بخش چهارم : نتایج فواید قیام امام حسین(ع) | ۷
اثر جهاد حسین(ع) در صفحه تاریخ جاویدان ماند، و همواره نیروبخش اصلاحطلبان، و مجاهدان راه حقّ و حامیان خیر و عدالت است.
قیام آن حضرت، مبارزه با ظلم و ستم و کفر و باطل بود که در آن زمان از گریبان یزید سر برون کرده بود. مبارزه با افکار و نقشهها و آرا، و مفاسدی بود که از جانب او حیات ملت اسلام را تهدید میکرد.
در این مبارزه، شخص یزید و هیکل نازیبا و آبلهرو، و چهره سیاه و بینی قرحهدار او طرف نبود بلکه کردار و رفتارش طرف مبارزه بود.
یزید یعنی: تجسّم فساد، استبداد، رذالت، خونریزی، فسق و فجور و طغیان به خدا و رسول و خطر برای اسلام و احکام قرآن.
ازجمله درسهای عالی و سودمند که هر شیعه و آزادیخواه حقپرست، و هر آرزومند تحقق رسالت جهانی اسلام، از واقعه کربلا باید بیاموزد، این است که بداند، نبردی که میان حسین(ع) و یزیدیان واقع شد، هنوز پایان نیافته و تا هنگامی که از شرک و جهل و باطل و ستم و استبداد و استعباد و غصب حقوق انسانها، اثری باقی است، این نبرد با مظاهر و نمایشهای گوناگون ادامه خواهد داشت.
هرکس باید بنگرد عملاً در کدام یک از این دو جبهه ایستاده و با که همکار است؟ در ردیف اعوان یزید و دشمنان اسلام ثبتنام کرده یا در صف سیدالشهدا(ع) و اصحاب فضیلت و انصار حقّ و عدالت قرار گرفته است؟
در این حساب و رسیدگی چهبسا کسانی که به ظاهر از دوستان و طرفداران مرام حسین(ع) شمرده میشوند؛ از پیروان یزید و دشمنان حقّ و عدالت و نظام اسلام از آب در میآیند! و با کمال تأسف دیده میشود با قلم یا قدم یا زبان یا کار و رفتار، حسین حقیقت و توحید و اسلام را، تنها و غریب گذارده و به کشندگان و مخالفان مقصد آن حضرت میپیوندند.
اگر مردان حقپرست و فداکاری امثال حسین(ع) و یارانش نبودند که آشکارا دنیا را فدای آخرت و مادّه را فدای روح و باطل را فدای حقّ و مجاز را فدای حقیقت نمایند؛ آئین انسانیت ضعیف و بیارج و اعتبار میشد و روش انسانها بیش از اینها متمایل به لذایذ حیوانی و غرایز شهوانی میگردید و دیگر کسان، در خور توانایی خود نمیدیدند که بر این خوان مستهان دنیا پنجه نیالایند، و مصداق: یَعْلَمُونَ ظَاهِراً مِنَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ؛[1] میگردیدند.
اما شهادت حسین(ع) و فداکاری اصحاب و اسارت اهل و عیالش، جمال زیبای حقیقت و انسانیت را نشان داد و دلها را به عالم معنا متوجّه ساخت، و به همه فهماند که انسانیت یک معنای عالیتری غیر از این اندام ظاهر و یک مشت گوشت و استخوان و رگ و پیه است، و اگر انسان در وادی آدمیّت سیر کند و به کشور انسانیت راه یابد، آنقدر قوی و شرافتمند میشود که با هیچیک از قوای مادی نمیتوان بر او تسلط یافت و با تمام حظوظ حیوانی و مقامات دنیایی نمیتوان او را خرید.
این عکسالعمل، جاودان و مستمر است و هرچه عزاداری و ذکر مصیبات و غور و تأمل در اسرار این یگانه حادثه بینظیر، بیشتر میشود، دامنه آن در قلوب وسیعتر خواهد شد و شوق مردم به امر به معروف و نهی از منکر و حرکات اصلاحی و حمایت از مظلومان و یاری ضعیفان و گذشت از مال و متاع دنیا برای مقاصد و مصالح عامه راسختر میگردد.
اگر مسلمانان را از حقایق عالی این فداکاری منصرف نکنند و وعّاظ و دانشمندان و خطبا، خالصانه و آزادانه اسرار آن را بگویند و بنویسند؛ ظلم و فساد ریشهکن و به جای آن عدالت، حقپرستی، ایمان و فداکاری و پیروی از هدف و برنامه حسین(ع) رایج خواهد شد.
این شعرایی که مانند کمیت، دعبل و ابن رومی، بلکه ابیالعلاء معرّی، در عصرهایی که دشمنان حسین(ع) سلطنت داشتند و پول و جایزههای بسیار به مدیحهسرایان و چاپلوسان میدادند، برخلاف دلخواه هیئت حاکمه، حسین(ع) و فرزندانش را مدح میگفتند و بلیغترین قصاید را در مرثیه او میپرداختند، برای این بود که با ذوق رقیق شاعرانه، جمال دلربای انسانیت را در تاریخ حیات حسین(ع) و فرزندانش لمس میکردند.
و مانند شاعری که مسحور طبیعت و باغ و سبزه و آبشار و گل و بلبل و کوه و دشت و صحرا، دریا و آسمان پرستاره و صورتهای زیبا و نواهای روحبخش شود، مسحور جمال فضیلت و حقیقت حسین(ع) و اصحابش شده بودند و بالبدیهه او را مدح میکردند یا در مصیبتش مرثیه میگفتند.
آری! حسین(ع) اعظم آیات خدا بود و جلوه ایمان و خداپرستی و حقیقت و شجاعت و شهامت و فداکاری و همّت و شخصیّتش از آفتاب و ماه بیشتر شد.
هر شاعری که جمال او را وصف کند، شعرش نغزترین و شیواترین و دلنشینترین اشعار میشود.
این عکسالعمل شهادت تا تاریخ باقی است، حقیقت انسانیت را تحتتأثیر و تربیت قرار خواهد داد و لذا دیدیم هرچه جبّاران روزگار مانند متوکّل خواستند از این عکسالعمل جلوگیری کنند و حسین(ع) را از یاد مردم ببرند ممکن نشد و عزاداری و اخلاص جامعه به آن حضرت بیشتر و معنای این شعر آشکار گشت.
لَقَدْ وَقَفُوا فِی ذَلِکَ الْیَوْمَ مَوْقِفاً / إِلَی الْحَشْرِ لا یَزْدَادُ إِلا مَعَالیَا
فَسَلَامُ اللهِ وَصَلَوَاتُهُ عَلَیْکَ، وَعَلَی أَوْلَادِکَ وَأَهْلِ بَیْتِکَ وَأَصْحَابِکَ، وَأَنْصَارِکَ یا سَیِّدَ الشُّهَدَاءِ، وَیَا أَبَا الْأَحْرَارِ وَیَا سَفِینَةَ النَّجاةِ، وَیَا مُنْقِذَ الْإِسْلامِ، تَقَبَّلْ مِنّی هَذَا الْقَلیلَ، وَلَا تُؤاخِذْنی بِمَا فَرَّطْتُ فِی خِدْمَتِکَ. فَمَا فِی هَذَا الْکِتَابِ مِنَ الْحَسَنَاتِ وَالْکَلِمَاتِ اللَّائِقَةِ بِجَنابِکُمْ فَمِنْکُمْ، وَمَا فِیهِ مِمَّا هُوَ دُونَ مَقَامِکُمُ الرَّفِیعِ فَهُوَ مِنِّی وَمِنْ جَهْلِی وَقُصُورِ مَعْرِفَتِی، فَانْظُرْ إِلَیْهِ یَا مَوْلایَ بِعَیْنِ الْعِنَایَةِ وَالْقَبُولِ فَإِنَّکُمْ أَهْلُ بَیْتٍ لَا یَخِیبُ مَنْ رَجَاکُمْ، وَلَا یَحْرُمُ مَنْ أَتَاکُمْ. وَأَسْئَلُ اللهَ تَعَالَی بِحَقِّ الْنَّبِیِّ وَأَهْلِ بَیْتِهِ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ وَیَغْفِرَ لِی وَلِوَالِدَیَّ وَلِأَساتِذَتِی وَلِجَمِیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ، وَأَنْ یَحْشُرَنِی فِی زُمْرَهِ سَیِّدِی وَمَوْلاَیَ الْحُسَیْنِ(ع) إِنَّهُ قَرِیبٌ مُجِیبٌ.
امشب به راستی شب ما روز ماتم است / جانها به رنج اندر و دلها پر از غم است
این شام محنت است و یا روز رستخیز / یا خود شب وداع امام معظّم است
تنها نه از زمین به فلک میرود فغان / کاندر سپهر نیز بهپا شور ماتم است
حال عزیز فاطمه امشب به کربلا / چون تار موی زینب غمدیده درهم است
امشب گر آسمان بتپد بر زمین رواست / فردا به خون تپان تن سلطان اکرم است
امشب به دشت ماریه ز اطفال تشنهکام / بانگ فغان و ولوله تا چرخ اعظم است
ذرّات عالمند در افغان و ناله چون / یک ذرّه ز آفتاب وجودش دو عالم است
ای دیده خون ببار که فردا به زخم شاه / از سمّ اسب سرکش کفار مرهم است
افروخت تشنگی به دلش آتش آنچنان / کاندر بهشت چشم نبی باز چون یَم است
شرط است تار هستی از این غم گسیختن / آن را که تار عشق حسینیش محکم است
(صافی) بس است خاک به سر کن که در غمش / اول کسی که خاک به سر کرد آدم است[2]
حسین ای همایون همای سعادت / حسین ای شه ملک صبر و شهامت
فروغی ز نور تو خورشید رخشان / ز دریای جود تو کوثر حکایت
تویی نور چشمان زهرا و حیدر / گل احمر بوستان رسالت
به پا از قیام تو شد پرچم دین / نگون گشت اعلام کفر و ضلالت
رهاندی تو اسلام از چنگ اعدا / فزودیش بر عزت و بر کرامت
جوانمردی و غیرت و همّت تو / ز ناموس دین کرد اَلحقّ حمایت
الا ای ولی خدای یگانه / خداوند اقلیم مجد و جلالت
فدا کرد اندر ره دین و قرآن / جوانان و یاران به کوی شهادت
گذشتی هم از اکبر و هم ز اصغر / ز عباس آن درّ بحر شجاعت
ز یاران نامی و صَحْب گرامی / شهیدان شمشیر اهل شقاوت
همه عاشقان وفا و حقیقت / همه رهروان طریق ولایت
همه دشمن ظلم و طغیان و عدوان / همه پیشتازان راه دیانت
شعار همه بود الله اکبر / مرام همه قطع نخل غوایت
بنازم به آن همّت عالی تو / به آن صبر و ایمان و آن استقامت
تو اعلام کردی به آزادمردان / که مرگ است با سربلندی سعادت
به لطف تو دارند چشم شفاعت / عصاة محبّان به روز قیامت
فدای سر انور بیتن تو / که بر نیزه میکرد قرآن تلاوت
به قربان آن کودک شیرخوارت / که تیر ستم کرد او را سقایت
اَیا مالک ملک حسن و معالی / اَیا معدن جود و فیض و سخاوت
از این وضع دوران و از شدت دهر / مرا هست بر درگهت بس شکایت
سخن در جناب تو سربسته گویم / که اَبلَغ بود از صراحت کنایت
به (لطفی) ببخشی اگر هر دو عالم / نباشد شگفت ای محیط کرامت
نباشد مرا بیم از نار دوزخ / ببینی به من گر به چشم عنایت[3]
1- قیام حضرت حسین(ع)، مبارزه با کدام عوامل بود؟
2- یکی از درسهای عالی و سودمند که هر شیعه و آزادیخواه حقپرست، از واقعه کربلا باید بیاموزد، چیست؟
3- شهادت حسین(ع) و فداکاری اصحاب و اسارت اهل و عیالش، چه چیزی را به همه فهماند؟
[1]. روم 7. «بیشتر به ظاهری از زندگی دنیا آگاهند و از عالم آخرت غافل و بیخبرند».
[2]. اشعار از دیوان مراثی مرحوم آیتالله آقای آخوند ملا محمدجواد صافی(قدس سره) والد مؤلف کتاب است.
[3]. اشعار از مؤلف است.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله العظمی لطف الله صافی گلپایگانی