کد مطلب: ۶۲۹۱
تعداد بازدید: ۲۱۸
تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱۴۰۲ - ۰۹:۵۴
شرح زیارت جامعه کبیره | ۳۶
اين عالمانند كه در روايات ما دارای آن همه فضيلت و جلالت هستند و ما در زمان غیبت ولیّ و امام عزیزمان(عجل الله تعالی فرجه الشّریف) چه‌قدر به این چراغ‌های روشنی‌بخش احتیاج داريم تا در پرتو نور علمشان راه مستقيم را بيابيم و به بيراهه نيفتيم و هلاک نشويم؛ زيرا فضا هر چه تاریک‌تر باشد، طبيعی است كه انسان به شمع و چراغ احتياج بيشتری دارد.

وجوه مشترک ما با اهل تسنّن


حالا براين اساس، چگونه می‌گويند ما با آن‌ها مشتركات داريم؟ آيا در چه چيزی با آن‌ها مشتركيم؟ مثلاً در قرآن؟ يعنی چه كه در قرآن مشتركيم؟ يعنی در خطّ و نقش و كتابت و الفاظ قرآن مشتركيم؟ بله، درست است، در اين‌ها مشتركيم؛ امّا آيا در تفاصيل احكام و شريعت كه بايد از قرآن استنباط گردد و در ظاهر قرآن نيست و احتياج به مبیّن دارد، که مثلاً بیان کند که آیه‌ی (أقِیمُوا الصَّلاة) چگونه بايد عملی گردد و اركان و شرايطش كدام است، با آن‌ها در مبیّن قرآن هم مشتركيم يا خير؟ ما می‌گوییم بايد مبیّن قرآن علی(ع) و اهل بیت رسول(ص) باشند و آن‌ها می‌گويند ابوحنيفه و ديگران باشند. همچنين، آيا در اعتقاد به نبوّت رسول اکرم(ص) مشتركيم؟ در صورتی كه ما كسی را به نبوّت ختمیّه می‌شناسیم که از طرف خدا رسالت به ابلاغ ولايت اميرالمؤمنين علی(ع) داشته و آن حضرت را وصیّ و خلیفه‌ی بلافصل خود تعيين كرده است و آن‌ها كسی را به نبوّت می‌شناسند كه از طرف خدا مأمور به ابلاغ ولايت علی(ع) نبوده و وصیّتی در امر خلافت نداشته است. آيا باز هم ما با آن‌ها در اعتقاد به نبوّت مشترکیم؟


ويژگی‌های فقيه صاحب فتوا از ديدگاه شيعه


شيعه همان طور كه در امر خلافت و امامت دقيق است، در امر اخذ فتوی از فقیه در زمان غيبت امام معصوم(ع) نیز دقیق است و شرایط خاصیّ را که از ناحیه‌ی امام معصوم(ع) مقرّر شده است، در فقيهی كه می‌خواهد از او اخذ فتوی در احکام دینش کند در نظر می‌گیرد و می‌گوید حضرت امام صادق(ع) فرموده است:
مَنْ کانَ مِنَ الْفُقَهاءِ صائِناً لِنَفْسِهِ حافِظاً لِدینِهِ مُخالِفاً لِهَواهُ مُطیعاً لِاَمْرِ مَوْلاهُ فَلِلْعَوامِّ اَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذلِکَ لا یَکونُ اِلاّ بَعْضُ فُقَهاءِ الشّیعَة لا جَمیعُهُم؛[1]
«هر كدام از فقها كه خود نگهدار از گناه و نگهبان دينش [در ميان امّت] باشد و مخالف هوای نفس و مطیع امر مولایش باشد، وظیفه‌ی عوامّ مردم است كه از او تقليد كنند و اين شرايط در بعضی از فقهای شیعه تحقّق می‌یابد، نه در همه‌ی آن‌ها».
در اين حديث، كه ظاهراً از احادیث قدسیّه* است، آمده است:
لا تَجْعَلْ بَیْنی وَ بَیْنَکَ عالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْیا؛
«بين من و خودت عالمی را كه فريفته‌ی دنياست واسطه قرار نده [و از او احكام دين مرا نگير]».
فَیَصُدُّکَ عَنْ طَریقِ مَحَبَّتی؛[2]
«او راه محبّت مرا می‌بندد [و به بیراهه می‌برد]».
(فَاِنَّ کُلَّ مُحِبٍّ یَحُوطُ ما اَحَبَّ؛[3]
«زیرا هر محبّی بر محور محبوب خود می‌چرخد».
آدم دنيادوست، دنيا را هدف می‌گيرد، نه خدا را و بحمدالله در طول تاريخ شيعه، تا آنجا كه می‌دانیم، كسانی كه عهده‌دار مقام مرجعيّت شيعه بوده‌اند، علاوه بر فقاهت، دارای مرتبه‌ی والايی از زهد و تقوا و ورع بوده‌اند تا حدّی که حتّی‌الامكان از قبول تصدّی آن مقام استنكاف* می‌ورزيدند و تا احساس وظيفه و تكليف الهی نمی‌كردند، تن زير بار قبول منصب افتاء نمی‌دادند؛ زيرا از رسول خدا(ص) روايت شده است كه:
اَجْرَءُکُمْ عَلَی الْفَتْوَی اَجْرَءُکُمْ عَلَی النّارِ؛[4]
«بی‌پرواترين شما در فتوا دادن، بی‌پرواترين شما برای جهنّم رفتن است».
و لذا از قبول اين منصب می‌ترسيدند و گردن خود را پل برای مردم قرار نمی‌دادند.


شيخ انصاری(ره) و قبول مرجعیّت شیعه


نقل شده است كه پس از رحلت مرحوم صاحب جواهر(ره) بزرگان و مجتهدين فراوانی در نجف بودند (مثل زمان ما قحطی مجتهد نبوده است). یک مجتهد كه از دنيا می‌رفت، پنجاه شصت مجتهد فقيه مسلّم دارای اهلیّت اِفتاء در نجف وجود داشتند و نجف دريايی موّاج از علم و فقاهت بود؛ مع‌الوصف برای حفظ وحدتِ مسند مرجعیّت، فقهای نجف پس از رحلت صاحب جواهر، اجتماع بر اين كردند كه مرحوم شيخ مرتضی‌ انصاری(ره) را به عنوان مرجع کلّ اعلام كنند. البتّه، می‌دانیم كه مقام مرجعیّت شیعه مقام بسيار بزرگی است؛ زيرا هم عواطف و احساسات و علاقه‌ی قلبی مردم به سوی او سرازير می‌شود، هم پول مردم از وجوه شرعی، مخصوصاً سهم امام(ع) که در حدّ خود ثروت سرشاری است، در اختیار مقام مرجعیّت قرار می‌گیرد.
وقتی اين پيشنهاد از طرف فقها به جناب شيخ اعظم، انصاری، عرض شد، ايشان فرمود: آقای سعيدالعلما، كه ما از اوّل هم‌درس و هم بحث با هم بوديم، در استنباط احكام از من قوی‌تر هستند و مقرِّر* درس استاد بودند؛ و لذا با بودن ایشان، من حقّ افتاء ندارم، به ایشان رجوع كنيد تا منصب افتاء را بپذيرند. آقايان گفتند: آقای سعيدالعلما اكنون در نجف نيستند و در مازندران اقامت دارند. فرمود: بسيار خوب، چند نفر از آقايان علما به آنجا بروند و از ايشان تقاضا كنند كه بپذيرند. جمعی از آقايان علما از نجف حركت كردند و در مازندران خدمت ايشان رسيدند و نظر شيخ انصاری را اعلام كردند. آقای سعيدالعلما فرمود: فرضاً که گفتار شیخ اعظم درست باشد و من در آن زمان از ايشان اعلم بوده‌ام، ولی مدّتی است که من از حوزه بيرون آمده و در مازندران از مركز درس و بحث و استنباط دور شده‌ام و آقای شیخ اعظم در طول این مدّت اشتغال به درس و بحث و استنباط داشته است و اكنون ايشان از من قوی‌تر است و برای تصدّی منصب افتاء و مرجعیّت سزاوارتر است و لازم است اين منصب را بپذيرند و فتوا به دست مردم بدهند. آقايان علما به نجف برگشتند و سخن آقای سعيدالعلما را به حضور شيخ اعظم عرض كردند و ايشان ناچار از باب عمل به وظيفه و تكليف الهی پذيرفتند كه عهده‌دار مرجعیّت باشند و فتوا به دست مردم بدهند.[5]


عالمان شيعه، اين مشعل‌های فروزان هدايت، را دريابيم


اين عالمانند كه در روايات ما دارای آن همه فضيلت و جلالت هستند و ما در زمان غیبت ولیّ و امام عزیزمان(عجل الله تعالی فرجه الشّریف) چه‌قدر به این چراغ‌های روشنی‌بخش احتیاج داريم تا در پرتو نور علمشان راه مستقيم را بيابيم و به بيراهه نيفتيم و هلاک نشويم؛ زيرا فضا هر چه تاریک‌تر باشد، طبيعی است كه انسان به شمع و چراغ احتياج بيشتری دارد.
آيا وقتی شب می‌شود و آفتاب پشت پرده‌ی استتار می‌رود، ما چه می‌کنیم؟ آيا در گوشه‌ای می‌نشينيم تا صبح آفتاب طلوع كند؟ يا خير، می‌گوییم: ما در شب هم زندگی و رفت و آمد و نشست و برخاست داريم؛ بايد به فكر تهیّه‌ی شمع و چراغ باشيم و در پرتو نور آن‌ها به زندگی برسيم تا صبح شود و آفتاب طلوع كند و ما را از شمع و چراغ بی‌نياز سازد. دنیای ما نيز اكنون شب است و خورشيد ما در پشت پرده‌ی غیبت و فضای عالم به شدّت تاریک است و روز به روز هم تاریک‌تر می‌شود؛ بنابراين، ما نمی‌توانیم بگوييم فعلاً دنیا شب است و تاریک، کناری بايد بنشينيم و با تاريكی بسازيم تا صبح شود و آفتاب طالع گردد. خیر؛ اگر چنین کنیم دزدهای طرّار* که در كمين نشسته‌اند و منتظر فرصت، از ظلمت فضا و گوشه‌نشينی ما استفاده می‌كند و دست به چپاول می‌زنند و هستی ما را به غارت می‌برند. لذا ما موظّفیم با جدّ و کوشش تمام بر تعداد این چراغ‌های روشن يعنی عالمان و فقيهان، كه مشعل‌های فروزان هدايت در ميان شيعيانند، بيفزاييم و مراقب باشيم كه طوفان‌ها و بادهای تند ويرانگر خاموششان نكند؛ دورشان بچرخيم و از نورشان بهره ببريم تا آن لحظه‌ای که خدا خواهد و خورشيد ما از افق ظلمانی اين جهان طالع گردد و در پرتو نور خود تمام ظلمت‌ها را برطرف سازد. اِن‌شاءالله.
رَبَّنا عَجِّلْ فَرَجَ مَوْلانا صاحِبِ الزَّمان وَ اجْعَلْنا مِنْ اَعْوانِهِ وَ اَنصارِهِ بِجُرْمَة حَبیبِکَ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ.
والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته


خودآزمایی


1- چرا مقام مرجعیّت شیعه مقام بسيار بزرگی است؟
2- ويژگی‌های فقيه صاحب فتوا از ديدگاه شيعه را بیان کنید.
3- چرا و چگونه شيخ انصاری(ره) مرجعیّت شیعه را قبول کرد؟

 

پی نوشت ها


[1]ـ احتجاج طبرسی، جلد 2، صفحه‌ی 263.
* حدیث قدسی: سخن خدا که در قرآن نیامده باشد.
[2]ـ بحارالانوار، جلد 2، صفحه‌ی 107، حدیث 8.
[3]ـ همان، حدیث 7.
* استنکاف: اطاعت‌ نکردن، سرپیچی.
[4]ـ بحارالانوار، جلد 2، صفحه‌ی 123، حدیث 48.
* مقرّر: تقریرکننده.
[5]ـ الکلام یجّزالکلام، آیت‌الله سیّداحمد زنجانی(ره)، جلد 1، صفحه‌ی 127.
* طرّار: تردست، ماهر.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: