بخش دوّم: اخلاق در اسلام | ۳
موضوعات و مسائل اخلاقى را مىتوان به دو دسته تقسيم كرد:
دستهی اول:
اخلاق فردى؛ مانند: توجه به خدا، محبت خدا، توكل بر خدا، راضى بودن به رضاى خدا، اخلاص، اميدوارى، صبر، بىنيازى نفسانى، شجاعت، پايدارى، آرامش نفسانى، قاطعيت در عمل، و امثال آن كه از صفات نيكاند.
همچنين مانند: ريا، خودبينى، حسد، غضب، اضطراب، يأس، جزع و بىتابى، حب دنيا و حب مقام، خوف، حرص، طمع، احساس ناامنى، بىاعتمادى، راضى نبودن به رضاى خدا و ضعف اراده كه جزء اخلاق رذيله هستند.
دسته دوم:
اخلاق اجتماعى؛ مانند: صداقت، خوشرفتارى، فروتنى، احترام به مردم، خيرخواهى، احسان به مردم، امانتدارى، عفو و گذشت، نيكى به پدر و مادر، صله رحم، رعايت حقوق ديگران، اهتمام به امور مسلمين، وظيفهشناسى و امثال آن كه از آداب زندگى و اخلاق نيك اجتماعى هستند.
هم چنين مانند: بداخلاقى، تكبر، بىاحترامى به ديگران، توهين به مردم، خيانت در امانت، دروغگويى، پيمانشكنى، فاش كردن اسرار ديگران، بدرفتارى با ديگران، عدم رعايت حقوق مردم، بىتفاوتى به امور مسلمين، فتنهجويى، كمك به ظالم، اسراف و تبذير و غيره كه از اخلاق بداجتماعى هستند.
اين عناوين و امثال آن در قرآن و كتابهاى اخلاقى آمده و مورد شرح و تفصيل قرار گرفته است. علاقهمندان مىتوانند به آنها رجوع كنند.
دعا در لغت به معناى خواندن و خواستن با التماس است. دعا در جايى انجام مىگيرد كه «مدعو» عاقل و با شعور باشد و قدرت اجابت آن را داشته باشد. بنابراين، هيچگاه از جمادات و حيوانات چيزى را تقاضا نمىكنند. همچنين از انسان عاجز نيز تقاضا نمىشود؛ مگر اين كه خيال كنند قدرت دارد. بندهاى كه دست نياز به سوى خدا بر مىدارد و دعا مىكند بدين جهت است كه او را حاضر و ناظر و مهربان و غنى و مقتدر مىداند.
دعا كردن براى انسان يك نياز طبيعى است، چون نيازمند است و آنچه دارد از خدا دارد و بدون افاضات او لحظهاى باقى نمىماند. در ذات و صفات و افعال به خدا وابسته است. چنين موجود ناتوانى، در حل مشكلات و تأمين نيازهاى خود چارهاى جز اين ندارد كه دست نياز بهسوى پروردگار بىنياز دراز كند و از او استمداد بجويد. دعا ازنشانههاى بندگى و تسكين دهندهی دردهاى درونى و اميدواركنندهی انسان است. اگر انسان هنگام گرفتارى پناهگاه مطمئنى نداشته باشد چگونه مىتواند به زندگى ادامه دهد؟ اگر در رفع گرفتارىها به خداى قادر مهربان پناه نبرد به چه كسى پناه ببرد؟
دعا از بهترين عبادتهاست، زيرا عبادت به معناى نهايت فروتنى و اظهار بندگى است كه همين معنا نيز در دعا تحقق دارد. در قرآن و احاديث هم دعا به عنوان عبادت به شمار رفته است؛ قرآن مىگويد:
پروردگارتان گفت: مرا بخوانيد تا اجابت كنم، كسانى كه از عبادت من تكبر مىكنند به زودى با ذلت داخل دوزخ خواهند شد.[1]
در آيه مذكور ترك دعا به عنوان استكبار و خودخواهى محسوب شده است.
حنان بن سدير از پدرش نقل كرده كه گفت: به امام محمدباقر(ع) عرض كردم: بهترين عبادتها چيست؟ فرمود: چيزى نزد خدا بهتر از اين نيست كه از او طلب كنند و چيزى مبغوضتر از اين نيست كه از عبادتش تكبر ورزند و چيزى از او نخواهند.[2]
سيف مىگويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود: دعا كنيد، زيرا چيزى نمىيابيد كه به مقدار دعا شما را به خدا نزديك گرداند. در امور جزئى نيز به خدا پناه ببريد، زيرا امور كوچك نيز به دست همان كسى است كه كارهاى بزرگ در اختيار اوست.[3]
حمّاد مىگويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه فرمود: دعا كن و نگو كارها تمام شده است، زيرا دعا عبادت است. خدا در قرآن مىفرمايد:
«إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِى سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ» و مىفرمايد:
«ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ».[4]
بنابراين، دعا عبادت است كه اگر با قصد قربت انجام بگيرد موجب تقرب به خدا و پاداش اخروى مىشود. بنده بايد همواره و در همه جا به درگاه قادر مهربان دست نياز بردارد و حاجتهاى خود را از او بخواهد. دعا مىتواند به هر عبارت و زبانى باشد و چه بهتر كه از دعاهاى رسيده از پيامبر و اهلبيت(ع) استفاده شود، زيرا آنان به نيازهاى واقعى ما بهتر آشنا هستند.
سؤال: با اين كه خدا در قرآن وعده اجابت دعاى بندگان را داده، چرا در بسيارى از موارد دعاها را اجابت نمىكند؟
قرآن مىگويد: وقتى بندگانم دربارهی من از تو سؤال كنند، بگو: من نزديكم و نداى آن كس كه مرا بخواند اجابت مىكنم. پس به نداى من پاسخ دهند و به من ايمان آورند تا هدايت شوند.[5]
جواب: خداى متعال در همين آيه اجابت را مشروط به جملهی «اذا دعان» كرده؛ يعنى فقط مرا بخواند و اين نكتهی بسيار مهمى است. از آيه استفاده مىشود كه وقتى دعا به اجابت مىرسد كه بنده با صميم قلب خدا را بخواند و به غير او توجه نداشته باشد. پس انقطاع از غير خدا و دست نياز به سوى خدا برداشتن يكى از شرايط اجابت دعا است. هر جا شرط مذكور تحقق يابد اجابت را نيز در پى دارد. ولى غالب دعاها اين چنين نيست بلكه به صورت عبارتهايى صادر مىشود كه با مفاهيم ذهنى همراه هستند ولى در باطن ذات به علل و اسباب طبيعى بيشتر دل بسته است و چون دعاى واقعى تحقق نيافته، اجابت نمىشود.
از برخى احاديث نيز همين مطلب استفاده مىشود:
سليمان بن عمر مىگويد: از حضرت صادق(ع) شنيدم كه فرمود: خداى عزّوجلّ دعاى بندهاى كه بدون توجه و از ظاهر قلب، خدا را مىخواند اجابت نمىكند. وقتى خدا را مىخوانى قلب خود را به سوى او متوجه ساز و يقين داشته باش كه به اجابت مىرسد.[6]
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: خداى عزّوجلّ دعايى كه از قلب غافل صادر شود قبول نمىكند.[7]
حضرت موسى بن جعفر(ع) فرمود: جمعى از اصحاب به امام صادق(ع) عرض كردند: چرا دعا مىكنيم، مستجاب نمىشود؟ فرمود: چون كسى را مىخوانيد كه او را نمىشناسيد.[8]
موسى بن جعفر(ع) از پدرش جعفر بن محمد(ع) و او از پدرانش، از پيامبر(ص) نقل كرده كه خداى متعال مىفرمايد: هر بندهاى كه جز من به مخلوقى متوسل شود اسباب آسمانها و زمين را بر روى او قطع مىكنم، پس اگر از من بخواهد، نمىدهم و اگر مرا بخواند اجابت نمىكنم. هر بندهاى كه به من متوسل شود، نه بندگانم، آسمانها و زمين روزى او را ضمانت مىكنند.
پس اگر مرا بخواند اجابت مىكنم، و اگر بخواهد به او مىدهم و اگر طلب مغفرت كند مىبخشم.[9]
گاهى هم علت عدم استجابت دعا اين است كه خداى متعال خواستهی زبانى بندهاش را بر طبق مصالح واقعى او نمىداند، لذا رعايت مصالح واقعى او را بر خواستههاى ظاهرىاش ترجيح مىدهد. معلوم است كه هر انسان عاقلى در باطن ذات خواستار مصالح واقعى خويشتن است؛ به طورى كه اگر بداند به مصلحت واقعى او نيست هرگز آن را از خدا نمىخواهد. در چنين صورتى است كه خداى متعال خواستهی صورى او را نمىپذيرد.
زمانى هم خداى مهربان رعايت مصالح اخروى بندهاش را بر اجابت خواستههاى دنيوى او ترجيح مىدهد. بندهاى را كه دوست دارد، دعايش را مستجاب نمىكند تا همواره در حال دعا و راز و نياز باشد و بدين وسيله به پاداشهاى عالى جهان آخرت نائل گردد.
در احاديث نيز بدين علت اشاره شده است:
اسحاق بن عمار از امام صادق(ع) روايت كرده كه فرمود: بندهی مؤمن خدا را براى حاجتى مىخواند، پس خداى عزّوجلّ مىگويد: حاجت بندهام را تأخير بيندازيد، زيرا دوست دارم صداى او و دعايش را بشنوم. پس خداى متعال در روز قيامت مىگويد: بندهی من! تو مرا خواندى ولى من اجابت دعاى تو را به تأخير انداختم و ثواب تو فلان و فلان است. باز مرا در بارهی فلان چيز و فلان چيز خواندى و اجابت آن را به تأخير انداختم و پاداش تو فلان و فلان باشد. در اين هنگام بندهی مؤمن آرزو مىكند كه كاش هيچ يك از دعاهايش در دنيا مستجاب نشده بود، تا پاداش بهترى در جهان آخرت داشته باشد.[10]
بنابراين، هيچ دعايى بىاثر نيست و بندگان نبايد از اين عبادت مهم غفلت كنند.
سؤال: ممكن است كسى بگويد: دعا بىفايده است، زيرا چيزى كه بنده از خدا مىخواهد يا از مقدرات الهى است كه علل طبيعى آن فراهم شده است كه چنين امرى بدون وجود دعا تحقّق خواهد يافت، يا جزء مقدرات الهى نيست و علل طبيعى آن فراهم نگشته كه در اين صورت دعا هم نمىتواند در تحقّق آن تأثير داشته باشد، زيرا خداى متعال هر چيزى را از طريق علل طبيعى به وجود مىآورد:
«أبى الله الّا أن يجرى الأمور باسبابها».
پاسخ: اسلام نيز منكر تأثير علل و اسباب طبيعى نيست، ولى در مورد دعا مىتوان گفت كه جزء علل شىء قرار مىگيرد و با تحقق آن، علت تامه تحقق مىيابد و معلول به وجود مىآيد. بنابراين، خواستهی دعا كننده در صورتى كه اجابت شود، بدون وجود علت تامه تحقق نمىيابد بلكه در پى علت تامّهاى تحقق مىيابد كه دعا نيز يكى از اجزاى آن مىباشد. اما اگر دعا تحقق نيافت چنين معلولى نيز وجود پيدا نخواهد كرد. بنابراين، با دعا مىتوان قضاى الهى را تغيير داد.
حضرت صادق(ع) فرمود: با دعا قضايى كه از آسمان آمده و استحكام يافته رد مىشود.[11]
عمر بن يزيد مىگويد: از موسى بن جعفر(ع) شنيدم كه مىفرمود:
دعا آنچه را مقدر شده يا نشده رد مىكند. راوى گفت: آنچه مقدر شده را فهميدم، مراد از آنچه مقدر نشده چيست؟ فرمود: تا اين كه وجود پيدا نكند.[12]
عبدالله بن سنان مىگويد: از حضرت صادق(ع) شنيدم كه فرمود: دعا قضايى را كه استحكام يافته رد مىكند. زياد دعا كن، زيرا دعا كليد رحمت و وسيله رسيدن به خواسته است. جز به وسيلهی دعا نمىتوان به آن چه نزد خدا است رسيد. درى كه زياد كوبيده شد اميد است براى كوبنده باز گردد.[13]
ابو ولّاد نقل كرده كه حضرت موسى بن جعفر(ع) فرمود: بر شما باد كه دعا كنيد، زيرا دعا براى خدا و خواستن از اوست، دعا بلايى را كه مقدّر و حكم شده و جز امضاى خدا باقى نمانده رد مىكند، پس وقتى خداى عزّوجلّ خوانده شد بلا را بر مىگرداند.[14]
1- انواع مسائل اخلاقی را نام ببرید و مختصری درباره هر یک شرح دهید.
2- چرا دعا از بهترين عبادتهاست؟
[1]. غافر (40) آيه 60: «وَقالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِى سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ».
[2]. كافى، ج 2، ص 486: حنّان بن سدير، عن أبيه، قال: قلت لأبيجعفر(ع): أيّ العبادة أفضل؟ فقال: «ما من شىء أفضل عندالله عزّوجلّ من أن يسأل و يطلب ممّا عنده. و ما من أحد أبغض إلى الله عزّوجلّ ممّن يستكبر عن عبادته ولا يسأل ما عنده».
[3]. همان، ص 467: سيف بن التمّار، قال: سمعت أبا عبدالله(ع) يقول: «عليكم بالدعاء؛ فإنّكم لاتقربون بمثله، ولاتتركوا صغيرة لصغرها أن تدعوا بها؛ إنّ صاحب الصغار هو صاحب الكبار».
[4]. همان، ص 467: حمّاد بن عيسى، عن أبي عبدالله(ع) قال: سمعته يقولك أُدعُ و لاتقُل: قد فرغ من الأمر؛ فإنّ الدّعا هو العبادة، إنّ الله عزّوجلّ يقول: «إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِى سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ» و قال: «ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ».
[5]. بقره (2) آيهی 186: «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِى عَنِّى فَإِنِّى قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِى وَلْيُؤْمِنُوا بِى لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ».
[6]. كافى، ج 2، ص 473: سليمان بن عمر قال: سمعت أبا عبدالله(ع) يقول: إنّ الله عزّوجلّ لايستجيب دعاءً بظهر قلب ساه، فإذا دعوتَ فأقبل بقلبك، ثم استيقن بالإجابة».
[7]. همان، ص 473: قال أميرالمؤمنين(ع): «لايقبل الله عزّوجلّ دعاء قلب لاه».
[8]. بحارالانوار، ج 93، ص 368: موسىبنجعفر(ع) قال: «قال قوم للصادق(ع): ندعو فلايستجاب لنا؟ قال: لأنّكم تدعون من لا تعرفونه».
[9]. همان، ج 71، ص 155: موسى بن جعفر(ع)، عن أبيه جعفر بن محمد، عن آبائه، عن عليّ(ع)، عن النبيّ(ص) قال: «يقول الله عزّوجلّ: ما من مخلوق يعتصم بمخلوق دونى إلّا قطعتُ به أسباب السماوات و أسباب الأرض من دونه، فإن سألني لم أُعطه، و إن دعاني لم أجبه. و ما من مخلوق يعتصم بي دون خلقي إلّا ضَمِنت السماواتُ و الأرضُ رزقه، فإن دعاني أجبتُه، و إن سألني أعطيته، و إن استغفرني غفرتُ له».
[10]. كافى، ج 2، ص 490: إسحاق بن عمّار، عن أبيعبدالله(ع) قال: «إنّ المؤمن ليدعوالله عزّوجلّ فى حاجته، فيقول الله عزّوجلّ: أخّروا إجابته؛ شوقاً إلى صوته و دعائه. فإذا كان يوم القيامة قال الله عزّوجلّ: عبدي! دعوتني فأخّرت إجابتك و ثوابك كذا و كذا، و دعوتني في كذا و كذا فأخّرت إجابتك و ثوابك كذا و كذا. قال: فيتمنّى المؤمن أنّه لم يستجب له دعوة في الدنيا ممّا يرى من حسن الثواب».
[11]. همان، ص 469: بسطام الزّيات، عن أبيعبدالله(ع) قال: «انّ الدّعا يردّ القضاء و قد نزل من السماء، و قد أبرم إبراماً».
[12]. همان: عمر بن يزيد، قال: سمعت أبا الحسن(ع) يقول: «انّ الدّعاء يردّما قد قدّر و مالم يقدّر». قلت: و ما قدقدّر عرفته، فمالم يقدّر؟ قال: «حتى لايكون».
[13]. همان، ص 470: عبدالله بن سنان، قال: سمعت أبا عبدالله(ع) يقول: «الدعاء يردّ القضاء بعد ما أبرم إبراماً، فأكثر من الدعاء؛ فإنّه مفتاح كلّ رحمة و نجاح كلّ حاجة، ولا يُنالُ ما عندالله عزّوجلّ إلاّ بالدّعاء و أنّه ليس باب يكثر قرعه إلا يوشك أن يفتح لصاحبه».
[14]. همان، ص 470: أبو ولّاد، قال: قال أبو الحسن موسى(ع): «عليكم بالدّعاء؛ فإنّ الدّعاء لله، والطلب إلى الله يردّ القضاء و قد قدّر و قضى و لم يبق إلاّ إمضاءه، فاذا دُعي الله عزّوجلّ و سئل، صرف البلاء صرفة».
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی