کد مطلب: ۶۵۲۶
تعداد بازدید: ۲۱۱
تاریخ انتشار : ۰۸ تير ۱۴۰۲ - ۱۹:۲۲
امامت و امامان (ع) | ۴
در ميان مفسران قرآن اختلاف است كه مراد از روز مهمى‏‌ كه در آيه آمده و در آن روز دين اسلام به اكمال رسيده و به گونه‏اى‏‌ تثبيت شده كه كافران از محو آن مأيوس گشته‏اند چه روزى‏‌ است؟ علامه طباطبائى‏‌ پس از بحث‏هاى‏‌ دقيق و مفصل و با استفاده از برخى‏‌ احاديث بدين نتيجه رسيده كه مقصود، روز هيجدهم ذى‏‌ حجه و در حجة الوداع پيامبر اكرم مى‏‌باشد.

بخش اوّل: صفات  امام | ۳


ختم نبوت و كمال دين‏


چنان كه در صريح قرآن آمده است: پيامبر اسلام، خاتم پيامبران است و بعد از او پيامبرى‏‌ نخواهد آمد. قرآن مى‏‌فرمايد: «محمد، پدر هيچ يك از پدران شما نيست. او رسول خدا و خاتم پيامبران است و خدا به هر چيزى‏‌ داناست».[1]
ختم نبوت از ضروريات اسلام است و امت بر آن اجماع دارند. بنابراين، دين اسلام هميشگى‏‌ است و در همه‌ی زمان‏ها و مكان‏ها نياز دينى‏‌ بشر را تأمين خواهد كرد. از سوى‏‌ ديگر، چون خاتم پيامبران است بعد از او وحى‏‌ تشريعى‏‌ قطع شده است. چنان كه در نهج‌البلاغه و برخى‏‌ از احاديث بدان تصريح شده است.
امير المؤمنين(ع) فرمود: خدا پيامبر را در زمانى‏‌ فرستاد كه پيامبران نبودند و مردم در حال تنازع به سر مى‏‌بردند، پس او را در پى‏‌ پيامبران فرستاد و به او وحى‏‌ خاتمه يافت.[2]
بنابراين بايد به هنگام ارتحال پيامبر گرامى‏‌ اسلام همه‌ی احكام و قوانين شريعت در اختيار مردم قرار گرفته و دين به اكمال رسيده باشد؛ چنان كه در قرآن نيز بدان تصريح شده است.
قرآن مى‏‌گويد: «امروز كافران از بازگشت شما از دينتان نوميد شده‏اند، پس از آن‏ها نترسيد، از من بترسيد، امروز دين شما را كامل كردم و نعمت را بر شما تمام نمودم و اسلام را دين شما برگزيدم».[3]
در ميان مفسران قرآن اختلاف است كه مراد از روز مهمى‏‌ كه در آيه آمده و در آن روز دين اسلام به اكمال رسيده و به گونه‏اى‏‌ تثبيت شده كه كافران از محو آن مأيوس گشته‏اند چه روزى‏‌ است؟ علامه طباطبائى‏‌ پس از بحث‏هاى‏‌ دقيق و مفصل و با استفاده از برخى‏‌ احاديث بدين نتيجه رسيده كه مقصود، روز هيجدهم ذى‏‌ حجه و در حجة الوداع پيامبر اكرم مى‏‌باشد.[4] چنان كه در احاديث و كتب تاريخ آمده پيامبر در آن روز و به هنگام مراجعت از انجام فريضه حج حاجيان را در سرزمين غدير گرد آورد و بعد از اداى‏‌ خطبه، على‏‌ بن ابى‏‌ طالب(ع) را رسما به منصب امامت برگزيد، و ضمن حديث مفصلى‏‌ فرمود:

«من كُنت مولاه فعلي مولاه، اللّهم والِ من والاه و عادِ من عاداه».
رسول خدا(ص) در آن حادثه مهم تاريخى‏‌ دو كار مهم انجام داد: يكى‏‌ اين كه قرآن و عترت را به عنوان دو مرجع علمى‏‌ معتبر معرفى‏‌ كرد و فرمود: هر كس از اين دو سند پيروى‏‌ كند گمراه نخوهد شد. ديگر اين كه حضرت على‏‌(ع) را به عنوان نخستين امام و آغازين فرد عترت معرفى‏‌ كرد. با توجه به اين كه پيامبر اكرم در دوران رسالت خويش حضرت على‏‌ را به عنوان خزينه‌دار علوم نبوّت برگزيده و در تعليم و تربيت او سعى‏‌ كافى‏‌ به عمل آورده بود و با نصب او به امامت و سرپرستى‏‌ امت، دين اسلام كامل شد و علوم شريعت حافظ و اجراكننده معتبر پيدا كرد. در چنين شرايطى‏‌ آيه‌ی مذكور نازل شد.
اگر نبود اين كه پيامبر اكرم در زمان حياتش مجموع احكام و قوانين شريعت را به صورت جزئى‏‌ يا كلى‏‌ در اختيار حضرت على‏‌ و به وسيله او در اختيار امامان بعد از خودش قرار داد چگونه مى‏‌توان قول خداى‏‌ متعال را كه فرمود:

«اليَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» را توجيه كرد؟ با اين‏كه احكام و قوانينى‏‌ كه در قرآن آمده يا از پيامبر باقى‏‌ مانده و در اختيار اهل سنت مى‏‌باشد به مقدار نياز مردم آن زمان و زمان‏هاى‏‌ بعد نيست و به همين جهت فقهاى‏‌ اهل سنت ناچار شده‌اند در استنباط احكام از قياس و استحسان و ديگر مبانى‏‌ استنباط كنند.


حدود علم امام‏


حدود علم امام را بايد در محدوده‌ی علوم نبوّت و انجام مسئوليت رسالت از جانب خدا و هدايت‏هاى‏‌ ضرورى‏‌ بشر دانست، از «برهان لطف» چنين استفاده مى‏‌شد كه چون بشر از راه تأمين سعادت نفسانى‏‌ و اخروى‏‌ خود آگاه نيست، به هدايت‏هاى‏‌ الهى‏‌ و ارسال پيامبران نياز دارد. بنابراين، پيامبر مجموع آنچه را كه مردم در پيمودن راه بندگى‏‌ نياز دارند از جانب خدا دريافت مى‏‌كند و در اختيار آنان قرار مى‏‌دهد، امام نيز چون جانشين پيامبر و ادامه دهنده‌ی راه اوست بايد آنها را بداند. علوم ضرورى‏‌ رسالت و امامت را در چند بخش مى‏‌توان خلاصه كرد:

اول، امور عبادى‏‌:

كه در تأمين سعادت اخروى‏‌ بزرگ‏ترين نقش را دارند، مانند انواع عبادت‏ها: نماز، روزه، حج، دعا، صدقات، خيرات، جهاد، در يك كلام انواع واجبات و مستحبات شرعى‏‌.
پيامبر و امام از كيفيت انجام تكاليف، مقدمات و شرايط، و همه‌ی مسائل مربوط، كاملاً آگاهند و مردم را هدايت مى‏‌كنند.

دوم، محرمات تعبّدى‏‌:

كه از موانع راه محسوب مى‏‌شوند. از قبيل رباخوارى‏‌، رشوه، شرب خمر، ظلم به بندگان، غصب اموال مردم، تقلب در معاملات، كم‌فروشى‏‌، گران‏فروشى‏‌، زنا، لواط و ديگر محرمات، نظير اين‏ها. پيامبر و امام از همه‌ی اين امور و مسائل كاملاً آگاهند و مردم را از ارتكاب آنها برحذر مى‏‌دارند.

سوم، اصول عقايد:

خداشناسى‏‌ و معاد اساس دعوت پيامبر و امامان بوده است. گرچه توجه به خدا و معاد در فطرت بشر نهاده شده و با عقل و تفكر مى‏‌تواند بدان‏ها راه يابد ولى‏‌ چون امر غير مانوسى‏‌ است و غالباً مورد غفلت واقع مى‏‌شود نياز به راهنمايى‏‌هاى‏‌ پيامبر و امامان دارد تا فطرتش را بيدار سازد و در تكميل اين شناخت مهم و سرنوشت‏ساز يارى‏‌اش كنند. و بدين وسيله حجت بر بندگان تمام گردد. در تأمين اين هدف بود كه نخستين انسان بر روى‏‌ زمين پيامبر بود. بنابراين پيامبر و امام بايد خود به اصول عقايد كاملاً ايمان داشته و با مسائل مربوط آشنا باشند تا بتوانند مردم را بدان سوى‏‌ دعوت كنند.

چهارم، اخلاقيات:

رعايت اخلاق نيك و اجتناب از زشتى‏‌ها در تأمين سعادت اخروى‏‌ و دنيوى‏‌ انسان‏ها بزرگ‏ترين نقش را دارد. گرچه درك حسن اخلاق نيك و قبح اخلاق رذيله در فطرت بشر نهاده شده و با تأمل و تفكر مى‏‌تواند به شناخت آن‏ها راه يابد، ولى‏‌ چون بشر غالباً اسير خواسته‏هاى‏‌ نفسانى‏‌ و غرايز نيرومند حيوانى‏‌ است، در شناخت خوبى‏‌ها و بدى‏‌ها و التزام به آن‏ها نياز به راهنما دارد. به همين جهت، تزكيه نفوس به عنوان يكى‏‌ از اهداف پيامبر به شمار رفته است. بنابراين پيامبر و امام بايد اخلاق نيك و بد را به طور كامل بشناسند و خود نيز به اخلاق نيك آراسته و از اخلاق زشت منزّه باشند تا به وسيله‌ی علم و عمل، مردم را بدان سوى‏‌ دعوت كنند و مقتدا و امام باشند.

پنجم، امور اجتماعى‏‌ و سياسى‏‌:

يعنى‏‌ احكام و قوانين مربوط به حكومت و اداره امور اجتماعى‏‌، سياسى‏‌ مسلمانان، مانند قضا، قصاص، حدود، ديات، تعزيرات، جهاد، دفاع، خمس، زكات، غنائم جنگى‏‌، اموال دولتى‏‌ و ديگر امور از اين قبيل، چون يكى‏‌ از مناصب پيامبر اسلام زمامدارى‏‌ و اداره‌ی جامعه‌ی اسلامى‏‌ بود و اداره جامعه نياز به احكام و قوانينى‏‌ داشت كه برخى‏‌ از آنها را از راه وحى‏‌ دريافت مى‏‌كرد، و برخى‏‌ ديگر را از جانب خدا مجاز بود در موارد لازم با رعايت مصالح نظام، احكام و قوانينى‏‌ را وضع كند و به اجرا گذارد، كه اصطلاحاً احكام حكومتى‏‌ ناميده مى‏‌شود. در اين احكام نيز واجب‌الاطاعه بود. بعد از وفات پيامبر(ص) اين منصب بر عهده‌ی جانشين و امام بعد از او افتاد، او نيز بعد از پيامبر مجاز بود با رعايت مصالح عاليه امت، احكام و قوانين لازم را وضع كند و به اجرا گذارد. بنابراين امام نيز بايد نسبت به همه‌ی احكام مربوط عالم باشد.

ششم، امور عرفى‏‌:

يعنى‏‌ مسائل مربوط به انواع معاملات، ارث، وصيت، نكاح و طلاق و ديگر امور از اين قبيل. گرچه اين قبيل مسائل عرفى‏‌ هستند و در همه زمان‏ها و از جمله زمان پيامبر اسلام وجود داشته‏اند ولى‏‌ با توجه به اين كه به وسيله پيامبر تنفيذ يا رد يا اصلاح و تكميل شده است، جزء احكام اسلامى‏‌ به شمار مى‏‌رود، و دانستن مسائل آن براى‏‌ امام ضرورت دارد. و به احتمال قوى‏‌ امام نيز حق دارد با رعايت مصالح مردم و مقتضيات زمان و مكان در آنها تصرف كند.

خودآزمایی


۱- مراد از روز مهمی که در آیه ۳ سوره ماعده آمده است، چیست؟
۲- علوم ضرورى‏‌ رسالت و امامت را بیان کنید.

 

پی نوشت ها


[1]. احزاب، آيه 40: «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَلكِنْ رَسُولَ اللهِ وَخاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكانَ اللهُ بِكُلِّ شَى‏‌ءٍ عَلِيما».
[2]. نهج‌البلاغه، خطبه 133: أرسله على‏‌ حين فترةٍ من الرسل و تنازعٍ من الألسن، فقفّى‏‌ به الرسول و ختم به الوحى‏‌.
[3]. مائده، آيه 3: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ اليَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى‏‌ وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِيناً»
[4]. الميزان، ج 5، ص 214 ـ 277.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله ابراهیم امینی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: