بخش اوّل: حقوق و وظایف زن در اسلام | ۲
زن مانند مرد آزاد آفریده شده و علاقهمند است بدون دخالت دیگران زندگی کند. تمایل به آزادی خواستهای طبیعی و مشروع است، اما آیا انسان میتواند در اجتماع آزادانه زندگی کند؟
انسان به همنوعان خود نیاز دارد و باید حقوق و خواستههای آنان را نیز رعایت کند و آزادیهای خود را در محدودهی مقررات اجتماعی مقید سازد؛ اینگونه محدودیتها به زیان انسان نیست، بلکه به نفع او است. به علاوه، آزاد زیستن و پیروی از خواستههای نفسانی گاهی به زیان واقعی انسان تمام میشود، در چنین مواردی باید محدودیت را بپذیرد، زیرا به صلاح واقعی او است.
اسلام نیز با اینکه حق آزادی انسانها را محترم میشمارد، آزادی مطلق را نه ممکن میداند و نه طبق مصالح فردی و اجتماعی انسانها. به همین دلیل، با رعایت مصالح جسمانی و نفسانی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی انسانها، احکام و قوانین و تکالیفی را تشریع نموده و آزادی آنان را محدود میسازد. ممکن است برخی محدودیتهای شرعی به مذاق انسانها خوشآیند نباشد و آن را مزاحم آزادی خویش بدانند، این قضاوت معلول عدم شناخت صحیح انسان از مصالح واقعی خویشتن است. اگر بشر از مصالح واقعی زندگی خویش آگاه بود، محدودیتهای شرعی را سلب آزادی نمیدانست و با رضایتخاطر آنها را میپذیرفت.
در مورد آزادی بانوان نیز وضع به همینگونه است. اسلام آزادی بانوان را محترم میشمارد و در قوانین خود، آن را رعایت میکند ـ به شرط اینکه خلاف مصالح واقعی او و سایر افراد اجتماع نباشد ـ ولی در مواردی که آزادی طبق مصالح واقعی او نبود، محدودیت را بر آن ترجیح میدهد. در اینجا به طور اختصار برخی آزادیهای زن را برمیشمریم:
چنانکه گفته شد، اسلام زن را یکی از دو رکن اجتماع میداند و مسئولیتهایی را بر عهدهاش نهاده است. زن نمیتواند و نباید عضوی فلج و وجودی بیکار و باطل باشد. اسلام کار کردن را وظیفه و از بهترین عبادتها میداند و پیروانش را از بیکاری و بطالت و مصرفی بودن برحذر میدارد. احادیث فراوانی در اینباره وجود دارد که به نمونههایی از آنها اشاره میشود:
رسول خدا(ص) فرمود:
عبادت هفتاد جزء است و طلب روزی حلال بهترین جزء آن است.[1]
حضرت موسی بن جعفر(ع) میفرمود:
خدای عزوجل، بندهی پرخواب و بیکار را مبغوض میدارد.[2]
کار کردن از دیدگاه اسلام، نه یک حق، بلکه وظیفه است و مرد و زن، از این نظر تفاوتی ندارند. زن نیز باید دربارهی امور اجتماعی ادایِ وظیفه کند و در انتخاب شغل آزاد است. اما با توجه به آفرینش ویژهی جسمانی و روانیاش اشتغال به هر کاری در شأن و صلاحیت وی و سایر افراد اجتماع نیست. وی موجودی است ظریف، لطیف و زیبا و در اثر همین لطافت و زیبایی است که برای مرد جاذبه و نفوذ دارد، لذا در انتخاب شغل باید بکوشد به زیباییاش لطمهای وارد نسازد. از همین رو، اشتغال به کارهای سنگین و دشوار و خستهکننده به صلاح بانوان نیست، مانند رانندگی ماشینهای سنگین، کارهای شبانه، کارگری در معادن، کارگری ذوب آهن، کارخانه سیمان، کارخانههای اتومبیلسازی، کشاورزی، دامداری، و امثال آن. اشتغال به این کارها بیشتر فوق توان بانوان است و زیبایی و لطافت و جاذبیت آنان را در معرض خطر قرار میدهد، که نه به نفع بانوان است و نه شوهرانشان.
به همین دلیل، اسلام به مردان توصیه میکند که بانوان را به کارهای دشوار وادار نسازید.
امیرالمؤمنین به فرزندش امام حسن(ع) فرمود:
زن را به انجام کاری که فوق توان او است، وادار نساز، زیرا این موضوع برای حال او مناسبتر و قلب او را آرام و جمالش را نیکو نگه میدارد.
زن، لطیف و همانند گل است و قهرمان نیست.[3]
موضوع مهم دیگر این است که لطافت و زیبایی و جذابیت زن، همانند ناتوانی بیشتر مردها در برابر تحریکهای جنسی، امری طبیعی است.
بنابراین، به نفع بانوان و صلاح و مصلحت اجتماع است که شغلهایی را بپذیرند که در محیط کار تماس و ارتباط کمتری با مردان بیگانه داشته باشند، تا از خطرهای احتمالی که به ایمان و آبروی آنان لطمه وارد میسازد محفوظ بمانند و به سلامت و پاکی محیط اجتماع، به ویژه جوانان و مردان غیرمتأهل، کمک نمایند.
توجه به این نکتهی مهم نیز لازم است که زن موجودی عاطفی است و غالباً زودتر از مردها تحت تأثیر عواطف قرار میگیرد. از همین رو، اشتغال در کارهایی که نیاز بیشتری به قاطعیت و خشونت دارد، به صلاح بانوان و جامعه نیست، مانند شغلهای نظامی، انتظامی و قضاوت.
آخرین نکتهای که باید زنان در انتخاب شغل به آن توجه داشته باشند، رعایت حال فرزندان و حفظ و نگهداری خانواده است. اگر زن ازدواج کرده و بچهدار است باید توجه داشته باشد که مسئولیت سنگینتری نیز بر عهده او است و آن، شوهرداری و تربیت صحیح فرزندان است که آفرینش ویژهاش بر عهدهی وی نهاده است. درست است که در انتخاب شغل آزاد است، ولی باید شغلی را بپذیرد که بنیاد گرم خانواده را متزلزل نسازد و فرزندان را از مهر و عاطفهی مادری و تربیت صحیح محروم نگرداند.
در این موارد، اصل بر تفاهم است و مردان نیز باید از تعصبهای بیجا، خودخواهیها، خودمحوریها و خویمردسالاری دست بردارند و طبق مصالح و با رعایت انصاف به بانوان اجازه دهند در کارهای مناسبی مشغول شوند.
اسلام، به مالکیت زن همانند مرد احترام میگذارد.
زن میتواند از طریق کار، تجارت، شغل اداری، مهر، هبه و از هر راه مشروعِ دیگر، اموالی را کسب و تملک کرده و از منافع آنها سود برد و کسی حق ندارد بدون اجازه، در اموال او تصرف نماید، حتی پدر، مادر، شوهر و فرزندان.
قرآن میفرماید:
«چيزى را كه خدا به وسيله آن بعضى از شما را بر برخى ديگر برترى داده آرزو نكنيد. مردان از كسب خود بهره مىبرند و زنان نيز از كسب خود نصيب دارند. از فضل خدا سؤال كنيد كه خدا به هر چيزى عالم است».[4]
زن نیز مانند مرد در ازدواج و انتخاب همسر کاملاً آزاد است. ازدواج دختر بالغ بدون رضایت او صحیح نیست. هیچکس حق ندارد زنی را به اصل ازدواج یا انتخاب همسر مخصوص مجبور کند، حتی پدر، مادر، جدّ و برادرش.
امام صادق(ع) فرمود:
از دختر باکره و غیرباکره در مورد ازدواج کسب اجازه کنند و ازدواج بدون رضایت او، صحیح نیست.[5]
حضرت صادق(ع) در مورد مردی، که میخواست خواهرش را شوهر بدهد، فرمود:
باید از خود زن اجازه گرفته شود؛ اگر در جواب سکوت کرد، سکوتش اجازه است، اما به هر حال بدون اجازهی او نکاح صحیح نیست.[6]
بنابراین، در صحت ازدواج اجازهی زن لازم است، باکره باشد یا غیر باکره.
در اینجا سؤال این است که آیا در صحّت ازدواج دختر، علاوه بر اجازهی او، اجازهی پدر یا جد نیز ضرورت دارد یا نه؟
در پاسخ این سؤال تفصیل داده شده و گفتهاند: در صورتی که زن باکره نباشد، نیازی به اجازه پدر یا جد ندارد و خود او به طور مستقل میتواند در اینباره تصمیم بگیرد. در احادیث نیز بدین مطلب تصریح شده است:
امام صادق(ع) در مورد ازدواج زن غیر باکره فرمود:
او در مورد نفس خود بیش از هر شخص دیگری اختیار دارد، در صورتی که قبلاً ازدواج کرده، میتواند فرد دلخواه را ـ اگر همشأن باشد ـ برای ازدواج مجدد برگزیند.[7]
حضرت صادق(ع) فرمود:
زنی که غیر باکره باشد میتواند بدون اجازهی پدر، ازدواج کند، در صورتی که اشکالی در کارش نباشد.[8]
اما اگر دختر باکره باشد، اکثر فقها صحت ازدواج او را مربوط به اجازهی پدر یا جد دانستهاند و در اینباره به بعضی احادیث تمسک نمودهاند:
امام صادق(ع) فرمود:
دختر باکرهای که پدر دارد، بدون اجازهی وی ازدواج نکند.[9]
آزادی دختر باکره در انتخاب همسر، فقط در این مورد محدود به اجازهی پدر یا جد شده است. اما این محدودیت نه تنها به زیان دختر نیست، بلکه بیشتر به مصلحت او تمام میشود، زیرا دختر باکره به دلیل اینکه قبلاً ازدواج نکرده و دراینباره تجربه ندارد و در اثر شرم و حیا نمیتواند دربارهی خواستگار خود به طور کامل تحقیق کند، نیاز به مشاوری دلسوز، مهربان و باتجربه دارد تا از راهنماییهایش استفاده کند و پدر و جدّ، بهترین افرادی هستند که میتوانند در این مهم سرنوشتساز به دختر خود کمک کنند.
به علاوه، مشورت و اجازهی پدر فایدهی دیگری نیز دربردارد و آن، احترام به پدر و کسب رضایت و همکاری او است. بیشک، چنین امری برای استحکام روابط خویشاوندی و زندگی آیندهی دختر و داماد و حل مشکلات احتمالی، تأثیر بهسزایی خواهد داشت.
گفتنی است در لزوم کسب اجازهی پدر دو مورد استثنا شده است:
یکی، جایی که به پدر یا جد دسترسی نیست تا اجازه گرفته شود و دیگری، زمانی است که دختر نیاز به شوهر کردن دارد و خواستگار مناسب است، اما پدر بیجهت بهانهجویی میکند و دست رد به سینهی همه میزند.
فقها در این دو مورد به دختر اجازه میدهند بدون اجازه پدر با مرد دلخواه و همشأن خود ازدواج کند.
اگر زن بیشوهر است میتواند به کسب دانش بپردازد و هیچکس حق ندارد مانع تحصیل وی شود، ولی اگر ازدواج نموده و شوهر دارد، باید حقوق شوهر و فرزندانش را نیز رعایت کند و در مورد ادامهی تحصیلات با شوهرش مشورت و تفاهم نماید.
زن اگر شوهر ندارد در انتخاب مسکن کاملاً آزاد است، ولی اگر شوهر دارد در انتخاب مسکن و محل سکونت باید از شوهر پیروی کند. تهیهی مسکن بر عهدهی شوهر و از اختیارات او است. البته مسکن باید در شأن خانواده و در حد قدرت مالی مرد باشد؛ به گونهای که آسایش و آرامش خانواده را تأمین کند. اگر در منزل مشترک زندگی میکنند، ولی زن به دلیل آرامش تقاضایِ منزل شخصی میکند، مرد در صورتی که قدرت دارد باید خواستهی او را بپذیرد. همچنین، اگر منزل آنان کوچک است، یا در آنجا مزاحمت ایجاد میکنند و زن تقاضای تعویض خانه را دارد، در صورتی که مرد قدرت دارد باید به خواستهی وی عمل کند، زیرا همهی اینها از مصادیق معاشرت به معروف است.
خداوند متعال در قرآن میفرماید:
«با همسرانتان با معروف [احسان و نيكى] معاشرت كنيد».[10]
همچنین میفرماید:
«به زنانتان زيان نرسانيد، تا آنان را در تنگنا قرار دهيد».[11]
با اینکه انتخاب مسکن از اختیارات مرد است، ولی زن میتواند ضمن عقد ازدواج محل سکونت خاصی را پیشنهاد کند یا از اختیارات خود قرار دهد و اگر شوهر قبول نمود، موظف است از زن تبعیت کند و در صورتی که تخلف کرد، گناهکار است.
1- برخی آزادیهای زن را نام ببرید.
2- نکاتی که باید زنان در انتخاب شغل به آن توجه داشته باشند، را بیان کنید.
[1]. كافى، ج 5، ص 78: قال رسولالله(ص): «العبادةُ سَبْعُونَ جزءً أفضلها طَلَبُ الحَلال».
[2]. همان، ص 84: بشير الدهان قال سمعت ابالحسن موسى(ع) يقول: «انّ الله عزّوجلّ يُبْغِض الْعَبد النّوام الْفارغ».
[3]. وسائل الشيعه، ج 20 ص 168: في رسالة أميرالمؤمنين إلى الحسن(ع) قال: «لا تملك المرأة من الأمر ما يجاوز نفسها؛ فإنّ ذلك أنعم بحالها، و أرخى لبالها، و أدوم لجمالها؛ فإنّ المرأة ريحانة و ليست بقهرمانة».
[4]. نساء (4) آيه 32: «وَلا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصِيبٌ مِمّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللهَ كانَ بِكُلِّ شَىءٍ عَلِيماً».
[5]. وسائل الشيعه، ج 20، ص 284: منصور بن حازم، عن أبي عبدالله(ع) قال: «تستأمر البكر و غيرها، و لا تنكح إلّا بأمرها».
[6]. همان، ص 20، ص 274: داود بن سرحان، عن أبي عبدالله(ع) في رجل يريد أن يزوّج أخته، قال: «يؤامرها، فإن سكتت فهو إقرارها، و لاتنكح إلّا بأمرها».
[7]. همان، ج 2، ص 269: حلبي عن أبي عبدالله(ع) قال: فى المرأة الثيّب تخطب إلى نفسها، قال: «هي أملك بنفسها، تولّى أمرها من شاءت إذا كان كفواً بعد أن تكون قد نكحت رجلاً قبله».
[8]. همان، ج 20، ص 272: عن أبي عبدالله(ع) قال: «لا بأس أن تزّوج المرأة نفسها إذا كانت ثيّباً بغير إذن أبيها إذا كان لا بأس بما صنعت».
[9]. همان، ج 20، ص 270: أبو مريم، عن أبى عبدالله(ع) قال: «الجارية البكر التي لها أب لا تتزوّج إلّا بإذن أبيها».
[10]. نساء (49) آيه 19: «وَعاشِرُو هُنَّ بِالمَعْرُوفِ».
[11]. طلاق (65) آيه 6: «وَلاتُضارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی