بخش اوّل: فرضیه عوامل اقتصادی | ۷
مسأله «رهبانیّت» و ترک دنیا، یکی دیگر از شواهد و قراینی است که برای اثبات فرضیّهی پیشین دربارهی گرایش به مذاهب از آن استفاده شده است، زیرا هنگامی که مذهب، مردم را به ترک دنیا دعوت میکند مفهومش این است که دنیا و نعمتهای دنیا را برای افراد غیر مذهبی واگذارند، که این درست همان چیزی است که استثمارگران میخواهند، و چنان مذهبی را نیز به خاطر همین به وجود آوردهاند.
در این جا باز ملاحظه میکنیم که مطالعات سطحی، سرچشمهی یک سلسله استنتاجاتِ نادرست شده است؛ برای روشن شدن این حقیقت باید به چند موضوع توجّه کرد:
1ـ رهبانیّت چیست؟ و از کی و کجا به وجود آمده است؟
2ـ انگیزهی روانی و اجتماعی رهبانیّت چه بود؟
3ـ خطرات رهبانیّت چیست؟
4ـ چگونه اسلام با رهبانیّت مبارزه کرد؟
اکنون هر یک از این موضوعات را بررسی میکنیم:
1ـ رهبانیّت چیست؟ و از کی و از کجا به وجود آمده است؟
«رهبانیّت» (به ضمّ راء و فتح راء هر دو صحیح است) منسوب به «رهبان»، در اصل از مادّهی «رَهَبَ» بر وزن «وَهَبَ» به معنای خوف و خشیّت میباشد و به کسانی گفته میشود که به عنوان ترس از خدا و پرداختن به عبادت دائمی، ترک دنیا گفته و از مردم و جامعه جدا میشوند، و بدیهی است چنین کسانی نه ازدواج میکنند و نه تشکیل خانواده میدهند.
بر اساس شواهد تاریخی این عمل از قدیم در میان هندوها رایج بوده، و هم اکنون نیز در میان مرتاضان هند، نمونههای روشن آن را میبینیم.
تاریخ مسیحیّت نیز نشان میدهد که در قرون نخستین پیدایش مسیحیّت، رهبانیّت به شکل امروز در میان آنها وجود نداشت و آغاز پیدایش رهبانیّت را بعد از قرن سوّم میلادی نوشتهاند؛ از همان زمان که شخصی بنام «دیسیوس» امپراطور روم شد و دست به مبارزهی شدیدی با مسیحیان زد و موجب رانده شدن آنها به کوهها و بیابانها گردید و رهبانیّت پیدا شد.[1]
به اعتقاد «ویل دورانت» تاریخنویس معروف مسیحی، رهبانیّت در آغاز اختصاص به مردان داشت، ولی در قرن چهارم میلادی به تدریج راهبهها (زنان تارک دنیا) به مردان پیوستند و کم کم کار رهبانیّت بالا گرفت و مراکزی به نام «دیر» برای رهبانان ساخته شد که بعضی بسیار کوچک و ساده و بعضی بسیار مفصّل و وسیع بود.
رهبانها وقت خود را علاوه بر عبادت و نیایش، به زراعت و صنایع دستی و قلابدوزی و مانند آن میگذراندند.
با این که یکی از شرایط اصلی رهبانیّت همان ترک ازدواج بود (تا آن جا که توجّه به جنس زن را یک عمل شیطانی میدانستند و حتّی گاهی حاضر نبودند حیوان مادهای را به خانه راه دهند مبادا روح شیطانی او به آنها صدمه بزند!) گاهی در دیرها در میان زنان و مردان تارک دنیا، فجایعی به وقوع میپیوست که نتیجهی انحراف از فطرت انسانی بود، تا آن جا که یکی از پاپها به نام «پاپ اینوسان سوّم» یکی از دیرها را به عنوان «فاحشه خانه»! توصیف کرد.[2]
از آن چه گفتیم به طور ضمنی نتیجه گرفته شد که رهبانیّت نوعی بدعت بود که در مسیحیّت گذاشته شد.
2ـ انگیزهی روانی و اجتماعی رهبانیّت چه بود؟
به نظر میرسد (و تاریخ هم گواهی میدهد) که رهبانیّت یک نوع واکنش منفی روانی در برابر شکستهای اجتماعی بود، زیرا میدانیم شکست یک فرد یا یک ملّت گاهی به صورت یک عامل سازنده، تجلّی میکند، و فرد یا جامعه را به سراغ شستشوی نقطههای ضعف میفرستد که این مخصوص افراد و جوامعی است که ذاتاً مثبت و فعّال باشند، ولی گاهی، سرچشمه یأس و بدبینی و گریز از اجتماع و پناه بردن به تخیّلات و جستجوی اهداف نهایی در عالم خیال میگردد، و این در مورد افرادی است که منفی، تنبل و ناتوان بار آمدهاند.
البتّه گاهی میشود که افراد تنپرور و بیعُرضه نیز زیر پوشش عنوان رهبانیّت، چهرهی اصلی خود را پنهان میسازند، و تنبلی و تنپروری را به عنوان یک عمل مقدّس مذهبی منعکس میکنند.
رهبانیّت تمام زیانهای «انزوای اجتماعی» را در بر دارد و از آن جا که بر خلاف روح اجتماعی انسان است، علاوه بر تضعیف بنیهی جامعه، موجب انحرافاتِ اخلاقی و روانی نیز میگردد و از نظر اجتماعی میدان را برای طبقات استثمارکننده، میگشاید و به آنها امکان میدهد که از منابع حیات هر چه بیشتر بهره گیرند و همه چیز را به خود اختصاص دهند.
یکی از جامعهشناسان میگوید:
«مطالعاتی که در مورد افراد تارک دنیا و صومعهنشین شده، نشان میدهد که انزوا اثر بدی در روح آنها گذارده و در آنان تولید «افسردگی»، «یأس» و «وهم» نموده و در غالب اوقات تولید «اختلال روانی» میکند».[3]
رهبانیّت، جامعهی انسانی را به قهقرا برمیگرداند و موجب عقبماندگی در شئون مختلف فکری و اجتماعی میشود.
باید توجّه داشت که رهبانیّت به شدّت از ناحیهی اسلام نفی شده و حدیث معروف:
«لَا رُهْبَانِیَّةَ فِی الإسْلَامِ؛ در اسلام رهبانیّت وجود ندارد».
در بسیاری از منابع اسلامی نقل گردیده است و همان طور که گفتیم زهد اسلامی که به معنای سادگی در زندگی و حذف تجمّلات در عین نفوذ کردن در متن زندگی اجتماعی است، از رهبانیّت جداست، زیرا رهبانیّت به معنای جدایی و بیگانگی از اجتماع است و زهد به معنای وارستگی به خاطر «اجتماعیتر زیستن» است.
شاهد سخن این که، در حدیث معروف «عثمان بن مظعون» که فرزندش از دنیا رفت و به کلّی از زندگی مأیوس و جدا شد و تصمیم به رهبانیّت گرفت، میخوانیم پیامبر(ص) با صراحت به او فرمود:
«إنَّ اللهَ تَعَالَی لَمْ یَکْتُبْ عَلَیْنَا الرُّهْبَانِیَّةَ إنَّمَا رُهْبَانِیَّةُ أُمَّتِی الجِهادُ فِی سَبِیلِ اللهِ؛ خداوند هیچ گاه رهبانیّت را بر ما مقرّر نداشته، رهبانیّت پیروان من تنها در جهاد است».[4]
یعنی اگر تصمیم داری پشت پا به زندگی مادّی بزنی، این کار را به صورت منفی و انزوای اجتماعی انجام مده، بلکه در یک مسیر مثبت یعنی جهاد، به خاطر سربلندی اجتماع، هدف خود را جستجو کن، این همان وارستگی به خاطر اجتماعیتر زیستن است.
در حدیثی از امام موسی بن جعفر(ع) نقل شده که کسی از او پرسید:
«هَلْ یَصْلَحُ لِلرَّجُلِ المُسْلِمِ أنْ یَسِیحَ فِی الأرْضِ أوْ یَرْهَبَ فِی بَیْتٍ لَایَخْرُجُ مِنْهُ؟ قَال: لَا؛ آیا مرد مسلمان «سیاحت» کند یا رهبانیّت اختیار کرده در خانه بنشیند و از آن خارج نشود؟ امام در پاسخ فرمود: نه»[5].
توضیح این که «سیاحت» که در این روایت هم ردیف «رهبانیّت» قرار گرفته و از هر دو نهی شده، نوعی «رهبانیّت سیّار» بوده است، به این معنا که بعضی از افراد بدون این که خانه و زندگی برای خود تهیّه کنند، و یا کسب و کاری داشته باشند، به صورت جهانگردی بدون زاد و توشه، پیوسته از نقطهای به نقطهی دیگر میرفتند و با گرفتن کمک از مردم و گدایی زندگی میکردند، و به این ترتیب اسلام هم رهبانیّت ثابت را نفی کرده و هم رهبانیّت سیّار را.
از توضیحات بالا روشن شد که اصولاً مسألهای به نام رهبانیّت نه در اسلام وجود دارد و نه در مسیحیّت اصلی وجود داشته است، و وجود آن در مسیحیّت تحریف یافته، دلیل بر استعماری بودن این نوع مذهب آمیخته با خرافه است و به طور کلّی نمیتواند مقیاسی برای ارزیابی انگیزهی مذاهب، گردد.
1- چرا از مسأله «رهبانیّت» و ترک دنیا، برای اثبات فرضیّهی گرایش به مذاهب استفاده شده است؟
2- انگیزهی روانی و اجتماعی رهبانیّت چه بود؟
3- تفاوتهای زهد اسلامی و رهبانیّت را بیان کنید.
[1]. دایرة المعارف قرن بیستم، مادهی رهب.
[2]. تاریخ ویل دورانت، ج 13، ص 443.
[3]. جامعهشناسی ساموئیل کینگ، ص 428.
[4]. بحار الانوار، ج 8، بخش اخلاق، ص 170.
[5]. بحار الانوار، ج 10، ص 255.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت