ما در زيارت جامعه كيبره خطاب به اهل بيت رسول(ص) عرض میكنيم:
«فَعَظَّمْتُمْ جَلالَهُ وَ أَکْبَرْتُمْ شَأْنَهُ»؛
تنها شما خاندان رسول هستيد كه بايد و شايد، جلال خدا را تعظيم و شأن خدا را تكبير كرديد. يعنی عظمت جلال و بزرگی شأن حضرت حق به معنای واقعی در حالات و رفتار و گفتار شما مشاهده میگردد و لذا در حالات اهل بيت(ع) میخوانيم وقتی وضو میگرفتند و برای نماز آماده میشدند، رنگ چهرهشان به زردی میگراييد و بدنشان مرتعش میشد. در جواب علّت تغيير حال میفرمودند: هنگام عرض امانت خدا رسيده است و میخواهم به حضور خدای بزرگ شرفياب شوم.
امام سیّدالسّاجدین(ع) در حال نماز چنان با توجّه به جمال و جلال خداوند راز دل میگفت كه وقتی كودكش در چاه افتاد و سر و صدا از خانه برخاست و با كمک همسايهها بچّه را از چاه بيرون آوردند، حضرت همچنان در نماز بود. پس از نماز، دست بستهی کودک را ديد، وقتی از علّت آن جویا شد، فرمود: اصلاً متوجّه نشدم.
يا امام اميرالمؤمنين(ع) در حال نماز بود كه تير از پايش كشيدند و حضرت متوجّه نشد. از شنيدن اين مطلب تعجّب میکنیم، امّا چرا از شنيدن سخن قرآن در برخورد زنان مصری با يوسف تعجّب نمیكنيم كه آنچنان مجذوب جمال يوسف شدند كه دست خود را بريدند و احساس درد نكردند. آيا جمال يوسف جذّابتر است یا جمال یوسفآفرین؟ آری چشم علی(ع) میخواهد تا جمال و جلال خدا را ببيند و مجذوب آن گردد و لذا در زيارت جامعه كبيره خطاب به آن مستبصران عالم میگوييم:
«فَعَظَّمْتُمْ جَلالَهُ وَ أَکْبَرْتُمْ شَأْنَهُ وَ مَجَّدْتُمْ کَرَمَهُ»؛
اين شما هستيد كه جلال خدا را تعظيم و شأن خدا را تكبير و كرمش را تمجيد میكنيد؛ وگرنه، ما نمیتوانيم از مرحلهی الفاظ و مفاهيم و احياناً مرتبهی نازلی از حقايق، قدمی فراتر بگذاريم. آيا دعای كميل و عرفه و ابوحمزهای كه ما میخوانيم، همانگونه است كه اميرالمؤمنين و امام حسين و امام زينالعابدين(ع) میخواندهاند؟ میترسيم مصداق اين آيه از قرآن شده باشيم كه:
«قُلْ إنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أبْناؤُکُمْ وَ إخْوانُکُمْ وَ أزْواجُکُمْ وَ عَشِیرَتُکُمْ وَ أمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أحَبَّ إلَیْکُمْ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَاْتِیَ اللهُ بِأمْرِهِ وَ اللهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ»؛[۱]
«بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و خويشها و اموال و تجارتتان كه از كسادی بازار آن بيم داريد و مسكنهای مورد علاقهتان در نظرتان از خدا و پيامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار اين باشيد كه خدا عذابش را بر شما نازل كند و خدا مردم فاسق را [به اهدافشان] هدایت نمیکند».
آری، ما به نقصان در معرفت و عبادت اقرار میكنيم امّا هيچگاه اظهار يأس و نااميدی از رحمت واسعهی پروردگار خود نمیكنيم؛ زيرا خدای مهربانمان بر ما منّت گذاشته و توفيق داده است كه سر بر آستان اهل بيت رسالت نهيم و حبّ علی و آل علی(ع) را در عمق جان خود بنشانيم. ما به اعمال خود نمیتوانيم اتکا کنیم. به فرمودهی امام سیّدالشّهداء(ع) در دعای عرفه:
«اِلهی مَن کانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِی فَکَیْفَ لا تَکُونُ مَساوِیهِ مَساوی»؛
«خدايا، كسی كه كارهای خوبش بد است، کارهای بدش چه خواهد شد»؟
و لذا آنچه به ما دلگرمی میدهد و ما را به نيل به سعادت ابدی اميدوار میسازد، تنها حبّ شدیدی است که در سویدای قلب خود نسبت به رسول خدا(ص) و اهل بیت مطهّر(ع) آن حضرت میيابيم. مرحوم حاج شيخ جعفر شوشتری(ره) در کتاب خصائص الحسينیّه میفرمايد: وقتی به محاسبهی اعمال و اخلاق خودم پرداختم، ديدم هيچ راهی برای نجات خود نمیيابم؛ زيرا همه را آلوده میبينم و قابل عرضه به پيشگاه خدا نمیدانم؛ امّا وقتی به حبّ حضرت امام حسین سیّدالشّهدا(ع) رسیدم، آن را خالص و عاری از هر آلودگی در عمق جان خود يافتم و لذا دل به حبّ حسین(ع) بستم و به نجات خود اميدوار گشتم. ما نيز ـ اِنشاءالله ـ همین دلگرمی را داریم و از صمیم دل میگوییم:
به جز حسين مرا ملجأ و پناهی نيست / در اين عقيده يقين دارم اشتباهی نيست
[۱]. سورهی توبه، آیهی ۲۴.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت