فصل هشتم: مسح پاها در وضو | ۳
به یقین اسلام یک دین جهانى و براى تمام مناطق روى زمین در تمام اعصار و قرون است و در عین حال شریعت سمحه و سهله و کاملاً آسان مىباشد، فکر کنید پنج بار شستن پاها در شبانه روز در نقاط مختلف دنیا چه مشکلات مهمّى ایجاد مىکند و گروهى را به سبب این سختگیرى، از وضو و نماز بیزار مىسازد.
و این است نتیجهی اجتهاد در برابر نص و رها ساختن روایات مسح.
این احتمال نیز منتفى نیست که قسمتى از روایات غسل (البتّه نه همه آنها) در عصر بنى امیّه که بازار جعل احادیث رونق گرفت و معاویه مبالغ کلانى براى بعضى جاعلان حدیث قرار داد، جعل شده باشد، زیرا همه مىدانستند که على(ع) طرفدار مسح پاهاست و معاویه اصرار داشت در همه چیز بر خلاف آن حضرت عمل کند.
لطفاً به دو حدیث زیر دقّت کنید:
1ـ در صحیح مسلم آمده است که معاویه به سعد بن ابیوقّاص دستور داد نسبت به امیرمؤمنان على(ع) سبّ و لعن کن! (زیرا سعدجدّاً از این کار خوددارى مىکرد) سعد گفت: از رسول خدا سه فضیلت دربارهی على(ع) شنیدم که هرگز آن را فراموش نمىکنم و اى کاش یکى از آنان از آن من بود که آن را بر ثروتهاى عظیم ترجیح مىدادم. سپس داستان جنگ تبوک و جملهی «اما ترضى أن تکون لى بمنزلة هارون من موسى» و داستان جنگ خیبر و جملهی مهمّى را که پیغمبر اکرم(ص) دربارهی على(ع) فرمود و داستان مباهله را بیان کرد.[1]
این حدیث به خوبى نشان مىدهد که معاویه براى مخالفت با امیرمؤمنان على(ع) تا چه حد اصرار داشت.
2ـ از روایات زیادى استفاده مىشود که دو گروه در قرون اوّل اسلام اقدام به جعل احادیث کردهاند.
گروه اوّل جمعى از افراد به ظاهر صالح و زاهد (امّا ساده لوح) بودند که به قصد قربت جعل حدیث مىکردند، از جمله گروه ظاهراً دیندارى بودند که براى ایجاد رغبت در مردم به تلاوت قرآن، احادیث عجیب و غریبى در فضایل سورهها وضع کرده و به پیغمبر اکرم(ص) نسبت دادند و متأسّفانه تعداد آنها کم نبود!
دانشمند معروف اهل سنّت قرطبى در کتاب تذکار (صفحهی 155) مىگوید: اعتبارى به روایاتى که جاعلان احادیث دروغین در فضیلت سورههاى قرآن جعل کردهاند نیست. این کار را جماعت کثیرى دربارهی فضایل سور قرآن (بلکه) دربارهی فضایل سایر اعمال نیز مرتکب شدند. به قصد قربت وضع حدیث کردند و گمان بردند از این طریق مردم را به فضایل اعمال دعوت مىکنند (و هیچ گونه منافاتى میان دروغ که بدترین گناهان است با زهد و فقاهت نمىدانستند!!).
همین دانشمند (قرطبى) در صفحهی بعد کتاب خود از «حاکم» و بعضى دیگر از شیوخ محدّثین نقل مىکند که یکى از زهّاد، داوطلبانه (و به قصد قربت) احادیثى در فضیلت قرآن و سورههاى آن جعل کرد. هنگامى که از او پرسیدند چرا این کار را کردى؟ گفت: من دیدم مردم نسبت به قرآن کم توجّه شدهاند، دوست داشتم رغبت آنها را به قرآن زیاد کنم، و هنگامى که به او گفتند پیغمبر اکرم(ص) فرمود: «من کذب علىّ فلیتبوء مقعده من النار؛ هر کس به من دروغ ببندد، جایگاه خود را در آتش آماده کرده است» در جواب گفت: پیغمبر فرموده «من کذب علىّ...» یعنى کسى که بر ضدّ من دروغى بگوید، من این دروغها را به نفع پیغمبر(ص) مىگویم!!
قرطبى در نقل اینگونه احادیث تنها نیست،جمع دیگرى ازدانشمندان اهل سنّت نیز آن را نقل کردهاند (براى توضیح بیشتر به کتاب نفیس الغدیر جلد پنجم بحث «کذّابین و وضّاعین» مراجعه کنید).
گروه دوّم کسانى بودند که در برابر گرفتن پولهاى کلان به وضع حدیث به نفع معاویه و بنى امیّه و ذمّ امیرمؤمنان على(ع) پرداختند. از جمله «سمرة بن جندب» بود که مبلغ چهارصد هزار درهم از معاویه گرفت و این حدیث را در ذمّ على(ع) و مدح قاتل او وضع کرد و گفت آیهی شریفهی (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللهِ...)[2] دربارهی عبدالرحمان بن ملجم قاتل على(ع) نازل شده و آیهی شریفهی (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِى الْحَیَاةِ الدُّنْیَا...)[3] دربارهی على(ع).[4] نعوذ بالله من هذه الأکاذیب.
بنابراین جاى تعجّب نیست که براى مخالفت با على(ع) روایاتى دربارهی شستن پاها در وضو جعل کرده باشند.
همانگونه که در سابق نیز اشاره شد آنها که اصرار بر نفى مسألهی مسح پاها در وضو دارند و شستن را واجب مىدانند، در عین حال اجازه مىدهند که به هنگام وضو روى کفشها را مسح کنند و به بعضى از احادیث منقول از پیامبر اسلام(ص) استناد مىنمایند.
در حالى که احادیث اهل بیت(ع) عموماً آن را نفى مىکند و احادیث متعدّد معتبرى نیز از طرق اهل سنّت صریحاً خلاف آن را مىگوید.
توضیح این که: اجماع فقهاى امامیّه به پیروى از احادیث اهل بیت(ع) این است که مسح بر کفش مطلقاً جایز نیست، ولى بسیارى از فقهاى اهل سنّت آن را در حضر و در سفر به طور مطلق مجاز مىشمرند، هر چند بعضى آن را منحصر به موارد ضرورت دانستهاند.
در این جا سؤالاتى پیش مىآید، از جمله:
۱ـ چگونه مسح کردن بر پاها جایز نیست، ولى مسح بر کفشها جایز است با این که هنگامى که سخن از شستن پاها به میان مىآید، مىگویند پا آلودگى دارد، آن را بشویید بهتر است، تا این که آن را مسح کنید.
آیا مسح کردن کفشهاى آلوده، مىتواند جانشین شستن شود؟ بسیارى به تخییر میان شستن پا و مسح بر کفشها قائل شدهاند.
۲ـ چرا ظاهر قرآن مجید را که مىگوید سر و پاها را مسح کنید، رها کرده و به سراغ مسح کفشها رفتهاید؟
۳ـ چرا روایات اهل بیت(ع) را که متّفقاً مسح بر کفش را نفى مىکند و پیغمبر اکرم(ص) آنها را در کنار کتاب الله مایهی نجات شمرده در نظر نمىگیرید؟
۴ـ درست است که روایاتى از پیغمبر اکرم(ص) وارد شده که آن حضرت مسح بر کفش کردند، ولى در مقابل آن روایات معتبرى نیز داریم که مىگوید پیغمبر اکرم(ص) پاها را مسح مىفرمود، چرا به هنگام تعارض روایات به سراغ آیهی قرآن نمىرویم و آن را حاکم در این اختلاف روایات نمىکنیم و مرجع قرار نمىدهیم؟
و هر قدر در این مسأله بیشتر غور و بررسى کنیم به شگفتىهاى بیشترى برخورد مىکنیم:
در کتاب «الفقه على المذاهب الاربعه» مىخوانیم: مسح بر کفش در مقام ضرورت و اضطرار واجب و بدون ضرورت جایز است هر چند شستن پاها افضل مىباشد.
سپس از «حنابله» نقل مىکند که مسح بر کفشها از درآوردن آن و شستن پاها افضل مىباشد که اخذ به رخصت و شکر نعمت است و بعضى از اتباع ابوحنیفه نیز با آن موافقت کردهاند.[5]
سپس ادّعا مىکند که مسح بر کفشها با روایات زیادى ثابت شده که قریب به تواتر است.[6]
و از همه جالبتر این که بحث گستردهاى دربارهی شروط چنین کفشها و مقدار مسح و مدّت مسح (چند روز جایز است ادامه داشته باشد) و مستحبّات و مکروهات و مبطلات مسح بر کفشها و احکام کفشى را که روى کفش دیگر بپوشند و جنس کفش و این که حتماً از چرم باشد یا غیر چرم هم کافى است و حکم کفشهاى شکافدار و بىشکاف و... که بخش مهمّى از این کتاب را در بر مىگیرد.[7]
۵ـ چرا روایات مسح بر کفشها را به موارد ضرورت و مسافرتها و جنگها و مواقعى که امکان بیرون آوردن کفش از پا نبوده، یا بسیار مشکل بوده، حمل نمىکنید. اینها سؤالاتى است که پاسخى ندارد، جز این که پیشداورىها سبب این غوغا در یک مسألهی ساده شده است.
من خود در فرودگاه جدّه ناظر بودم که یکى از این برادران براى وضو آمد و پاها را به جاى مسح به دقّت شست، دیگرى آمد صورت و دستها را شست و دستى بر کفش خود کشید و به سراغ نماز رفت.
در حیرت فرو رفتم و گفتم مگر ممکن است شخص حکیمى مانند پیامبر(ص) چنین دستورى داده باشد که نمىتوان توجیهى براى آن یافت.
بعد از این سؤالات لازم است به سراغ مدارک اصلى مسأله برویم و از لابهلاى روایات نکتهی اصلى این فتوا و همچنین راه حلّ عقلایى آن را پیدا کنیم:
1- چرا این احتمال وجود دارد که قسمتى از روایات غسل (البتّه نه همه آنها) در عصر بنى امیّه که بازار جعل احادیث رونق گرفت و معاویه مبالغ کلانى براى بعضى جاعلان حدیث قرار داد، جعل شده باشد؟
2- دو گروه که در قرون اوّل اسلام اقدام به جعل احادیث کردهاند را نام ببرید.
3- نظر فقهاى امامیّه در رابطه با مسح بر کفش چیست؟
[1]. صحیح مسلم، جلد 7، صفحهی 120.
[2]. سورهی بقره، آیهی 207.
[3]. سورهی بقره، آیهی 204.
[4]. ابن ابى الحدید معتزلى، طبق نقل منتهى المقال، شرح حال «سمرة».
[5]. الفقه على المذاهب الاربعه، جلد 1، صفحهی 135.
[6]. همان مدرک، صفحهی 136.
[7]. همان مدرک، از صفحهی 135 تا 147.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت