حضرت مهدی(عج) از آغاز تولد تا غیبت کبری| ۴
دیدار حضرت مهدی(عج) در عصر امام حسن عسکری(ع)
سانسور و فشار رژیم ستمگر معتمد عبّاسی، به قدری شدید بود، که امام حسن عسگری(ع) حضرت مهدی(عج) را به طور کامل مخفی نگه داشت. جز چند نفر از دوستان مورد اطمینان، کسی حضرت مهدی(عج) را ندید، از اینرو حضرت مهدی(عج) در همان پنج سال نیز که در عصر پدر بود، مخفی میزیست، ولی امام حسن عسگری(ع) برای اتمام حجّت، گاهی به بعضی از افراد اجارۀ دیدار آن حضرت میداد، در این راستا نظر شما را به ذکر چند نمونه جلب میکنم:
دیدار احمد بن اسحاق
احمد بن اسحاق اشعری قمّی، وکیل امام حسن عسکری(ع) در قم، میگوید: به محضر امام حسن عسکری(ع) رفتم و میخواستم در مورد جانشین سؤال کنم، آن حضرت، آغاز به سخن کرد و فرمود: «ای احمد بن اسحاق! همانا خداوند متعال از زمان آدم(ع) تاکنون زمین را خالی از حجّت ننموده است، و تا برپا شدن قیامت، زمین را بدون حجّت نمیگذارد، حجّتی که به خاطر وجود او بلاها از اهل زمین، برطرف میگردد، باران میبارد، برکتهای زمین، آشکار میشود.»
عرض کردم: «ای فرزند رسول خدا! جانشین شما و امام بعد از شما کیست؟»
امام حسن(ع) با شتاب برخاست، وارد اتاق شد، و سپس بیرون آمد، دیدم کودکی را بر دوش گرفته، که چهرهاش مانند ماه شب چهارده میدرخشد، حدود سه سال داشت، آنگاه به من فرمود:
«یا اَحْمَدَ بْنَ اِسْحاقٍ! لَوْلا کَرامَتُکَ عَلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَلی حُجَجِهِ ما عَرَضْتُ عَلَیْکَ اِبْنِی هَذا، اِنَّهُ سَمِیُّ رَسُولِ اللهِ عَجَلالله تَعالی فَرَجَهُ الشَریف وَ کَنِیُّهُ الَّذِی یَمْلَاُ اَلْاَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاَ کَما مُلِئَتْ جَوْراَ وَ ظُلْماَ....:
ای احمد بن اسحاق! اگر کرامتی که در پیشگاه خداوند و حجّتهای او داری نبود، پسرم این کودک را به تو نشان نمیدادم، این پسر همنام و هم کُنیۀ رسول خدا(ص) است، او کسی است که سراسر زمین را پر از عدل و داد کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده است، ای احمد! مَثَل این پسر در میان این امّت، همچون مثال خضر و ذوالقرنین است، سوگند به خدا قطعاً غایب خواهد شد، در آن وقت هیچ کس از هلاکت نجات نیابد مگر آن کسی که خداوند او را بر عقیده به امامتش، ثابت و استوار نموده است، و او را به دعا برای فَرَجش توفیق دهد.»
احمد بن اسحاق عرض کرد: آیا نشانهای که قلبم را سر شار از اطمینان کند وجود دارد؟ در این هنگام آن کودک با عربی فصیح و گویا چنین فرمود:
«اَنَا بَقِیَّةُ اللهِ فِی اَرْضِهِ، وَ الْمُنْتَقِمُ مِنْ اَعْدائِهِ، فَلا تَطْلُبْ اَثَراً بَعْدَ عَیْنٍ، یا اَحْمَدَ بْنَ اِسْحاقٍ!:
من باقیمانده خدا در زمینش، و انتقام گیرنده از دشمنان خدا هستم، پس بعد از دیدن آشکارا در جستجوی نشانه نباش، ای احمد بن اسحاق!»
احمد میگوید بسیار خوشحال شدم و از محضر امام حسن عسکری(ع) بیرون رفتم، فردای آن روز به محضرش رسیدم و عرض کردم: « از کرامتی که به من فرمودی، بسیار شادمان شدم، منظور از مقایسه حضرت مهدی(عج) با خضر و ذوالقرنین (که دیروز فرمودی) چیست؟»
فرمود: مقایسه در طول عمر بود.
عرض کردم: غیبت آن حضرت طولانی خواهد شد؟
فرمود: «سوگند به پروردگارم، آری، به طوری که بیشتر معتقدان به آن حضرت، از عقیده خود باز گردند، و کسی باقی نماند جز شخصی که خداوند ولایت ما را از او پیمان گرفته، و ایمان را در قلب او ثبت کرده و او را به روح منصوب به خود، تأیید نموده است، ای احمد! این موضوع، فرمانی از فرمانهای خدا است، و رازی از اسرار اوست، آنچه را به تو گفتم، آن را بگیر و بپوشان، و از شاکران باش تا در قیامت در جایگاه ارجمند قرار بگیری.»[1]
دیدار چها نفر از شیعیان خاصّ
جعفر بن محمد بن مالک از جماعتی از شیعیان روایت میکند: در محضر امام حسن عسکری(ع) بودم و چهل نفر در آنجا حضور داشتند، عثمان بن سعید عَمْری برخاست و عرض کرد: «ای فرزند رسول خدا! میخواهم از موضوعی بپرسم که تو به آن آگاه هستی.»
امام حسن عسگری(ع) فرمود: بنشین ای عثمان! آنگاه خشمگینانه برخاست تا بیرون رود، به حاضران فرمود: «هیچکس بیرون نرود.» هیچکس بیرون نرفت، پس از ساعتی، امام حسن عسگری(ع) صدا زد: «ای عثمان بن سعید!» عثمان پیش روی امام حسن عسگری(ع) ایستاد.
آنگاه امام حسن عسگری(ع) به حاضران فرمود: «آیا به شما خبر دهم که برای چه به اینجا آمدهاید؟»
حاضران: آری ای پسر رسول خدا!
امام حسن عسگری(ع): آمدهاید از حجّت بعد از من بپرسید.
حاضران: آری برای پاسخ به همین سؤال آمدهایم.
ناگاه حاضران کودکی را که چهرهاش مانند پارهی ماه بود، و از همه بیشتر به امام حسن عسگری(ع) شباهت داشت، در نزد آن حضرت دیدند، امام حسن عسگری(ع) در حالی که به کودک اشاره میکرد، به حاضران فرمود:
«هذا اُمامُکُمْ مِنْ بَعْدِی، وَ خَلِیفَتِی عَلَیْکُمْ، اَطِیعُوهُ وَ لا تَتَفَرَّقُوا مِنْ بَعْدِی فَتُهْلِکُو فِی اَدْیانِکُمْ ....:
این امام شما بعد از من است و خلیفه من بر شما است، او را اطاعت کنید، و بعد از من متفرّق نگردید که در این صورت، در دینهای، خود هلاک میگردید، آگاه باشید که شما بعد از این، این پسر (حضرت مهدی) را نخواهید دید، تا دورانش کامل گردد، در امور خود به عثمان بن سعید مراجعه کنید، و آنچه او میگوید، اطاعت نمایید، و سخنش را بشنوید، او خلیفه امام شما است، و زمام امور در دست او میباشد.»[2]
دیدار نسیم، و سخن حضرت مهدی(عج) به او
بانویی به نام نسیم، از کنیزان خانه امام حسن عسکری(ع) میگوید: یک روز بعد از ولادت حضرت مهدی(عج) بر آن حضرت وارد شدم، نزد او عطسه کردم، به من رو کرد و فرمود:
«یَرْحَمَکِ اللهُ»
(همان دعایی که گفتن آن به کسی که عطسه میکند مستحب است.)
من خوشحال شدم، حضرت مهدی(عج) به من فرمود: «آیا تو را در مورد عطسه مژده ندهم؟»
عرض کردم: «مژده بده.» فرمود:
«هُوَ اَمانٌ مِنْ الْمَوْتِ ثَلاثَةٌ اَیّامٍ:
عطسه، نشانه آن است که انسان تا سه روز از مرگ ایمن است.»[3]
دیدار یعقوب بن منقوش
یعقوب بن منقوش میگوید: به محضر امام حسن عسکری(ع) رسیدم، آن حضرت بر سکویی در خانهاش نشسته بود و در جانب راستش اتاقی قرار داشت و پردهای در آن آویزان بود، به امام حسن عسگری(ع) عرض کردم: «ای آقا من! صاحب امر امامت (بعد از شما) کیست؟»
فرمود: پرده را بالا بزن.
پرده را بالا زدم کودکی که قامتش پنج وجب بود و او را حدود ده ساله یا هشت ساله نشان میداد، بیرون آمد پیشانیش گشاده، چهرهاش سفید، دیدههایش درخشان، دستهایش نیرومند، زانوانش متمایل، و بر گونه راستش خالی بود، و کاکلی بر سر داشت، آمد و بر روی ران پدر نشست، امام حسن عسگری(ع) به من فرمود: «این پسر، صاحب (امام) شما است.»
سپس آن کودک به سوی اتاق رفت، امام حسن عسگری(ع) فرمود: «برو تا وقت معلوم که برای ظهور تو مقرّر شده است.»
آن کودک را مینگریستم که وارد خانه شد، و پس از آن، دیگر او را ندیدم.[4]
ماجرا غیبت صُغری و نائبان چهارگانه
فشار و شرایط سخت زمان، باعث شد که پس از شهادت امام حسن عسکری(ع) در سال 260 هجری، حضرت مهدی(عج) غایب گردید، به طوری که حتّی شیعیان خاصّ از دیدار او جز در موارد نادر محروم گشتند.
مطابق روایات بسیار، آن حضرت دارای دو غیبت است:
1- غیبت صغری (کوتاه)
2- غیبت کبری (طولانی)
در غیبت صغری که از سال 260 آغاز شد و تا سال 329 ادامه یافت، حدود هفتاد سال، آن حضرت توسّط نمایندگان خاصش که به نوّاب اربعه (نایبهای خاصّ چهارگانه) معروفند با مردم تماس داشت، نام این چهار نایب خاص و مدّت نیابتشان از این قرار است.
1- عثمان بن سعید عَمْری- از سال 260 – 300 (چهل سال) او در سال 300 از دنیا رفت.
2- محمد بن عثمان، پس از پدر عهدهدار نیابت خاصّ شد، و پنج سال نیابت کرد و سرانجام در سال 305 هجری درگذشت.
3- حسین بن روح نوبختی که در شعبان 326 وفات کرد، بنابراین حدود 21 سال عهدهدار مقام نیابت بود.
4- علی بن محمّد سَمَری که در نیمۀ شعبان سال 329 وفات کرد، و حدود سه سال نیابت نمود.
به این ترتیب این چهار بزرگوار که هر کدام فقیهی عالیقدر و ممتاز بودند بین شیعیان و حضرت مهدی(عج) وساطت میکردند، و امور دوران هفتاد ساله غیبت صغری را بر عهده گرفتند، و مسؤولیّت خطیر نیابت خاصّ را به خوبی به پایان رساندند مرقد شریف نوّاب اربعه در مدائن (نزدیک بغداد) در کنار قبر حضرت سلمان(ع) قرار گرفته است.
لازم به تذکّر است که چهار نایب خاصّ نامبرده هر کدام دارای نمایندگانی بودند، آن نمایندگان با شیعیان تماس داشتند، نامهها، سؤالات و اموال سهم امام مهدی(عج) را از آنها میگرفتند و به نایبهای خاصّ تحویل میدادند، و یا طبق دستور آنها، آن اموال را به مصرف میرساندند، بعضی از این نمایندگان، عبارت بودند از:
1- حاجزبن یزید وَشّاء.
2- ابراهیم بن مهزیار
3- محمّد بن ابراهیم بن مهزیار،
4- احمد بن اسحاق اشعری قمّی
5- محمّد بن جعفر اسدی.
6- قاسم بن علاء.
7- حسین بن قاسم بن علاء.
8- محمّد بن شاذان.[5]
خودآزمایی
1- منظور از مقایسه حضرت مهدی(عج) با خضر و ذوالقرنین چیست؟
2- حضرت مهدی(عج) فرمودند عطسه نشانه چیست؟
3- نام چهار نایب خاص و مدّت نیابتشان را بیان کنید.
پینوشتها
[1] اکمالالدّین، ج 2، ص 384- بحار، ج 52، ص 23 و 24.
[2] الغیبة الطّوسی، ص 217.
[3] اکمال الدّین، ص 144 (باب 43 حدیث 11).
[4] اکمال الدین، ج2، ص 407- اعلام الوری، ص 413.
[5] الامام المهدی من المهد الی الّظهور، ص 20 و 21.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی