انقلاب کوفه و قیام عبدالله بن عفیف) ـ برپا شد انقلاب مدینه بود که چنانچه شرح داده شد، مسلم بن عقبه (مسرف) به امر یزید با مظالمی که در مدینه طیّبه مرتکب شد انقلاب را خاموش کرد.
طبری میگوید: وقتی حسین(ع) شهید شد، نجدة بن عامر حنفی در یمامه و ابنزبیر به شورش برخاستند.[4]
یکی از انقلابهای صادقانه و واقعی که برای خونخواهی حسین(ع) برپا شد، انقلاب توّابین، به فرماندهی یکی از اصحاب پیغمبر(ص) به نام «سلیمان بن صرد» بود که جمعی از بزرگان شیعیان و اصحاب امیرمؤمنان علی(ع) در آن، شرکت داشتند. این جمعیت با شعار «یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْنِ» قیام کردند و بهقدری صدق نیت و احساسات پاک نشان دادند که هرکس شرح قیام آن رادمردان را بخواند تحتتأثیر ایمان و خلوص آنها واقع میشود.
خطبهها، شعارها، رفتار و استقامت این گروه درعین حالی که از عجایب حوادث تاریخ و نمونه هیجان روح پاک و بیداری ضمیر بشر است، نماینده انعکاس شهادت و مظلومیت حسین(ع) و تأثیر و تأسف مردم از فوت سعادت شهادت در رکاب آن حضرت نیز هست.
وقتی توابین بانگ «یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْنِ» سر دادند، عبدالله بن حازم با دختر و زنش سهله که بسیار زیبا و خوش رو بود نشسته بود، ناگهان این صدا را شنید، اسب خواست و اسلحه بر گرفت.
زن گفت: مگر دیوانه شدهای ابن حازم!
گفت: نه! منادی خدا ندا در داد؛ و بیش از این امکان درنگ نیست، البتّه این ندا را میپذیرم و انتقام خون آن مظلوم را میگیرم یا در این راه کشته میشوم.
زن او گفت:
پس نمیگویی این دخترک خویش را به که میسپاری؟
گفت: به خدا میسپارم؛ خدایا من اهل و فرزندم را به تو سپردم. خدایا مرا برای ایشان حفظ کن، و به خاطر تفریط و تقصیری که در یاری پسر دختر پیغمبرت کردم مرا بیامرز.[5]
جماعت توّابین هنگام خروج، نخست به زیارت قبر حسین(ع) رفتند و یک شبانهروز در آنجا ماندند، فریاد به صیحه و گریه بلند کردند، بهطوری که مانند آن روز دیده نشد و به وظیفهی توبه و تضرّع رفتار کردند، میگفتند:
«اَلَّلهُمَّ ارْحَمْ حُسَیْناً الشَّهِیدَ ابْنَ الشَّهِیدِ الْمَهْدِیَّ ابْنَ الْمَهْدِیَّ الصِّدِّیقَ ابْنَ الصِّدِّیقَ اَللَّهُمَّ إِنَّا نَشْهَدُک أَنَّاعَلَی دِینِهِمْ وَسَبِیلِهِمْ، وَأَعْدَاءُ قَاتِلِیهِمْ، وَأَوْلیَاءُ مُحِبِّیهِمْ، اَلَّلهُمَّ إِنَّا خَذَلْنَا ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّنَا فَاغْفِرْ لَنَا مَا مَضَی مِنَّا، وَتُبْ عَلَیْنَا فَارْحَمْ حُسَیْناً، وَأَصْحَابَهُ الشُّهَدَاءَ الصِّدِّیقِینَ، وَإِنَّا نَشْهَدُکَ أَنَّا عَلَی دِینِهِمْ وَعَلَی مَا قُتِلُوا عَلَیْهِ وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ.[6]
الحقّ گروه توّابین مردانگی و وفا و حقیقت و ثبات قدم، و محبّت و ولایت خود را به اهل بیت در واقعه «عینالورده» به ثبوت رساندند و نام خود را در صفحات تاریخ به افتخار ثبت کردند. و الحقّ سرگذشت این مردم برای همه آموزنده و عبرتانگیز است. خداوند عذرشان را بپذیرد، و آنان را در زمره یاوران سیدالشهدا(ع) محشور فرماید.
بعد از این انقلاب، انقلاب مختار شروع شد و همواره شورش و انقلاب بود تا سلطنت بنیامیه منقرض گردید.
و روزگار درازی نگذشت مگر آنکه تمام کسانی که در شهادت حسین(ع) شرکت جسته بودند یا به عقوبتی سخت گرفتار شدند و یا به دست شورشیان کشته شدند.
زهری گفت: احدی از کسانی که در کربلا برای کشتن حسین(ع) رفتند باقی نماند، مگر آنکه پیش از عذاب آخرت؛ در دنیا نیز ـ هر کدامشان به طریقی ـ به سزای اعمال خودشان رسیدند.[7]
1- از نظر مستشرق آلمانی «ماربین» دلیل انقراض امویان چه بود؟
2- یکی از عکسالعملها و نتایج شهادت امام حسین(ع) و عامل تهییج و تحریک مردم را را بیان کنید.
3- کدام عوامل وضع سیاسی بنیامیه را سست و ضعیف میساخت؟
[1]. بلاذری، انسابالاشراف، ج5، ص293؛ مسعودی، مروجالذهب، ج3، ص28.
[2]. فهرست الکامل، ج3، ص ح و ط.
[3]. ابن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، ج3، ص297 «پانوشت».
[4]. طبری، تاریخ، ج 4، ص 367.
[5]. معتمدالدوله، قمقام زخار، ج2، ص 688.
[6]. طبری، تاریخ، ج4، ص456 ـ 457؛ ابن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، ج4، ص178. (با تفاوت در نقل).
[7]. شرباصی، حفیدةالرسول، ص53؛ شبلنجی، نورالابصار، ص313؛ صبّان، اسعافالراغبین، ص 161.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی