بخش اوّل: صفات امام | ۳
چنان كه در صريح قرآن آمده است: پيامبر اسلام، خاتم پيامبران است و بعد از او پيامبرى نخواهد آمد. قرآن مىفرمايد: «محمد، پدر هيچ يك از پدران شما نيست. او رسول خدا و خاتم پيامبران است و خدا به هر چيزى داناست».[1]
ختم نبوت از ضروريات اسلام است و امت بر آن اجماع دارند. بنابراين، دين اسلام هميشگى است و در همهی زمانها و مكانها نياز دينى بشر را تأمين خواهد كرد. از سوى ديگر، چون خاتم پيامبران است بعد از او وحى تشريعى قطع شده است. چنان كه در نهجالبلاغه و برخى از احاديث بدان تصريح شده است.
امير المؤمنين(ع) فرمود: خدا پيامبر را در زمانى فرستاد كه پيامبران نبودند و مردم در حال تنازع به سر مىبردند، پس او را در پى پيامبران فرستاد و به او وحى خاتمه يافت.[2]
بنابراين بايد به هنگام ارتحال پيامبر گرامى اسلام همهی احكام و قوانين شريعت در اختيار مردم قرار گرفته و دين به اكمال رسيده باشد؛ چنان كه در قرآن نيز بدان تصريح شده است.
قرآن مىگويد: «امروز كافران از بازگشت شما از دينتان نوميد شدهاند، پس از آنها نترسيد، از من بترسيد، امروز دين شما را كامل كردم و نعمت را بر شما تمام نمودم و اسلام را دين شما برگزيدم».[3]
در ميان مفسران قرآن اختلاف است كه مراد از روز مهمى كه در آيه آمده و در آن روز دين اسلام به اكمال رسيده و به گونهاى تثبيت شده كه كافران از محو آن مأيوس گشتهاند چه روزى است؟ علامه طباطبائى پس از بحثهاى دقيق و مفصل و با استفاده از برخى احاديث بدين نتيجه رسيده كه مقصود، روز هيجدهم ذى حجه و در حجة الوداع پيامبر اكرم مىباشد.[4] چنان كه در احاديث و كتب تاريخ آمده پيامبر در آن روز و به هنگام مراجعت از انجام فريضه حج حاجيان را در سرزمين غدير گرد آورد و بعد از اداى خطبه، على بن ابى طالب(ع) را رسما به منصب امامت برگزيد، و ضمن حديث مفصلى فرمود:
«من كُنت مولاه فعلي مولاه، اللّهم والِ من والاه و عادِ من عاداه».
رسول خدا(ص) در آن حادثه مهم تاريخى دو كار مهم انجام داد: يكى اين كه قرآن و عترت را به عنوان دو مرجع علمى معتبر معرفى كرد و فرمود: هر كس از اين دو سند پيروى كند گمراه نخوهد شد. ديگر اين كه حضرت على(ع) را به عنوان نخستين امام و آغازين فرد عترت معرفى كرد. با توجه به اين كه پيامبر اكرم در دوران رسالت خويش حضرت على را به عنوان خزينهدار علوم نبوّت برگزيده و در تعليم و تربيت او سعى كافى به عمل آورده بود و با نصب او به امامت و سرپرستى امت، دين اسلام كامل شد و علوم شريعت حافظ و اجراكننده معتبر پيدا كرد. در چنين شرايطى آيهی مذكور نازل شد.
اگر نبود اين كه پيامبر اكرم در زمان حياتش مجموع احكام و قوانين شريعت را به صورت جزئى يا كلى در اختيار حضرت على و به وسيله او در اختيار امامان بعد از خودش قرار داد چگونه مىتوان قول خداى متعال را كه فرمود:
«اليَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» را توجيه كرد؟ با اينكه احكام و قوانينى كه در قرآن آمده يا از پيامبر باقى مانده و در اختيار اهل سنت مىباشد به مقدار نياز مردم آن زمان و زمانهاى بعد نيست و به همين جهت فقهاى اهل سنت ناچار شدهاند در استنباط احكام از قياس و استحسان و ديگر مبانى استنباط كنند.
حدود علم امام را بايد در محدودهی علوم نبوّت و انجام مسئوليت رسالت از جانب خدا و هدايتهاى ضرورى بشر دانست، از «برهان لطف» چنين استفاده مىشد كه چون بشر از راه تأمين سعادت نفسانى و اخروى خود آگاه نيست، به هدايتهاى الهى و ارسال پيامبران نياز دارد. بنابراين، پيامبر مجموع آنچه را كه مردم در پيمودن راه بندگى نياز دارند از جانب خدا دريافت مىكند و در اختيار آنان قرار مىدهد، امام نيز چون جانشين پيامبر و ادامه دهندهی راه اوست بايد آنها را بداند. علوم ضرورى رسالت و امامت را در چند بخش مىتوان خلاصه كرد:
اول، امور عبادى:
كه در تأمين سعادت اخروى بزرگترين نقش را دارند، مانند انواع عبادتها: نماز، روزه، حج، دعا، صدقات، خيرات، جهاد، در يك كلام انواع واجبات و مستحبات شرعى.
پيامبر و امام از كيفيت انجام تكاليف، مقدمات و شرايط، و همهی مسائل مربوط، كاملاً آگاهند و مردم را هدايت مىكنند.
دوم، محرمات تعبّدى:
كه از موانع راه محسوب مىشوند. از قبيل رباخوارى، رشوه، شرب خمر، ظلم به بندگان، غصب اموال مردم، تقلب در معاملات، كمفروشى، گرانفروشى، زنا، لواط و ديگر محرمات، نظير اينها. پيامبر و امام از همهی اين امور و مسائل كاملاً آگاهند و مردم را از ارتكاب آنها برحذر مىدارند.
سوم، اصول عقايد:
خداشناسى و معاد اساس دعوت پيامبر و امامان بوده است. گرچه توجه به خدا و معاد در فطرت بشر نهاده شده و با عقل و تفكر مىتواند بدانها راه يابد ولى چون امر غير مانوسى است و غالباً مورد غفلت واقع مىشود نياز به راهنمايىهاى پيامبر و امامان دارد تا فطرتش را بيدار سازد و در تكميل اين شناخت مهم و سرنوشتساز يارىاش كنند. و بدين وسيله حجت بر بندگان تمام گردد. در تأمين اين هدف بود كه نخستين انسان بر روى زمين پيامبر بود. بنابراين پيامبر و امام بايد خود به اصول عقايد كاملاً ايمان داشته و با مسائل مربوط آشنا باشند تا بتوانند مردم را بدان سوى دعوت كنند.
چهارم، اخلاقيات:
رعايت اخلاق نيك و اجتناب از زشتىها در تأمين سعادت اخروى و دنيوى انسانها بزرگترين نقش را دارد. گرچه درك حسن اخلاق نيك و قبح اخلاق رذيله در فطرت بشر نهاده شده و با تأمل و تفكر مىتواند به شناخت آنها راه يابد، ولى چون بشر غالباً اسير خواستههاى نفسانى و غرايز نيرومند حيوانى است، در شناخت خوبىها و بدىها و التزام به آنها نياز به راهنما دارد. به همين جهت، تزكيه نفوس به عنوان يكى از اهداف پيامبر به شمار رفته است. بنابراين پيامبر و امام بايد اخلاق نيك و بد را به طور كامل بشناسند و خود نيز به اخلاق نيك آراسته و از اخلاق زشت منزّه باشند تا به وسيلهی علم و عمل، مردم را بدان سوى دعوت كنند و مقتدا و امام باشند.
پنجم، امور اجتماعى و سياسى:
يعنى احكام و قوانين مربوط به حكومت و اداره امور اجتماعى، سياسى مسلمانان، مانند قضا، قصاص، حدود، ديات، تعزيرات، جهاد، دفاع، خمس، زكات، غنائم جنگى، اموال دولتى و ديگر امور از اين قبيل، چون يكى از مناصب پيامبر اسلام زمامدارى و ادارهی جامعهی اسلامى بود و اداره جامعه نياز به احكام و قوانينى داشت كه برخى از آنها را از راه وحى دريافت مىكرد، و برخى ديگر را از جانب خدا مجاز بود در موارد لازم با رعايت مصالح نظام، احكام و قوانينى را وضع كند و به اجرا گذارد، كه اصطلاحاً احكام حكومتى ناميده مىشود. در اين احكام نيز واجبالاطاعه بود. بعد از وفات پيامبر(ص) اين منصب بر عهدهی جانشين و امام بعد از او افتاد، او نيز بعد از پيامبر مجاز بود با رعايت مصالح عاليه امت، احكام و قوانين لازم را وضع كند و به اجرا گذارد. بنابراين امام نيز بايد نسبت به همهی احكام مربوط عالم باشد.
ششم، امور عرفى:
يعنى مسائل مربوط به انواع معاملات، ارث، وصيت، نكاح و طلاق و ديگر امور از اين قبيل. گرچه اين قبيل مسائل عرفى هستند و در همه زمانها و از جمله زمان پيامبر اسلام وجود داشتهاند ولى با توجه به اين كه به وسيله پيامبر تنفيذ يا رد يا اصلاح و تكميل شده است، جزء احكام اسلامى به شمار مىرود، و دانستن مسائل آن براى امام ضرورت دارد. و به احتمال قوى امام نيز حق دارد با رعايت مصالح مردم و مقتضيات زمان و مكان در آنها تصرف كند.
۱- مراد از روز مهمی که در آیه ۳ سوره ماعده آمده است، چیست؟
۲- علوم ضرورى رسالت و امامت را بیان کنید.
[1]. احزاب، آيه 40: «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَلكِنْ رَسُولَ اللهِ وَخاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكانَ اللهُ بِكُلِّ شَىءٍ عَلِيما».
[2]. نهجالبلاغه، خطبه 133: أرسله على حين فترةٍ من الرسل و تنازعٍ من الألسن، فقفّى به الرسول و ختم به الوحى.
[3]. مائده، آيه 3: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ اليَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِيناً»
[4]. الميزان، ج 5، ص 214 ـ 277.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی