به سوی هدفهای اسلامی
﴿إِنْ هُوَ إِلاّ ذِکْرٌ لِلْعالَمِینَ * وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِین﴾؛[1]
«قرآن، کتابی برای جهان و جهانیان است. برای دانستن خبرها و اثرهای شگفتانگیزتر و بزرگتر آن، منتظر آینده باشید».
اسلام دینی است که چهارده قرن پیش بهوسیلهی پیامبر بزرگ خدا، حضرت خاتمالانبیا(ص) جهانیان به آن دعوت شدند و شکوهمندترین و نجاتبخشترین نهضتهای تاریخی و جنبشهای مذهبی و انقلابهای حقیقی را به وجود آورد.
هدف اسلام آزادکردن انسانها، خاتمهدادن به شرک و بتپرستی و فساد و گناه، برچیدن بساط ظلم و استثمار، آزادنمودن و پاکسازی مغزها از خرافات و عقاید موهوم، برداشتن امتیازات پوچ و مادّی، مبارزه با جهل و نادانی، تقسیم عدالت و امنیّت، بهرهبرداری عموم از نعمتهای الهی، برقراری احکام خدا، استقرار نظم، حفظ حقوق، فراهم کردن امکانات ترقی، تکامل علمی، روحی، فکری، جسمی، مادّی و اقتصادی برای همه و خلاصه: دعوت به توحید و پرستش خدای یگانه و عدل و رحمت و احسان و علم و ایمان و نور و روشنایی است.
﴿کِتابٌ أَنزَلْناهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ﴾؛[2]
«کتابی است که بر تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکیها بهسوی نور خارج کنیم».
﴿وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ﴾؛[3]
«و نفرستادیم تو را مگر رحمتی برای جهانیان».
پیروزی اسلام بر همهی ادیان
خدا وعده داده است که اسلام را بر همهی ادیان پیروز سازد و این وعدهای است که قوانین خلقت و سنن آفرینش با آن موافق است و وعدهی نصرت و غلبهی همه جانبهای است که به انبیا داده است، چنانکه در آیات ۱۷۱ - ۱۷۳ سوره صافات میفرماید:
﴿وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنا الْمُرْسَلِینَ * إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ * وَ إِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ﴾؛
«و به تحقیق سخن ما برای بندگان ما که پیامبرند پیشی گرفته که همانا ایشان یاریشدگانند و همانا سپاه ما بر آنها (دشمن) پیروزند».
و در آیه ۵۱ سوره غافر میفرماید:
﴿إِنّا لَنَنصُرُ رُسُلَنا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ﴾؛
«همانا ما یاری میدهیم پیامبرانمان و کسانی را که ایمان آوردند، در زندگی دنیا و روزی که شاهدان (معصومین(ع)) بهپا خیزند».
اسلام با چنین هدفها و برنامههای سازندهای که این هدفها را تأمین کند، شروع به کار کرد و جلو آمد و عالیترین و پاکترین روش رهبری را به مردم ارائه داد و هدفهای خود را به عقاید، احکام، اخلاق، اقتصاد، اجتماع، دین و دنیا به مردم عرضه داشت.
مردم شیفته و فریفتهی نهضت اسلام و برنامهها و پیشنهادهای آن شدند، از آن استقبال کردند و آن را ملاک و معیار آزادی شناختند و پس از آن همه ذلّتهایی که در برابر حکّام و سلاطین خودکامه داشتند، عزّتی را که اسلام به آنها عطا کرد، آن را بزرگترین غنیمت شمردند.
فرزندان کارگران و دهقانان و چوپانان که خود را با فرزندان پادشاهان و امیران برابر دیدند، لغو تقسیمات و درجهبندیهای طبقاتی را که طبقهی پایینتر و فرزندانشان را از ترقی و ورود در حریم منطقهی طبقهی بهاصطلاح بالاتر ممنوع میکرد از جان و دل پذیرفتند و جنگ با اسلام و سپاه مسلمان را جنگ با سعادت و آزادی خود دانستند.
اسلام بهزودی جای خود را در دلها باز کرد و دعوتش در عمق وجدان و شعور همه با شور و شعف بسیار استقبال شد.
هیچ کشوری را مسلمانان فتح نمیکردند مگر بعد از آنکه بانگ جانبخش توحید و آزادی و برابری اسلام قلوب مردم آن را فتح کرده بود.
این نهضت مقدّس با این برنامههای عالی و مایههای پُرارج انسانی باید جهان را فتح کرده و به همهی اهدافش رسیده باشد.
چرا چنین نشد؟ و چرا اسلام در نیمه راه ماند و متوقف گشت؟ و دستگاه رهبری آن بهزودی به دست افرادی جاهل و استثمارگر و عیاش و هرزه افتاد که مسیر واقعی اسلام و جهان اسلام را تغییر دادند و همان مظاهر و اوضاع و رژیمهایی را که اسلام با آن مبارزه کرده بود به اسم اسلام، به اسم خلافت اسلام، به اسم جهاد اسلام، به اسم عدالت اسلام، به اسم قانون اسلام و به اسم اتّحاد اسلام، دوباره زنده کردند.
اسلام آمد تا بشریت را از بشرپرستی نجات دهد تا کاخهایی را که اکاسره و قیاصره (کسری و قیصرها) از غصب حقوق و اموال و ظلم بر زیردستان بنا نهاده بودند، ویران سازد؛ و فاصلهای را که میان زمامداران و افراد عادی بود از میان بردارد و انسانهای ناآگاه خفته و ناآشنا به حقوق خود را بیدار و آگاه نماید و از مدائن و رُم و پایتختهای ستمگران زمان، مدینه بیتجمّل و بیدستگاه، بیکاخ و قصر و نزدیک به همه و با همه بسازد.
اسلام بود که رهبر دوّمش امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) میفرمود:
«أَلا وَإِنَّ إِمامَکُمْ قَدْ اِکْتَفی مِنْ دُنْیاهُ بِطِمْرَیْهِ وَمِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیْهِ»؛[4]
«هان! که امام شما از دنیایش به دو کهنه جامه و از خوراکش به دو قرص نان اکتفا نموده است».
و هم او میفرمود:
«وَاللهِ لَوْ أُعْطیتُ الْأَقالیمَ السَّبْعَةَ بِما تَحْتَ أَفْلاکِها عَلی أَنْ أَعْصِیَ اللهَ فی نَمْلَة أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعیرَة، ما فَعَلْتُهُ»؛[5]
«به خدا سوگند! اگر هفت اقلیم را با هرچه در زیر آسمانهای آنهاست به من دهند که خدا را نافرمانی کنم در گرفتن پوست جوی از مورچهای چنین نخواهم کرد».
و هم از او روایت است که: هرکس بخواهد نظر کند به شخصی از اهل جهنم، نظر کند به شخصی که نشسته است و در اطراف او دیگران به عنوان احترام ایستادهاند.[6]
ولی غاصبان مقام رهبری اسلام به جاهلیت پیشین گراییده و همان اساس گذشته را که اسلام با آن مبارزه دارد، داغتر و ظالمانهتر تجدید کرده، همان عیاشیها، همان هرزگیها، و همان کاخها و قصور را از نو بنیاد کردند. مدینه پیغمبر و کوفه علی را کنار گذاردند و بغداد، دمشق، غرناطه، قرطبه، اسلامبول، قاهره، آکره و نقاط دیگر را که در استعباد بشر و صرف میلیون ها دسترنج مردمان ضعیف و عقبمانده، کمتر از مدائن و رُم نبود به دنیا نشان دادند و در واقع روش و رژیم ضعیف ضداسلامی آنها که به اسم اسلام روی کار میآمدند، اسلام را از فتح قلوب و از رسیدن به هدفهایش مانع شد.
هرکس تاریخ و سرگذشت دستگاههای جبّار بنیامیه، بنیعباس، امویان اندلس، سلاطین عثمانی و دیگر کسانی را که بر جوامع مسلمان به اسم اسلام و حاکم مسلمان در هند، ماوراءالنهر و ایران، مصر، شام و نقاط دیگر آسیا و آفریقا و اروپا مسلط شدند، بخواند، میفهمد چه وضع بسیار ناامیدکنندهای جلو آمد که هدفهای واقعی و اصولی اسلام بیشتر از رسمیت افتاد و اصلاً مطرح نبود.
خودآزمایی
1- هدف اسلام به طور خلاصه چه بود؟
2- مردم بزرگترین غنیمت اسلام را چه میدانستند؟
3- چرا اسلام با این برنامههای عالی و مایههای پُرارج انسانی به همهی اهدافش نرسید و جهان را فتح نکرد؟
پینوشتها
[1] - ص، ۸۷ – ۸۸.
[2] - ابراهیم، ۱.
[3] - انبیاء، ۱۰۷.
[4] - نهجالبلاغه، نامه ۴۵ (ج۳، ص۷۰)؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۳، ص۴۷۴؛ قندوزی، ینابیعالموده، ج۱، ص۴۳۹.
[5] - نهجالبلاغه، خطبه ۲۲۴ (ج۲، ص۲۱۸).
[6] - غزالی، احیاء علومالدین، ج۱۱، ص۳۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۷۰، ص۲۰۶؛ نراقی، جامعالسعادات، ج۱، ص۳۱۰.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی