(۱۵)
وَ قَدْ قُلْتَ یا اِلَهی فِی مُحْكَمِ كِتابِکَ اِنَّکَ تَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِکَ وَ تَعْفُوعَنِ السَّیئاتِ وَ تُحِبُّ التَّوّابِینَ؛ فَاقْبَلْ تَوْبَتِی كَما وَعَدْتَ وَاعْفُ عَنْ سَیئاتِی كَما ضَمِنْتَ وَ أَوْجِبْ لِی مَحَبَّتَکَ كَما شَرَطْتَ.
و تو [اى خداى من] در كتاب محكم و استوار خود [یا در محكمات كتاب خود] فرمودهاى كه توبه را از بندگانت مىپذیرى و از گناهان درمىگذرى و توبهكارانِ مداوم را دوست مىدارى. حال، آنچنان كه وعده فرمودهاى، توبهام را بپذیر و بر حسبِ ضمان خویش از گناهانم درگذر و همچنان كه ملتزم شدهاى محبّتت را براى من لازم گردان [براى همیشه دوستم بدار].
اضافهی «محكم» به «كتاب» ممكن است از باب اضافهی «صفت» به «موصوف» باشد؛ یعنى قرآنى كه متقن و استوار است و از راهیابى هرگونه اختلال و اضطراب به ساحت اقدسش در امان است. چنانكه خود مىفرماید:
...كِتابٌ اُحْكِمَتْ آیاتُهُ...؛[1]
... [قرآن] كتابى است كه آیاتش متقن و محكم شده است...
و محتمل است از باب اضافهی «نوع» به «جنس» یا اضافهی «قِسم» به «مَقْسَم» بوده و اشاره به انقسام آیات قرآن به دو قسم «محكم» و «متشابه» باشد كه باز در خود قرآن آمده است:
هُوَ الَّذِی أنْزَلَ عَلَیکَ الْكِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ اُمُّ الْكِتابِ وَ اُخَرُ مُتَشابِهاتٌ...؛[2]
او [خدا] كسى است كه این كتاب [قرآن] را بر تو نازل كرد كه قسمتى از آن آیات مُحكم [صریح و روشن] است كه آن آیات [در واقع به منزلهی] مادر و اساس [و مرجع] این كتاب مىباشند [و هرگونه ابهام و اجمال سایر آیات با مراجعهی به این دسته از آیات برطرف مىگردد].
و قسمت دیگر از آن، «متشابهات» است. یعنى آیاتى كه از جهت احتمال معانى مختلف كه در ابتداى امر به نظر مىرسد، داراى نوعى ابهام و پیچیدگى در فهم مراد مىباشد، ولى پس از مراجعه به آیات «محكم» و یا روایات صادره از منابع وحى (رسول اكرم(ص) و اهل بیت اطهار(ع)) مراد و مقصود از آنها معلوم مىگردد.
گفتار امام سجّاد(ع) در موضوع وعدهی توبهپذیرى خدا و عفو از سیئات اشاره به این آیهی شریفه است:
وَ هُوَ الَّذِی یقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یعْفُوا عَنِ السَّیئاتِ وَ یعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ؛[3]
و او كسى است كه توبه را از بندگانش مىپذیرد و از گناهان درمىگذرد و آنچه را به جا مىآورید مىداند.
و همچنین گفتار آن حضرت در مورد اینکه خداوند بندگان توبهكار را دوست دارد:
إنَّ اللهَ یحِبُّ التَّوّابِینَ وَ یحِبُّ الْمُتَطَهَّرِینَ؛[4]
... بهراستى كه خداوند توبهكاران و پاكیزگان را دوست مىدارد.
كلمهی «توّاب» صیغهی مبالغه است به معناى «كَثیرُ التَّوبَه وَ كَثیرُ الرُّجُوع». آن بندهاى كه هرگاه از روى جهالت و غلبهی هواى نفس از وى گناهى صادر مىشود، بیدرنگ اقدام به توبه مىكند و آلودگیهاى مكرّر به گناه او را از توبه و بازگشت به سوى خدا باز نمىدارد، توّاب است.
از امام صادق(ع) منقول است:
إنَّ اللهَ یحِبُّ مِنْ عِبادِهِ الْمُفَتَّنَ التَّوّابَ؛[5]
خداوند از میان بندگانش كسى را كه در صحنهی امتحان به گناهان قرار گرفته و دنبال هر گناه اقدام به توبه مىكند،[6] دوست مىدارد.
و در خبر دیگرى از رسول خدا(ص) آمده است:
اَلْمُؤمِنُ كَالسُّنْبُلَةِ یفىءُ اَحْیاناً وَ یمیلُ اَحْیاناً؛[7]
مؤمن بسان سنبل و خوشهی جو یا گندم است كه [بر اثر وزش باد] گاهى خم مىشود [از اعتدال قامت خود دور مىافتد] و گاه دیگر برمىگردد [و استقامتِ قامت خود را مجدّداً به دست مىآورد].[8]
احتمال این نیز مىرود كه مبالغه در كلمهی «توّاب» از لحاظ «كیفیت» و تشدید عمل باشد، نه به اعتبار «كمیت» و تكرار عمل. یعنى آن توبهكارى كه توبهاش چنان راسخ و ثابت و جایگزین در ژرفاى دلش شده باشد كه هرگز عود به ارتكاب گناه از وى حاصل نشود، اینچنین توبهكارى واقعاً «توّاب» است كه توبهكارى «مداوم» و تائب به توبهی «نصوح» است و به هر حال عالیترین مقام براى بندگان «توّاب»، مقام «محبوبیت» در پیشگاه خداوند ذوالفضل و الاحسان است كه بر اساس «پاکی» و تحصیل طهارت جوهر جان از قذارات گناهان، استحقاق چنین تشریفى را به دست آوردهاند كه:
...إنَّ اللهَ یحِبُّ التَّوّابِینَ وَ یحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ؛
و ارباب معرفت مىگویند، محبت خدا نسبت به بندهاش همانا كشف حُجُب از قلب است تا «لقاء» و «رؤیت» تحقّق پیدا كرده و از هر چه جز اوست انقطاع حاصل شود.
اَللّهُمَّ اجْعَلْنا مِنْ عِبادِكَ التَّوابینَ وَ اجْعَلْنا مِنَ الْمُتَطهَّرینَ بِحُرْمَةِ حَبیبِكَ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ؛
***
(۱۶)
وَ لَکَ یا رَبِّ شَرْطِی أَلاّ اَعُودَ فِی مَكْرُوهِکَ وَ ضَمانِی اَنْ لاَ اَرْجِعَ فِی مَذْمُومِکَ وَ عَهْدِی اَنْ اَهْجُرَ جَمیعَ مَعاصِیكَ.
وَ شرط و قرار من با تو [اى پروردگار من] این كه به آنچه ناپسند تو است باز نگردم و ضمان و تعهّد من آن كه به كارى كه نزد تو مذموم و نكوهیده است رجوع ننمایم و عهد و پیمان من این كه از جمیع نافرمانیهایت دورى گزینم.
آه آه، چه سنگین است این شرط و این تعهّد! و چه طاقتفرسا و كمرشكن است این ضمان و این پیمان!
اى خداى رئوف و ربّ ودود، تو خود تفضّلى فرما و عنایتى كن، چنان نشود كه ما ضعیفان بر اثر انقطاعِ از لطف و عنایتت در عِداد نقضكنندگان عهد و پیمانشكنان درآییم و آنگاه مآلاً به لعنتِ تو و سوء مجازات آخرت دچار شویم كه فرمودهاى:
وَ الَّذِینَ ینْقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِنْ بَعْدِ مِیثاقِهِ... اُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ؛[9]
آنان كه پیمان خدا را پس از محكم كردن آن مىشكنند... براى آنها لعنت و بدىِ [مجازاتِ] سراى آخرت است.
و همچنین فرمودهاى:
فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إلی یوْمِ یلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا یكْذِبُونَ؛[10]
این عمل [نقض عهد خدا] رذیلهی نفاق را در دلهایشان تا روزى كه خدا را ملاقات كنند، برقرار ساخت. این بدان سبب است كه از عهدى كه با خدا بسته بودند تخلّف ورزیدند و دروغ گفتند.
و چه زیبا سخنى است سخن بعض ارباب فضل و كمال كه مىگوید: پوشیده نماند كه این جمله از دعا جز زبان معصوم از زبان دیگرى شایسته نیست صادر شود مگر این كه آن را مشروط به حفظ و صیانت از جانب خدا نماید؛ یعنى توفیق وفاى به عهد و ثبات قدم را در این تعهّد و ضمان از خدا بخواهد تا گرفتار شومى پیمان فوقِ توان نگردد.[11]
آوردهاند یكى از مدّعیان حبّ خدا وقتى در حال سُكْر محبّت(!) ترنّم به این شعر نمود و گفت:
وَ لَیسَ فِى سِواكَ حُبٌّ
فَكَیفَما شِئتَ فَاخْتَبِرْنى
جز تو [اى خدا] محبّت چیزى در دلم نیست و غیر تو محبوبى ندارم! حال، به هرگونه كه خواهى مرا بیازماى.
پس مشیت حضرت «محبوب» به آزمایش وى تعلّق گرفت و آن مدّعى حبّ و عشق به خدا مبتلا به بیمارى حَصْر بول گردید. بیچاره از شدّت درد به خود مىپیچید و فریاد مىكشید و از خدا عافیت طلب مىكرد و از آن ادّعا كه كرده بود اظهار پشیمانى مىنمود؛ بر در مكتب خانهها مىچرخید و از بچّه مكتبىها تقاضاى دعا مىكرد و مىگفت:
اُدْعُوا لِعَمِّكُمُ الْكَذّاب؛
براى این عموى دروغگوى خود دعا كنید.[12]
آرى: «لقمهی هر مرغكى انجیر نیست»!
اِنَّ لِكُلِّ صَناعَةٍ اَهْلاً وَ اِنَّ لِكُلِّ كَریمَةٍ فَحْلاً؛
اَذاقَنَا اللهُ حَلاوَةَ حُبِّهِ وَ وَفِّقنا لِطاعَتِهِ فِى عافِیتِهِ؛
***
(۱۷)
اَللّهُمَّ إِنَّکَ اَعْلَمُ بِما عَمِلْتُ، فَاغْفِرْ لِی ما عَلِمْتَ وَ اصْرِفْنِی بِقُدْرَتِکَ اِلَى ما اَحْبَبْتَ.
بارالها، تو به آنچه من كردهام داناترى؛ پس آنچه را كه از من مىدانى بیامرز و بازگردان مرا [به قدرت خود] به آنچه دوست دارى.
چه بسا اعمالى كه در واقع موجب انحطاط روح آدمى و سبب دورى وى از خدا بوده و در گذشتهی عمر از وى صادر شده است، امّا خود او توجّه به آن نداشته و آنها را به صورت یك سلسله اعمال نیك انجام داده و احیاناً مدّتى مدید نیز اشتغال به آنها داشته است!
انسان تائب در این فراز از دعا براى تدارك آن نوع از نقایص و ترمیم آن قسم از خرابیهاى پنهان از نظر خودش. از خدا مىخواهد كه او را با منصرف كردن از مسیر آن اعمال و هدایت كردن به طریق اعمال نیك از چشمهسارهاى رحمت و غفران خود كامیاب و شاداب سازد و در پرتو نور «حسنات» تیرگیهاى «سیئات» را از صفحهی قلبش بزداید.
1- گفتار امام سجّاد(ع) در موضوع وعدهی توبهپذیرى خدا و عفو از سیئات اشاره به کدام آیهی شریفه است؟
2- شرط وفادارى بر توبه در گفتار امام(ع) را بیان کنید.
3- انسان تائب در فراز 17 از دعا از خدا چه مىخواهد؟
[1]ـ سورهی هود، آیهی ۱.
[2]ـ سورهی آل عمران، آیهی 7.
[3]ـ سورهی شوری، آیهی ۲۵.
[4]ـ سورهی بقره، آیهی ۲۲۲.
[5]ـ کافی، ج 2، ص 432، ذیل ح 4.
[6]ـ «مُفَتَّن» در «نهایه» به همان معنا که در متن آمده ذکر شده است. (مرآةالعقول، طبع جدید، ج 11، ص 265)
[7]ـ جامعالسّعادات، ج 3، ص 82.
[8]ـ محتمل است مقصود در این حدیث ارائهی خصیصهی انعطافپذیری مؤمن در برابر حوادث و وقایع باشد که بر حسب اقتضای شرایط مختلف موضعگیریهای مختلف دارد، گاه صلابت و سرسختی و گاه انعطاف و لینت و نرمی از خود نشان میدهد.
[9]ـ سورهی رعد، آیهی 25.
[10]ـ سورهی توبه، آیهی 77.
[11]ـ تلخیصالریاض، ج 2، ص 336.
[12]ـ جامعالسّعادات، ج 3، ص 273.