کد مطلب: ۵۶۹۷
تعداد بازدید: ۴۰۵
تاریخ انتشار : ۲۷ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۹:۵۶
پرتوی از عظمت امام حسین (ع) | ۲۷
پیغمبر اعظم(ص) در حقّش نفرین کرد و او به ارتعاش بدن مبتلا شد ولی دست از سوء رفتار بر نمی‌داشت، و پیغمبر(ص) چنانچه خلق و خوی مبارکش بود با او و سایر منافقین به حلم و بردباری رفتار می‌کرد و به خاطر همان اسلام صوری با آنها مدارا می‌فرمود، مع‌ذلک بی‌حیایی را از حدّ گذرانید، لذا چون توقفش در مدینه سبب فتنه و فساد بود پیغمبر(ص) او و فرزندانش را به طائف فرستاد

بخش دوّم: بنی هاشم و بنی امیّه | ۲

 

بنی‌امیّه


چنانچه قلقشندی می‌گوید:[1] بنی‌امیّه نام چند بطن از عرب است که یکی از آنها همین بنی‌امیّه معروف می‌باشد که بطنی از قریش شمرده شده‌اند به این نسب (بنی‌امیّه بن عبد شمس بن عبد مناف).


بنی‌امیّه در میزان اخلاق


بنی‌امیّه ازنظر اخلاق بی‌مایه و فاقد ارزش بودند، در جاهلیت و اسلام به حبّ دنیا و شهوات و التذاذ جنسی، افراط در خوش‌گذرانی و تجمل و پرخوری و نازپروری، سورپرستی، کاخ‌نشینی و عصبیت فامیلی موصوف و معروف بودند.
عقّاد در کتاب معاویة بن ابی سفیان فی المیزان در فصل «خلیقة امویة» با شواهد تاریخی ثابت کرده که بنی‌امیّه در این اوصاف ممتاز بوده و به نظر او ـ بااینکه خود از اهل سنّت است ـ عثمان و عمر بن عبدالعزیز نیز از این میزان خارج نبوده‌اند.


نسب بنی‌امیّه


در نسب بنی‌امیّه و پاره‌ای از افراد مشهورشان سخن بسیار است. آنچه که در ردّ نسبت بنی‌امیه به قریش گفته شده، این است که: امیّه بنده‌ای رومی بود، عبدشمس او را خرید و به رسم عرب در جاهلیت او را پسر خود خواند و استشهاد می‌کنند به کلام امیرالمؤمنین(ع) در یکی از نامه‌هایش به معاویه که فرمود:
«لَیْسَ اُمَیَّةُ کَهَاشِمَ، وَلَا حَرْبٌ کَعَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَلَا أَبُوسُفْیَانَ کَأَبِی طَالِبٍ، وَلَا الْمُهَاجِرُ کَالطَّلِیقِ، وَلاَ الصَّرِیحُ کَاللَّصِیقِ»؛[2]
«نه امیّه با هاشم قابل قیاس است و نه حرب با عبدالمطلب و نه ابوسفیان با ابوطالب و نه کسی که (در راه خدا) هجرت کرده با کسی که با اسلام جنگیده و بعد از اسارت آزاد شده؛ و نه کسی که نسبش صریح و روشن است با کسی که نسبش معلوم نیست و به قبیله‌ای چسبانده شده، قابل مقایسه است!».
به تصریح دانشمندانی مانند محمد عبده مصری در شرح نهج‌البلاغه، صریح، کسی را گویند که صحیح‌النسب باشد، و لصیق، کسی است که بیگانه باشد و او را به فامیل و قبیله‌ای چسبانده باشند[3] و امیّه مرد بدنامی بود که متعرض زنان می‌شد، و به فحشا و زنا معروف بود، و همان کس است که بعد از محکومیت به ده سال جلای وطن و ترک مکه، به شام رفت و در آنجا ده سال ماند، و در آنجا با زن یهودیه شوهرداری زنا کرد و آن زن در فراش شوهرش که یهودی بود پسری آورد و امیّه او را به خود ملحق کرد و ذکوان نامید و به ابی عمرو مکنّی ساخت و زن خودش را در زندگی خودش به او داد، و این ذکوان پدر ابی‌معیط و جدّ عقبه پدر ولید بن عقبه برادر مادری عثمان است.[4]
نفیل بن عبدالعزی در محاکمه عبدالمطلب با حرب پسر امیّه و جدّ معاویه به حرب گفت:
أَبُوکَ مُعاهِرٌ وَأَبُوهُ عَفٌّ / وَذَادَ الْفِیلَ عَنْ بَلَدٍ حَرَامٍ[5]
پدر تو امیّه مرد زناکاری بود و پدر عبدالمطلب پاک‌دامن و عفیف بود، عبدالمطلب فیل را از شهر مورد احترام (مکه) دفع کرد و دور راند.


بنی‌امیّه در قرآن و حدیث


در کتب تفسیر و حدیث به طرق اهل سنّت روایات متعدد از حضرت امام حسن و امام حسین(ع) و یعلی بن مرّه؛ ابن عمرو و سعید بن مسیب روایت شده که رسول اعظم(ص) در خواب دید بنی‌امیّه یکی از پس دیگری چون بوزینگان به منبرش بر می‌جهند. پیغمبر(ص) غمناک شد، و پس از آن دیگر کسی او را خندان ندید.
خدا آیه‌ی 60 سوره اسراء را نازل فرمود:
وَ مَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی اَرَیْنَاکَ اِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَ الشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیَاناً کَبِیراً؛[6]
و نیز نازل شد:
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ...؛[7]
و سوره قدر نیز نازل گردید.[8]
ابن عساکر از ابی‌ذر روایت کرده که پیغمبر(ص) فرمود: وقتی بنی‌امیّه به چهل تن برسند بندگان خدا را به غلامی و کنیزی می‌گیرند و مال خدا را در اموال خود وارد سازند و کتاب خدا را به کار نبندند.[9]
ابن‌منده و ابونعیم از عمران (حمران) بن جابر یمانی و ابن‌قامع از سالم حضرمی از پیغمبر(ص) روایت کرده‌اند که فرمود:
«وَیْلٌ لِبَنِی اُمَیَّةَ وَیْلٌ لِبَنِی اُمَیَّةَ وَیْلٌ لِبَنِی اُمَیَّةَ».[10]
ابن مردویه از علی(ع) روایت کرده که فرمود: در سوره محمّد(ص) آیه‌ای در شأن ما و آیه‌ای در شأن بنی‌امیه است.
«إِقْرَأْ السُّورَةَ مِنْ أَوَّلِهَا إِلَی آخِرِهَا»؛[11]
«سوره را از اول تا به آخر بخوان».
و اما روایات در مذمّت بنی‌امیّه و اینکه آنها آفت دین و آفت این امت و دشمن پیغمبر(ص) و شجره ملعونه هستند بسیار است.[12]


بنی‌الحکم


جبیر بن مطعم از پدرش روایت کرده که خدمت پیغمبر(ص) بودیم حَکَم بن ابی‌العاص عبور کرد، فرمود:
«وَیْلٌ لِامّتی مِمَّا فِی صُلْبِ هَذَا».[13]
یک تیره از بنی‌امیه، بنی‌الحکم و بنی‌مروان هستند. حَکَم عموی عثمان و عموزاده ابی‌سفیان بود و شغلش در جاهلیت اخته کردن گوسفندان بود.[14] و همان کسی است که به روایت عایشه، پیغمبر(ص) به او و پدرش که جدّ عثمان بود فرمود: «شما شجره‌ی ملعونه هستید»[15] و همان کسی است که همسایه رسول خدا(ص) و در اذیت به آن حضرت شدت و اصرار داشت.[16] ابن حجر و ابن اثیر روایت کرده‌اند که پیغمبر(ص) او و فرزندانش را لعن کرد.[17]
در کنزالعمال در حدیثی از پیغمبر(ص) روایت کرده که حَکَم را لعن کرد و فرمود: «این مخالفت کتاب خدا و سنت پیغمبر خواهد کرد، و از صلبش دودی برآید که به آسمان برسد». بعضی از مردم گفتند: او کمتر و ذلیل‌تر از این است! فرمود: «بلی و بعضی شما در آن وقت پیرو او می‌شوید!».[18]
حَکَم بعد از اینکه به مدینه آمد و به ظاهر اسلام اختیار کرد نفاق پیشه ساخت و یک منافق تمام‌عیار بود، دست از اذیت و گستاخی نسبت به رسول خدا(ص) برنداشت، پشت سر آن حضرت می‌رفت و هنگام نماز، پشت سر آن سرور می‌ایستاد و با ابرو و چشم و بینی و دهان و انگشتان به آن حضرت اشاره می‌کرد و جسارت‌ها و بی‌ادبی‌های دیگر که در کتاب‌های سیره و تاریخ، ذکر شده از او صادر می‌شد. پیغمبر اعظم(ص) در حقّش نفرین کرد و او به ارتعاش بدن مبتلا شد ولی دست از سوء رفتار بر نمی‌داشت، و پیغمبر(ص) چنانچه خلق و خوی مبارکش بود با او و سایر منافقین به حلم و بردباری رفتار می‌کرد و به خاطر همان اسلام صوری با آنها مدارا می‌فرمود، مع‌ذلک بی‌حیایی را از حدّ گذرانید، لذا چون توقفش در مدینه سبب فتنه و فساد بود پیغمبر(ص) او و فرزندانش را به طائف فرستاد.
بعد از رحلت پیغمبر(ص) عثمان نزد ابی‌بکر شفاعت کرد تا اجازه دهد به مدینه برگردد، پذیرفته نشد. بعد از او، از عمر درخواست کرد او نیز نپذیرفت، اما وقتی خودش حکومت یافت برخلاف دستور و عمل پیغمبر(ص) و خلاف آرای مسلمانان، آنها را به مدینه برگرداند و مورد احترام قرار داد و خلعت به او پوشانید و صدهزار جایزه به او داد و سیصدهزار درهم صدقات قضاعه را که تعلق به بیت‌المال مسلمین داشت یکجا به او بخشید، و پسرش مروان را که پیغمبر(ص) او را:
«اَلْوَزَغُ ابْنُ الْوَزَغِ، وَالْمَلْعُونُ ابْنُ الْمَلْعُونِ».[19]
خوانده بود منشی خود قرار داد و دخترش را به همسری او داد و پانصدهزار دینار خمس غنیمت‌های آفریقا را به او بخشید و یکی از موادی که موجب شورش مسلمانان بر عثمان شد، همین عملیاتش بود که زبان اعتراض عموم را به سوی او باز کرد. احادیث و روایات در لعن حکم و اولاد او بسیار است.[20] هرکس بخواهد از شرح اعمال زشت و کارهای ناستوده، مظالم و جنایات حَکَم و مروان و خاندانشان به اسلام و مسلمین و قتل و کشتار بی‌گناهان و مسلط ساختن ستمکاری مانند حجاج را بر مردم، تخریب خانه کعبه و ترویج فحشا در مدینه طیبه و اهانت به قرآن مجید و پیش‌نماز ساختن کنیز جنب بر جماعت مسلمین و... آگاه گردد باید به کتب تواریخ رجوع نماید.
این خاندان با این اوصاف یک تیره‌ای از قبیله بنی‌امیّه هستند و مادر حَکَم که بنی‌مروان را به او می‌خواندند زرقا بود که ابن اثیر و دیگران گویند از روسپیان و فواحش پرچم‌دار بود.[21]
و یکی از بنی‌امیه معاویة بن مغیرة بن عاص است که پیغمبر(ص) او را از مدینه طرد فرمود و سه روز به او مهلت داد، و از مدینه خارج نشد تا علی(ع) و عمّار او را به فرمان پیغمبر(ص) کشتند.
و یکی دیگر عبیدة بن سعید بن عاص است که زبیر او را در جنگ بدر کشت و دیگر عاص بن سعید است که علی(ع) او را به قتل رسانید.
و هم ملحق به بنی‌امیّه است: عقبة بن ابی معیط که یکی از مستهزئین و از دشمنان سرسخت پیغمبر(ص) بود، و بااینکه همسایه آن حضرت بود اذیّت و جسارت و بی‌ادبی را به نهایت رسانید،[22] و بنا به نقل ابن هشام از بعضی، علی(ع) او را کشت[23]، و پسرش ولید بن عقبه معروف است که آیه:
إِنْ جَائَکُمْ فَاسِقٌ...؛[24]
درباره او نزول یافت، و چون برادر مادری عثمان بود، عثمان سعد وقاص را از حکومت کوفه عزل و حکومت را به او داد. وقتی به کوفه آمد سعد گفت: نمی‌دانم تو در غیاب ما کسی شدی یا ما ناکس شدیم! میبینم شما (یعنی بنی‌امیّه) حکومت اسلام را ملک و پادشاهی می‌کنید. ولید به میگساری حرص‌تمام داشت، صبحگاهی در مسجد کوفه در حال مستی نماز خواند، و دو رکعت را چهار رکعت به‌جا آورد، سپس روی به مردم کرد و گفت: اگر می‌خواهید بیشتر بخوانم!.[25]
و دیگر از بنی امیّه امّ‌جمیل (حمّالةالحطب) خواهر ابی‌سفیان و زن ابی‌لهب است که قرآن در ذمّ او صریح است،[26] و از میان بنی‌هاشم ابولهب را، او به مخالفت پیغمبر(ص) وادار ساخت.
و از اولاد عبدشمس عتبة بن ربیعه برادرزاده امیه است که در جنگ بدر سردار سپاه مشرکین بود و با پسرش ولید به دست یگانه سرباز راه توحید، علی(ع) کشته شدند[27] و این عتبه جد مادری معاویه است، و برادرش شیبه نیز در جنگ بدر به دست جناب حمزه کشته شد.


خودآزمایی


1-کدام مطلب در ردّ نسبت بنی‌امیه به قریش گفته شده است؟
2- رسول اعظم(ص) چه خوابی درباره‌ی بنی‌امیّه دید؟
3- آیه «إِنْ جَائَکُمْ فَاسِقٌ...» درباره چه کسی نزول یافت؟

 

پی نوشت ها

 

[1]. قلقشندی، نهایةالارب، ص84 ـ 86.
[2]. نهج‌البلاغه، نامه 17 (ج3، ص17).
[3]. نهج‌البلاغه، ج3، ص17 (تحقیق و شرح عبده).
[4]. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج15، ص232. راجع به ذکوان و شبهه‌ای که در نسب او است عقّاد نیز داستانی در کتاب ابوالشّهداء (ص121) از دغفل نسّابه نقل می‌کند که صریحاً در حضور معاویه او را از قریش نفی نمود. بنابراین شبهه‌ای نیست که ذکوان یا ولدّالزنا بوده یا غلامی بوده که او را امیه پسر خود خوانده است.
[5]. مقریزی، النزاع و التخاصم، ص50؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج15، ص207.
[6]. «و ما رؤیایی که به تو ارائه دادیم، نبود جز برای آزمایش و امتحان مردم و درختی که به لعن در قرآن یاد شده و ما به ذکر این آیات عظیم آنها را می‌ترسانیم و لیکن بر آنها جز طغیان و کفر و انکار شدید چیزی نیفزاید».
[7]. کوثر، 1 ـ 3. «و ما به تو خیر کثیر عطا کردیم ...».
[8]. نیشابوری، تفسیر غرائب القرآن، ج1، ص537 ـ 538 (تفسیر سوره قدر)؛ ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج3، ص444؛ ج4، ص6؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج4، ص191؛ همو، تاریخ‌الخلفاء، ص13؛ ابن عقیل علوی، النصائح‌الکافیه، ص139.
[9]. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج57، ص253.
[10]. حلبی، السیرةالحلبیه، ج1، ص510؛ ابن عقیل علوی، النصائح‌الکافیه، ص139. «وای بر بنی‌امیه، وای بر بنی‌امیه، وای بر بنی‌امیه».
[11]. ابن مردویه اصفهانی، مناقب علی بن ابی‌طالب(ع)، ص320.
[12]. ر.ک: ابن عقیل علوی، النصائح‌الکافیه، ص139 ـ 142؛ امینی، الغدیر، ج8، ص248 ـ 249.
[13]. مقریزی، النزاع و التخاصم، ص53؛ حلبی، السیرةالحلبیه، ج1، ص510. از جبیر بن مطعم از رسول خدا(ص) بدون واسطه پدرش روایت کرده و ظاهراً همین صحیح است مگر آنکه راوی حدیث اول پسر مطعم بن عبیده بلوی باشد. والله اعلم. طبرانی، المعجم‌الاوسط، ج2، ص144؛ ج6، ص377؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج57، ص267؛ ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج2، ص34؛ هیثمی، مجمع‌الزوائد، ج5، ص241. «وای بر امّتم از آن که در صلب این هست».
[14]. دمیری، حیاةالحیوان، ج 1، ص 278 ـ 279 (لغت جزور).
[15]. ابن مردویه اصفهانی، مناقب علی بن ابی‌طالب(ع)، ص164؛ حلبی، السیرةالحلبیه، ج1، ص510؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج4، ص191؛ امینی، الغدیر، ج 8، ص 248.
[16]. ابن هشام، السیرةالنبویه، ج2، ص282.
[17]. ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج2، ص92؛ ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج2، ص34. از حاکم نیشابوری در مستدرک (ج4، ص481) نیز نقل شده است.
[18]. متّقی هندی، کنزالعمال، ج11، ص165 ـ 166؛ 359 ـ 360.
[19]. دمیری، حیاةالحیوان، ج1، ص95؛ ج2، ص545؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج4، ص479.
[20]. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج3، ص 444؛ ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج2، ص34؛ ابن هشام، السیرةالنبویه، ج1، ص354؛ حلبی، السیرةالحلبیه، ج1، ص510؛ دمیری، حیاةالحیوان، ج1، ص95؛ ج2، ص545.
[21]. ابن حماد مروزی، الفتن، ص73؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج4، ص479؛ دمیری، حیاةالحیوان، ج1، ص95؛ ج2، ص545؛ ابن عقیل علوی، النّصائح‌الکافیه، ص76.
[22]. ابن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، ج2، ص72.
[23]. ابن هشام، السیرةالنبویه، ج2، ص471؛ حلبی، السیرةالحلبیه، ج1، ص469، 508.
[24]. حجرات، 6. برای اطلاع بیشتر در این زمینه به کتاب‌های تفسیر مراجعه کنید.
[25]. ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج5، ص91.

[26]. ر.ک: مسد، 4 ـ 5.
[27]. ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج3، ص258؛ ج15، ص81 ـ 83.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: