از جمله اعمال بسیار وحشتناکی که در تاریخ وهّابیّت ثبت شده و حتّی مورّخان وهّابی نیز به آن اعتراف کردهاند، قتل عام عجیب مردم «طائف» و از آن وحشتناکتر قتل عام مردم «عراق و کربلا» بود.
وهّابیها در تاریخ 1216 به بعد (حدود ده سال بعد از فوت محمّد بن عبدالوهّاب) به منظور جلب غنایم و کشورگشایی و در ظاهر برای نشر توحید (توحید به زعم خودشان) چند بار به «کربلا» و نجف حمله کردند؛ یک بار با استفاده از فرصتی که به خاطر ایّام زیارتی علی(ع) پیش آمده بود و بسیاری از اهل کربلا، به نجف مشرّف شده بودند، حملهی غافلگیرانهای به کربلا کردند، دیوار شهر را خراب نمودند و به شهر وارد شده و هزاران نفر از مردم کوچه و بازار و زنان و کودکان را به قتل رساندند و هر چه بر سر راه خود یافتند غارت کردند. به حرم امام حسین(ع) که نفایس زیادی داشت حملهور شدند و آن را ویران کردند و تمام جواهرات و نفایس را با خود بردند.
بعضی عدد کشتگان را یکصد و پنجاه هزار تن! نوشتهاند و میگویند جوی خون در کوچههای کربلا به راه افتاد و جالب این که اسم این کار را جهاد فی سبیل الله و مبارزه برای نشر توحید میگذاردند!
وقایع کربلا را بسیاری از مورّخان شرق و غرب و حتّی مورّخان سعودی نوشتهاند. میتوانید به کتابهای تاریخ المملکة العربیّة السعودیّة، عنوان المجد فی تاریخ نجد، تاریخ العربیّة السعودیّة نوشته دانشمند مستشرق «ناسی لیف» و مفتاح الکرامة سیّد جواد عاملی و کتب دیگر مراجعه فرمایید.[1]
باز میگردیم به ریشههای خشونت در آیین وهّابیّت:
به هر حال محمّد بن عبدالوهاب دارای چند کتاب کوچک است که عقاید خود را به طور عریان در آنها بیان کرده است.
او بهرهی کمی از سواد و علوم اسلامی داشت و هیچگاه در حوزههای مهمّ علمی اسلام و نزد بزرگان علمای پیشین درس زیادی نخوانده بود و به همین دلیل اشتباهات قابل ملاحظهای داشت و متأسّفانه بر اشتباهات خود پافشاری میکرد.
یکی از کتابهای او کشف الشبهات است، این کتاب کوچک را ـ چنان که از نامش پیداست ـ به منظور پاسخگویی از ایرادات علمای بلاد (اغلب از اهل سنّت) بر افکارش نوشته است.[2]
مطالعه و بررسی همین کتاب برای پی بردن به ریشههای خشونت در عقاید وهّابیان کافی است:
1ـ نامبرده برداشت نادرستی دربارهی «توحید» و «شرک» دارد و همانگونه که در بحثهای آینده خواهد آمد، تمام کسانی را که از پیامبر اسلام(ص) تقاضای شفاعت عندالله کنند ـ در حالی که موافق صریح آیات و روایات است ـ مشرک و کافر میداند و جان و مال و ناموس آنها را مباح میشمرد.[3]
به یقین همهی مسلمانان اعمّ از سنّی و شیعه (به جز وهّابیها) از پیغمبر اکرم(ص) طلب شفاعت عندالله میکنند، بنابراین همه آنها کافرند و خون و جان و مال و زنانشان بر وهّابیها حلال است!
2ـ از این هم فراتر رفته و با صراحت میگوید: مشرکین زمان ما از مشرکان عصرپیامبر(ص) که آن حضرت با آنها جنگید، بدترند! به دو دلیل:
اوّلاً، مشرکان زمان پیامبر(ص) تنها در حال آرامش به غیر خدا متوسّل میشدند ولی ـ طبق آیات قرآن ـ هنگامی که گرفتار بلا میشدند (مثلاً گرفتار امواج خروشان دریایی) خدا را خالصانه میخواندند (فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ).[4]
ولی مشرکان زمان ما در هر دو حال به غیر خدا متوسّل میشوند، هم در رفاه و هم در بلا!
ثانیاً، مشرکان جاهلیّت سنگ و چوبی را میپرستیدند که مخلوق و مطیع خدا است! ولی مشرکان عصر ما افراد فاسق را میپرستند (که به ظاهر منظورش بعضی از سران صوفیّه است)[5] به این ترتیب خون و مال و ناموس آنها مباحتر است!
البتّه این برداشتها حاصل یک سلسله مغالطههاست که در فصل آخر این کتاب، پرده از روی آن برداشته خواهد شد. در اینجا منظور روشن ساختن ریشهی خشونت آنها نسبت به جان و مال مسلمین غیر وهّابی است.
3ـ نمونهی دیگری از خشونت آنها این است که مخالفان خود را ـ که جمعی از بزرگان علمای اهل سنّت هستند ـ هنگام گفتگو با القاب زشت و توهینآمیز یاد میکند، به عنوان مثال:
در یک جا میگوید: أیّها المشرک! (ای مشرک)،[6]
در جای دیگر اعداء الله! (دشمنان خدا)،[7]
در جای دیگر للمشرکین شبهة اخری (مشرکان ایراد دیگری دارند!)،[8]
در جای دیگر هولاء المشرکین الجهّال (این مشرکان جاهل!)،[9]
در جای دیگر اعداء التوحید (دشمنان توحید!)،[10]
و در جای دیگر میگوید یک نفر عامی بی سواد بر هزار نفر از علمای مشرکین (مسلمانانی که معتقد به شفاعت هستند) غلبه پیدا میکند.[11]
همانگونه که قبل از این اشاره شد امام این مذهب بهرهی کمی از معلومات اسلامی داشته است و به نظر میرسد از پاسخگوییهای علمای بزرگ عصبانی بوده، لذا آنها را با انواع کلمات اهانتآمیز خطاب و همه را متّهم به شرک و کفر و جهل میکند، در حالی که قرآن مجید با صراحت میگوید: «به کسانی که اظهار اسلام میکنند و از در صلح در میآیند نگویید مسلمان نیستید تا اموال آنها را به عنوان غنایم به چنگ آورید»: وَ لاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَی إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا؛[12]
از آن چه در بالا آمد، میتوان فهمید چرا طالبان و القاعده و سایر متعصّبان وهّابی، به آسانی خون دیگر مسلمانان را در نقاط مختلف جهان میریزند و اموال آنها را به یغما میبرند.
کشتار طالبان در افغانستان اغلب از مسلمین بود (اعمّ از شیعه و اهل سنّت) و کشتار و ترورهای کور القاعده و متعصّبان وهّابی در پاکستان و عراق همه از مسلمانان بود.
چه کسی سبب شد که این گروهها این همه بی رحم باشند؟ همان کسی که گفت غیر وهّابیها مشرکند و خون و مال مشرک مباح است! و نباید تعجب کرد که خونهایی که طرفداران این مذهب ریختند اغلب خون مسلمانان بود و تمام اموالی که به غارت رفت اموال مسلمین بود.
1- از جمله اعمال بسیار وحشتناکی که در تاریخ وهّابیّت ثبت شده را بیان کنید.
2- چرا محمّد بن عبدالوهاب در فهم علوم دینی اشتباهات قابل ملاحظهای داشت؟
3- به چه دلیل محمّد بن عبدالوهاب علمای بزرگ را با انواع کلمات اهانتآمیز خطاب و همه را متّهم به شرک و کفر و جهل میکند؟
[1]. برای آگاهی بیشتر از تاریخ پرماجرا و عقاید وهّابیّت میتوانید از کتابهای زیر بهره بگیرید:
الاسلام فی القرن العشرین، جزیرة العرب فی القرن العشرین، تاریخ المملکة السعودیّة، تاریخ نجد آلوسی، کشف الارتیاب، و تاریخ وهّابیان نوشتهی مرحوم فقیهی.
[2]. از جمله کسانی که بر این رساله شرح نوشتهاند محمّد بن صالح العثیمین است که فرد نسبتاً معتدل و با سوادی بود ولی متأسّفانه یا از روی ترس از دست دادن مقام یا تقیّه سعی کرده توجیهگر سخنان محمّد بن عبدالوهاب گردد (جز در موارد معدودی) و ما آنچه نقل میکنیم از متن این کتاب است.
[3]. شرح کشف الشبهات عثیمین، صفحهی 81.
[4]. عنکبوت، آیهی 65.
[5]. او میگوید: اعلم أن شرک الاوّلین أخفّ من شرک اهل زماننا بامرین: احدهما: انّ الاوّلین لا یشرکون و لا یدعون الملائکة و الاولیاء و الاوثان مع الله إلاّ فی الرخاء و أمّا الشدة فیخلصون لله الدعاء کما قال تعالی: (فاذا رکبوا فی الفلک...) الامر الثانی: انّ الاوّلین یدعون مع الله اناساً مقرّبین عندالله... و اهل زماننا یدعون اناساً من افسق الناس. (شرح کشف الشبهات، صفحهی 100).
[6]. شرح کشف الشبهات، صفحهی 77.
[7]. همان مدرک، صفحهی 79.
[8]. همان مدرک، صفحهی 109.
[9]. همان مدرک، صفحهی 120.
[10]. همان مدرک، صفحهی 65.
[11]. همان مدرک، صفحهی 68.
[12]. نساء، آیهی 94.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت