کد مطلب: ۳۶۰۵
تعداد بازدید: ۱۲۸۲
تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۳:۵۰
نگاهی بر زندگی امام رضا(ع)| ۱۷
مأمون گفت: من با خدا عهد کرده‌ام که اگر بر برادرم امین پیروز شدم خلافت را به برترین انسانها از خاندان ابوطالب بسپارم و من در روی زمین کسی را برتر از حضرت رضا (ع) نمی‌شناسم.

امام رضا(ع) در خراسان و موضع‌گیری‌های او در مورد حکومت| ۶

 

مجلس بیعت با امام، به عنوان ولایتعهدی
 

مأمون تصمیم گرفت با حضور رجال و شخصیّتها و دیگران، مجلسی تشکیل دهد و در آن مجلس رسماً با حضرت رضا(ع) به‌عنوان ولایتعهدی بیعت نماید، فضل‌بن سهل که رئیس لشگری و کشوری بود و برادرش حسن بن سهل که او نیز از رجال کشور بود را به حضور طلبید و تصمیم خود را به آنها گفت، حسن بن سهل، این کار را بزرگ شمرد و به مأمون گفت: «با این کار، خلافت از خاندان شما بیرون خواهد رفت.»[1]
مأمون گفت: من با خدا عهد کرده‌ام که اگر بر برادرم امین پیروز شدم خلافت را به برترین انسانها از خاندان ابوطالب بسپارم و من در روی زمین کسی را برتر از حضرت رضا (ع) نمی‌شناسم.
وقتی که فضل‌بن سهل و حسن‌بن سهل، پافشاری و تصمیم قاطع مأمون را دریافتند دیگر از سخن‌گفتن خودداری نمودند، آنگاه مأمون آن دو را نزد حضرت رضا(ع) فرستادند تا او را برای مجلس بیعت آماده سازند.
آنها نزد امام آمدند و در این مورد گفتگو کردند، امام از پذیرفتن آن خودداری می‌کرد، آنها اصرار کردند تا اینکه آن حضرت ناگزیر پذیرفت، آنها نزد مأمون آمده و پذیرش حضرت را گزارش دادند، مأمون خوشحال شد و روز پنجشنبه پنجم ماه رمضان سال 201 ﻫ. ق به عنوان روز بیعت، اعلام گردید.[2]
شخصیّت‌ها، رجال، قضات، بزرگان و … در آن مجلس شرکت کردند، مأمون فرمان داد که حاضران لباس سبز (که شعار علویان بود) بپوشند و لباس سیاه را که شعار عبّاسیان بود از تن بیرون آوردند.
مأمون در آن مجلس نشست و برای حضرت رضا(ع) تشک و پشتی بزرگ گذاشتند، به‌ طوری که به پشتی و فرش مأمون متّصل می‌شد، امام(ع) را با لباس سبز بر آن نشاندند و عمّامه نیز بر سر آن حضرت بود و شمشیری حمایل داشت.
در این هنگام مأمون به پسرش عبّاس فرمان داد که قبل از همه با آن حضرت بیعت کند، امام رضا(ع) خود را برای بیعت آماده کرد، دستش را بالا گرفت به ‌طوری که پشت دست به‌طرف آن بزرگوار و کف آن به روی مردم بود، مأمون به امام عرض کرد: دست خود را برای بیعت باز کن (و زیر بگیر) حضرت فرمود: «همانا رسول خدا(ص) این‌گونه بیعت می‌کرد.» آنگاه همه‌ی حاضران بیعت کردند و دست امام همچنان بالای دستها بود.[3]
در این وقت سخنرانان و شاعران با ذکر فضایل حضرت رضا(ع) مجلس را گرم کردند و پرچمها را بر بالای سر آن حضرت به اهتزاز درآوردند، مأمون ابو عبّاد را (که ظاهراً خزینه‌دار بود) طلبید، او حاضر شد و یکایک اهل مجلس را صدا می‌زد و به آنها جایزه می‌داد.
در پایان، مأمون از حضرت رضا(ع) خواست برای مردم خطبه بخواند، آن حضرت خطبه‌ی بسیار کوتاهی خواند پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
«اِنََّ لَنا عَلَيكُم حَقّاً بِرَسُولِ اللّهِ، و لَكُم عَلَينا حَقّاً بِهِ، فَاذا اَنتُم اَدَّيتُم اِلَينا ذلِكَ، وَجَبَ عَلَينا الحَقُّ لَكُم:
همانا از برای ما بر شما حقّی است به واسطه‌ی رسول خدا(ص) و از برای شما بر ما حقّی است، هرگاه حقّ ما را به ما دادید، بر ما نیز مراعات حقّ شما لازم است.»[4]
سپس مأمون فرمان داد سکّه‌های پول را به نام امام رضا(ع) مهر زدند و به اسحاق‌بن موسی (برادر حضرت رضا علیه‌السلام) امر کرد تا با دختر عمویش، دختر اسحاق‌بن امام صادق(ع) ازدواج کند و نیز دستور داد در آن سال اسحاق‌بن موسی سرپرست امور حاجیان گردد.[5]
احمدبن محمّدبن سعید (فرماندار مدینه) در آن سال در مدینه بر فراز منبر رسول خدا(ص) خطبه خواند و در آن خطبه اعلام کرد که علی‌بن موسی‌بن جعفر‌بن محمّدبن علی‌بن حسین‌بن علی‌بن ابیطالب(ع) ولیعهد مسلمانان شد و این شعر را نیز خواند:
سِتَّةُ آباءٍ هُمُ ماهُمُ /  اَفضَلُ مَن یَشرِبُ صَوبَ الغَمامِ
«اینها (پدران امام رضا تا حضرت علی) شش تن از پدران حضرت رضا(ع) هستند که برترین کسانی که از آب باران نوشیده‌اند، می‌باشند.»[6]
شاعران، به خصوص دِعبِل خزاعی و ابونواس، اشعاری سرودند و خواندند و جایزه گرفتند.
از عجایبی که نشان‌دهنده‌ی پایگاه تنگاتنگ امام رضا(ع) در میان مردم است اینکه: دِعبِل خزاعی اشعار «مدارس آیات» را در محضر امام رضا(ع) خواند، امام انعام سرشاری به او داد، او چیزی از لباس امام را به عنوان تبرّک از آن حضرت تقاضا کرد، امام جامه مبارک خود را به او داد، دعبل به قصد وطن خود از خراسان بیرون آمد در مسیر راه به قم رسید، مردم قم آن لباس را به هزار دینار (هزار سکّه طلا) از دعبل خریدند، او حاضر به این معامله نشد، وقتی که دِعبِل از قم خارج گردید، مردم قم بیرون آمدند و سر راه او را بستند و آن لباس را با زور از او گرفتند، او به قم بازگشت و با مردم مذاکره کرد، سرانجام مردم قم، قطعه‌ای از آن لباس را به هزار دینار (هزار سکّه طلا) از او خریداری نمودند.[7]
 

خودآزمایی
 

1- چرا مأمون می‌خواست خلافت را به برترین انسانها از خاندان ابوطالب بسپارد؟
2- اولین فردی که با امام رضا(ع) بیعت کرد چه کسی بود؟
3- از عجایبی که نشان‌دهنده‌ی پایگاه تنگاتنگ امام رضا(ع) در میان مردم است را بیان کنید. 


پی‌نوشت‌ها
 

[1]- این دو برادر، میانه خوبی با امام رضا (ع) نداشتند، چرا که دست پرورده‌ی برمکیان بودند، و تا می‌توانستند بر ضدّ آن حضرت اقدام می‌نمودند.
[2]- به نوشته‌ی بعضی؛ این مجلس«روز دهم ماه رمضان سال ۲۰۱ برگزار شد، نخستین کسی که با امام (ع) بیعت کرد، عباس پسر مأمون بود، بعد از او فضل‌بن سهل، سپس یحیی‌بن اکثم مفتی دربار، و بعد از عبدالله‌بن طاهر، فرمانده‌ی لشگر، و سپس عموم بزرگان و رجال بنی‌عبّاس که حاضر بودند، بیعت کردند (زندگانی پیشوای هشتم، نوشته سیدعلّی محقّق، ص ۸۲ و ۸۷).
روایت شده: مأمون بالای منبر رفت و گفت: «ای مردم! فرا رسید بیعت با علی‌بن موسی‌بن جعفربن محمّدبن علی‌بن حسین‌بن علی‌بن ابیطالب (ع) سوگند به خدا اگر من این نامها را بر کَر و گنگ بخوانم، به اذن خدا شفا می‌یابند.» (بحار،ج ۴۹، ص ۱۳۰)
[3]- فَرَفَعَ الرِّضا يَدَهُ، فَتَلَقّى بِظَهْرها وَجْهَ نَفْسِهِ وَ بِبَطْنِها وُجُوهَهُمْ (ترجمه ارشاد مفید، ج 2، ص 253) نگارنده با مطالعه این مطلب به یاد دست بلند کردن حضرت امام خمینی (قدّس سرّه) و دست بلند کردن رهبر معظّم انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (دام‌ظلّه) افتادم، که بیانگر یک نوع بیعت مردم با آنها است.
[4]- این خطبه کوتاه نیز از ناخشنودی امام رضا (ع) از ولایتعهدی حکایت می‌کند.
[5]- و دخترش اُمّ‌حبیبه را به عقد ازدواج حضرت رضا(ع) درآورد، و دختر دیگر خود امّ‌الفضل را همسر امام جواد (ع) نمود، و خودش با وساطت فضل‌بن سهل، با توران دختر حسن بن سهل ازدواج کرد و همه این امور در یک روز واقع شد (بحار، ج 49، ص 132) به روایت دیگر مجلس بیعت در روز 5 رمضان سال 201 رخ داد، و مأمون دخترش اُمّ‌حبیب را در آغاز سال 202 یعنی حدود چهار ماه بعد از بیعت، به عقد ازدواج امام (ع) درآورد (بحار، ج 49، ص 22۱).
[6]- اقتباس از ترجمه ارشال مفید، ج 2، ص 252 تا 254 - کشف الغمّه، ج 3، ص 103 و 107.
[7]- کشف الغمّه، ج 3، ص 105.
 
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: