کد مطلب: ۶۵۴۴
تعداد بازدید: ۱۹۵
تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱۴۰۲ - ۲۰:۱۵
پیامبری و پیامبر اسلام | ۱۲
در بخشی از سرگذشت سلمان فارسی و اسلام او چنین آمده: سلمان می‌گوید: با یکی از راهبان بزرگ به سوی بیت‌المقدس روانه شدیم، مردی بود بسیار خوب و بزرگ و مورد احترام همگان. در بین راه رو به من کرد و گفت: ما خدایی داریم و قیامت و بهشت و دوزخ و حسابی در پیش است. بعد از مقداری موعظه، گفت: ای سلمان! خدا به زودی پیامبری را می‌فرستد که احمد نام دارد.

بخش دوّم: پیامبر اسلام (نبوت خاصه) | ۲


پیامبر اسلام و بشارت‌ها


سومین راهی که با آن، مدعی نبوت تصدیق می‌شود، بشارت پیامبر پیشین است که نبوت او قبلاً به اثبات رسیده باشد. در مورد اثبات پیامبری حضرت محمد(ص) نیز از این طریق استفاده شده است؛ مثلاً قرآن کریم بشارت‌های پیامبران درباره‌ی پیامبری حضرت محمد(ص) را بیان کرده و آنها را غیر قابل تردید می‌داند؛ مانند آیات ذیل:
وقتی از جانب خدا کتابی که مؤید آنچه نزد آنان است برایشان نازل شد و از پیش هم خواهان پیروزی بر کافران بودند، اما وقتی چیزی را که می‌شناختند برایشان آمد و انکار کردند، پس لعنت خدا بر کافران باد.[1]
کسانی که به آنان کتاب دادیم، محمد را همانند فرزندانشان می‌شناختند و گروهی از آنان آگاهانه، حق را کتمان می‌کنند.[2]
همان کسانی که از رسول و پیامبر درس نخوانده‌ای که نام او را در تورات و انجیل می‌یابند پیروی می‌کنند [همان پیامبری که] آنان را به کارهای نیک دعوت می‌کند و از کارهای زشت نهی می‌نماید، پاکیزه‌ها را برایشان حلال و آلوده‌ها را حرام می‌کند. و زنجیرها را از گردنشان بر می‌دارد، پس آنان که به او ایمان آوردند و او را گرامی داشتند و یاری کردند، و از نوری که بر او نازل شده پیروی نمودند، این افراد رستگارند.[3]
و هنگامی که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من رسول خدا به سوی شما هستم، و تورات را که پیش از من بوده، تصدیق می‌کنم، و به رسولی که بعد از من می‌آید و نامش احمد است بشارت می‌دهم. پس هنگامی که دلائل روشن برایشان آورد گفتند: این سحری آشکار است.[4]
از آیات مذکور به خوبی استفاده می‌شود که در زمان بعثت پیامبر اسلام و نزول قرآن، یهودیان و نصرانیان ساکن جزیرةالعرب، در انتظار ظهور پیامبری بودند که از آن سرزمین مبعوث گردد و از عقیده‌ی خداپرستی و توحید و از مؤمنین و ادیان آسمانی حمایت کند. یهود و نصارا آن چنان با صفات و نشانه‌های پیامبر موعود آشنا بودند که او را همانند فرزندان خودشان می‌شناختند؛ حتی می‌دانستند که نامش احمد است.
معلوم می‌شود که حضرت عیسی، موسی و دیگر پیامبران الهی، آمدن آن پیامبر را بشارت داده و صفاتش را بیان کرده بودند و حتی نام و نشانه‌هایش در تورات و انجیل موجود بوده است. یهود و نصارا آن قدر به آمدن آن پیامبر عقیده داشتند که هرگاه مورد تجاوز مشرکان و کافران واقع می‌شدند و قدرت دفاع نداشتند، مشرکین را تهدید می‌کردند که به زودی پیامبر موعود مبعوث می‌شود و از ما حمایت می‌کند.
ابن هشام می‌نویسد: عاصم پسر عمربن قتاده از مردان قبیله‌اش نقل کرده است که می‌گفتند: علاوه بر لطف خدا و هدایتش حماد ما را به اسلام دعوت کرد. ما مشرک بودیم و گاهی میان ما و برخی مردان یهود که از علومی برخوردار بودند که نزد ما نبود، ظلم و تعدیاتی به وجود می‌آمد، وقتی کار بدی را از ما مشاهده می‌کردند می‌گفتند: زمان بعثت پیامبر موعود نزدیک شده، هرگاه مبعوث شد ما شما را همانند عاد و ارم خواهیم کشت. ما همواره این تهدید را از آنان شنیده بودیم.
پس وقتی حضرت محمد(ص) به رسالت مبعوث شد ما دعوتش را اجابت کردیم و شناختیم که همان پیامبری است که یهود ما را به بعثت او تهدید می‌کردند. پس ما بر یهود سبقت جستیم و ایمان آوردیم ولی آنان کفر ورزیدند. پس آیات سوره‌ی بقره درباره‌ی ما و آنها نازل شد.[5]

بلاذری می‌نویسد:

صفیه، دختر عبدالمطلب، به ابولهب گفت: ای برادر! آیا سزاوار است که تو پسر برادرت و اسلام او را رها کنی؟ به خدا سوگند! همواره علما خبر می‌دادند که از پشت عبدالمطلب پیامبری خارج می‌شود و محمد همان پیامبر موعود است.[6]
در کتاب‌های تاریخ نیز نام بسیاری از علمای اهل کتاب و کاهنان دیده می‌شود که قبل از بعثت پیامبر اسلام در انتظار ظهور آن حضرت بوده و به دیگران خبر می‌داده‌اند. در ذیل به برخی از این نمونه‌ها اشاره می‌کنیم:
حضرت محمد(ص) در زمان کودکی به همراه عمویش، ابوطالب، به شام سفر کرد، در بین راه به دیر راهبی به نام «بحيرى» رسیدند، راهب قافله را به مهمانی دعوت نمود، بعد از این که آثار و علایم فوق‌العاده‌ای را از حضرت محمد(ص) مشاهده کرد و از عمویش سؤال‌هایی نمود، در خفا به او گفت:
پسر برادرت را به وطن باز گردان و او را از خطر یهود حفظ کن. به خدا سوگند اگر او را ببینند و بشناسند به هلاکت می‌رسانند. بدان که فرزند برادرت به مقام بسیار بزرگی خواهد رسید.[7]
راهبی به نام عیصا در «مرّ ظهران» زندگی می‌کرد. او دارای علوم فراوانی بود. هر سال یک مرتبه به مکه می‌آمد و با مردم ملاقات می‌نمود.
در یکی از سال‌ها به مردم گفت: ای اهل مکه! به زودی در میان شما فردی متولد می‌شود که عرب و عجم تسلیم او خواهند شد. زمان او نزدیک شده و هر کس او را درک کند و ایمان بیاورد به آرزوی خود رسیده است، و هر که با او مخالفت نماید اشتباه می‌کند. به خدا سوگند! من در انتظار او هستم.[8]
محمدبن سلمة می‌گوید: در طایفه‌ی «بنى عبدالاشهل» یک نفر یهودی به نام «يوشع» بود. در زمان کودکی از او شنیدم که می‌گفت: زمان آن نزدیک شده که پیامبری از این بیت (کعبه) مبعوث شود. هر کس او را درک کند باید او را تصدیق نماید. پس زنده بودیم تا این که پیامبر اسلام مبعوث شد، ما اسلام آوردیم ولی آن یهودی به سبب حسادت از قبول اسلام امتناع ورزید.[9]
عاصم بن عمر می‌گوید: پیرمردی از بنی قریظه به من گفت: آیا علت مسلمان شدن ثعلبة بن سعیه، اسید بن سعیه، اسد بن عبید و جمعی دیگر از بنی هدل را می‌دانی؟ گفتم: نه. گفت: یک نفر یهودی به نام ابن هیّبان، چند سال قبل از اسلام از شام نزد ما آمد و مقیم شد. به خدا سوگند که افضل از او ندیده بودم. مدتی نزد ما سکونت داشت. وقتی مرگ خویش را نزدیک دید گفت: ای جماعت یهود! آیا می‌دانید چرا در این شهر سکونت گزیدم؟ گفتیم: نه. گفت:
چون در انتظار پیامبری هستم که زمان خروجش نزدیک شده و به این شهر هجرت خواهد کرد. امیدوارم مبعوث شود و از او پیروی کنم. زمان آن پیامبر نزدیک شده، در ایمان به او دیگران بر شما سبقت نگیرند. او با مخالفان خود جنگ خواهد کرد.
وقتی پیامبر اسلام مبعوث شد و بنی قریظه را محاصره کرد. این جوانان گفتند: ای بنی قریظه! به خدا سوگند! این همان پیامبری است که ابن هیّبان می‌گفت. بنی قریظه جواب دادند: او نیست. گفتند: به خدا سوگند! اوست، زیرا صفات و علائم او را دارد. پس اسلام آوردند و بدین وسیله نفوس و اموال و خانواده‌ی خود را حفظ کردند.[10]
در بخشی از سرگذشت سلمان فارسی و اسلام او چنین آمده: سلمان می‌گوید: با یکی از راهبان بزرگ به سوی بیت‌المقدس روانه شدیم، مردی بود بسیار خوب و بزرگ و مورد احترام همگان. در بین راه رو به من کرد و گفت: ما خدایی داریم و قیامت و بهشت و دوزخ و حسابی در پیش است. بعد از مقداری موعظه، گفت: ای سلمان! خدا به زودی پیامبری را می‌فرستد که احمد نام دارد. از سرزمین مکه مبعوث می‌شود، هدیه می‌گیرد ولی صدقه نمی‌پذیرد، خاتم نبوت در بین شانه دارد. زمان او نزدیک شده ولی من چون پیر شده‌ام گمان نمی‌کنم او را درک کنم. اگر تو او را درک کردی تصدیقش کن و به او ایمان بیاور. سلمان گفت: حتی اگر مرا به ترک دین تو بخواند؟ گفت: آری، زیرا حق با اوست و پیروی از او مورد رضای خدا می‌باشد.[11]

عامربن ‌ربیعه می‌گوید:

از زیدبن عمروبن نفیل شنیدم که می‌گفت: من در انتظار ظهور پیامبری از فرزندان اسماعیل و عبدالمطلب هستم. گمان نمی‌کنم که او را درک نمایم، اما به او ایمان دارم و شهادت می‌دهم که او پیامبر خدا است.[12]
وقتی خدیجه آنچه را غلامش در سفر شام از حضرت محمد(ص) دیده بود یا از راهب شنیده بود، برای ورقة بن نوفل، که از دانشمندان مسیحی بود، بیان کرد، گفت: اگر این سخن درست باشد محمد، پیامبر این امت است. من می‌دانم که برای این امت پیامبری است که در انتظارش هستیم.[13]
البته ما مدعی نیستیم که اسناد همه‌ی بشارت‌ها صحیح است، بلکه شاید بعض آنها قابل خدشه باشند، اما از آیات مذکور و مجموع بشارت‌ها چنین استفاده می‌کنیم که: در زمان بعثت پیامبر اسلام و قبل از آن، بشارت‌هایی در بین مردم شایع بوده و عموم مردم؛ مخصوصاً علمای اهل کتاب، در انتظار پیامبری بوده‌اند که در جزیرةالعرب مبعوث می‌شود و با برخی صفات و آثارش آشنا بوده‌اند.
این بشارت‌ها ممکن است از دو طریق در میان مردم شیوع یافته باشد:
یکی از طریق گفته‌ها و خبرهای علمای دین که زبان به زبان رد و بدل می‌شده و بدین وسیله در بین مردم رواج می‌یافته و احیاناً در کتب هم ثبت می‌شده و در نهایت از گفتار پیامبران گذشته استفاده شده است. دیگری به نقل از کتاب‌های آسمانی؛ مانند: تورات، انجیل، زبور و غیره.
از آیه‌ی 157 سوره‌ی اعراف استفاده می‌شود که برخی از آثار و صفات پیامبر اسلام(ص) در تورات و انجیل بوده و یهود و نصارا از آن خبر داشته‌اند.
با این که آیه‌ی مذکور به گوش آنان می‌رسید ولی هیچ‌گاه در صدد انکار آن بر نیامدند؛ بلکه جمعی از آنان از همین طریق اسلام را پذیرفتند که به نمونه‌هایی از آنان اشاره شد.
به هر حال متأسفانه اکثر یهود و نصارا از قبول اسلام امتناع ورزیدند و کار خود را این گونه توجیه می‌کردند که پیامبر موعود باید از بنی‌اسرائیل باشد، در صورتی که محمد از بنی‌اسرائیل نیست. در این جهت علمای آنها نقش مهمی را ایفا کردند و به هر طریق ممکن عامه‌ی مردم را از قبول اسلام باز می‌داشتند. تعصبات شدید دینی و حب مال و جاه و مقام به آنان اجازه پذیرش حق را نمی‌داد.
تحقیق در نوع بشارت‌ها و بررسی دقیق تورات و انجیل، مقایسه‌ی انجیل‌های مختلف و انتخاب انجیل صحیح، اثبات تحریف در این دو کتاب، چنان که ادعا شده، به بحث‌های طولانی و تألیف کتابی بزرگ نیاز دارد، که در این جا امکان آن نیست. لذا علاقه‌مندان را به مطالعه کتاب‌های بشارت‌ها توصیه می‌کنیم.

خودآزمایی


1- با توجه به آیات 89 و 146 سوره بقره، 157 سوره اعراف و 6 سوره صف وضعیت یهودیان و نصرانیان در زمان بعثت پیامبر اسلام، چگونه بوده است؟
2- توجیه اکثر یهود و نصارا از عدم قبول دین اسلام چه بود؟

 

پی نوشت ها

 

[1]. بقره (2) آيه‌ی 89: «وَلَمّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَكانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللهِ عَلَى الكافِرِينَ».
[2]. همان، آيه‌ی 146: «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ».
[3]. اعراف (7) آيه‌ی 157: «الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِىَّ الْأُمِّىَّ الَّذِى يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِى التَّوْراةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالمَعْرُوفِ وَيَنْهاهُمْ عَنِ المُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الخَبائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِى كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِى أُنزِلَ مَعَهُ اولئِك هُمُ المُفْلِحُونَ».
[4]. صف (61) آيه‌ی 6: «وَ إِذ قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَنِى إِسْرائِيلَ إِنِّى رَسُولُ اللهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَىَّ مِنَ التَّوْراةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِى مِنْ بَعْدِى اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمّا جاءَهُمْ بِالبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ».
[5]. سيره‌ی ابن هشام، ج 1، ص 225.
[6]. انساب الاشراف، ج 1، ص 119.
[7]. ابوالفداء، السيرة النبوية، ج 1، ص 243 ـ 245.
[8]. همان، ص 222.
[9]. همان، ص 294.
[10]. همان، ص 294.
[11]. همان، ص 306.
[12]. همان، ص 159.
[13]. همان، ص 267.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله ابراهیم امینی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: