بخش سوّم: خودسازی و فواید آن | ۴
برخی حاكميت بر خويش و منصب فرمانروايی كشور تن را به خود انسانی خويش میدهند و خود حيوانی و خواستههايش را به سبك زندگی اسلامی اداره مینمايند و بعضی برعكس، جنبهی خود حيوانی خويش را اصيل میدانند، همورا حاكم و فرمانده میكند و طبعاً خود و خواستههای انسانی، تضعيف و بیاثر میگردد.
روشن است نبرد، بين اين دو جهت درونی ما وجود دارد و اصالت بخشيدن به جنبهی انسانی و ملكوتی و كنترل جنبهی حيوانی، نوعی جهاد با نفس قلمداد میگردد. بديهی است هر يك از اين دو جنبهی نفسانی ما كه حاكم شوند، يك سبك رفتاری ويژهای دارند؛ مثلاً در كسب و خرج پول، اگر جنبهی ملكوتی حاكم گردد تمامی زندگانی دنيوی، از جمله پول را به عنوان «هدف» نمیبيند، خود را خادم ثروت نمیداند، بلكه پول را در خدمت نيازهای واقعی خود میشمرد، دنيا را پل و مسير و صرفا بازار تجارتی میداند كه بايد هوشيار باشد تا خود را نبازد تا بلكه خويش و خانهی آخرت را بسازد.
در پی كسب و كار است، ولی به عنوان عبادتی ارزشمند، به عنوان وظيفهی شرعی برای تأمين هزينههای خود و خانواده از راههای مشروع. همانگونه كه در قرآن كريم آمده او به دنيا چنين مینگرد: رزق الهی است،[1] خير است،[2] زمينه و ابزار انفاق است، فضل الهی است،[3] حسنهی دنيوی است،[4] ثواب دنيوی است،[5] رحمت الهی است[6] و... او خويش را امانتدار الهی میداند و ثروتش را بذری برای مزرعهی آخرت، اگر تمامی دنيا را به او بدهند مغرور نمیشود و طغيان نمیكند و اگر همهی دنيا را از او بگيرند نگران نمیگردد و رفتار كسی كه اسير جنبهی حيوانی خويش است به گونهای ديگر است، وی در پی كسب پول است از هر راهی كه بتواند، گرچه با سرقت، رشوه، استثمار و مكيدن خون بینوايان و ضعيفان باشد، حاضر است بسياری از ارزشها را به قيمت كسب درآمد، زير پا گذارد. تمامی همّ و غمّ او ثروت است و سرمايه، خود نيز غلام حلقه به گوش پول است. رفتارهای زشتی همچون امساك بخيلانه، احتكار، سرمايهاندوزی برای وارث، كلاهبرداری و رانتخواری را مديريت و سياست و هنر میپندارد، آنقدر سرگرم كسب ثروت و قدرت میگردد كه از خود و خدا و قيامت غافل میگردد، يا منكر جهان غيب میشود. هنگامی كه دنيا به او رو میكند اهل طغيان و عصيان و آنگاه كه از دستش برود، مضطرب و نالان میگردد. بارها ديده شده است در نوسانات مهم بازار ارز و اقتصاد، چنين فردی دچار سكته میشود. بنابراين، هر دو گروه، اهل كسب و كار و زندگیاند، اما اين كجا و آن كجا؟!
روزی حضرت مجتبی(ع) بر استری نيكو سوار بود و لباس فاخری بر تن داشت و از كوچههای يثرب میگذشت، چهرهی شريفش از زيبايی میدرخشيد، گروهی از ياران نيز به همراهش بودند. يكی از يهوديان با ديدن شكوه و جلال حضرت گفت: ای پسر رسول خدا! پرسشی دارم. فرمودند: آن چيست؟
گفت: جدّت رسول خدا میگويد: دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است، شما مؤمن و من كافرم. اكنون دنيا برای شما بهشت است كه از نعمت برخورداريد و برای من زندان كه با فقر دمسازم. امام(ع) فرمودند: اگر آنچه را خدا در آخرت برای من و مؤمنان مهيا كرده ببينی... خواهی دانست كه من پيش از انتقال به آنجا در دنيا به همين حالت، در زندان هستم و اگر میديدی آنچه برای تو و هر كافری در آخرت از آتش جهنّم و عذاب دردناك مهيا نموده میدانستی كه در اين دنيا، در بهشت و نعمتی.[7]
هر روزه نفس حيوانی ما با عقل در ستيز است، زيرا در راه دستيابی به خواستههای بی حدّ و مرزش پيوسته در تلاش است. وسوسههای شيطان و سپاهش نيز او را كمك میكنند. میخواهد آزاد، رها و يكّهتاز ميدان باشد و بعد ملكوتی و عقل انسانی را خلع سلاح، منزوی و اسير و مسخّر خود گرداند.
سركوبی چنين دشمن غداری كار آسانی نيست، قاطعيت، پايداری و مقاومت و حتی جهاد لازم دارد، آن هم نه يك لحظه يا يك روز و دو روز، يا چند سال، بلكه جهادی مداوم و مادامالعمر میخواهد.
مبارزهای بیامان، جدّی و نفسگير برای مهار و كنترل نفس لازم است تا با استمداد از دستورات وحيانی، عقل بر كشور تن حاكم گردد و ما را در مسير تكامل و صعود قرار دهد.
حضرت علی(ع) میفرمايد:
با دوام جهاد و نبرد بیامان با نفس خودتان، مالك و صاحب اختيار آن شويد.[8]
و میفرمايد:
اهل احتياط و عاقل كسی است كه خود را سرگرم جهاد با نفس كند و در نتيجه، آن را اصلاح كند و از هوسها و لذّتجويیها باز بدارد و به اين وسيله آن را مالك گردد. به راستی كه انسان عاقل آنچنان به اصلاح خويش مشغول است كه به دنيا و آنچه در آن است و اهل دنيا توجهی ندارد.[9]
نيز میفرمايد:
سزاوار و شايستهی خردمند است كه در هيچ حالی از طاعت پروردگارش و مجاهدت نفسش باز نايستد.[10]
نيز میفرمايد:
در پيكار با نفست تو را همين بس كه تا ابد همواره بر آن چيرگی جويی و با خواهشهايش در ستيز و جنگ باشی.[11]
در «حديث» معراج دربارهی ويژگیهای نيكوكاران و آخرتگرايان آمده است:
مردم يك بار میميرند، ولی آنان بر اثر مبارزه با نفسهايشان و ستيز با شيطانی كه در رگهايشان جاری است روزی هفتاد بار میميرند.[12]
محمد بن عمران بجلىّ میگويد: شنيدم حضرت امام صادق(ع) میفرمودند:
آن كس كه از درون دل برای خويش واعظی قرار ندهد، اندرزهای مردم سودی به حالش نخواهد داشت.[13]
نيز میفرمايد:
هر كه مالك نفس خويش باشد، هنگام ميل و رغبت و ترس و رهبت و شهوت و غضب و هنگام خشنودی، خدا بدنش را بر آتش دوزخ حرام خواهد كرد.[14]
سعدی میگويد:
بزرگی را پرسيدم در معنای اين حديث «اَعْدی عَدُوِّك، نفسك الّتی بين جَنْبَيْك».
گفت: به حكم آن كه هر دشمنی را كه با وی احسان كنی، دوست گردد، مگر نفس را كه چندان كه مدارا پيش كنی، مخالفت زيادت كند.[15]
1- چرا هر روزه نفس حيوانی ما با عقل در ستيز است؟
2- ويژگیهای نيكوكاران و آخرتگرايان در «حديث» معراج را بیان کنید.
[1]. ر . ك: ملك، آيهی 15.
[2]. بقره، آيهی 215 و 272 و 273.
[3]. نساء، آيهی 37 و 54 و 73 و توبه، آيهی 28 و 59 و 74 و 75.
[4]. زمر، آيهی 11 و 39 و بقره، آيهی 201.
[5]. آل عمران، آيهی 148 و نساء، آيهی 134.
[6]. يونس، آيهی 21 و روم، آيهی 33.
[7]. اربلی، كشفالغمه، ج 1، ص 564 و مجلسی، بحارالانوار، ج 43، ص 346.
[8]. تميمی آمدی، غرر الحكم، ج 1، ص 131، ح 2989: «اَمْلِكُوا أنفسَكُم بِدَوام جهادها».
[9]. همان، ص237: «إنّ الحازِمَ مَن شَغَلَ نَفسَهُ بِجِهادِ نَفسِه فَأَصلَحَها و حَبَسَها عن أهويتِها و لذّاِتها فملَكها و إنّ للعاقلِ بنفسِه عن الدنيا و ما فيها و أهويتها شغلاً».
[10]. مجلسی، بحارالانوار، ج 19، ص 182، ح 31: «ينبغي للعاقل أن لا تخلو فی كلّ حالةٍ عن طاعةِ ربِّه و مجاهدَةِ نفسِه».
[11]. تميمی آمدی، همان، ح 7080: «كفاك فی مجاهدَة نفسِك أن لا تزالَ أبداً لها مغالِباً و علی أهويتها و محارباً».
[12]. مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص 24، ح 6: «يموتُ الناسُ مرّةً و يَموت أحدُهم فی كلِّ يومٍ سبعينَ مرّةً من مجاهدةِ أنفسِهم و مخالَفةِ هواهم و الشيطان الذی يَجری فی عروقِهم».
[13]. همان، ج 70، ص 70: «من لم يَجعل له من نفسِه واعظاً فإنّ مواعظَ النّاس لن تُغِنىَ عنه شيئاً».
[14]. حر عاملی، وسائلالشيعه، ج 6، ص 123: «من مَلَك نَفسه إذا رَغب و إذا رَهَب و إذا اشتَهی و إذا غَضَب و إذا رَضىَ حَرَّم اللهُ جسدَه علی النارِ».
[15]. گلستان سعدی، باب هفتم.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامیمسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی