بخش دوّم: حقوق و وظایف زن در آینه پرسش و پاسخ |۳
متأسفانه ما در مسائل فرهنگی، که اختصاص به مسائل بانوان هم ندارد، تشکیلات و ارتباطات همآهنگی نداریم. در صورتی که اگر همآهنگ نباشد نتیجهی مطلوب نمیدهد بلکه احیاناً نتیجهی معکوس دارد. مرادم از همآهنگی این است که برای تصمیمسازی یا تصمیمگری فرهنگی همه نهادها باید همآهنگ باشند: صدا و سیما، نویسندگان، مجلهها، نویسندگان، ناشران، خطیبان و ... اگر همه به این سمت بروند خیلی خوب موفق میشوند؛ برای نمونه: در هنگام جنگ تحمیلیِ هشت ساله، فرهنگ جهاد و شهادت را در بین مردم ترویج کردیم و موفق هم شدیم. در آن کارزار، از امام گرفته تا همهی مسئولان و همهی روحانیون و دستاندرکاران امور فرهنگی، یک صدا بودند، لذا با وجود همهی مشکلات به طرز اعجابآوری موفق شدیم و توانستیم همهی قدرتهایی که در پشت صدام بودند شکست بدهیم، با اینکه هم دستمان خالی بود و هم تنها بودیم. علت این پیروزی این بود که کار فرهنگی میکردیم و همه ارزش، جهاد و شهادت بود. اصلاً جوان وقتی که به جبهه میرفت از شهادت استقبال میکرد. در جبههها فرهنگ شهادت دیده میشد. در منبرها، سخنرانیها، مداحیها، شعرها و ... از ایثار و جهاد و تقرّب به خدا سخن میرفت. چندی قبل در نمازجمعه خطاب به مداحان گفتم که در سالهای مبارزه با رژیم سابق مدح و شعر در مورد امام حسین(ع) رنگ دیگری داشت و اصلاً اشعار دیگری مطرح بود. با شروع انقلاب اشعار عوض شد و در مسیر شهادت و جبهه و این قبیل مسائل قرار گرفت، اما جنگ که تمام شد دوباره همان حالت قبلی برگشت و همهی ارزشها نادیده گرفته شد. اکنون ببینید که در روزنامهها، رسانههای هنری و ادبی ما ارزش چیست و به چه چیزهایی جایزه داده میشود.
در این بین اگر کسی بخواهد فرهنگی را ترویج کند، موفق نمیشود. عوض کردن یا ترویج فرهنگ نیاز به حرکت همگانی و متحد دارد؛ یعنی به گونهای که دست کم هفتاد درصد مسئولان و نهادهای ذیربط همراه باشند و طبعاً آن سی درصد هم تحتالشعاع قرار میگیرند. متأسفانه ما در فرهنگمان چنین مسئلهای را اصلاً نداریم و این کار را نکردهایم.
در اوایل پیروزی انقلاب بدون اینکه بانوان را تهدید یا تنبیه کنیم همگی در اثر موج انقلاب، حجاب را با اختیار پذیرفتند. اما ما باید از این فرصت استفاده میکردیم و با همآهنگی تبلیغی و آموزشی مبانی فرهنگ حجاب را در جامعه زنده میکردیم. زن باید باور کند که حجاب به نفع اوست. ما چون دیدیم این ارزش خودش آمد قدرش را ندانستیم. واقعاً پذیرفتن حجاب از سوی زنها با وضعیتی که در زمان گذشته داشتند یک معجزه بود. خوب، در این زمان ما چقدر میتوانستیم کار فرهنگی بکنیم و نکردیم! بعد موج انقلاب و سپس زمان جنگ هم گذشت و باز کاری نکردیم.
کار فرهنگیِ همآهنگ خیلی مهم است. در این مسائلی هم که میفرمایید واقع مطلب این است که مسئولان فرهنگی باید تصمیم واحدی میگرفتند که در مورد بانوان چه کنیم؟ اینها باید به چه سمتی بروند؟ چه چیزهایی برای اینها ارزش است؟ اگر این کار انجام میشد آنها خیلی راحت میپذیرفتند و مسیر خود را میگرفتند. ما به جای اینکه یک کار همآهنگ بکنیم کارهای پراکنده و سلیقهای کردیم و عرصههای فرهنگی همانند نمازهای جمعه، روزنامهها، کتابها، سینما و مکانهای دیگر، میدانِ تاخت و تازِ سلیقه شد. همین اختلاف سلیقهها و ناهمآهنگیها، کار فرهنگی را با کندی مواجه ساخت.
آیا جایگاه خانواده در نظام تربیتی و نظام حقوقی اسلام، مبنایی و امری لایتغیر است که آن را به هیچ عنوان نمیتوان حذف کرد؟
خانواده از مسائل دشوار جامعهشناسی است و بررسی کامل آن نیاز به بحثهای گسترده دارد. ولی به صورت کوتاه عرض میکنم: اهمیت خانواده بر کسی پوشیده نیست و جامعهشناسان نیز بدان اعتراف دارند. کانون خانواده بهترین و امنترین جایگاه برای آسایش و آرامش زن و شوهر، و بهترین محل برای پرورش صحیح کودکان شناخته شده و میشود. اگر خانوادهها سالم باشند اجتماع نیز سالم خواهد شد و اگر خانوادهها متلاشی شوند اجتماع سالمی نیز نخواهیم داشت.
اسلام نیز به خانواده اهمیت داده و قوانین و حقوق و احکام خود را به گونهای تنظیم نموده است که بنیاد خانوادهها حفظ و استوار باشد. بنابراین، حفظ و تحکیم خانواده در اسلام به عنوان یک اصل پذیرفته شده است. ولی احکام و حقوق خانواده با اوضاع و شرایط گوناگون زندگی قابل تطبیق و احیاناً تغییر است.
شاخصههای اصلی تمایز دیدگاه حضرتعالی که دارای خاستگاه دینی و حوزوی است، از سایر دیدگاهها چیست؟
موضع دفاعیِ دینداران از حقوق بانوان به صورت یک برنامهی منسجم و روشن و حسابشدهی اسلامی و با توجه به آفرینش ویژهی زن، و ضرورت حفظ و تحکیم بنیاد خانواده، شروع نشد، و از همآهنگی کامل برخوردار نبود، طبعاً در بین مدافعان حقوق زن، موضعگیریهای متفاوت و احیاناً متضادی به وجود آمد. جمعی از روشنفکران که اوضاع بانوان غربی را میپسندیدند، موضوع آزادی و تساوی حقوق زن و مرد را مطرح ساخته و میسازند. و بدون توجه به آفرینش ویژهی زن و ضرورت حفظ و تحکیم بنیاد خانواده، سعی میکنند بانوان مسلمان را به همان سویی بکشند که بانوان غربی کشیده شده و زیانش را دیدهاند. و این، کار خطرناکی است. برعکس، جمعی دیگر سعی میکنند بانوان را در وضع سنتی سابق نگه دارند، و احیاناً آنها را به اسلام هم نسبت میدهند. و حاضر نیستند بدون تعصب، نظر واقعی اسلام را بپذیرند، و در حد مشروع به بانوان آزادی بدهند و حقوقشان را منظور بدارند.
اما من هر دو طرف را افراط و تفریط میدانم. در موضعگیریهایم در مورد مسائل بانوان سعی میکنم، نظر واقعی اسلام را بشناسم و رعایت کنم. هم آفرینش ویژهی زن را منظور میدارم، هم حفظ مصالح و تحکیم بنیاد خانواده را. پس «اعتدال» شاخصهی اصلی دیدگاه بنده است.
مقام و جایگاه زن از دیدگاه اسلام چگونه است؟
مقام زن در قرآن و اسلام، در واقع همان مقام انسان است. خیلی جالب است که در هزار و چند صد سال قبل که زن را معمولاً یک جنس پست و ضعیف میدانستند و حتی بعضی در انسان بودن او تردید داشتند، اسلام هیچ این مسئله را به طور مستقیم مطرح نمیکند، بلکه مسائلی را که دربارهی انسان بیان میکند به طور طبیعی شامل زن و مرد و هر دو میکند. بنابراین برای تبیین مقام زن باید بررسی کنیم که مقام انسان از دیدگاه اسلام چیست. خود این مسئله احتیاج به بحث مفصل دارد، اما به طور اجمال عرض میکنم که اسلام انسان را موجودی ممتاز و برتر از موجودات مادی میداند که مرکب از جسم و روح است. انسان موجودی است باقی که در آفرینش او هدفی وجود دارد و آن هدف، تکامل نفسانی و سعادت در مجموعه حیات و به ویژه سعادت اخروی است. اسلام انسان را وجود برتری میداند که اشرف مخلوقات است و به سبب این شرافتش مسئولیتهایی هم بر عهدهی او نهاده شده است. البته این، اجمال قضیه است و نیاز به بحثهای مفصلتری دارد. با این بیان، مقام زن هم روشن میشود.
در قرآن و احادیث به این موضوع تأکید شده است. از جمله در این آیهی کریمه:
«وَلَقَدْ كَرَّمْنا بَنِى آدَمَ وَحَمَلْناهُمْ فِى البَرِّ وَالبَحْرِ وَرَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَفَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلاً»
در این آیه، خداوندمتعال میفرماید:
ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم، یعنی مقامشان را بالا بردیم از سایر موجودات مادی ـ هم زنان آدمیزادهاند و هم مردان ـ و برای اینها در خشکی و دریا وسیله حمل فراهم کردیم و برای رزق و روزیشان غذاهای پاکیزهای تهیه دیدیم و آنان را بر بسیاری از موجودات برتری و تفضیل دادیم. البته بسیاری از مفسران میگویند: ممکن است غیر از موجودات مادی و حتی غیر از فرشتگان موجودات عالی دیگری هم وجود داشته باشد؛ که تفضیل انسان بر بسیاری از آنها معلوم است. اما از بعضی آیات و روایات استفاده میشود که انسان بر فرشتگان هم برتری دارد. پس معلوم میشود آن اقلیتی که انسان بر آنها برتری ندارد ممکن است موجودات عالیتر خاصی باشند. به هر حال، منظور ما از ذکر این آیه بیان برتری بنیآدم بر بسیاری از موجودات است و در صدق عنوان بنیآدم، زن و مرد مساوی هستند. اگر زن برتر نبود گفته میشد: «ما، مردها را برترى داديم».
باز آیهی دیگری هست که میفرماید: «لَقَدْ خَلَقْنا الإِنْسانَ فِىأَحْسَنِتَقْوِيمٍ» ما انسان را در بهترین بنیهها و ساختمانها آفریدیم. یعنی بنیهی جسمانی و روحانی انسان بهترین بنیهها و بهترین ساختمانهاست. این «بهتر بودن» را مفسران میگویند به گونهای است که کارهای زیادی از انسان برمیآید که از سایر موجودات، ساخته نیست؛ حتی کارهایی از انسان برمیآید که فرشتگان هم قادر به آن نیستند. در اینجا هم، «انسان» مطرح است نه اینکه مرد. زن هم مثل مرد، در این قسمتها مشترک است. در موضوع آفرینش آدم به طور کلی داستانش در قرآن مفصل است که خداوند متعال به فرشتگان فرمود که من میخواهم خلیفهای در زمین بیافرینم. اما آن خلیفه مرد تنها نبود. بلکه انسان بود یعنی بنیآدم و همهی انسانها در طول تاریخ خلیفهی خدا هستند و در این جهت زن و مرد تفاوت نمیکنند. ارزشی که آدم پیدا کرد و توانست اسمهایی را که خداوند متعال به او تعلیم فرمود، بفهمد به اعتبار انسانیت حضرت آدم بود نه به اعتبار مرد بودنش. چون انسان بود، توانست این مطلب را بفهمد و پاسخ بدهد. زن نیز همین طور است. وقتی فرشتهها دیدند که آدم جواب داد و خودشان نمیتوانند پاسخ بدهند، در برابر آدم سجده و خضوع کردند: «فَسَجَدَ الملائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ». در واقع سجود ملائکه در برابر این توانایی و این ویژگی بود و زن و مرد در این قسمت تفاوت ندارد.
ممکن است کسی بگوید: با توجه به اینکه قرآن در آیات مختلفی عنوان «آدم» را مطرح فرموده است، از قبیل «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْماءَ كُلَّها»[1] و «وَ إِذ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ»[2] و عنوان آدم نیز مختص همان شخص و مرد خاصی است که مدنظر است و به عنوان یک اسم عَلَم در مقابل همسرش مورد استفاده قرار میگیرد، مانند «يا آدَمُ اسْكُنْ أنْتَ وَزَوْجُكَ الجَنَّةَ»[3] حال تعمیم این معنا یعنی عنوان «آدم» را به «انسان» چگونه میتوان استفاده کرد؟
در پاسخ باید گفت: درست است که در اینجا مخاطب آدم است، اما آدم گاه به عنوان مرد بودن مخاطب واقع میشود و گاه به عنوان انسان بودن. در اینجا به عنوان انسان بودن است نه اینکه خداوند متعال خواست مردی را و یا یک انسان خاص را خلیفهی خود قرار بدهد و آنچه هم که سبب شد آن «اسماء» را بفهمد، همان روح آدمی بود و آن هم که ملائکه برایش سجده کردند، همین شخصیت آدمی بود، نه شخص و یا جنس. علاوه بر اینکه در بعضی آیات قرآن، هم عنوان بنیآدم آمده است.
لذا برداشتی هم که ملائکه در قالب سؤال از این مخلوق تازه طرح کردند مبنی بر اینکه: چرا میخواهی در زمین کسی را بیافرینی که فساد کند و خون بریزد، در واقع برداشتشان نوع انسان بوده است نه شخص حضرت آدم؛ یعنی برداشت آنها به این اعتبار بود که این موجود، مادی است. موجود مادی ممکن است فساد داشته باشد و آن فسادی که احتمال میدادند، نسبت به هر دو جنس بود و آنچه هم توانست شخصیت خود را ظاهر کند به درستی همان انسانیت بود. اینکه اسلام اصلاً زن و مرد را جدا نکرده است خیلی مسئله جالبی است؛ یعنی این، امر مسلمی است که اصلاً قابل بحث نیست. خصوصاً در آن زمانها که حتی برخی در انسان بودن زن تردید میکردند، اسلام احتیاجی به دفاع نمیبیند هیچ جایی نداریم که اسلام گفته باشد زن هم انسان است، چون این، امر مسلّمی است.
جالب این است که در تمام قرآن حتی یک آیه پیدا نمیکنیم که زن را پایینتر از مرد بداند و احتمال نقصان و ضعفی را در عقل و یا در کارهای اجتماعیاش داده باشد. قرآن در هیچ جا زن را به عنوان زن بودن نکوهش نکرده است. در بعضی مواقع زن را نکوهش کرده، اما نه به اعتبار زن بودن، بلکه به واسطهی عملش، کما این که مرد را هم به اعتبار عملش نکوهش کرده است.
1- مراد از همآهنگی در مسائل فرهنگی چیست؟
2- آیا جایگاه خانواده در نظام تربیتی و نظام حقوقی اسلام، مبنایی و امری لایتغیر است که آن را به هیچ عنوان نمیتوان حذف کرد؟
[1]. بقره (2) آيه 31.
[2]. همان، آيه 34.
[3]. همان، آيه 35.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی