فصل نهم: بسم الله جزء سورهی حمد است | ۲
روایاتی که یا بسم الله را جزء سوره حمد نمىشمرد یا از بلند کردن صدا و جهر به بسم الله منع مىکند از جمله:
1ـ در حدیثى که در صحیح مسلم از قتاده نقل شده است، مىخوانیم که انس مىگوید:
«صلیت مع رسول الله(ص) و ابىبکر و عمر و عثمان فلم أسمع احداً منهم یقرء بسم الله الرحمن الرحیم؛ با رسول خدا(ص) و ابوبکر و عمر و عثمان نماز خواندم از هیچ یک از آنان نشنیدم که بسم الله را بخواند».[1] توجّه داشته باشید در این حدیث دربارهی قرائت على(ع) سخنى به میان نیامده است!
راستى حیرتآور است، یک فرد معیّن مانند انس یک بار با صراحت مىگوید پشت سر پیامبر(ص) و سه خلیفهی نخستین و على(ع) نماز خواندم، همه بسم الله را با صداى بلند مىخواندند، جاى دیگر مىگوید پشت سر حضرت رسول(ص) و سه خلیفهی نخستین نماز خواندم، هیچ یک از آنان بسم الله را نمىخواندند تا چه رسد به صداى بلند و جهر.
آیا هر خردمندى در اینجا به فکر فرو نمىرود که دست جاعلین حدیث براى خنثى کردن حدیث نخست ـ به دلیلى که به زودى خواهد آمد ـ به جعل حدیث دوّم و نسبت دادن آن به انس در کار بوده است، و چون جهر به بسم الله از سوى على(ع) است و پیروان او در همه جا معروف بوده، نام او را ذکر نکردهاند تا مایهی رسوایى نشود؟
2ـ در سنن بیهقى از عبدالله بن مغفل نقل مىکند که مىگوید:
«سمعنى ابى و أنا أقرء بسم الله الرحمن الرحیم فقال: أى بنىّ محدث؟صلّیت خلف رسول الله(ص) و ابى بکر و عمر و عثمان فلم أسمع أحداً منهم جهر بسم الله الرحمن الرحیم؛ پدرم شنید من بسم الله را (در نماز) مىخوانم گفت: بدعت مىگذارى؟ من پشت سر رسول خدا(ص) و ابوبکر و عثمان نماز خواندم، هیچ یک را ندیدم بسم الله را بلند بخواند».[2]
باز در اینجا سخنى از نماز على(ع) به میان نیامده است.
3ـ در المعجم الوسیط طبرانى مىخوانیم که ابن عباس گفت:
«کان رسول الله(ص) إذا قرء بسم الله الرحمن الرحیم هزء منه المشرکون و قالوا محمد یذکر إله الیمامة ـ و کان مسیلمة یسمى «الرحمن» فلما نزلت هذه الآیة امر رسول الله(ص) ان لا یجهر بها؟؛ هنگامى که رسول خدا(ص) بسم الله الرحمن الرحیم را مىخواند مشرکان مسخره مىکردند، زیرا «رحمان» نام مسیلمه مدّعى الوهیّت در سرزمین یمامه بود و مىگفتند منظور محمّد همان خداى یمامه است، به همین جهت پیغمبر اکرم(ص) دستور داد این آیه را بلند نخوانند»!.
آثار جعل از این حدیث کاملاً هویداست، زیرا:
اوّلاً: کلمهی «رحمن» در قرآن تنها در بسم الله الرحمن الرحیم نیامده و در 56 مورد دیگر نیز آمده است و تنها در سورهی مریم در 16 آیه تکرار شده، بنابراین سورههاى دیگر قرآن را هم نباید خواند، مبادا مشرکین مسلمانان را به سخریه بکشند.
ثانیاً: مشرکان همهی آیات قرآن را به استهزاء مىکشیدند چنان که در آیات متعدّد قرآن از جمله آیهی 140 سورهی نساء مىخوانیم:
(إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللهِ یُکْفَرُ بِهَا وَیُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلاَ تَقْعُدُوا مَعَهُمْ) و مشرکان اذان نماز را استهزا مىکردند چنان که در آیهی 58 مائده مىخوانیم: (وَإِذَا نَادَیْتُمْ إِلَى الصَّلاَةِ اتَّخَذُوهَا هُزُواً) آیا پیغمبر اکرم(ص) دستور داد اذان را ترک کنند، یا آهسته بگویند مبادا مشرکان استهزا کنند.
اساساً مشرکان خود پیامبر(ص) استهزا مىکردند:
(وَإِذَا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَتَّخِذُونَکَ إِلاَّ هُزُواً)[3] بنابراین باید پیغمبر اکرم(ص) از دیدهها پنهان گردد.
گذشته از همهی اینها خداوند به پیغمبرش با صراحت مىگوید ما شرّ استهزا کنندگان را از تو دور خواهیم کرد:
(إِنَّا کَفَیْنَاکَ الْمُسْتَهْزِئِینَ).[4]
ثالثاً: مسیلمه کسى نبود که به حساب آید و کوچکتر از آن بود که پیامبر(ص) به خاطر این که نام او رحمان بود، آیات قرآن را پنهان کند یا آهسته بخواند به خصوص این که ادّعاهاى مسیلمه در سال دهم هجرى انعکاس یافت، زمانى که اسلام در کمال قوّت و قدرت بود.
این حقایق روشن نشان مىدهد که جاعلان این حدیث در کار خود بسیار ناشى و ناآگاه بودند.
4ـ در حدیثى که ابن ابى شیبه در کتاب مصنف خود آورده مىخوانیم که ابن عبّاس مىگفت:
«الجهر ببسم الله الرحمن الرحیم قرائة الأعراب؛ بسم الله را با صداى بلند خواندن از عادات عربهاى بیابانى بوده است».[5]
این در حالى است که در حدیث دیگرى داریم که على بن زید بن جدعان مىگوید: «عبادله» (عبدالله بن عبّاس، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر) هر سه نفر بسم الله را با صداى بلند مىخواندند».[6]
و از آن بالاتر جهر به بسم الله سیرهی على بن ابى طالب(ع) بوده و این در تمام کتب شیعه و اهل سنّت مشهور است. آیا على(ع) از اعراب بیابانى بود؟! آیا این احادیث ضدّ و نقیض دلیل بر سیاسى بودن این مسأله نیست؟
آرى! حقیقت این است که على(ع) جهر به بسم الله مىفرمود و هنگامى که معاویه بعد از شهادت امیرمؤمنان(ع) و دوران کوتاه خلافت امام حسن مجتبى(ع) بر سر کار آمد، اصرار داشت تمام آثار علوى را از صفحهی جهان اسلام برچیند، زیرا مىدانست نفوذ فکرى و معنوى آن حضرت در افکار عمومى مسلمین تهدیدى براى سلطنت اوست.
شاهد گویاى این سخن این که در حدیثى که حاکم در مستدرک آن را معتبر شمرده، از انس بن مالک (خادم خاصّ پیامبر) مىخوانیم: معاویه به مدینه آمد و در یکى از نمازهاى جهرى (صبح یا مغرب و عشا) بسم الله الرحمن الرحیم را در سورهی حمد قرائت کرد ولى در سورهی بعد از آن نخواند، هنگامى که سلام نماز را داد گروهى از مهاجران و انصار (که شاید براى حفظ جان خویش در نماز شرکت کرده بودند) از هر طرف فریاد زدند: «أسرقت الصلاة أم نسیت؟!؛ آیا چیزى از نماز را سرقت کردى یا فراموش کردى؟!» معاویه در نماز بعدى بسم الله را هم در آغاز حمد خواند و هم در آغاز سورهی بعد از آن.[7]
گویا معاویه مىخواست از این طریق مهاجران و انصار را بیازماید که تا چه حد در برابر بسم الله و جهر به آن حسّاسیّت دارند، ولى کار خود را همچنان در شام و مناطق دیگر ادامه داد.
به یقین آنچه در میان دو جلد قرآن قرار دارد، جزء قرآن است و این که بعضى مىگویند بسم الله جزء قرآن نیست و فقط براى جداسازى سورههاست، اوّلاً: این سخن در مورد سورهی حمد صادق نیست، و همانگونه که در تمام قرآنهاى موجود شمارهگذارى شده، آیهاى از سورهی حمد است. ثانیاً: چرا این جداسازى در سورهی برائت انجام نگرفته است و اگر گفته شود به خاطر ارتباط این سوره با سورهی قبل از آن یعنى سورهی انفال است، به هیچ وجه قابل قبول نیست، زیرا اتّفاقاً هیچ ارتباط پیوندى بین مفهوم آخرین آیات سورهی انفال و نخستین آیات سورهی برائت وجود ندارد، درحالى که بسیارى از سورههاى قرآن است که با یکدیگر بىارتباط نیستند ولى بسم الله آنها را از هم جدا کرده است.
حق این است که گفته شود بسم الله جزء هر سوره است ـ آن گونه که ظاهر قرآن چنین است ـ و اگر در سورهی توبه بسم الله ذکر نشده به خاطر آن است که این سوره با اعلان جنگ به دشمنانى که پیمان خود را شکسته بودند، آغاز مىشود و اعلان جنگ تناسب با نام رحمان و رحیم که بیانگر رحمت عامّه و خاصّه خداست، ندارد.
۱ـ پیغمبر اکرم(ص) بسم الله را در آغاز سورهی حمد و سایر سورهها مىخوانده (طبق روایات کثیرهاى که از نزدیکترین افراد به آن حضرت(ص) براى ما نقل شده است) و مطابق تعدادى از روایات حضرت بسم الله را با جهر مىخواند.
2ـ روایاتى که برخلاف روایات فوق مىگوید بسم الله اصلاً جزء نیست، یا همیشه حضرت با اخفا مىخواند، مشکوک بلکه با قرائنى که در خود آن روایات است، مجعول به نظر مىرسد و سیاستهاى مرموز بنى امیّه در پشت آن کار مىکرده، زیرا معروف و مشهور بوده است که على(ع) جهر به بسم الله مىنمود و مىدانیم آنها با تمام امورى که شعار على(ع) محسوب مىشده (هر چند آن را از پیغمبر اکرم(ص) گرفته بود) به مخالفت بر مىخاستند.
این موضوع از اعتراض شدیدى که صحابه برمعاویه کردند و قرائن و شواهد دیگرى که قبلاً اشاره شد، آشکار مىشود.
3ـ امامان اهل بیت(ع) عموماً به پیروى از امیرمؤمنان على(ع) که سالها از محضر پیامبر(ص) درس بلند خواندن بسم الله را آموخته بود، در این مسأله اتّفاق نظر دارند تا آن جا که امام صادق(ع) مىفرماید:
«اِجْتَمَعَ آلُ مُحَمَّدٍ(ص) عَلَى الجَهْرِ بِبِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ؛ آل محمّد اتّفاق نظر دارند که بسم الله را بلند بخوانند».[8]
و اگر بنا باشد ـ حدّاقل ـ در این گونه مسائل به روایت ثقلین عمل شود و روایات اهل بیت(ع) مورد توجّه قرار گیرد، باید همه فقهاى اهل سنّت مانند امام شافعى جهر به بسم الله را لااقل در نمازهاى جهرى واجب بشمرند.
4ـ به عنوان حسن ختام، این بحث را با دو سخن از فخررازى در «تفسیر کبیر» پایان مىدهیم.
وى مىگوید:
«إنّ علیاً(ع) کان یبالغ فى الجهر بالتسمیة فلمّا وصلت الدولة إلى بنى أمیّة بالغوا فى المنع من الجهر سعیاً فى إبطال آثار على(ع)؛ على(ع) در بلند خواندن بسم الله اصرار داشت، هنگامى که حکومت به بنى امیّه رسید اصرار در منع از بلند خواندن داشتند تا آثار على(ع) را از میان ببرند».[9]
از شهادت این دانشمند بزرگ اهل سنّت به مسألهی بالا، سیاسى بودن حکم به اخفاى بسم الله یا حذف آن روشنتر مىشود.
و در جاى دیگر از این کتاب، بعد از آن که از محدّث معروف بیهقى نقل مىکند که عمر بن خطّاب و ابن عبّاس و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر همگى بسم الله را بلند مىخواندند، مىافزاید:
«أمّا أنّ على بن ابى طالب کان یجهر بالتسمیة فقد ثبت بالتواتر و من اقتدى فى دینه بعلى بن ابى طالب فقد اهتدى، و الدلیل علیه قول رسول الله(ص) اللّهم أدر الحقّ مع على حیث دار؛ امّا على بن ابى طالب بسم الله را بلند مىخواند و این مطلب با تواتر به اثبات رسیده و هر کس در دین خود به على بن ابى طالب(ع) اقتدى کند، به تحقیق هدایت یافته است، دلیل بر این مطلب سخن رسول خدا(ص) است که عرضه داشت: خداوندا حق را همراه على قرار ده و بر محور وجود او به گردش درآور».[10]
1- نقلهای متفاوت و متضاد انس را بیان کنید.
2- به کدام دلایل آثار جعل در حدیث ابن عباس( نقل شده در المعجم الوسیط طبرانى) کاملاً هویداست؟
3- آیا این که بعضى مىگویند بسم الله جزء قرآن نیست و فقط براى جداسازى سورههاست، درست است؟ دلایل خود را ذکر کنید.
[1]. صحیح مسلم، جلد 2، باب حجّة من قال لا یجهر بالبسملة، صفحهی 12.
[2]. السنن الکبرى، جلد 2، صفحهی 52.
[3]. سورهی انبیاء، آیهی 36.
[4]. سورهی حجر، آیهی 95.
[5]. مصنف ابن ابى شیبه، جلد 2، صفحهی 89.
[6]. الدرّ المنثور، جلد 1، صفحهی 21.
[7]. مستدرک الصحیحین، جلد 1، صفحهی 233.
[8]. مستدرک الوسائل، جلد 4، صفحهی 189.
[9]. تفسیر کبیر فخر رازى، جلد 1، صفحهی 206.
[10]. همان مدرک، صفحهی 204ـ205.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت