فصل چهارم: اثبات ولایت فقیه | ۱
قبل از آن كه به تبیین ادلهی اثبات ولایت فقیه بپردازیم مناسب است ابتدا دربارهی مفهوم ولایت فقیه توضیحاتى را ارائه كنیم تا اگر احیاناً ابهامهایى در مورد آن وجود دارد برطرف گردد و با تصویرى روشن و واضح از مفهوم «ولایت فقیه» ادلهی آن را بررسى نماییم.
شاید نیازى به تذكر نداشته باشد كه مراد از «ولایت فقیه» ولایت تكوینى نیست بلكه آن چه در صدد اثبات آن هستیم ولایت تشریعى فقیه است. ولایت تكوینى كه به معناى تصّرف در عالم وجود و قانونمندىهاى آن است اساساً مربوط به خداى متعال است كه خالق هستى و نظام خلقت و قوانین حاكم بر آن است. نمونههاى كوچكى از این ولایت را گاهى خداوند به برخى از بندگان خود نیز عطا مىكند كه بواسطهی آن مىتوانند دخل و تصرّفاتى در موجودات عالم انجام دهند. معجزات و كراماتى كه از انبیا و اولیاى الهى صادر مىشود از همین باب است. به اعتقاد ما شیعیان، وسیعترین حدّ ولایت تكوینى در میان بندگان، به پیامبر اسلام و امامان معصوم بعد از آن حضرت داده شده است. به هر حال در بحث ولایت فقیه صحبت از تصرّف در نظام خلقت و قانونمندىهاى مربوط به طبیعت نیست؛ گر چه ممكن است احیاناً فقیهى از چنین ویژگى نیز برخوردار بوده داراى كراماتى باشد.
مسئلهاى كه در ارتباط با ادارهی امور جامعه، هم براى پیامبر و امام معصوم و هم براى فقیه وجود دارد بحث «ولایت تشریعى» آنهاست؛ یعنى همان چیزى كه در آیاتى از قبیل «اَلنَّبِىُّ اَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ» و در روایاتى از قبیل «مَنْ كُنْتُ مُولاَهُ فَهَذَا عَلِىٌ مَوْلاَهُ» به آن اشاره شده است. ولایت تشریعى یعنى ولایت قانونى؛ یعنى اینكه فردى بتواند و حق داشته باشد از طریق جعل و وضع قوانین و اجراى آنها در زندگى مردم و افراد جامعه تصرف كند و دیگران ملزم به تسلیم در برابر او و رعایت آنها باشند. معناى «اَلنَّبِىُّ اَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ» این است كه تصمیمى را كه پیامبر براى یك فرد مسلمان یا جامعهی اسلامى مىگیرد لازمالاجراست و بر تصمیمى كه خود آنها دربارهی مسائل فردى و شخصى خودشان گرفته باشند مقدم است و اولویّت دارد. به عبارت دیگر، جامعه احتیاج به یك نقطهی قدرتى دارد كه در مسائل اجتماعى این قدرت و حق را داشته باشد كه حرف آخر را بزند؛ در این آیه خداوند این نقطهی مركزى قدرت را كه در رأس هرم قدرت قرار دارد مشخّص نموده است. بنابراین، ولایت فقیه به معناى قیمومیت بر مجانین و سفهانیست بلكه حق تصرف و حق تشریع و قانونگذارى و تصمیمگیرى و اجرایى است كه در مورد ادارهی امور جامعه و مسائل اجتماعى براى فقیه قایل مىشویم و از این نظر او را بر دیگران مقدم مىدانیم و از آن جا كه حق و تكلیف با یكدیگر ملازم و هم آغوشند، وقتى چنین حقّى را براى فقیه اثبات مىكنیم دیگران ملزم و مكلّف به رعایت این حق و اطاعت از تصمیمها و دستورات و قوانین او هستند.
به همین دلیل مىگوییم بر اساس «اَلنَّبِىُّ اَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ اَنْفُسِهِمْ» اگر پیامبر(ص) به فردى دستور بدهد كه به جبهه برود اگر چه خودش شخصاً مایل نباشد باید اطاعت كند. و یا اگر با این كه خمس و زكاتش را داده و هیچ حقّ مالى واجبى به گردن او نیست امّا پیامبر به او دستور بدهد كه باید فلان مبلغ براى جبهه بپردازى، مكلّف است این پول را بدهد و حقّ اعتراض ندارد. مرحوم امام خمینى(اعلى الله مقامه) این مثال را زیاد در درسشان مىزدند كه اگر حاكم اسلامى به من بگوید این عبایت را بده باید بگویم چشم و بدهم. آن هنگام كه مصلحت جامعهی اسلامى چنین اقتضا كرده كه ولىّ فقیه چنین تشخیص داده كه به عباى من نیاز دارد اگر امر كند كه عبایت را بده، من باید اطاعت كنم و عبایم را بدهم. این، حقیقتِ معناى ولایت فقیه است كه در فرهنگ ما جا افتاده و تا این اواخر هم شبههاى در مورد آن وجود نداشته و مرد و زن، پیر و جوان، روستایى و شهرى، همه و همه آن را مىدانستهاند و قبول داشتهاند. شواهد متعدّدى هم در اینباره وجود دارد كه یكى از معروفترین آنها قضیهی تنباكو و حكم مرحوم میرزاى شیرازى است. همهی شیعیانى كه در آن زمان زندگى مىكردند چون اعتقادشان بر این بود كه علما و مجتهدین جانشین امام زمان(ع) هستند و اگر جانشین امام چیزى بگوید اطاعت آن لازم است، وقتى كه مرحوم میرزاى شیرازى فرمود «الیوم استعمال تنباكو حرام و مخالفت با امام زمان(ع) است» همهی قلیانها را زدند و شكستند. و حتّى همسر ناصرالدین شاه نیز قلیان را از دست او گرفت و انداخت و شكست و به ذهن هیچكس نیامد كه چطور شد؟ تا دیروز كه استعمال تنباكو حلال بود و اشكالى نداشت؛ مگر حلال و حرام خدا هم عوض مىشود و... بلكه همه، حتّى علما و مراجع و كسانى كه خودشان صاحب فتوا بودند خود را ملزم به رعایت این حكم میرزاى شیرازى دانستند.
اكنون با توجه به این توضیحات و روشن شدن حقیقت مفهوم ولایت فقیه پس از تذكر یك نكته، به ذكر دلایلى كه ولایت فقیه را اثبات مىكند خواهیم پرداخت.
از آن جهت كه مسئلهی ولایت فقیه دنبالهی بحث امامت است لذا گاهى گفته مىشود این مسئله از «مسائل كلامى» و از مباحث مربوط به «علم كلام» است. علم كلام، در معناى خاصّ آن، علمى است كه به مباحث مربوط به اصول دین، یعنى مباحث مربوط به خدا و نبوّت و معاد مىپردازد. پس از اثبات نبوّت در علم كلام، این سؤال پیش مىآید كه «بعد از پیامبر اسلام مسئلهی رهبرى و جامعهی اسلامى چه مىشود؟» و بدنبال این سؤال بحث امامت مطرح مىگردد و شیعه برطبق ادلّهاى كه دارد حق رهبرى جامعه را پس از پیامبر اسلام(ص) با امام معصوم مىداند. بدنبال اثبات امامت امام معصوم این سؤال مطرح مىشود كه «در زمانى مثل زمان ما كه عملاً دسترسى به امام معصوم وجود ندارد تكلیف مردم و رهبرى جامعهی اسلامى چیست؟» و بدنبال این سؤال است كه بحث ولایت فقیه مطرح مىشود. از آن جا كه مشهور است «تقلید در اصول دین جایز نیست» برخى تصوّر كردهاند كه چون مسئلهی ولایت فقیه به ترتیبى كه گفته شد از مباحث اصول دین و علم كلام است بنابراین مانند بحث اثبات وجود خدا و یا نبوّت پیامبر، این بحث هم یك مسئلهاى است كه هر كسى خودش باید برود تحقیق كند و خلاصه اینكه تقلیدى نیست.
امّا واقعیت این است كه چنین تصوّرى درست نیست و در این رابطه باید بگوییم كه اوّلاً اینگونه نیست كه هر مسئلهاى كه از مسائل علم كلام و از فروعات مربوط به اصول دین باشد تقلید در آن جایز نیست و حتماً هر شخصى خودش باید با دلیل و برهان معتبر آن را اثبات كند بلكه بسیارى از مسائل كلامى وجود دارد كه مردم باید در آن تقلید كنند و ببینند كسى كه صاحب نظر در آن زمینه است چه مىگوید. مثلاً مسئلهی سؤال شب اول قبر از فروعات مربوط به بحث معاد است؛ امّا اینكه اصولاً شب اول قبر یعنى چه و مثلاً اگر كسى را روز دفن كنند باید صبر كنیم تا شب بشود و بگوییم شب اول قبرش بر پا شد؟ یا اینكه اگر بدنش سوخت و خاكستر شد و خاكسترش را هم باد برد یا طعمهی درندگان شد و خلاصه بدنى از او باقى نماند تا دفن شود و قبرى داشته باشد آیا شب اول قبر نخواهد داشت؟ و یا اینكه كیفیت سؤال در شب اول قبر به چه صورت است و چه سؤالهایى مىشود؟ و دهها پرسش دیگر دربارهی شب اول قبر از چیزهایى هستند كه بسیارى از ما نه تاكنون آنها را تحقیق كردهایم و نه تخصّص لازم براى تحقیق در مورد آنها را داریم بلكه با خواندن كتابها یا شنیدن سخنان بزرگانى كه به آنان اعتماد و اطمینان داریم راجع به مسئلهی شب اول قبر چیزهایى آموختهایم و به آنها اعتقاد داریم. مسئلهی ولایت فقیه هم گر چه از جهتى یك مسئلهی كلامى و از فروعات بحث نبوّت و امامت است اما به لحاظ ماهیتى كه دارد از آن دسته مسائلى است كه هر شخص خودش توانایى و تخصّص لازم براى تحقیق در مورد آن را ندارد و لذا باید به گفتهی شخص دیگرى كه متخصّص و مورد اعتماد است تكیه كند.
و ثانیاً، گر چه مسئلهی ولایت فقیه از این نظر كه دنبالهی بحث امامت است یك مسئلهی كلامى و از فروعات مربوط به مباحث اصول دین است اما از این نظر كه رعایت حكم ولىّ فقیه بر مردم واجب است، یا اینكه وظایف ولىّ فقیه چیست؟ حدود اختیاراتش تا چه اندازه است؟ و مسائلى از این قبیل، یك بحث و مسئلهی فقهى به شمار مىرود. و به همین دلیل هم فقها در كتابها و مباحث فقهى خود آن را عنوان نموده و بحث كردهاند. و شكّى نیست كه در مسائل مربوط به فقه (یا همان فروع دین) تقلید جایز و بلكه نسبت به بسیارى از افراد واجب است.
به هر حال، توجه به این نكته لازم است كه بحث اثبات ولایت فقیه یك بحث تخصّصى است كه تحقیق در آن، ابزارها و تخصّص خاصّ خود را نیاز دارد. امّا از آن جا كه افراد زیادى در مورد آن سؤال دارند و مسئلهی روز و اساسى جامعهی ماست لذا على رغم تخصّصى بودن بحث، ما در اینجا سعى مىكنیم برخى از ادلّهی اثبات ولایت فقیه را با بیانى نسبتاً ساده ذكر نماییم. بدیهى است براى تفصیل بیشتر باید به كتابها و مجلّات و مباحث تخصّصى كه در این زمینه وجود دارد مراجعه كرد.
1- مراد از ولایت تشریعى فقیه چسیت؟
2- آیا مسئلهی ولایت فقیه، از مباحث اصول دین و علم كلام است؟ دلایل خود را شرح دهید.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی