بخش دوّم: بنی هاشم و بنی امیّه | ۶
یکی دیگر از خیانتهای بنیامیّه استخدام مستشاران بیگانه و واگذاری امور مسلمین به مسیحیها بود. برخلاف تعالیم صریحه قرآن مجید، معاویه به مسیحیها در امور مالی و لشکری و کشوری کمال اعتماد را داشت، و با آنها مشورت میکرد، و آنها را محرم اسرار خود قرار داده که ازجمله آنها سرجون نصرانی و پسرش منصور بوده که معاویه وزارت مالیه و حسابداری ارتش را به او سپرده بود[1] و او به واسطه این شغل فوقالعاده حساس و مهم در تمام دستگاههای حکومتی مخصوصاً در بین افسران و سربازان، نفوذ و اعتبار یافته بود[2] و به حدس ما، سرجون و رفقای نصرانی او که با دربار روم ارتباط داشتند، در شکست سپاه مسلمین در قسطنطنیه که منتهی به کشته شدن سی هزار سرباز مسلمان شد دست داشتند، و سرجون (یا پسرشمنصور) چنانچه در حجةالسعاده[3] نقل کرده وزیر یزید هم بوده و برحسب نقل تواریخ[4] در قتل حسین(ع) هم دست داشت، و یزید با مشورت او عبیدالله بن زیاد را به استانداری کوفه انتخاب کرد.
تأمل در این حوادث تاریخی و آنچه در صفحات آینده راجع به تربیت یزید خواهیم نگاشت نشان میدهد که مسیحیها حکومت اسلام را در عهد معاویه و یزید تحت نفوذ سیاست خود قرار داده و ایادی آنها در دستگاه بنیامیّه بر امور مسلمین نظارت داشتند، و حکومت شام به امپراطوری روم و مسیحیها متکی بود.
بلکه بهطوری که عقّاد هم در کتاب معاویة بن ابی سفیان فی المیزان در فصل «تمهیدات الحوادث» از ادله تاریخی استنتاج کرده، بنیامیّه با دربار روم از جاهلیت ارتباط داشته و بعضی از آنها مثل عثمان و ابوسفیان وسیلهی اجرای بعضی مقاصد سیاسی و عملیات جاسوسی حکومت بیزانسی بودهاند.
پس عجب نیست اگر بعضی از مستشرقین متعصب مسیحی مانند لامنس بلژیکی، از معاویه و یزید طرفداری میکنند؛ زیرا حکومت آنها تحت نفوذ مسیحیها و سدّ راه اجرای حقیقی برنامههای اسلامی بود و چنین حکومتهایی همیشه مورد پشتیبانی و تأیید حکومتهای استعماری مسیحی بوده و هست.
معاویه متجاهر به محرّمات و خلاف سنت پیغمبر(ص) بود، از ربا و شراب پرهیز نداشت در ظرفهای طلا و نقره غذا میخورد، انگشتر طلا در انگشت میکرد. زینتهای قیمتی به خود میبست و در دین بدعتهایی گذارد. به شنیدن آوازهای غنا و لهو و طرب مأنوس بود، سفرههای رنگین میانداخت و به غذاهای لذیذ و خوشطعم بسیار راغب بود، لباسهای فاخر و گرانبها میپوشید، و بهطور کلی روش او در خوراک و پوشاک دنیایی و بنای کاخهای رفیع[5] و نگاهداری غلامان و کنیزان و حرکت با اسکورت و تشریفات سلطنتی برخلاف روش پیغمبر(ص) و صحابه و برنامههای اسلام بود. او بیتالمال مسلمین را در تشکیلات پادشاهی و وظایف درباریها و اطرافیان و سربازان گارد مخصوص خود صرف میکرد و سوء سیاست مالی او موجب شد که بیتالمال خالی شود به ناچار مالیاتهای سنگین به مردم بست و با اهل جزیه برخلاف پیمان رفتار میکرد، و ترتیبات مالی اسلام را به هم زد. او علاوه بر آنکه سبّ امیرالمؤمنین(ع) را معمول ساخت و علاوه بر استلحاق زیاد و استخلاف یزید، به مقام مقدس پیغمبر(ص) استخفاف میکرد و در حضور او به آن حضرت جسارت میشد و او منعی نمیکرد حتی به رسالت بر خودش سلام کردند و از آن منع نکرد.[6]
او از فضایل اخلاقی مانند شجاعت، عدالت، انصاف، غیرت، تقوا، امانت و مردانگی بیبهره بود، حتی از حلم و سیاست نیز سهمی نداشت و اگرچه حکایاتی از او نقل شده که افراد کماطلاع از تاریخ، آنها را دلیل حلم او میشمارند، ولی با دقت و تأمل در حوادث تاریخی معلوم میشود که او حلم را به خود میبسته، و تظاهر او به حلم از روی سیاست و نیرنگ بوده؛ زیرا وقایعی مانند قتل حجر مشتش را باز کرد.
عقّاد در کتاب معاویه[7] فصل «الحلم» به طور مبسوط روشن ساخته که این تظاهرات معاویه بیارتباط به حلم بوده و در سیاست و نیرنگ و خدعه هم آنطور که پارهای گمان کردهاند امتیاز نداشته؛ چنانچه عقاد در فصل «الدّهاء» استنتاج میکند، سیاست او ناشی از قوّت قوه عقلیه نبوده و در نیرنگ از همطرازان خود مثل عمروعاص، مغیره و زیاد اگر کمتر نبوده جلوتر نبوده است، آنچه باعث پیشرفت او شد، اوضاع و احوال مساعد و بیپروایی او از هر کار ناروا و جنایت بود که هر شخص سیاسی متوسط هم در آن ظروف و احوال میتوانست به مقاصد سیاسی خود برسد وگرنه سیاست معاویه به خصوص در امور مالی و اجتماعی و امنیت بسیار نکوهیده بود.[8]
هرکس تاریخ زندگی معاویه و رفتار او را بخواند برایش شکی باقی نخواهد ماند که از فتنههایی که در اسلام برپا کرد و جنایتهایی که مرتکب شد، قصدش حکومت و سلطنت بود و این سودا را از زمان خلافت عثمان در سر داشت و با اینکه میدانست بر باطل است و مثل او کسی را از خلافت پیغمبر(ص) نصیبی نیست معذلک با ولیّ خدا و کسی که به اتّفاق تمام صحابه از او و هرکسی اولی و سزاوارتر به خلافت بود به جنگ پرداخت و کرد آنچه کرد.
معاویه در کارهایش خود را آزاد میدانست. نه مقید به حفظ مصالح اسلامی و نه رعایت احکام شرع بود، او مصالح خود و حکومتش را میدید و مقصدش حکومت بود.
حتی در دعوای خونخواهی عثمان[9] هم به هیچ وجه قصدش خونخواهی از او نبود بلکه خونخواهی او را دستاویز حکومت قرار داد، و لذا وقتی به سلطنت رسید دیگر حرفی از آن به میان نیاورد و آنها را که قاتلین عثمان معرفی میکرد آزاد گذارد.
بعد از آنکه با نیرنگهای سیاسی و تطمیع اصحاب و یاران حضرت امام مجتبی(ع) آن امام مظلوم، ناچار به مصالحه گردید، معاویه در کوفه خطبهای خواند و همانجا پرده از روی مقاصد خود برداشت و گفت:
ای اهل کوفه! شما گمان کردید من با شما جنگ کردم برای خاطر نماز و زکات و حج، بااینکه میدانستم شما اهل نماز و زکات و حج هستید؟ من با شما جنگ کردم تا برشما امارت و حکومت یابم.[10]
بااینکه در صلحی که بین او و حضرت امام مجتبی(ع) واقع شد شرایطی را قبول کرد ولی به هیچ یک از آن شرایط عمل نکرد[11]، حُجْر و اصحابش و عمرو بن حمق را کشت و سبّ علی(ع) را ترک نکرد، و از برای یزید به زور از مردم بیعت گرفت و حضرت امام مجتبی(ع) را به زهر مسموم و شهید ساخت و به شعائر اسلام بیاعتنایی میکرد، و از اینکه نام پیغمبر اعظم(ص) در اذان برده میشود سختناراحت بود، و تلاش میکرد که این نام نامی را از میان بردارد تا از اسلام اثری باقی نماند.
مسعودی از کتاب الموفقیات ابن بکار، از مطرف بن مغیره بن شعبه نقل کرده است که گفت: با پدرم مغیره بر معاویه وارد شدیم پدرم همواره با معاویه ملاقات و مجالست میکرد و در بازگشت برای ما از معاویه سخن میگفت و از زیرکی او تعجّب میکرد. یک شب به منزل آمد و از خوردن شام خودداری کرد. او را غمناک دیدم ساعتی منتظر ماندم که خودش سبب غم و اندوهش را بگوید و گمان کردم که در کار و شغل ما تصمیمی گرفته شده است.
گفتم: چرا امشب غمناکی؟
گفت: پسر! من از نزد خبیثترین مردم آمدهام من با معاویه خلوت کردم، و به او گفتم: تو به آرزوهایت رسیدهای، اکنون پیر شدهای وقت آن است که عدالت اظهار کنی و خیر و نیکی را گسترش دهی و به برادرانت از بنیهاشم نظر کنی و صله رحم نمایی! به خدا سوگند امروز چیزی که تو از آن بترسی نزد ایشان نیست.
معاویه گفت: هرگز هرگز، چنین کاری نکنم سپس از ابوبکر و عمر و عثمان یاد کرد که هریک از آنها حکومت یافتند وقتی هلاک شدند و از میان رفتند اسمشان هم از میان رفت، ولی در هر روز پنج مرتبه فریاد بلند میشود: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ» با این برنامه چه کاری باقی میماند؟ به خدا سوگند باید این مراسم دفن و متروک شود.[12]
از این حکایات معلوم میشود که معاویه علاوه بر اغراض سیاسی، قصدش از بین بردن نام پیغمبر(ص) و بازگشت دادن مردم به عصر جاهلیت بوده است. ما اگر بخواهیم در جرائم و جنایات معاویه قلم را رها کنیم و بسط سخن دهیم خود و خوانندگان را در زحمت نوشتن و خواندن یک کتاب بزرگ خواهیم انداخت و پس از آن هم باید از اینکه حقّ سخن را ادا نکردهایم عذر بخواهیم. بهتر این است که خوانندگان ارجمند خودشان به شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید و کتابهای تاریخ و جلد دهم الغدیر، و کتاب باارزش النصائحالکافیه مراجعه فرمایند تا تصدیق کنند که آنچه را ما بگوییم از مطاعن این عنصر ناپاک و دشمن اسلام، نیست مگر اندکی از بسیار و مشتی از خروار.
فقط در خاتمه این فصل این حقیقت را یادآور میشویم که معاویه از کُتّاب وحی نبوده؛ و از یک نفر از مورخین و محدثین موثق شنیده نشده که معاویه برای پیغمبر(ص) حتی یک آیه از قرآن مجید نوشته باشد.[13]
از کتاب التعجّب علامه کراجکی نقل شده که معاویه همواره در شرک باقی بود و وحی را دروغ میشمرد و شرع را مسخره میکرد و در سال فتح، در یمن بود وقتی شنید پدرش اسلام آورده به او نامه نوشت و او را با نثر و نظم سرزنش کرد و خود همچنان در شرک ماند تا به سوی مکه گریخت؛ چون در آنجا مأوایی نیافت به ناچار نزد پیغمبر(ص) آمد و خود را بر پای عباس عموی آن حضرت افکند و اظهار اسلام کرد و عباس از او شفاعت نمود، پیغمبر(ص) او را عفو کرد. و اسلام او پیش از وفات پیغمبر(ص) به شش یا پنج ماه بوده است. در این مدت بااینکه پیغمبر(ص) چهارده نفر کاتب داشته اصلاً معلوم نیست معاویه نامهای برای آن حضرت نوشته باشد و برفرض هم اگر یک نامه نوشته باشد، این برای مثل معاویه جز اینکه دلالت دارد از «مؤلّفة قلوبهم» بوده فضیلتی ثابت نمیسازد.
1- یکی دیگر از خیانتهای بنیامیّه را بیان کنید.
2- چرا بعضی از مستشرقین متعصب مسیحی مانند لامنس بلژیکی، از معاویه و یزید طرفداری میکنند؟
3- کدام عوامل باعث پیشرفت معاویه شد؟
[1]. ابن اثیرجزری، الکامل فیالتاریخ، ج4، ص11.
[2]. بنا به نقل «فردینال توئل» مسیحی در اعلامالشرق وزیر مالیه و حسابدار ارتش معاویه، منصور بن سرجون پدر یوحنای دمشقی بوده است و عقّاد در کتاب معاویة بن ابی سفیان فیالمیزان (ص 168) میگوید: امور مالی را به سرجون بن منصور و پس از او به پسرش منصور واگذار کرد ـ و اصل سرجون چنانچه در حجة السعاده (ج 2، ص 72) نگاشته سرژیوس است.
[3]. حجة السعاده، ج2، ص72.
[4]. خوارزمی مقتل الحسین(ع)، ج1، ص198، فصل10؛ ابن اثیر جزری، الکامل فیالتاریخ، ج4، ص22 ـ 23؛ محمد رضا، الحسن و الحسین سبطا رسول الله، ص84 ـ 85.
[5]. وقتی معاویه کاخ «الخضراء» را ساخت از ابیذر پرسید: چگونه میبینی این کاخ را؟ ابوذر گفت: اگر آن را از مال خدا بنا کردهای از خیانتکارانی و اگر از مال خودت ساختهای پس از اسراف کنندگانی؛ یعنی در هر دو حال ساختن این قصر گناه بوده و خلاف فرموده خدا رفتار کردهای. عقّاد، معاویة بن ابی سفیان، ص 190.
[6]. ابن عقیل علوی، النصائحالکافیه، ص 94 ـ 99؛ عقّاد، معاویة بن ابی سفیان فی المیزان، ص 27، 36، 187 ـ 189.
[7]. عقّاد، معاویه بن ابی سفیان فی المیزان، ص 76 ـ 117.
[8]. عقّاد، معاویة بن ابی سفیان فی المیزان، ص 41 ـ 75. عقّاد در این کتاب موقعیت امام(ع) و موقعیت معاویه را کاملاً آشکار نموده و روشن کرده که راه امام یک راه بسیار دقیق و مستقیم و دینی و الهی بوده که انحراف از آن را امام جایز نمیشمرد و راه معاویه راهی بوده که حقّ و عدالت و مصالح مسلمین در آن به هیچ وجه میزان و مقیاس نبوده است. مطالعه این کتاب را هرچند در موارد چندی خالی از اشتباه نیست به اهل نظر توصیه مینماییم.
[9]. راجع به خونخواهی از عثمان و بازیهای سیاسی معاویه به نام خونخواهی او، عقّاد در کتاب معاویه فصلی تحت عنوان «موقف معاویة من قضیة عثمان» نگاشته که اگر چه مختصر است ولی خواننده را به جریانهای کثیف سیاسی که خلافت اسلام در اثر غصب حقّ خاندان نبوت و خصوص روی کار آمدن بنیامیّه به آن مبتلا شد آگاه میسازد.
[10]. ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج16، ص14 ـ 15؛ امینی، الغدیر، ج10، ص326؛ ج11، ص7.
[11]. ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج16، ص17؛ امینی، الغدیر، ج11، ص7.
[12]. سعودی، مروجالذهب، ج 3، ص 362.
[13]. ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 1، ص 338؛ عقّاد، ابوالشّهداء ص 75؛ همو، معاویة بن ابی سفیان، ص 164.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی