کد مطلب: ۳۸۲۹
تعداد بازدید: ۷۲۲
تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۰:۲۹
مهدی(عج) و حکومت واحد جهانی| ۵
آری؛ مدیر و ناظم باید در خانواده یك نفر باشد؛ آن هم عادل و دلسوز به حال همه‌ی افراد، تا مصالح همه را در نظر بگیرد. الآن تمام دنیا یك خانواده است و هر مملكتی یك اتاق است. اگر از هر اتاق سری در آید و فرمان صادر كند؛ طبیعی است كه نتیجه‌ای جز جنگ و فساد و تباهی نخواهد بود.

تشكیل حكومت واحد جهانی بر اساس قانون تكامل
 

به هر حال، قانونِ تكامل می‌خواهد جامعه‌ای طیّب و طاهر و صالح و سالم به وجود آورد و چنین جامعه‌ای به وجود نخواهد آمد؛ مگر در سایه‌ی حكومت واحد جهانی.
در زمان‌های سابق - مثلاً حدود دویست - سیصد سال قبل - نه نیاز به وحدت حكومت جهانی احساس می‌شد و نه تحقّقش ممكن بود. مگر می‌شد آن همه مملكت‌های پراكنده و دور از هم با نبود وسایل ارتباطی، یك حكومت واحد داشته باشند؟ اصلاً تصوّر آن دشوار بود تا چه رسد به تحقّقش. ولی امروز هم نیاز به وحدت حكومت احساس می‌شود و هم تحقّقش ممكن است.
آری؛ آن زمان ناممكن بود امّا امروز نه تنها ممكن، بلكه لازم التّحقّق است؛ زیرا امروز دنیا مثل یك خانواده شده است. شما خانه‌ای را در نظر بگیرید كه دارای ١٠ اتاق است. اگر برای اداره‌ی این خانه هر اتاقی یك فرمانده داشته باشد و از هر اتاقی سری در آید و بگوید قانون، باید قانون من باشد و فرمان، فرمانِ من و اراده، اراده‌ی من! در این صورت طبیعی است كه آن خانه رو به ویرانی خواهد رفت و جز جنگ و فساد و تباهی، چیز دیگری دیده نخواهد شد. در این خانه باید یك نفر حاكم باشد؛ آن هم حاكم عادل وگرنه باز همان وضع ظالمانه و استكبار خواهد بود كه می‌خواهد همه را برده‌ی خود قرار داده و به میل خود بچرخاند.
آری؛ مدیر و ناظم باید در خانواده یك نفر باشد؛ آن هم عادل و دلسوز به حال همه‌ی افراد، تا مصالح همه را در نظر بگیرد. الآن تمام دنیا یك خانواده است و هر مملكتی یك اتاق است. اگر از هر اتاق سری در آید و فرمان صادر كند؛ طبیعی است كه نتیجه‌ای جز جنگ و فساد و تباهی نخواهد بود.
لذا قانونِ طبیعیِ تكامل، این نوید و بشارت را به ما می‌دهد كه جامعه‌ی بشر یك روز ایده‌آل و روزگار فرخنده‌ای در پیش دارد كه سراسر سعادت و خوشبختی و كامیابی می‌باشد. آن روز تمام آمال و آرزوهای بشر، لباس تحقّق می‌پوشد، تمام رذائل حیوانی، بیدادگری‌ها و درّنده‌خویی‌ها از روی زمین برچیده می‌شود و عالَم، بهشت برین می‌گردد:
﴿فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْاَنْفُسُ وَ تَلَذُّالْاَعْیُنُ﴾؛[1]
آنچه خواهد دلت، همان بینی / و آنچه بینی، دلت همان خواهد
عالَم، مدینه‌ی فاضله‌ای می‌شود كه حكما در خیال خود می‌سازند! شهر توحید و اقلیم عشق می‌شود كه عرفا اصطلاح می‌كنند! قانون تكامل، این بشارت را به ما می‌دهد؛ یعنی، خالق عالم این قانون را قرار داده كه باید هر موجودی به كمالش برسد. همان دستگاه حكیمی كه دانه‌ی گندم را حركت می‌دهد تا آن را خوشه‌ای پر از دانه بسازد و نطفه را حركت می‌دهد تا آن را به سر حدّ انسانیت برساند، همان دستگاه حكیم است كه جامعه‌ی بشر را رها نمی‌كند و آن قدر آن را حركت می‌دهد تا به كمال نهایی‌اش نائل سازد.
 


بشارت قرآن به تشکیل حکومت صالحان
 


حال همین نوید را قرآن مجید نیز به ما می‌دهد و این بشارت را چهارده قرن قبل داده و فرموده است:
﴿هُوَ الَّذِی أرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾؛[2]
«او كسی است كه رسولش را با هدایت و آیین حقّ فرستاد تا او را بر همه‌ی آیین‌ها غالب گرداند؛ هرچند آن ناخوشایند مشركان باشد».
او خواسته است كه هیچ قانونی در عالم جز قانون او نباشد و باید اینچنین باشد وگرنه خلاف حكمت خلقت خواهد شد. او می‌گوید: من همانم كه دانه‌ی گندم را می‌رویانم و به هدف خلقتش می‌رسانم. نطفه‌ی انسان را می‌پرورانم و به كمال نوعی‌اش می‌رسانم. من همچنین باید جامعه‌ی بشر را زمان به زمان جلو ببرم تا به مرحله‌ای از رشد فكری و عقلی برسانم كه هیچ دینی جز دین حقّ نپذیرد. تمام قانون‌ها و قدرت‌ها و حكومت‌ها از بین برود و تنها یك حكومت و یك قانون در عالم مستقرّ گردد. آیه‌ای هم كه در آغاز سخن تلاوت شد، این را می‌فرماید:
﴿وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أنَّ الْاَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ﴾؛[3]
«ما در زبور بعد از ذكر [تورات] نوشتیم كه بندگان صالح من، وارث [حكومت] زمین خواهند شد».
در كتاب‌های آسمانی سلف، این مطلب به عنوان یك قانون تثبیت شده‌ی از سوی خداوند حكیم نوشته شده است كه:
سرانجام باید زمین به دست صالحان اداره شود و حكومت، تنها حكومتِ صالحان باشد. باز فرموده است:
﴿وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْاَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أمْناً...﴾؛[4]
«خداوند به كسانی از شما كه ایمان آورده و عمل صالح انجام می‌دهند وعده داده است كه حكومت روی زمین را در اختیارشان بگذارد، همانگونه كه در اختیار پیشینیان گذاشته بود و دین و آیینی را كه برای آنها پسندیده است پابرجا و ریشه‌دار خواهد ساخت و خوف و ترس آن‌ها را به امنیّت و آرامش مبدّل خواهد كرد...».
این وعده‌ی حتمی در این آیه‌ی شریفه، سه بار با لام قسم و نون تأكید آمده و مورد تأكید قرار گرفته است:
﴿لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ...وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ...وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ...﴾؛
﴿وَ نُرِیدُ أنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ * وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِی الْاَرْضِ...﴾؛[5]
«اراده‌ی ما بر این قرار گرفته است كه به مستضعفین نعمت بخشیم و آن‌ها را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حكومتشان را پابرجا سازیم...».
این‌ها نمونه‌ای از آیات قرآنی است كه همان قانون طبیعی تكامل را تأیید می‌كند و سرانجامِ نیك و آینده‌ی خوشی را برای جامعه‌ی بشر وعده می‌دهد.
 


بشارت حضرت علی(ع) به حکومت حضرت مهدی(عج)
 


این جمله‌ی نورانی هم از امیر‌المؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه آمده كه می‌فرماید:
(لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْیا عَلَیْنا بَعْدَ شِماسِها عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلى وَلَدِها)؛[6]
«به طور حتم، دنیا پس از چموشی‌هایش به سمت ما باز خواهد گشت، همانند بازگشت شتر بدخو و گازگیر به بچّه‌ی خویش».
فعلاً دنیا همچون شتر بدخو و چموشی كه به صاحب خود سواری نمی‌دهد، گاز می‌گیرد و لگد می‌زند و بچّه‌اش را از خود طرد می‌كند، با ما سرِ ناسازگاری دارد و ما را از خود طرد می‌كند، ولی یك روز حتماً به سمت ما برمی‌گردد و خود را به دامن ما می‌افكند. این جمله هم با لام قسم و نون تأكید آمده و حتمیّت مطلب را نشان می‌دهد:
(لَتَعْطِفَنَّ...)؛
و بعد این آیه را تلاوت فرمود:
﴿وَ نُرِیدُ...الْوارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْاَرْضِ﴾؛
و لذا فرموده‌اند:
﴿رایَةُ الْمَهْدِیِّ مَکْتُوبٌ فِیها: اَلْبَیْعَةُ لِلّهِ، إسْمَعُوا وَ أطِیعُوا﴾؛[7]
«روی پرچم مهدی نوشته شده است: بیعت از آنِ خداست، بشنوید و فرمان ببرید».
(إنَّهُ یَبْلُغُ سُلْطانُهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ)؛
«سلطنت او به مشرق و مغرب عالم می‌رسد».
(وَ لایَبْقی فِی الْاَرْضِ خَرابٌ إلاّ یَعْمُرُهُ)؛[8]
«در زمین، هیچ نقطه‌ی خرابی باقی نمی‌ماند مگر آن‌كه او آبادش می‌كند».
 


قابیل، بنیان‌گذار ظلم و جنایت!
 


گفتیم كه قانون طبیعی تكامل می‌خواهد جامعه‌ی بشر را به صلاح و كمال نهایی برساند و آخرش هم می‌رساند. امّا نكته‌ای در اینجا هست و آن اینكه انسان یك موجود مختار است؛ یعنی، خدا به او اراده و اختیار داده كه بتواند طاغی یا مطیع باشد. او در داخل نظام كلّی عالم، هم قدرت تعمیر دارد و هم قدرت تخریب؛ یعنی در اثر اعمال و افكار همین انسان است كه حوادث و وقایع طبیعی دنیا دگرگون می‌شود.
انقلابات جوّی از سیل‌ها و صاعقه‌ها و توفان‌ها و نیز جنگ‌های ویرانگر كه نسل بشر را تهدید به انقراض می‌كند، همه معلول سوء رفتار این موجود مختار است كه خالقش می‌فرماید:
﴿ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أیْدِی النَّاسِ...﴾؛[9]
«فساد در برّ و بحر، پیدا شده‌ی از بدعملی‌های مردمان است...».
﴿وَ إذا أرَدْنا أنْ نُهْلِكَ قَرْیَةً أمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِیراً﴾؛[10]
«هنگامی كه بخواهیم شهر و دیاری را هلاك كنیم، نخست اوامر خود را برای مترفین آن‌ها [ثروتمندان مست شهوت] بیان می‌كنیم، آنگاه كه به مخالفت برخاستند و سزاوار مجازات شدند، آن‌ها را شدیداً درهم می‌كوبیم».
لذا اولّین عامل انحراف در عالَم به دست قابیل، فرزند حضرت آدم ابوالبشر(ع) به وجود آمد كه از روی حسد، برادرش حضرت هابیل(ع) را كشت و دفن كرد. حضرت آدم(ع) در سفر مكّه بود، وقتی برگشت هابیل را ندید و از قابیل سراغ او را گرفت، قابیل گفت: نمی‌دانم، مگر او را به من سپرده بودی؟! حضرت آدم(ع) خسته بود و خوابید؛ در عالم خواب، پسرش هابیل را دید كه بالای كوهی ایستاده و فریاد می‌كشد:
(اَلغِیاثُ بِکَ یا أبَه)؛
«پدر؛ به دادم برس، مرا کشتند».
حضرت آدم(ع) هراسان از خواب بیدار شد و حضرت جبرئیل†(ع) را دید و از او درباره‌ی پسرش پرسید؟ جبرئیل گفت: خدا صبرت دهد! برادرش قابیل، او را كشت!
ار مدفنش پرسید، جبرئیل، آدم و حوّا(ع) را کنار قبر هابیل برد و با اذن خدا به قبر اشاره كرد، قبر شكافته شد و جناب آدم، جسد پسر را دید كه مغزش متلاشی گشته و خون به اطراف بدنش ریخته است. از شدّت ناراحتی بیهوش شد! وقتی به هوش آمد كنار نعش غرق خون فرزندش شروع به مرثیه‌خوانی كرد:
تَغَیَّرَتِ الْبِلادُ وَ مَنْ عَلَیْها / فَوَجْهُ الْاَرْضِ مُغْبَرٌّ قَبِیحٌ
تَغَیَّرَ كُلُّ ذِی لَوْنٍ وَ طَعْمٍ / وَ قَلَّ بَشاشَةُ الْوَجْهِ الْمَلِیحِ
«فرزندم؛ تو كه با این كیفیت رفتی، با رفتنت دنیا دگرگون شد. میوه‌ها تلخ شد، شادی‌ها به حزن و اندوه و غم مبدّل شد».
آیا حضرت آدم(ع) برای فرزندش واقعاً اینگونه مرثیه‌سرایی كرده است؟ یعنی، با مرگ هابیل(ع)، دنیا این چنین دگرگون می‌شود و زمین و آسمان منقلب می‌گردد؟! نه، بعید است؛ چون حضرت آدم، صفیّ الله، پیامبر بزرگ خدا، مصنوع بلاواسطه‌ی دست قدرت خدا و مسجود فرشتگان است و مظهر خاصّ:
﴿نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی﴾؛[11]
که این آیه، حكایت از عظمت و رفعت مقام او می‌كند و لذا بعید است كه او تنها برای مرگ فرزندش، اینگونه مرثیه‌سرایی كند! بلكه معلوم می‌شود او با چشم دوربین نبوّت، عالم را تا روز قیامت می‌بیند و جامعه‌ی بشر را كه همه فرزندان او خواهند بود با اعمال و آثار اعمالشان مشاهده می‌كند و در واقع او كنار اجساد آغشته به خون فرزندان آینده‌اش نشسته و صحنه‌های پر از ظلم و جور و میدان‌های خونبار اولادش را می‌بیند و خطاب به جسد خونین هابیل كرده و می‌گوید: این عملی كه درباره‌ی تو شد، ظلم را در عالم پایه‌گذاری كرد كه دنبالش دگرگونی‌ها و پریشانی‌ها، آدم‌كشی‌ها و جنایت‌ها به وجود خواهد آمد و لذا برای فرزندان آینده‌اش گریه و نوحه‌سرایی می‌كند.
بله؛ قابیل، هابیل را كشت و به زعم خودش كاری نكرد، یك جانداری را بی‌جان كرد و بعد راحت مشغول چریدن شد. امّا حضرت آدم پیامبر خداست، آینده را می‌بیند و می‌فهمد كه این عمل، اركان عاَلم كَوْن را می‌لرزاند و بنیان كاخ سعادت بشر را متزلزل می‌گرداند.
پس این انسان، قدرت تخریب دارد و می‌تواند تا آنجا پیش برود كه با یك اشاره‌ی سر انگشت تمام كره‌ی زمین را زیر و زبر سازد! همانگونه كه اكنون بعضی معتقدند، كره‌ی زمین در یك قدمی نابودی قرار گرفته و ممكن است این بشر دیوانه‌ی قدرت، با فشار دادن یك دكمه، تمام كره‌ی زمین را تبدیل به خاكستر كند.
 


خودآزمایی
 


1- چرا امروزه وحدت حكومت، ممكن و لازم التّحقّق است؟
2- در كتاب‌های آسمانی سلف، کدام مطلب به عنوان یك قانون تثبیت شده‌ی از سوی خداوند حكیم نوشته شده است؟
3- از مرثیه‌سرایی حضرت آدم(ع) برای مرگ فرزندش، چه چیزی معلوم می‌شود؟
 

پی‌نوشت‌ها


1 سوره‌ی زخرف، آیه‌ی ۷۱.
2 سوره‌ی توبه، آیه‌ی ۳۳.
3 سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی ۱۰۵.
4 سوره‌ی نور، آیه‌ی ۵۵.
5 سوره‌ی قصص، آیات ۵ و۶.
6 نهج‌البلاغه‌ی فیض، حکمت ۲۰۰.
7 منتخب الأثر، صفحه‌ی ۳۱۹.
8 همان، صفحه‌ی ۴۸۲.
9 سوره‌ی روم، آیه‌ی ۴۱.
10 سوره‌ی اسراء، آیه‌ی ۱۶.
11 سوره‌ی حجر، آیه‌ی ۲۹.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: