حضرت مهدی(عج) از آغاز تولد تا غیبت کبری| ۷
غیبت کبری، و ولایت فقیه
پس از وفات علی بن محمّد سَمَری چهارمین نایب خاصّ حضرت مهدی(عج) در نیمه شعبان سال 329 هجری، غیبت کبری آغاز شد و این غیبت تا ظهور امام عصر(عج) ادامه دارد. در این عصر، دیگر امام زمان(عج) نایب خاصّی ندارد، و امور مردم به فقهای جامع الشرایط که ما از آن به «ولایت فقیه» تعبیر میکنیم، سپرده شده است.
در عصر غیبت کبری، توده مردم از اقامتگاه امام مهدی(عج) بیخبرند، و از حضور در محضر آن بزرگوار محرومند، و مطابق بعضی از روایات، همواره سی تن از شیعیان و نزدیکان در محضر آن حضرت هستند، هرگاه عمر یکی از آنها به سر آمد، یکی دیگر به جای او تعیین میشود[1] و این افراد به عنوان «اوتاد» نام برده میشوند.
در این عصر، امور و شئون سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، و برنامههای عملی مردم تحت نظارت و رهبری ولیّ فقیه، مجتهد جامع الشّرایط اداره میشود.
اسحاق بن یعقوب میگوید: از عثمان بن سعید نخستین نایب خاصّ امام زمان حضرت مهدی(عج) خواستم تا نامه مرا به آن حضرت برساند. در آن نامه پرسیده بودم: در عصر غیبت (کبری) به چه کسی مراجعه کنیم، امام زمان(عج) با خطّ خودشان، در پاسخ سؤال من، چنین مرقوم فرمود:
«... وَ اَما الْحَوَدِثُ الْواقِعَةِ فَارْجِعُوا فِیها اِلی رُواةِ اَحادِیثِنا، فَاِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ اَنَا حُجَّةُ اللهِ عَلَیْهِمْ:
... در حوادث و رخدادها به راویان حدیث ما (فقها) مراجعه کنید، که آنها حجّت من بر شما هستند و من حجّت خدا بر آنها میباشیم.»[2]
امام حسن عسکری(ع) فرمود:
«فَاَمّا مَنْ کانَ مِنَ الْفُقَهاءَ صائِناً لِنَفْسِهِ، حافِظاً لِدِینِهِ مُخالِفاً عَلی هَواهُ، مُطِیعاً لِاَمْرِ مَوْلاهُ، فَلِلْعَوامِ اَنْ یُقَلِّدوُهُ:
هر کدام از فقها که نگهدارنده نفس خود از انحراف و گناه، نگهبان دین خود و مخالف هوای نفس خود و مطیع فرمان مولایش خدا است، برم مردم لازم است که از او تقلید کنند.»[3]
دلایل ولایت فقیه، بسیار است و اینجا جای بحث و شرح آن نیست، یکی از آن دلایل، حدیث «مقبوله عمر بن حنظله» است که مورد قبول علما و فقها میباشد، در این حدیث، امام صادق(ع) در مورد متابعت از فقیه جامع الشّرایط فرمود:
«... فَاِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حاکِماً، فَاِذا اَحْکَمَ بِحُکْمِنا فَلَمْ یَقْبَلْهُ مِنْهُ فَاِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکْمِ اللهِ، وَ عَلَیْنا رَدَّ وَ الرَّادُّ عَلَیْنا اَلرّادُّ عَلَی اللهِ، وَ هُوَ عَلی حَدِّ الشِّرْکِ بِاللهِ:
من او (فقیه جامع الشرایط) را حاکم شما قرار دادم، هنگامی که او طبق حکم ما حکم کرد، ولی حکم او پذیرفته نشد، قطعاً حکم خدا سبک شمرده شده است، و ما را رد کرده است، آن کس که ما را رد کند خدا را رد کرده و چنین کسی در مرز شرک به خدا است.»[4]
عالم بزرگ آیتالله العظمی شیخ محمد حسن نجفی(ره)، صاحب کتاب جواهر الکلام، در این کتاب[5] هفده صفحه، درباره مشروعیّت و لزوم ولایت فقیه، بحث و بررسی نموده و در صفحه 397 جلد 21 چنین میفرماید:
«عجیب است که بعضی در مورد ولایت فقیه (یا احتمالاً درباره اجرای حدود) وسوسه دارند، چنین افردی از طعم فقه چیزی نشنیدهاند.» پس از آن که امامان(ع) درباره فقیه جامع الشّرایط فرمودند:
«اِنِّی جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حاکِماً وَ قاضِیاً وَ حُجَّةً وَ خَلِیفَةً وَ نَحَوَ ذلِکَ:
من او (فقیه) را حاکم، قاضی، حجّت و جانشین خود و .... قرار دادم.»[6]
پاسخ به یک سؤال
در اینجا این سؤال مطرح میشود که مطابق روایات متعدّد، از امامت و برافراشتن پرچم به این عنوان، در عصر غیبت نهی شده است، از جمله: امام حسین(عج) فرمود: «هر پرچم (برافراشته از رهبری) قبل از قیام مهدی(عج) پرچم طاغوتی است.» و به فرموده امام باقر(ع): «صاحب آن پرچم، طاغوت است.»[7]
پاسخ آن که: اینگونه روایات مربوط به آن رهبرانی است که به طور استقلال ادّعای رهبری میکنند، نه به عنوان نیابت به اذن عامّ حضرت مهدی(عج) چنان که دلایل ولایت فقیه، این مطلب را ثابت میکند....
پارهای از ویژگیها و نامهای حضرت مهدی(عج)
ابوحمزه میگوید: به حضور امام صادق(ع)رفتم و عرض کردم:
آیا صاحبالامر (قائم آل محمّد) شما هستید؟
امام صادق: نه.
ابوحمزه: آیا او پسر شما است.
امام صادق: نه.
ابوحمزه: آیا او پسرِ پسر شما است؟
امام صادق: نه.
ابوحمزه: او کیست؟
امام صادق: او همان کسی است که سراسر زمین را همانگونه که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد کند. او در عصر فترت (نبودن امام معصوم) بیاید، چنان که رسول خدا(ص) در زمان نبودن رسولان، آمد.[8]
یک روز امیرمؤمنان علی(ع) به فرزندش حسن(ع) نگریست و فرمود: «این پسرم آقا است، همانگونه که رسول خدا(ص) او را آقا نامید. به زودی از نسل او مردی ظاهر میگردد که همنام پیامبر اکرم(ص) است، در صورت و سیرت به پیامبر(ص) شباهت دارد. در آن هنگام که مردم در غفلت به سر میبرند، و حقّ زیر پا قرار گرفته و مرده شده، و ظلم و جور آشکار گشته، خروج مینماید. اهل آسمان و زمین از ظهورش شاد میگردند، بلند پیشانی و برآمده بینی است (که وسط بینیاش برآمدگی دارد) سبطر شکم، لاغر ران، و گشاده دندان میباشد، سراسر زمین را همانگونه که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد میکند.»[9]
پیامبر(ص)در وصف حضرت مهدی(عج) فرمود:
«اَلْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی اَرْبَعِیَن سَنَةً، کانَ وَجَهُهُ کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ، فِی خَدِّهِ الْاَیْمَنِ خالٌ اَسْوَدٌ:
«مهدی(عج) از فرزندان من، سیمای چهل ساله دارد، صورتش همچون ستارهی تابان میدرخشد، در گونهی راستش خال سیاهی است.»[10]
براساس روایات، حضرت مهدی(عج) دارای نامها و القاب متعدّدی است مانند: مهدی، قائم، منتظر، صاحبالامر، حجّت، خَلَف صالح، سید، بقیةالله، منتقم، همنام پیامبر محمّد(ص) و هم کینهی پیامبر(ص) ابوالقاسم میباشد، هر کدام از این نامها بیانگر یکی از ویژگیهای او است.
او «مهدی» است، چرا که او به سوی حقّ و عدالت آشکار و نهان هدایت میشود، و خداوند او را به اسرار و زمینههای نهان رشد و صلاح ، ارشاد مینماید.
او «قائم» است، زیرا به بزرگترین قیام در تاریخ بشریّت دست میزند، قیامی که سراسر آن عدالت و حقّ و خداپرستی است.
او «مُنتَظَر» است، زیرا مردم همواره در انتظار ظهورش هستند، تا برای پاکسازی سراسر زمین، از هرگونه ظلم و جور قیام و انقلاب نماید.
او «صاحبالامر» است زیرا او امام بر حقّی است که اطاعتش به عنوان «ولیّ امر» مطابق آیه اُولی الامر (59 نساء) واجب است.
او «حجت» است، زیرا حجّت خدا بر جهانیان میباشد، و خداوند به وسیلهی او، حجّت را بر جهانیان تمام کند.
او «خَلَف صالح» و «آقا» است، زیرا همان خط فکری امامان(ع) و پیامبر اسلام(ص) را دنبال کرده و اجرا مینماید، و این خطّ را به طور شایسته، آشکار میکند، و با عزّت و آقایی کامل، در همهی عرصهها آشکار شده و میدرخشد.
او «بقیّةُ الله» است، چرا که باقیمانده و عصارهی ماندگار پیامبران و امامان و اولیای خدا است، و ذخیرهی جاوید برای احیای قرآن و اسلام ناب، و مایهی رهایی از آلودگیها و زنجیرهای اسارت است، و فرمان خدا را اجرا نموده و نام خدا را در همه جا آشکار میسازد، و برنامهی شیطان و شیطانها را محو و نابود مینماید.
او «منتقم» است، چرا که انتقام خون امام حسین(ع) و مظلومان را از ستمگران خواهد گرفت. در این راستا نظر شما را به یک حدیث جلب میکنیم.
ابوحمزه ثُمالی میگوید: به امام باقر(ع) عرض کردم: مگر شما همه امامان(ع) قائم نیستند؟ فرمود: «آری ما همه قائم هستیم.»
عرض کردم: «پس چرا تنها حضرت مهدی(عج) قائم نامیده شده است؟»
فرمود: هنگامی که جدّم حسین(ع) کشته شد، فرشتگان گریه و شیون نمودند. خداوند امامان از نسل حسین(ع) را به فرشتگان نشان داد، ناگاه فرشتگان دیدند که یکی از آن امامان، ایستاده و نماز میخواند، خداوند فرمود:
«بِذلِکَ الْقائِمُ اَنْتَقِمُ مِنْهُمْ:
به وسیله همین قائم(عج) از کشندگان حسین(ع) انتقال میگیرم.»[11]
خودآزمایی
1- در عصر غیبت کبری امور مردم به چه کسانی سپرده شده است؟
2- چرا یکی از نامهای امام زمان(عج)، بقیةالله است؟
3- چرا تنها حضرت مهدی(عج) قائم نامیده شده است؟
پینوشتها
[1] بحار، ج 52، ص 158، و ج 53، ص 320.
[2] کشفالغمّه، ج 3، ص 457- اعلام الوری، ص 423.
[3] احتجاج طبرسی، ج 2، ص 263.
[4] وسائل الشّیعه، ج 18، ص 98.
[5] جواهر الکلام، جلد 21، ص 393 تا 410.
[6] این احادیث، در اصول کافی، ج 1، ص 67، و وسائل الشّیعه، ج 18، ص 98، ذکر شده است.
[7] اثباة الهداة، ج 7، ص 65.
[8] اصول کافی، ج 1، ص 341.
[9] اثباة الهداة، ج 7، ص 238.
[10] همان مدرک، ص 185.
[11] بحار، ج 51، ص 30.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی