کد مطلب: ۳۴۲۴
تعداد بازدید: ۱۶۷۳
تاریخ انتشار : ۱۸ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۳:۴۴
نگاهی بر زندگی امام مهدی(ع)| ۴
به اتاق حضرت نرجس(س) بازگشتم، دیدم نمازش را قطع کرده، و درد زایمان او را فراگرفته است... ناگاه ولیّ خدا حضرت مهدی(عج) را در زمین دیدم که به سجده رفته است، او را به دامن گرفتم، دیدم پاک و پاکیزه است، امام حسن(ع) صدا زد: «ای عمّه! پسرم را نزد من بیاور.»

حضرت مهدی(عج) از آغاز تولد تا غیبت کبری| ۳


چگونگی ولادت با سعادت حضرت مهدی(عج)

 
حضرت مهدی(عج) در سحر جمعه نیمه شعبان سال 255 هـ ق در شهر سامرّا، در عصر خلافت معتمد عبّاسی (پانزدهمین خلیفۀ عبّاسی) دیده به جهان گشود، حضرت حکیمه(س) خواهر امام هادی(ع) عمّه امام حسن عسکری(عج) ماجرای ولادت حضرت مهدی(عج) را چنین گزارش می‌دهد:
«روز پنجشنبه 14 شعبان به خانه برادرزاده‌ام امام حسن عسکری(عج) رفتم، هنگام بازگشت، برادرزاده‌ام به من فرمود: «امشب در همین جا نزد ما بمان، زیرا امشب فرزندی که خداوند سراسر زمین را به علم و ایمان و هدایتش زنده گرداند متولد می‌گردد، من آن شب را در محضر برادرزاده‌ام ماندم، هنگامی که سپیده‌ی سحر دمید، حالت اضطراب و پریشانی در وجود حضرت نرجس(س) پیدا شد، او را در برگرفتم، امام حسن(ع) فرمود: سوره قدر را بخوان، مشغول خواندن سوره قدر شدم، شنیدم آن کودک در رحم مادر در خواندن سوره قدر، با من همراهی می‌کند، در این هنگام پرده‌ای بین من و آنها افکنده شد، دیگر حضرت نرجس(س) را ندیدم، سراسیمه از آن‌جا دور شدم، امام حسن(ع) به من فرمود: برگرد، برگشتم، نوری را مشاهده کردم که دیده‌ام را خیره کرد، حضرت مهدی(عج) را دیدم که رو به قبله به سجده افتاده، سپس دستش را بلند کرد و شنیدم چنین می‌گفت:
به یکتایی خدا گواهی می‌دهم، و گواهی می‌دهم که جدّم پیامبر(ص) رسول خدا(ص) است، و پدرم امیر مؤمنان(ع) وصّی رسول خدا است.
سپس یک یک امامان(ع) را برشمرد تا به خود رسید، او را به قنداقه‌ای پیچیدم و به حضور پدرش امام حسن(ع) بردم، امام حسن(ع) او را به دست گرفت، و پس از خواندن آیاتی از قرآن، تورات، زبور و انجیل، این آیه قرآن را خواند:
«وَ نُرِیدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْاَرْضِ وَ نَجْعَلُهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهَم الْوارِ ثِینَ- وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْاَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَ هُما مِنْهُمْ ماکانُوا یَحْذَروُنَ:
ما می‌خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم، و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم- و حکومتشان را در زمین پا بر جا سازیم، و به فرعون و هامان و لشگریانش آن‌چه را از آنها (بنی اسرائیل) بیم داشتند نشان دهیم.» (قصص/5 و 6)[1]
*    *    *
روایات دیگری نیز در این مورد با اندکی اختلاف نقل شده است، از جمله:
حکیمه می‌گوید: شب در اتاق حضرت نرجس(س) با او خوابیدیم، پس از ساعتی برای نماز شب برخاستم و مشغول نماز شدم، هنگامی که به نماز «وِتر» (آخرین رکعت نماز شب) رسیدم، حضرت نرجس(س) از خواب برخاست و از اتاق بیرون رفت و وضو گرفت و بازگشت و مشغول نماز شب شد، تا به نمار وِتْر رسید، در همین لحظه به قلبم خطور کرد که هنگام دمیدن سپیده سحر، نزدیک شده است، برخاستم و به آسمان نگریستم فهمیدم که فجر اوّل طلوع نموده است، از سخن امام حسن عسکری(ع) (که فرموده بود، حضرت مهدی امشب هنگام سحر، متولّد می‌شود) شک و تردید به دلم راه یافت، ناگاه امام حسن(ع) در حجره خود صدا زد: «شک و تردید به خود راه نده، به خواست خدا آن‌چه گفته‌ام چند لحظۀ بعد، آن را خواهی دید.»
به اتاق حضرت نرجس(س) بازگشتم، دیدم نمازش را قطع کرده، و درد زایمان او را فراگرفته است... ناگاه ولیّ خدا حضرت مهدی(عج) را در زمین دیدم که به سجده رفته است، او را به دامن گرفتم، دیدم پاک و پاکیزه است، امام حسن(ع) صدا زد: «ای عمّه! پسرم را نزد من بیاور.»
حضرت مهدی(عج) را نزد امام حسن(ع) بردم، آن حضرت او را از من گرفت و با زبانش کام او را برداشت... سپس او را روی زانوی چپش نشانید و دست بر سرش کشید و فرمود: «ای پسرم! به قدرت خدا سخن بگو.» حضرت مهدی(عج)گفت:
اَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
سپس دو آیه مذکور ( 5 و 6 قصص) را خواند.[2]
و مطابق حدیث دیگر، حکیمه می‌گوید: لحظه‌ای پس از تولّد مهدی(عج)، آن حضرت را در حال سجده دیدم، و بر دست راستش نوشته شده بود:
«جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ اِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً:
حقّ آمد و باطل نابود شد، قطعاً باطل نابود شدنی است.» (اسراء- 81)
... پس از چهل روز به خانه امام حسن(ع) رفتم، دیدم حضرت مهدی(عج) در خانه راه می‌رود، چهره‌اش به قدری نورانی بود که نورانی‌تر از آن ندیده بودم، و با زبان فصیح و گویا سخن می‌گفت، امام حسن(ع) فرمود: «این نوزاد در پیشگاه خداوند، نوزاد کریم و بسیار بزرگ است.»
عرض کردم: مولای من، این کودک را پس از چهل روز این گونه می‌نگرم؟ (که راه می‌رود و سخن می‌گوید؟)
امام حسن(ع) در حالی که خنده بر لب داشت فرمود: «ای عمّه! آیا نمی‌دانی که رشد و نمو یک روز ما امامان(ع) مانند رشد و نموّ یک سال دیگران است حکیمه می‌گوید: برخاستم و سر مبارک حضرت مهدی(عج) را بوسیدم و از نزدش خارج شدم، سپس بازگشتم، دیگر او را ندیدم، هر چه در خانه به جستجوی او پرداختم او را نیافتم، به امام حسن(ع) عرض کردم: «مولای ما کجاست؟» فرمود: او را به خدا سپردیم، همان گونه که مادر حضرت موسی(ع)، موسی را (هنگام افکندن به رود نیل) به خدا سپرد.[3] اشاره به این‌که این نوزاد باید مخفی باشد تا از گزند طاغوتیان محفوظ بماند، چنان که موسی(ع) را از شرّ فرعون و فرعونیان، مخفی نمودند.
 

عقیقه و اطعام

 
مستحبّ است که وقتی خداوند به انسان فرزندی داد، عقیقه کند، یعنی گوسفندی ذبح نماید و غذایی از گوشت آن آماده نموده و مردم را به آن غذا دعوت کند، و یا گوشت آن را بین مردم تقسیم نماید، امام صادق(ع) فرمود:
«کُلُّ مَوْلُودٌ مُرْتَهَنٌ بِالْعَقِیقَةِ:
هر نوزادی در گرو عقیقه است.»[4]
هر عقیقه، سلامتی نوزاد را بیمه می‌کند، و نقش بسیار در سلامتی و حفظ او از مرگ و بیماری‌ها دارد. معمولاً برای فرزند، یک عدد گوسفند یا گاو، عقیقه می‌کنند، ولی در مورد حضرت مهدی(عج) روایت شده، هنگامی که متولّد شد، پدر بزرگوارش امام حسن عسگری(ع) سیصد گوسفند عقیقه نمود.[5]
شاید علّت تکرار، این باشد که یک عدد عقیقه، برای یک انسانی است که عمر معمولی (بین 60 تا 70 سال مثلاً) می‌کند، ولی در مورد حضرت مهدی(عج) که خداوند عمر طولانی بین هزار و صدها سال برای او تقدیر نموده، اقتضای عقیقه بیشتری دارد.
امام حسن(ع) در مورد این نوزاد مبارک، به سیصد عقیقه اکتفا نکرد، بلکه به این نیّت کمک‌های دیگری نیز نمود، از جمله به نماینده‌اش عثمان بن سعید عَمْری، دستور داد ده هزار رِطْل (معادل 3276 کیلو) نان و به همین مقدار گوشت خریداری کرده و بین بنی‌هاشم تقسیم نماید.[6]
و چه بسا امام حسن عسکری(ع) یک عدد گوسفند ذبح شده برای بعضی از اصحاب می‌فرستاد و می‌فرمود: «این از عقیقه‌ی پسرم می‌باشد.»[7]
و برای یکی از اصحابش به نام ابراهیم، چهار قوچ فرستاد، و به او نوشت که این گوسفندها را به عنوان عقیقه‌ی پسرم قربانی کن، و از گوشتش بخور، خداوند آن را برای تو گوارا کند، و هر کس از شیعیان ما را یافتی، از آن به آنها غذا بده.[8]
به نظر می‌رسد هدف مهم امام حسن(ع) از این کار دو موضوع بود:
1- عقیقه و اطعام، سلامتی و طول عمر حضرت مهدی(عج) را بیمه کند.
2- به شیعیان خبر دهد که دارای فرزند شده، و حضرت منتظر(عج) تولّد یافته است.[9]
 

خودآزمایی

 
1- امام حسن عسگری(ع) پس از ولادت امام مهدی(عج) کدام آیات از قرآن را خواندند؟
2- امام حسن عسگری(ع) چند گوسفند برای حضرت مهدی(عج) عقیقه نمود؟
3- هدف امام حسن عسگری(ع) از انجام عقیقه و کارهایی علاوه بر عقیقه، چه بود؟
 

پی‌نوشت‌ها

 
[1] کشف الغمّه، ج 3، ص 405 و 406.
[2] بحار، ج 51، ص 71 و 72.
[3] بحار، ج 51، ص 19 و 20.
[4] بحار، ج 104، ص 126.
[5] فانّ الامام العسکری(ع) عَقَّ عَنِ الامامِ المهدی(ع) بثلاثمأة عقیقة (اکمال‌الدین شیخ صدوق، ج 2، ص 106.
[6] اکمال‌الدین، ج 2، ص 431.
[7] همان مدرک، ص 423.
[8] بحار، ج 51، ص 28.
[9] الامام المهدی، من المهد الی الظّهور، ص 148.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: