کد مطلب: ۳۳۴۵
تعداد بازدید: ۱۳۳۴
تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۰:۰۰
نگاهی بر زندگی امام رضا(ع)| ۱۰
سلیمان به امام رضا(ع) عرض کرد: «فدایت گردم، لطف و مرحمت فراوان نمودی، ولی چرا پول را از بالای پنجره دادی و خود را از آن مسافر پوشاندی؟» امام رضا(ع) در پاسخ فرمود: از آن ترسیدم که مبادا وقتی که با او رخ به رخ شدم، خواری سوال کردن را در چهره‌اش مشاهده نمایم...

امام رضا(ع) در مدینه، پس از امامت| ۵

 

3. محبّت آبرومندانه‌ی حضرت رضا(ع) به مسافر درمانده

 
یَسع ‌بن حمزه می‌گوید: من در مجلس حضرت رضا (ع) بودم، و با آن حضرت گفتگو می‌کردم، جمعیت بسیار در محضرش بودند، و از مسائل حلال و حرام می‌پرسیدند، در این هنگام ناگاه مردی بلند قامت و گندمگون وارد شد و گفت:
«اَلسَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ رَسُولِ اللهِ:
سلام بر تو ای پسر رسول خدا(ص)»، من یکی از دوستان شما و دوستان پدران و اجداد شما هستم، از سفر حج می‌آیم، ولی اندوخته‌ام تمام شده، به گونه‌ای که آنقدر ندارم تا با آن به اندازه‌ی مسیر یک منزلگاه راه بروم، اگر صلاح می‌دانید، مقداری از توشه‌ی راه را، که مرا تا وطنم برساند به من بدهید، خداوند به من نعمت داده (و در شهر خودم ثروتمند هستم) وقتی که به شهر خودم رسیدم، معادل همان مقدار، صدقه خواهم داد، خودم فقیر و مستحق صدقه نیستم.
امام رضا(ع) به او فرمود: «بنشین»، سپس به طرف مردم رو کرد و با آنها به گفتگو پرداخت تا همه رفتند، و فقط آن حضرت و سلیمان جعفری و خیثمه و من ماندیم، در این هنگام امام رضا(ع) فرمود: «اجازه می‌دهید به اندرون بروم؟»، سلیمان عرض کرد: «خداوند کار شما را پیش ببرد.»
امام رضا(ع) برخاست و به اندرون خانه رفت و پس از ساعتی بیرون آمد، و درِ اطاق را بست و دستش را از پنجره‌ی بالای در، بیرون آورد و به آن حاجی درمانده فرمود: «این دویست درهم را بگیر، و مخارج سفر را با آن تأمین کن، وقتی که به وطن رسیدی، لازم نیست که آن را از جانب من به فقرا، صدقه بدهی، آن را به تو بخشیدم، برو که نه من تو را ببینم، و نه تو مرا ببینی.»
آن شخص به سوی وطن بازگشت، سلیمان به امام رضا(ع) عرض کرد: «فدایت گردم، لطف و مرحمت فراوان نمودی، ولی چرا پول را از بالای پنجره دادی و خود را از آن مسافر پوشاندی؟»
امام رضا(ع) در پاسخ فرمود: از آن ترسیدم که مبادا وقتی که با او رخ به رخ شدم، خواری سوال کردن را در چهره‌اش مشاهده نمایم، آیا نشنیده‌ای که رسول خدا (ص) فرمود:
«اَلمُستَتِرُ بِالحَسَنَةِ تَعدِلُ سَبعِینَ حَجَّةً وَ المُذِیعُ بِالسَّیِّئَةِ مَخذوُلٌ، وَ المُستَتِرُ بِها مَغفُورٌ:
آن کسی که احسان خود را (برای حفظ حریم اخلاص) بپوشاند، پاداش او، برابر پاداش هفتاد حج (مستحبی) است، و آن کسی که آشکارا گناه کند، درمانده‌ی بیچاره است، و آن کس که آن را بپوشاند، زیر پوشش آمرزش خدا است.»
و آیا سخن یکی از پیشینیان را نشنیده‌ای که (در تمجید محبوبش) گوید:
مَتی آتِهِ یَوماً لِاَطلُبَ حاجَهً                                      
رَجَعتُ اِلی اَهلِی، وَوَجهِی بِمائِهِ
«هرگاه برای رفع نیازی، نزد او بروم، به سوی اهل خانه‌ام باز می‌گردم، در ‌حالی‌ که آبرویم به جای خود باقی است.»[1]
 

4. عالم آل محمّد(ص)

 
اباصلت می‌گوید: محمّد بن اسحاق‌ بن موسی ‌بن جعفر(ع)، از پدرش (اسحاق) نقل می‌کند که: امام کاظم(ع) به فرزندانش می‌فرمود:
«این ـ اشاره به امام رضا ـ برادر شما علی‌بن موسی الرضا، عالِم آل محمّد(ص) است، مسائل دینی خود را از او بپرسید، و آنچه به شما می‌فرماید، آن را حفظ کنید، زیرا من از پدرم جعفربن محمد (امام صادق) (ع)، مکرر شنیدم، به من می‌فرمود:
«اِنَّ عالِمَ آلِ مُحَمَّدٍ لَفِی صُلبِکَ، وَ لَیتَنِی اَدرَکتُهُ، فَاِنَّهُ سَمِیُّ اَمِیرِالمُؤمِنینِ عَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلامَ:
همانا عالِم دودمان محمّد(ص) در صُلب تو است، و ای کاش قبل از فوت، او را درک می‌کردم (می‌دیدم)، همانا او همنام امیرمؤمنان علی(ع) است.»
از محمّد بن عیسی یقطینی روایت شده، گفت: همه‌ی مسائلی که از حضرت رضا(ع) پرسیدم، و آن حضرت پاسخ داد و جمع نمودم به پانزده هزار مسأله رسید، و طبق روایت دیگر، به هیجده هزار مسأله رسید.
علامه‌ی طبرسی(ره) از اباصلت هِرَوی نقل می‌کند که گفت:
«ما رَأَیتُ اَعلَمُ مِن عَلِیِّ بنِ مُوسَی الرِّضا (ع) وَ لا رَاَهُ عالِمٌ اِلّا شَهِدَ لَهُ بِمِثلِ شَهادَتی:
کسی را عالم‌تر از حضرت رضا(ع) ندیده‌ام، و نیز هیچ عالم و دانشمندی آن حضرت را ندید (و به حضورش نرسید) مگر اینکه مانند من گواهی داد.» [که کسی را عالم‌تر از او ندیده است.][2]
 

شاگردان برجسته‌ی حضرت رضا(ع)

 
حضرت رضا(ع) در مدینه دارای شاگردان بسیار بود که به گرد شمع وجود آن بزرگوار اجتماع می‌کردند و از علوم فرهنگ‌ساز آن حضرت بهره‌مند می‌شدند، ما در اینجا به طور کوتاه، به ذکر چند نفر از شاگردان برجسته‌ی آن بزرگوار می‌پردازیم:
 

1. زکریّا بن آدم

 
زکریّا بن آدم اشعری قمی از شاگردان و اصحاب برجسته‌ی حضرت رضا (ع) بود، و بهره‌هایی که از آن بزرگوار برده بود به صورت کتاب و مجموعه مسائل، نموده بود، او نماینده‌ی حضرت رضا (ع) در قم گردید، در سطحی که علی‌بن مسیّب از حضرت رضا(ع) پرسید: «فاصله‌ی مسافت زیادی که بین من و شما است، برایم مشکل است که بتوانم به محضر شما برسم، احکام دینم را از چه کسی کسب کنم؟»
حضرت رضا(ع) در پاسخ فرمود:
«مِن زَکَرِیّابنِ آدَمِ القُمِّی اَلمَأمُونِ عَلَی الدّینِ وَ الدُّنیا:
از زکریابن آدم قمی بیاموز که در امر دین و دنیا، امین و مورد اعتماد است.»[3]
محمدبن قولویه نقل می‌کند؛ زکریابن آدم به امام رضا(ع) عرض کرد: «می‌خواهم از قم بروم، زیرا در بین آنها افراد نادان و سفیه زیاد شده‌اند.»
حضرت رضا(ع) به او فرمود:
«لاتَفعَل فَاِنَّ اَهلَ بَیتِکَ یُدفَعُ عَنهُم بِکَ، کَما یُدفَعُ عَن اَهلِ بَغداد بِاَبِی الحَسنِ الکاظِمِ (ع):
چنین کاری نکن، زیرا خداوند به خاطر وجود تو بلا را از مردم قم دور می‌سازد، چنانکه بلا را به خاطر وجود امام کاظم(ع) از مردم بغداد برطرف می‌گرداند.»[4]
مرقد شریف زکریابن آدم در قم، در قبرستان شیخان، دارای بارگاه است و زیارتگاه زائران می‌باشد.
 

2. یونس ‌بن عبدالرّحمن

 
یونس‌بن عبدالرّحمن از شاگردان برجسته‌ی امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) است، که در سنّ 37 سالگی در مدینه وفات کرد.
یونس یکی از آن چهار نفری است که به عنوان حامل علوم اسلامی در سطح بالا معرفی شده‌اند که عبارتند از: سلمان، جابر جُعفی، سید حِمیَری و یونس‌بن عبدالرّحمن.
حضرت رضا(ع) سه بار، بهشت را برای یونس ‌بن عبدالرّحمن، ضامن شد.[5]
او دارای تألیفات ارزنده بود، و با بیان و قلم از حریم ولایت و امامت دفاع می‌کرد، به گفته‌ی فضل‌بن شاذان، یونس هزار کتاب در ردّ مخالفین و ... تألیف کرد.
یکی از کتاب‌های او کتاب «یَومٌ وَ لَیلَةٌ» است، که احمدبن ابی‌ خالد پدر رضاعی امام جواد(ع) می‌گوید: بیمار شدم، امام جواد(ع) به عیادتم آمد، کتاب «یوم و لیله» یونس، در کنار بسترم بود، امام جواد(ع) آن را تا آخر ورق زد و دید و دو بار فرمود: رَحِمَ اللهُ یُونُسَ: «خداوند یونس را رحمت کند.»
یونس از مراجع و فقهای عالیقدری است که حسن‌بن علی‌بن یقطین می‌گوید: به امام رضا(ع) عرض کردم: «فدایت گردم، محل سکونتم با شما بسیار دور است، آیا در مسائل مورد نیاز و احکام دینی می‌توانم به یونس‌بن عبدالرّحمن مراجعه کنم؟ آیا یونس در محضر شما مورد اطمینان است؟»
حضرت فرمود: «آری او مورد اطمینان است.»[6]
در یک موردی اهالی بصره در مورد یونس، از حضرت رضا(ع) شکایت نمودند، یونس غمگین شد، حضرت رضا(ع) به یونس فرمود:
«یا یُونُسُ فَما عَلَیکَ مِمّا یَقُولُونَ، اِذا کانَ اِمامُکَ عَنکَ راضِیاً:
ای یونس! باکی بر تو نیست وقتی که امام تو از تو راضی و خشنود است.»
سپس امام(ع) این مثال را برای آرامش یونس زد، فرمود: «اگر در دست تو گوهر درخشانی باشد و مردم بگویند پشکل است، یا در دستت پشکلی باشد و مردم بگویند گوهر است، آیا گفتار مردم در تو اثر می‌کند؟»
یونس: نه.
امام رضا: بنابراین وقتی که راه و شیوه‌ی تو درست است، و امام تو از تو راضی است، گفتار مردم اثری نخواهد داشت، پس نگران نباش.
عزیز‌بن مهتدی وکیل حضرت رضا(ع) در قم، در ضمن نامه‌ای برای حضرت رضا(ع) از شأن یونس پرسید، آن حضرت در پاسخ با خط مبارکش چنین نوشت: «او را دوست بدار و برای او طلب رحمت کن، گرچه همه‌ی مردم شهر با تو در این مورد مخالفت کنند.»[7]
 

گول نخوردن یونس

 
قبلاً گفتیم: پس از شهادت امام کاظم(ع) گروهی از اصحاب و شاگردان او، گفتند او نمرده است و به عنوان هفت امامی باقی ماندند و به نام «واقفیّه» معروف شدند، یکی از حوادثی که بین آنها و یونس‌بن عبدالرّحمن رخ داد اینکه:
هنگامی‌که یونس به امامت حضرت رضا(ع) معتقد شد و به آن اطمینان یافت، مردم را به امامت آن حضرت دعوت می‌کرد، دو نفر از سران واقفیّه به نام‌های: زیاد قندی و علی‌بن حمزه‌ی بطائنی، برای یونس پیام دادند که دست از این کار بردار، و هر دوی آنها مبلغ ده هزار دینار (ده هزار مثقال طلا) به او قول دادند که اگر واقفی شود به او بپردازند.
یونس در پاسخ آنها نوشت: از امام صادق و امام باقر(ع) برای ما روایت شده که آنها فرمودند:
«اِذا ظَهَرَتِ البِدَعُ، فَعَلَی العالِم اَن یُظهِرَ عِلمَهُ فَاِن لَم یَفعَل سُلِبَ مِنهُ نُورُ الاِیمانِ، وَ ما کُنتُ لِاَدَعَ الجِهادَ وَ اَمرَ اللهِ علی کُلِّ حالٍ:
هرگاه بدعت در دین آشکار شد، بر دانشمند واجب است که آگاهی‌هایش را آشکار سازد، وگرنه نور ایمان از او زایل می‌شود، و من هرگز جهاد در دین و امر خدا را ترک نمی‌کنم.»
همین باعث شد که زیاد قندی و علی‌بن حمزه به یونس ناسزا می‌گفتند و عداوت او را به دل گرفتند.[8]
 

خودآزمایی

 
1- چرا امام رضا(ع) پول را از بالای پنجره داد و خود را از آن مسافر پوشاند؟
2- دو نفر از شاگردان برجسته امام رضا(ع) را نام ببرید؟
3- با توجه به فرمایش امام صادق و امام باقر(ع)، هرگاه بدعت در دین آشکار شد، وظیفه دانشمند چیست؟
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1] فروع کافی، ج4، ص 23 و 24.
[2] انوار البهیه، ص 341 و 340.
[3] اعیان الشیعه، ط ارشاد، ج 7، ص 62.
[4] همان مدرک ـ بحار، ج 60، ص 217.
[5] قاموس الرّجال، ج 9، ص 490-494.
[6] اعیان الشیعه، ج 10، ص 327.
[7] همان مدرک.
[8] بحار، ج 48، ص 252.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: