کد مطلب: ۳۶۶۰
تعداد بازدید: ۲۷۰۹
تاریخ انتشار : ۱۵ تير ۱۳۹۹ - ۲۲:۰۰
حج؛ برنامه‌ی تکامل| ۱۳
خدا از بندگان خواسته است به تمام فرائض و احکامی که مقرّر فرموده [با حدود و شرائط خاصّه‌اش] عمل نمایند منتها بعد از معرفت و شناخت حجّت و ولیّ خدا که آورنده‌ی آن احکام از جانب خدا و دعوت‌کننده‌ی مردم به سوی خداست.

اسرار روحی حجّ| ۳


امام، حقیقت دین و احکام دین است
 

روایات بسیاری ناطق بر این مطلب است که مراد از نماز و روزه و حجّ و زکات و سایر عبادات در قرآن کریم، بر حسب بطن و تأویل، امام معصوم(ع) است؛ از آن جمله، این روایت است:
وَ رَوَی الشَّیْخُ عَنْ داوُدِ بْنِ کَثیرِ قالَ: قالَ ابوعبدِالله (ع): يا داوودُ نَحْنُ الصَّلاةُ في كِتابِ اللهِ وَ نَحْنُ الزَّكاةُ وَ نَحْنُ اَلصِّيامُ وَ نَحْنُ الْحَجُّ وَ نَحْنُ الشَّهْرُ الْحَرامُ وَ نَحْنُ الْبَلَدُ الْحَرامُ وَ نَحْنُ كَعْبَةُ اللهِ وَ نَحْنُ قِبْلَةُ اللهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللهِ قال تَعالى: «فَاَيْنَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللهِ وَ نَحْنُ الْاياتُ وَ نَحْنُ الْبَيِّناتُ...[1]
به روایت شیخ از داوود بن کثیر، امام صادق(ع) فرمودند: ای داوود! ما هستیم مراد از نماز در کتاب خدا و مائیم زکات و مائیم روزه و مائیم حجّ و مائیم ماه محترم و مائیم شهر محترم و مائیم کعبه‌ی خدا و مائیم قبله‌ی خدا و مائیم وجه خدا که فرموده است: به هر جا که رو بگردانید همان‌جا وجه خداست و مائیم آیات بیّنات و نشانه‌های روشن خدا...
و ضمن یک روایت طولانی، مفضّل بن عمر نقل کرده است از امام صادق(ع) که در جواب مسائل او، حقایق و اسرار خفیّه‌ای مرقوم فرموده‌اند از جمله آن که:
ثُمَّ اِنّي اُخْبِرُكَ اَنَّ الدّينَ وَ اَصْلُ الدّينِ هُوَ رَجُلٌ وَ ذَلِكَ الرَّجُلُ هُوَ الْيَقينُ وَ الْايمانُ وَ هُوَ اِمامُ اُمَّتِهِ وَ اَهْلِ زَمانِهِ فَمَنْ عَرَفَهُ عَرَفَ اللهَ وَ دِينَهُ وَ مَنْ اَنْكَرَهُ اَنْكَرَ اللهَ و دِينَهُ وَ مَنْ جَهِلَهُ جَهِلَ اللهَ وَ دِينَهُ وَ لا يُعْرَفُ اللهُ وَ دِينُهُ وَ حُدودُهُ وَ شَرائِعُهُ بِغَيْرِ ذلِكَ الاِمامِ فَذلِكَ مَعنی اَنَّ مَعْرِفَةَ الرِّجالِ دينُ اللهِ اِلی اَنْ قالَ عَلَیْهِ السَّلام: وَ اُخْبِرُکَ اَنِّی لَوْ قُلْتُ اَنَّ الصَّلاةَ وَ الزَّکاهًَْ وَ صَوْمَ شَهْرِ رَمَضانَ وَ الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ وَ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ وَ الْبَیْتَ الْحَرامَ وَ الطَّهُورَ وَ الْاِغْتِسالَ مِنَ الْجَنابَةِ وَ کُلَّ فَرِیضَةٍ کانَ ذلِکَ هُوَ النَبِیُّ الَّذی جاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ لَصَدَقْتُ لِاَنَّ ذَلِکَ کُلَّهُ اِنَّما یُعْرَفُ بِالنَّبِیِّ وَ لَوْ لا مَعْرِفَةُ ذلِکَ النَّبِیِّ وَ الاِیمانُ بِهِ وَ التَّسْلیمُ لَهُ ما عُرِفَ ذَلِکَ فَهذا کُلُّهُ ذلِکَ النَّبِیُّ.[2]
سپس من تو را با خبر سازم که اصل و ریشه‌ی دین مردی است و آن مرد است که یقین و ایمان است و او همان امام امّت و امام اهل زمان خویش است. پس هر که او را بشناسد، خدا و دین خدا را شناخته است و هر که او را منکر شود، خدا و دین خدا را منکر شده است و هر که نسبت به او جاهل بماند، نسبت به خدا جاهل مانده است. خدا و دین خدا و حدود و شرایع خدا جز بوسیله‌ی امام شناخته نمی‌گردد و همین است معنای اینکه دین خدا، معرفت و شناسایی مردهاست [یعنی مراد از مردها که معرفت آنان، حقیقت دین است، امامان می‌باشند] تا این که فرمود: و خبر دهم تو را که اگر من بگویم، نماز و زکات و روزه‌ی ماه رمضان و حجّ و عمره و مسجدالحرام و بیت‌الله‌الحرام و وضو و غسل و بالاخره تمام فرائض و احکام، همان پیغمبری است که آورنده‌ی این احکام از جانب خداست، هر آینه راست گفته‌ام. چه آنکه شناختن این حدود و شرایع و احکام و فرائض، تنها راه منحصرش، شناختن پیغمبر است و اگر نباشد شناسایی پیغمبر و ایمان به او و تسلیم در برابر او، هیچ‌یک از این حقایق، در دسترس معرفت انسان نخواهد بود. پس اصل و ریشه‌ی تمام این حقایق پیغمبر است [و امام هم بعد از پیغمبر، دارای همان سمتی است که پیغمبر در زمان خود واجد بوده است؛ چنان‌که صدر روایت، ناظر به همین مطلب است].
 

امام میزان عقیده، اخلاق و عمل است
 

آنچه برای تشخیص صحّت عقائد و اخلاق و اعمال انسان در دنیا و آخرت معیار است، امام(ع) است:
رَوَی الصَّدُوقُ بِاِسنادِهِ عَنْ هِشامِ بِنْ سالِم قالَ: سَأَلَتُ ابا عبدالله عن قَوْلِ الله تعالی وَ وَنَضَعُ الْمَوازينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً[3] قالَ هُمُ الاَنْبِیاءُ وَ الاَوْصِیاءُ.[4]
صدوق از هشام نقل می‌کند، از امام صادق(ع) پرسیدم: مقصود از موازین در آیه‌ی مبارکه چیست که می‌فرماید: «ما، روز قیامت میزان‌های عدل می‌گذاریم، پس کسی نسبت به چیزی مورد ظلم واقع نمی‌شود». فرمود: پیغمبران و اوصیای پیغمبران می‌باشند.
وَ فی رِوایَةٍ اُخْری عنهم: نَحْنُ الْمَوازینُ الْقِسْطُ.[5]
و در روایت دیگری از ائمّه‌ی هدی است که: مائیم میزان‌های عدل.
 

امام، صراط مستقیم به سوی خداست
 

فی بصائر الدّرجات، عن الصّادق (ع) اَنَّهُ سُئِلَ عن قولِ الله عَزَّوَجَلَّ: قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقيمٌ[6]، قالَ: هُوَ وَ اللهِ عَلِیٌّ هُوَ وَ اللهِ الصِّراطُ وَ الْمیزانُ.[7]
از امام صادق(ع) سؤال شد، مقصود از صراط مستقیم در آیه‌ی مبارکه چیست؟
فرمودند: او به خدا قسم «علی(ع)» است، اوست به خدا قسم صراط و میزان.
رَوَی الصَّدُوقُ فی کتاب معانی الاخبار باسناده عن ‌الصّادق (ع) اَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الصِّراطِ فَقالَ: هُوَ الطَّريقُ اِلى مَعْرِفَةِ الله ِعَزَّوَجَلَّ وَ هُما صِراطانِ، صِراطٌ فِي الدُّنْيا وَ صِراطٌ في الآخِرَةِ وَ اَمَّا الصِّراطُ الَّذي فِي الدُّنْيا فَهُوَ الاِمامُ الْمُفْتَرَضُ طاعَتُهُ مَنْ عَرَفَهُ فِي الدُّنْيا وَ اقْتَدى بِهُداةُ مَرَّ عَلَى الصِّراطِ الَّذِي هُوَ جِسْرُ جَهَنَّمَ فِي الآخِرَهِ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْةُ فِی الدُّنْیا زَلَّتْ قَدَمُهُ عَنِ الصِّراطِ فِی الآخِرةِ.[8]
صدوق از امام صادق(ع) روایت کرده است، از امام(ع) راجع به صراط سؤال شد، فرمودند: آن راه به سوی معرفت خداست و آن دو صراط است: صراطی است در دنیا و صراطی است در آخرت. و امّا صراطی که در دنیاست، پس آن امامی است که طاعتش فرض است و واجب، هر کس او را در دنیا بشناسد و از هدایت او پیروی نماید، از صراطی که در آخرت، جسر جهنّم است، می‌گذرد و امّا کسی که او را در دنیا نشناسد، پای او در صراط آخرت می‌لغزد [و در میان جهنّم سقوط می‌کند].
و به اسناده عنه (ع) ایضاً قال: الصّراطُ الْمُسْتَقیمُ اَمیرُ الْمُؤمِنینَ.[9]
و نیز صدوق از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمودند: صراط مستقیم، امیرالمؤمنین(ع) است.
این بیان نیز از حضرت امیر(ع) منقول است:
اَنَا صَلاةُ الْمُؤمِنینَ وَ صِیامُهُمْ.
من نماز و روزه‌ی اهل ایمانم.
 

دفع توهّم
 

اینجا تذکّر این نکته لازم است که جمعی از ملاحده و گمراهان، در اثر سوء فهم و یا خبث سریرت، تعبیرات روایات گذشته را (که مراد از نماز و روزه و حجّ و زکات، امام است)، توجیهِ فاسد کرده و از آن نتیجه‌ی رفع تکلیف و نفی عبادت از بندگان گرفته‌اند.
می‌گویند: همین که انسان، امام و ولیّ خدا را شناخت تمام تکالیف و وظایف عبادت از او ساقط است؛ نه عمل به واجبات لازم است و نه ترک محرّمات، بلکه معرفت امام، هم نماز و روزه‌ی او محسوب می‌شود و هم حجّ و زکات و جهاد او، تمام اینها را مولا انجام داده است و کار ما فقط شناختن او و محبّت ورزیدن به اوست و بس و برای اثبات این سخن واهی و بی‌اساس، استناد به این روایت نموده‌اند که فرموده‌اند: «اِذا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ ماشِئْتَ، وقتی شناختی، هرچه می‌خواهی بکن!»
امام صادق(ع)، در همان روایت مفضّل بن عمر که قسمتی از آن در چند صفحه‌ی قبل گذشت و از نقل قسمت‌های دیگرش به جهت طولانی بودن آن خودداری شد، شدیداً این عقیده‌ی فاسده را که مفضّل ضمن نامه‌اش راجه(راجع) به صحّت و سقم آن سؤال کرده، تخطئه فرموده و معتقد به آن را مشرک بیّن‌الشّرک معرّفی نموده است؛ به این عبارت:
اِنَّهُ مَنْ کانَ یَدینُ بِهذِهِ الصِّفَةِ الَّتی کَتَبْتَ فَهُوَ عِنْدِی مُشْرِکٌ بِاللهِ بَیِّنُ و الشِّرْکِ لا شَکَّ فِیهِ.
ضمناً می‌فرماید: این قوم، گفتار حقّی را شنیده‌اند امّا بدون اینکه در فهم معنای آن گفتار، از اهلش مدد بگیرند با سوء فهم خود توجیه کرده و به ضلالت افتادند، تمسّک به اصل را مغنی از فرع دانسته و معرفت را کافی از طاعت پنداشته‌اند؛ غافل از آن که:
لَمْ يَبْعَثِ اللهُ نَبيّاً يَدْعُوا اِلى مَعْرِفَةٍ لَيْسَ مَعَها طاعَةٌ في اَمْرٍ وَ نَهْيٍ فَاِنَّما يَقْبَلُ اللهُ مِنَ الْعِبادِ الْعَمَلَ بِالْفَرائِضِ الَّتِي افْتَرَضَهَا اللهُ عَلى حُدُودِها مَعَ مَعْرِفَةِ مَنْ جائَهُمْ بِهِ مِنْ عِنْدِهِ و دَعاهُمْ اِلَيْهِ فَاَوَّلُ ذلِکَ مَعْرِفَةُ مَنْ دَعا اِلَیْهِ ثُمَّ طاعَتُهُ فیما یُقَرِّبُةُ اِلَیْهِ مِنَ الطّاعَةِ لَهُ وَ اِنَّهُ مَنْ عَرَفَ اَطاعَ وَ مَنْ اَطاعَ حَرَّمَ الحَرامَ ظاهِرَهُ وَ باطِنَهُ...
خدا هیچ پیغمبری را بر نیانگیخته است که مردم را دعوت به معرفت کند مگر اینکه لزوماً اطاعت از امر و نهی خود را، همراه آن معرفت مقرّر فرموده؛ بلکه خدا از بندگان خواسته است به تمام فرائض و احکامی که مقرّر فرموده [با حدود و شرائط خاصّه‌اش] عمل نمایند منتها بعد از معرفت و شناخت حجّت و ولیّ خدا که آورنده‌ی آن احکام از جانب خدا و دعوت‌کننده‌ی مردم به سوی خداست. پس اوّل معرفت او و سپس اطاعت اوامر و نواهی او و مسلّم هر که شناخت، مطیع می‌شود و هر که مطیع شد، تخلّف از فرمان او را حرام می‌داند [انّه من عرف اطاع و من اطاع حرّم الحرام ظاهره و باطنه].
و امّا معنای این جمله که فرموده‌اند: «اِذا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ ما شِئْتَ»، این است که شرط صحّت و مقبولیّت اعمال عبادی، معرفت امام و ولیّ خداست؛ بعد از اینکه زمینه‌ی معرفت امام در تو حاصل شد، حال هرچه می‌خواهی از اعمال صالحه و کارهای نیک انجام بده، چه آن عمل زیاد باشد، چه کم، چه بزرگ باشد و چه کوچک، مطمئن باش که صحیح و مقبول خواهد بود و در صورت فقدان معرفت ولیّ و امام، هیچ عملی مورد قبول خدا واقع نخواهد شد.
برای تأیید به این روایت نیز توجّه فرمایید:
عَن مُحَمّد بن ماردِ قال: قُلْتُ لِاَبی عَبدالله (ع): حَدیثٌ رُوِیَ لَنا اَنَّکَ قُلْتَ؛ اِذا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ ما شِئْتَ؟ فقال: قَدْ قُلْتُ ذلِکَ، قال: قُلْتُ وَ اِنْ زَنَوْا اَوْ سَرَقوا اَوْ شَرِبوا الْخَمْرَ فقال لي: «اِنّا للهِ وَ اِنّا اِلَيْهِ راجِعونَ» وَ اللهِ ما اَنصَفُونا اَنْ نَكُونَ اُخِذْنا بِالْعَمَلِ وَ وُضِعَ عَنْهُمْ، اِنَّما قُلْتُ: اِذا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ ما شِئْتَ مِنْ قَليلِ الْخَيْرِ و كَثيرِه فَاِنَّهُ يُقْبَلُ مِنْكَ.[10]
از محمّد بن مارد نقل است که گفت، به امام صادق(ع) عرض کردم: حدیثی برای ما از شما روایت شده که فرموده‌اید: وقتی شناختی، هرچه می‌خواهی بکن. فرمود: من گفته‌ام این سخن را. عرض کردم: اگرچه زنا کنند یا دزدی نمایند یا خمر بنوشند؟! فرمود: «انّالله و انّا الیه راجعون»؛ به خدا قسم با ما انصاف نکرده‌اند که ما موظّف و مأخوذ به عمل باشیم و آنها آزاد و غیر مکلّف باشند!! همانا من گفته‌ام وقتی شناختی، پس هر چه می‌خواهی از کار خوب، اندک و بسیارش را انجام بده، چه آنکه مقبول خدا خواهد شد [یعنی معرفت امام، زمینه‌ساز مقبولیّت اعمال صالحه است نه این که موجب گستاخی در امر معصیت باشد و آزادی‌بخش در گناه!].
بنابراین، مقصود از روایاتی که امام را مصداق نماز و روزه و حجّ و زکات، معرّفی می‌کنند، این نیست که امام و شناخت امام، کافی از تعبّد ما به این اعمال است و تکالیف از ما ساقط است! بلکه اینگونه تعبیرات، یا از آن نظر است که تنها راه شناخت و بدست آوردن تکالیف و احکام الهیّه، امام است (به جعل خدا و تنصیص پیغمبر) یا از آن جهت که مصداق اعلا و درجه‌ی کامله‌ی اعمال عبادی، عمل امام است یا برای این که شرط صحّت و مقبولیّت اعمال بندگان با ایمان، معرفت امام و محبّت به او و اعتراف به ولایت اوست[11] و یا منظور همان است که در گذشته بیان شد که مقامات معنوی و سیر روحانی امام است که در ظاهر، به صورت اعمال نماز و روزه و حجّ، جلوه کرده و برنامه‌ی عبودیّت انسان و اهل ایمان معرّفی شده است.[12]
 

بازگشت به مطلب
 

حاصل آنکه صورت اعمال حجّ، نماینده‌ی سیر منظّم روحی انسان کامل است که مراحل عبودیّت را دقیقاً می‌پیماید و خود را از تمام علائق مادّی و زخارف دنیوی منقطع ساخته و از توغّل و فرورفتگی در ظلمت عالم نفس بالا کشیده و به استغراق در نورانیّت عالم ربّ می‌رساند.[13]
بنابراین، حجّ واقعی حرکتی است که در روح حاصل می‌شود؛ سیر و تحوّلی است که در جوهر نفس انجام می‌گیرد. حساب حجّ، حساب تکامل و تبدیل «ناقص» به «کامل» است، از قوّه به فعل آوردن و خام را به حدّ پختگی رسانیدن و مانند کیمیا، فلزّی را به فلزّ دیگر مبدّل ساختن، نه حساب لعب و سرگرمی و بازیگری که مشتی مردم نادان بی‌خبر پنداشته‌اند و لذا کارشان به بازی بچّه‌ها شبیه‌تر است تا عبادت!
این درک و شعورهای سطحی کودکانه کجا و آن سیر و تحوّل‌های تکان‌دهنده‌ی سالکین الی‌الله کجا؟! آیا همین اعمال حجّ ما بود که امام صادق(ع) را از خود بی‌خود می‌ساخت؟!
مالک بن انس (پیشوای فرقه‌ی مالکی) می‌گوید: یک سال با آن حضرت حجّ رفتم. به هنگام احرام که سوار بر مرکبش سرازیر می‌گردید. گفتم: فرزند رسول خدا! لبّیک بگو و ناچار باید بگویی. فرمود:
يَابْنَ اَبي عامِرِ كَيْفَ اَجْسِرُ اَنْ اَقولَ لَبَّيْكَ، اللّهُمَّ لَبَّيْكَ وَ اَخْشى اَنْ يَقولَ عَزَّوَجَلَّ لِي لا لَبَّيْكَ وَ لا سَعْدَيْكَ.[14]
ای پسر ابى‌عامر! چگونه جرأت كنم بگويم لبّيك، اللّهمّ لبّيك؛ در حالى كه ترس آن دارم كه خداى عزّوجلّ جوابم دهد: لا لبّيك و لا سعديك [نه! قبولت نمى‌كنيم و راهت نمى‌دهيم]. 
 

خودآزمایی
 

1- مقصود از «موازین» در آیه‌ی مبارکه که می‌فرماید: «ما، روز قیامت میزان‌های عدل می‌گذاریم، پس کسی نسبت به چیزی مورد ظلم واقع نمی‌شود» چیست؟
2- مقصود از روایاتی که امام را مصداق نماز و روزه و حجّ و زکات، معرّفی می‌کنند، را شرح دهید.
3- حجّ واقعی چگونه حرکتی است؟ مختصری توضیح دهید.
 

پی‌نوشت‌ها


[1]- مقدّمه‌ی تفسیر مرآت‌الانوار، صفحه‌ی ۲۱۷.
[2]- مقدّمه‌ی تفسیر مرآت‌الانوار، صفحه‌ی ۱۳.
[3]- سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی ۴۷.
[4]- کلمات مکنونه‌ی فیض، صفحه‌ی ۱۵۹.
[5]- همان.
[6]- سوره‌ی حجر، آیه‌ی ۴۱.
[7]- کلمات مکنونه‌ی فیض، صفحه‌ی ۱۶۱.
[8]- کلمات مکنونه‌ی فیض، صفحه‌ی ۱۶۰.
[9]- کلمات مکنونه‌ی فیض، صفحه‌ی ۱۶۱ و تفسیر المیزان، جلد ۱، صفحه‌ی ۳۹.
[10]- اصول کافی، جلد ۲، صفحه‌ی ۴۶۴.
[11]- علمای حدیث، به تمام وجوه مذکوره، اشاره فرموده‌اند، به مقدّمه‌ی تفسیر مرآت‌الانوار، صفحه‌ی ۲۱۷ مراجعه شود.
[12]- به صفحه‌ی ۸۱ مراجعه شود.
[13]- اقتباس از تفسیر المیزان، جلد ۱، صفحه‌ی ۳۰۱.
[14]- خصال صدوق، جلد ١، صفحه‌ی ١۶٠، حديث ١٨٩.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: