کد مطلب: ۳۶۷۴
تعداد بازدید: ۶۶۴
تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱۳۹۹ - ۲۳:۰۵
حج؛ برنامه‌ی تکامل| ۱۲
صورت اعمال حجّ و تمام عبادات در واقع تشريح مقامات روحى و معنوى انبيا و اولياى خداست و تجزيه و تحليلى است از سير روحانى سالكين الى‌الله و سفركنندگان به سوى خدا كه چگونه مراحل و منازل بندگى و عبوديّت را پيموده‌اند و سرانجام به مقام قرب ربوبى رسیده‌اند.

اسرار روحی حجّ| ۲


۲- حجّ، نمايشى جامع از سير روحى انسان‌هاى كامل در مسير تقرّب به خداست
 

باید توجّه داشت كه صورت اعمال حجّ و تمام عبادات در واقع تشريح مقامات روحى و معنوى انبيا و اولياى خداست و تجزيه و تحليلى است از سير روحانى سالكين الى‌الله و سفركنندگان به سوى خدا كه چگونه مراحل و منازل بندگى و عبوديّت را پيموده‌اند و سرانجام به مقام قرب ربوبى رسیده‌اند.[1]
چه آنکه بسیار روشن است كه حقيقت عبادت، همانا حركت روح انسان به سوى خداست، اگر نه تنها صورت ظاهر اعمال بدنى در صورتى كه عارى از توجّه قلب باشد، عبادت حقيقى محسوب نمی‌گردد و فاقد ارزش‌هاى واقعى می‌باشد.
قَال رَسولُ الله (ص): اِنَّما فُرِضَتِ الصَّلاةُ وَ اُمِرَ بِالْحَجِّ وَ الطَّوافِ وَ اُشْعِرَتِ المَناسِكَ لِاِ قامَةِ ذِكْرِ اللهِ، فَاِذا لَمْ يَكُنْ في قَلْبِكَ لِلْمَذْكورِ الَّذي هُوَ الْمَقْصودُ وَ الْمُبْتَغى عَظَمَةٌ وَ لا هَيْبَةٌ فَما قِيمةُ ذِكْرِكَ.[2]
رسول خدا(ص) می‌فرماید: منظور از وجوب نماز و حجّ و طواف و ديگر مناسك، بپاداشتن ذکر و ياد خداست، پس وقتى قلب تو از هيبت و عظمت خدا كه مقصود و مطلوب اصلى از عبادات است خالى شد، در اين صورت، تنها ذكر زبانى [و اعمال خشك بدنى] چه ارزشى خواهد داشت؟!
قرآن کریم، نمازگزاران غافل و ساهی‌القلب را مورد ذمّ و نکوهش قرار داده و تهدیدشان نموده است:
فَوَيْلٌ لِلْمُصَلّينَ * الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ.[3]
هلاکت برای نمازگزارانی است که از نمازشان در حال سهو و غفلتند.
و نیز از نماز در حال مستی، از آن‌نظر که نمازگزار نمی‌داند چه می‌گوید، نهی فرموده است:
يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ اَنْتُمْ سُكارى حَتّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ.[4]
ای گروه اهل ایمان نزدیک نماز نشوید در حالی که شما مستید، تا بدانید که چه می‌گویید.
البتّه ممکن است تمام اعمال بدنی نماز، در حال غفلت و مستی، منظّم آورده شود، امّا چون قلب انسان مست و غافل، عاری از توجّه به خداست که همان روح نماز است، لذا این چنین نماز بی‌روحی، مورد ذمّ و نهی واقع شده است.
رکوع و سجود بدن، وقتی ارزش دارد و تعظیم خدا حساب می‌شود که حاکی از خضوع روح باشد و انکسار دل. همچنان که سیر و سلوک نفسانی نیز وقتی حقیقت دارد که در صورت اعمال بدنی ظاهر گردد.
چون انسان تا در عالم دنیاست، نفسی جدا از بدن و روحی منفکّ از جسد ندارد که در مقام عمل، دوئیّت داشته و هر یک، کاری و سیر و سلوکی جدا از دیگری انجام دهند بلکه نفس و بدن، هر دو در مقام کار و عمل و سیر و سلوک متّحدند، بدن مظهر روح است و کار بدن، ظهور کار روح و تجلّی باطن انسان.
همانطور که از طرفی کار بدن، نماینده‌ی کار روح می‌باشد، از طرف دیگر نیز همان کار بدن است که روح را حرکت داده و به سیر و سلوکش وا می‌دارد.
اِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ يَرْفَعُهُ.[5]
به سوی او [خدا] صعود می‌کند کلمه‌ی پاک [اعتقاد حق راسخ در قلب][6] و عمل صالح، آن را بالا می‌برد.
سجده‌ی بدن که مجسّم‌کننده‌ی خضوع و انکسار و شکستگی روح در پیش خدا باشد، آن سجده است که روح را سیر داده و باطن را منوّر کرده و همنشین با ملائکه‌ی مقرّب می‌سازد، اگر نه سجده و رکوعی که بر اساس اغراض و دواعی دیگری از ریا و نفاق و عادت و امثال این امور باشد، هیچگونه سیر و سلوکی به روح نخواهد داد بلکه موجب سقوط و تنزّل او هم خواهد گشت.
مَنْ عَمِلَ صالِحًا مِنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنْثى وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً.[7]
هر که از مرد و زن، کار شایسته انجام دهد در حالی که دارای ایمان باشد، ما به او حیات بخشیده و زنده‌اش می‌کنیم به یک زندگی پاکیزه و نیکو.
پس نه نفس آدمی در سیر و سلوکش مستغنی از اعمال بدنی است و نه اعمال بدنی بدون ایمان قلب و خشوع روح، شایسته‌ی نام عبادت است و سیر دهنده‌ی انسان بلکه عبادت، در حقیقت آن سیر روحی انسان است که از طریق اتّخاذ برنامه‌ی عملی از مجرای وحی آسمانی تحقّق پذیرد.
در این حدیث به دقّت بیندیشید:
فَمَنْ عَمِلَ بِرِضائی اُلْزِمُهُ ثَلاثَ خِصالٍ: اُعَرِّفُهُ شُكْراً لا يُخالِطُهُ الْجَهْلُ وَ ذِكْراً لا يُخالِطُهُ النِّسْيانُ وَ مَحَبَّةً لا يُؤثِرُ عَلى مَحَبَّتِي مَحَبَّةَ الْمَخْلوقينَ فَاِذا اَحَبَّنی اَحْبَبْتُهُ وَ اَفْتَحُ عَیْنَ قَلْبِهِ اِلى جَلالی فَلا اُخْفِی عَلَیْهِ خاصَّةَ خَلْقِی فَاُناجیهِ فِی ظُلَمِ اللَّیْلِ وَ نُورِ النَّهارِ حَتّى یَنْقَطِعَ حَدیثُهُ مَعَ الْمخْلُوقینَ وَ مُجالَسَتُهُ مَعَهُمْ وَ اُسْمِعُهُ كَلامِی وَ كَلامَ مَلائِكَتی وَ اُعَرِّفُهُ السِّرَّ الَّذِی سَتَرْتُهُ عَنْ خَلْقِی وَ الْبِسُهُ الْحَیاءَ حَتّى یَسْتَحْیِیَ مِنْهُ الْخَلْقُ كُلُّهُمْ وَ یَمْشِی عَلَى الاَرْضِ مَغْفُوراً لَهُ وَ اَجْعَلُ قَلْبَهُ واعِیاً وَ بَصیراً وَ لا یَخْفی عَلَیْهِ شَیْءٌ مِنْ جَنَّةٍ وَ لا نارٍ وَ اُعَرِّفُهُ ما یَمُرُّ عَلَى النّاسِ فی یَوْمِ الْقِیامَةِ مِنَ الْهَوْلِ وَالشِّدَّةِ وَ ما اُحاسِبُ الاَغْنیاءَ وَ الْفُقَراءَ وَ الْجُهّالَ وَ الْعُلَماءَ وَ اُنَوِّرُ فِی قَبْرِهِ وَ اُنْزِلُ عَلَیْهِ مُنْكَراً وَ نَکیراً حَتّی یَسْئَلاهُ وَ لا یَرى غَمَّ الْمَوْتِ وَ ظُلْمَةَ الْقَبْرِ وَ اللَّحْدِ حَتّی اَنْصِبَ لَهُ مِیزانَهُ وَ اَنْشِرَ لَهُ دیوانَهُ ثُمَّ اَضَعُ كِتابَهُ فِی یَمینِهِ فَیَقْرَئُهُ مَنْشُوراً ثُمَّ لا اَجْعَلُ بَیْنی وَ بَیْنَهُ تَرْجُماناً فَهذِهِ صِفاتُ الْمُحِبّینَ.[8]
[خلاصه‌ی مضمون حدیث:] کسی که رضا و خشنودی من، پایه و اساس کارش باشد، به چند فضیلت از فضائل روحی آراسته‌اش می‌سازم، از جمله آنکه محبّت خود را در دلش می‌افکنم، پس وقتی مرا دوست داشت و محبّ من گردید، محبوب من واقع می‌شود، در آن موقع است که چشم دلش را به سوی جلال خودم می‌گشایم و با خود مأنوسش می‌گردانم، تا آنجا که از انس و الفت با مخلوق و همنشینی با دیگران، کناره‌گیری می‌نماید و در دل شب‌های تار، به مناجات با من برمی‌خیزد. من هم کلام خود و کلام فرشتگانم را به گوشش می‌رسانم و حقایق غیبی مربوط به عوالم بعد از مرگ را برایش مکشوف می‌سازم. شدائد حالات قیامتیان را نشانش می‌دهم و عاقبت، او را از مراحل برزخ و محشر به سلامت و امنیّت عبورش می‌دهم بطوری که نه اندوه مرگ می‌بیند و نه از ظلمت قبر و هول به فشار و تعب می‌افتد تا آنکه سرانجام، نامه‌ی عمل به دست راستش داده می‌شود و بین من و او ترجمانی نمی‌ماند [یعنی همه چیز از اعمال و نتیجه‌ی اعمال، برایش واضح و روشن می‌گردد].
آنچه از آیات گذشته و آیات دیگر قرآن کریم و هم از این حدیث و نظائر آن به‌دست می‌آید، این حقیقت است که واقعیّت سیر عبودی، در عالم باطن انسان که همان عالم روح و شخصیّت واقعی آدمی است انجام می‌شود، جوهر روح است که در پرتو اعمال عبادی، در صفا و نورانیّت معنوی، رو به قوّت و شدّت می‌رود و حیات طیّبه و زندگی منوّری به‌دست می‌آورد که در آن زندگی جز خدا هیچ موجود دیگری را اصیل در وجود نمی‌بیند.
سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الآفاقِ وَ في اَنْفُسِهِمْ حَتّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ اَنَّهُ الْحَقٌّ.[9]
نشانه‌های روشن خود را از داخل و خارج وجودشان، نشانشان می‌دهیم تا روشن شود بر آنان، به حقیقت، اوست که حق است.
در این حال، انسان خداشناس، آنچنان در دریای معرفت و محبّت خدا غوطه‌ور می‌گردد که همه‌ چیز را به نور خدا می‌شناسد و با نور خدا می‌بیند و می‌شنود و با خواست خدا می‌خواهد مظهر اسماء خدا شود و مهبط رحمت و برکت خدا گردد.[10]
اَوَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَاَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلماتِ لَيْسَ بِخارِجٍ مِنْهَا،[11]
آیا آن کس که مرده بود و زنده‌اش کردیم و نوری برای او قرار دادیم که با آن در میان مردم راه می‌رود [آیا او] مشابه است با کسی که در تاریکی‌ها به سر می‌برد و راهی به خروج از ظلمات نمی‌یابد؟
آری! عبادت، سیر روح است و ادامه‌ی حیات معنوی در پرتو نور الهی؛ منتها نظر به نوع اتّحادی که بین جسم و روح انسان برقرار است و در یکدیگر تأثیر متقابل دارند، قهراً باید سیر عبودی روح در بدن ظاهر گردد و اعمال اعبادی بدنی هم، در حیات معنوی روح اثر بگذارد و بر دوام و سرعت سیر روح بیفزاید.
از طرفی چون واقعیّت عبادت و سیر و سلوک روحی در انبیاء و اولیای خدا در درجه‌ی اعلای کمال است و آن بزرگواران در تمام حالات و شئون حیاتی خود در سیر و سلوک به سوی خدا می‌باشند، بنابراین صحیح است که گفته شود، مقامات روحی و حیات معنوی انبیاء و اولیای خداست که به صورت برنامه‌ی عبادت از نماز و روزه و حجّ و زکات و سایر اعمال عبادی به عالم انسان عرضه شده است و بندگان خدا موظّف به انجام آن گشته‌اند.
لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسولِ اللهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ.[12]
محقّقاً برای شما در رسول خدا پیروی و تأسّی نیکوست.
در این آیه‌ی شریفه، رسول‌الله(ص) مقتدای مطلق معرّفی شده‌اند که مردم موظّفند تمام اعمال و اخلاق خود را با اعمال و اخلاق آن حضرت که تجلّیات مقامات روحی ایشان است، تطبیق دهند.
همچنین می‌فرماید:
قُلْ اِنْ كُنْتُمْ تُحِبّونَ اللهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ.[13]
بگو: اگر خدا را دوست می‌دارید [و طالب تقرّب به خدا هستید] از من پیروی کنید، تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد.
در این آیه‌ی مبارکه نیز، تبعیّت از رفتار و اخلاق پیغمبر اکرم(ص) طریق منحصر سیر و سلوک انسان به سوی خدا و رسیدن به مقام تقرّب و محبوبیّت حضرت پروردگار اعلام شده است.
 

خودآزمایی

 
1- رسول خدا(ص) منظور از وجوب نماز و حجّ و طواف و ديگر مناسك را چه بیان فرمودند؟
2- نظر به نوع اتّحادی که بین جسم و روح انسان برقرار است، تأثیر متقابلی که آن‌ها در یکدیگر دارند را مقوله عبادت مختصری شرح دهید.
3- طریق منحصر سیر و سلوک انسان به سوی خدا چه چیزی عنوان شده است؟
 

پی‌نوشت‌ها


[1]- اقتباس از تفسير الميزان، جلد ١، ص ٣٠٢.
[2]- جامع‌السّعادات، جلد ٣، صفحه‌ی ٣٢٢.
[3]- سوره‌ی ماعون، آیات ۴و۵.
[4]- سوره‌ی نساء، آیه‌ی ۴۳.
[5]- سوره‌ی فاطر، آیه‌ی ۱۰.
[6]- تفسیرالمیزان، جلد ۱۷، صفحه‌ی ۲۱.
[7]- سوره‌ی نحل، آیه‌ی ۹۷.
[8]- ارشادالقلوب دیلمی، خاتمه‌ی کتاب؛ احادیث شب معراج که خدا با رسول مکرّمش (ص) درمیان نهاده است.
[9]- سوره‌ی فصّلت، آیه‌ی ۵۳.
[10]- در حدیث شب معراج که گذشت، بیندیشید.
[11]- سوره‌ی انعام، آیه‌ی ۱۲۲.
[12]- سوره‌ی احزاب، آیه‌ی ۲۱.
[13]- سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی ۳۱.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: