خوشا آنان كه سر به آستان «تامّین فی مَحَبَّة الله» نهادهاند و بویی از محبّت آن خدادوستان واقعی به مشامشان رسيده است؛ آری، آن خدادوستان واقعی که علی و آل علی(ع) هستند.
اين جملهی نورانی از رسول خدا(ص) در نشان دادن ميزان محبّت امام اميرالمؤمنين(ع) به ذات اقدس حقّ آمده است:
اِنَّ عَلِیًّا مَمْسُوسٌ فِی ذاتِ الله؛[1]
«همانا علی عاشق و شيدای ذات بیهمتاست».
در تعبير معمول ميان عرب میگويند كسی كه عاشق شيدا و ديوانهی چیزی باشد «ممسوس» است. گویی که رسول خدا(ص) به اين بيان فرموده است: علی(ع) دیوانهی ذات بیهمتای خداست. علی(ع) در مورد خدا از خود بيخود میشود و جز خدا چيزی نمیبیند و چیزی نمیبیند و چیزی نمیخواهد؛ خودش را برای رضای خدا در کام مرگ میافکند.
در ليلةالمبيت، يعنی شب هجرت، علی(ع) به امر خدا در بستری خوابيد كه بستر مرگ بود؛ يعنی، شمشيرهای برهنه و عريان آمادهی فرود آمدن بر آن بستر بود. به رسول خدا(ص) عرض كرد: آقا، اگر من در اين بستر بخوابم، جان شما به سلامت میماند؟ فرمود: بله. عرض كرد:
نَفْسِی لِنَفْسِکَ الْفِداءُ وَ روُحِی لِرُوحِکَ الوَقاءُ؛
«جان من فدای جان تو و روح من فدای روح تو».
و لذا خدا دربارهاش فرمود:
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ...؛[2]
«بعضی از مردم [باا یمان] جان خود را در برابر خشنودی خدا میفروشند...».
علی(ع) بود كه با تمام ابعاد وجودش میگفت:
حَسْبِیَ الرَّبُ مِنَ الْمَرْبُوبینَ حَسْبِیَ الْخالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقینَ حَسْبِیَ الرّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقینَ حَسْبِیَ اللهُ رَبُّ الْعالَمینَ حَسْبِیَ مَنْ هُوَ حَسْبِی حَسْبِی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی حَسْبِی مَنْ کانَ مُذْکُنْتُ لَمْ یَزَلْ حَسْبی حَسْبِیَ اللهُ لا اِلهَ اِلّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیم؛
اين منطقی است كه از لسان اهل بيت(ع) به ما رسيده است و خواستهاند ما را بپرورانند تا جز خدا در مقابل اَحَدی كرنش نكنيم و جز خدا اميد به كسی نداشته باشيم و مخلوق را رها كنيم و خشنودی خالق را به دست آوريم.
در ميان دوستداران اميرالمؤمنين(ع) نيز كسانی ديده میشوند كه در معرفت و محبّت او حيرت انگيزند. مردی از آن گروه، بر حسب طبع عادی بشری، مرتكب گناهی شده بود و لازم بود دستش بريده شود. امام(ع) بدون رعایت رابطهی دوستی، برای اجرای حکم الهی پنجهی راست او را بريد. در حالی كه قطرات خون از دست بريدهاش میچكيد و میرفت، ابنكوّاء (از دستهی خوارج كه دشمنی شديد با اميرالمؤمنين(ع) داشت) بين راه به او برخورد و او را به اين حال ديد؛ خواست از اين ماجرا به نفع حزب خود و به ضرر اميرالمؤمنين(ع) استفاده کند، با قیافهای ترحّمآميز جلو رفت و گفت: عجب! دستت را چه كسی بريد و تو را به اين حال در آورد؟ آن مرد وفادار در حبّ علی، با كمال صفا و صداقت، برای به خاک ماليدن بينی دشمن علی(ع) شروع به مدح علی(ع) کرد و گفت:
قَطَعَ یَمینی سَیِّدُ الْوَصیّینَ قائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلینَ اَوْلَی النّاسِ بِالْمُوْمِنینَ... الهادیُ اِلَی الرِّشادُ وَ النّاطِقُ بِالسَّدادِ عَلِیِّ بْنِ اَبیطالِب اِمامِ الْهُدَی؛
«دست مرا آن كسی بريده كه سرور اوصياء و پيشوای روسپيدان در روز جزا و اولی به تصرّف در شؤون زندگی مؤمنان است. او امام علیّبن ابيطالب، امام راهنما به صراط مستقيم حقّ است».
ابنکوّاء گفت: عجب! او دستت را بريده و تو اين چنين مدحش میكنی؟ مرد محبّ علی گفت: چگونه مدحش نكنم و حال آنكه محبّت او با گوشت و خونم در آميخته است. به خدا سوگند، او دستم را برای حكم خدا كه قانون عدل الهی است، بريده است.[3]
آری، اینان مجذوب علی(ع) بودند، چون علی(ع) را مجذوب خدا میديدند. بيست سال پس از شهادت اميرالمؤمنين(ع) حاکم سفّاک کوفه میثم تمّار را دستگير كرد و گفت: اظهار برائت از علی(ع) کن. او گفت: جانم قربان اميرالمؤمنين باد. دستور داد دارش زدند. از بالای دار هم فرياد میزد: ای مردم، بياييد از زبان من مدح علی بشنويد. مردم پای چوبهی دار او جمع شدند. عاقبت، لجام بر دهانش و نيزه بر پهلويش زدند و بالای دار جان داد.[4] ابنسكّیت يكی ديگر از محبیّن علی(ع) است كه دويست سال پس از شهادت اميرالمؤمنين(ع) و در زمان متوکّل عبّاسی میزیسته است. متوکّل كه نمیدانست او شيعه است ـ چون مرد اديب و دانشمند برجستهای بود ـ او را به عنوان معلّم فرزندان خويش انتخاب كرد. روزی متوکّل از فرزندانش که شاگرد ابنسکّیت بودند، امتحانی به عمل آورد. دید که خوب تعلیم یافتهاند. ابنسکّیت را خواست و از او تشکّر کرد. چون قبلاً از بعضی درباریانش شنیده بود که او شیعه و از دوستداران امام اميرالمؤمنين(ع) است و باورش نشده بود، خواست امتحانش كند. گفت: بگو ببينم، اين دو فرزند من نزد تو محبوبترند يا حسن و حسين، فرزندان علی؟ تا اين جمله را شنيد، آنچنان دگرگون شد و خونش به جوش آمد كه نتوانست از اظهار عقيده خودداری کند و پيش خود گفت: اين آدم مغرور كارش به جايی رسيده كه فرزندان خودش را با دو حجّت پروردگار، امام حسن و امام حسين(ع) مقايسه میكند؛ ديگر جای تحمّل نيست، هر چه پيش آيد خوش آيد؛ و لذا با كمال قوّت قلب و صلابت روح گفت: به خدا قسم، قنبر، غلام علی(ع) نزد من محبوبتر از اينهاست؛ هم از خودشان هم از پدرشان. متوكّل از اين جواب قرص و محكم چنان عصبانی شد كه دستور داد همان جا زبانش را از پشت گردنش بيرون كشيدند و به شهادت رسيد.[5]
اینها به راستی تامّ در محبّت علی(ع) بودند، چون علی(ع) را تامّ در محبّت الله یافته بودند.
اَلسَّلامُ عَلَی التّامّینَ فِی مَحَبَّة اللهِ؛
به تناسب ایّام حدیثی عرض میکنم تا دلهای ما روشن شود. از رسول خدا(ص) روايت شده است كه فرمود:
حُبُّ اَهْلِ بَیْتِی یَنْفَعُ مَنْ اَحَبَّهُمْ فی سَبْعَة مَواطِنَ مُهَوَّلَة؛
«دوستی و محبّت خاندان من دربارهی دوستدارانشان، در هفت موطن هولانگيز نافع است».
آنچه مايهی خوشوقتی است اين است كه در اين حديث شريف تعبير به شيعه نشده است؛ وگرنه، كار ما قدری مشكل میشد؛ زيرا ما نمیتوانیم بگوييم ما شيعهی واقعی هستيم؛ بلکه ما محبّ هستیم؛ در حدیث شریف نیز عنوان (مَنْ اَحَبَّهُمْ)، یعنی دوستداران اهل بیت، مورد توجّه قرار گرفته است و در این که ما در جرگهی محبّین و دوستداران اهل بیت(ع) هستیم ترديدی نيست. هر چند در روايات آمده است كه فرمودهاند: شفاعت ما در محشر شامل حالتان میشود امّا در برزخ مشمول شفاعت نخواهيد بود، ولی آنچه روح اميد در جان ما میدمد اين است كه از اين حديث شريف و نظاير آن استفاده میشود كه مسألهی محبّت اهل بیت(ع) غیر از مسألهی شفاعت آن بزرگواران است و اگر شفاعت در برزخ نباشد، محبّت اثر نجاتبخش خود را به فضل خدا خواهد داشت؛ و لذا حضرت رسول اكرم(ص) در این حديث فرموده است:
حُبُّ اَهْلِ بَیْتِی...؛
«دوستی اهل بيت من، دربارهی دوستدارانشان، در هفت موطن هولانگيز سودبخش است».
عِنْدَ الْمَوْت؛
«هنگام مرگ [كه وقت قبض روح است و بسيار دشوار است]».
وَ فی القَبْر؛
«در داخل قبر [و هنگام سؤال از عقايد به وسيلهی فرشتگان موکّل]».
وَ عِنْدَ القیامَ مِنَ الْاَجْداثِ؛
«موقعی که [در صور دميده میشود و] همه از قبرها برمیخيزند».
وَ عِنْدَ تَطائُرِ الصُّحُفِ؛
«وقتی که نامههای عمل در فضای محشر پخش میشود [و به دست انسانها میرسد]».
وَ عِنْدَ الْحِسابِ؛
«موقع رسیدگی به حساب اعمال [که دشوارترین مراحل است]».
وَ عِنْدَ الْمیزانِ؛
«آنجایی که اعمال [نیک و بد] را میسنجند».
وَ عِنْدَ الصِّراطِ؛
«هنگام عبور از سراط [که پلی است که بر متن جهنّم کشیده شده است]».
آنگاه رسول خدا(ص) فرمود:
فَمَنْ اَحَبَّ اَنْ یَکُونَ آمِناً فی هذِهِ الْمَواطِنَ؛
«حال، هر كه دوست دارد در اين مواطن در امان باشد»،
فَلْیَتَوالَ عَلِیّاً بَعْدِی؛
«باید بعد از من ولايت علی را بپذيرد».
وَلْیَتَمَسَّکْ بِالْحَبْلِ الْمَتینِ؛
«و به آن ريسمان محكم الهی تمسّک کند».
وَ هُوَ عَلیُّ بْنُ اَبیطالِبٍ وَ عِتْرَتُهُ مِنْ بَعْدِهِ فَاِنَّهُمْ خُلَفائی وَ اَوْلِیائی...؛[6]
«و آن ريسمان محكم الهی علیّبن ابيطالب و عترت او بعد از اوست كه آنها جانشينان و اولیای من هستند».
1- هفت موطن ترسناک که محبّت اهل بیت(ع) در آنجا سودمند است، را بیان کنید.
2- شفاعت اهل بیت کجا شامل حال ما میشود؟
3- چرا متوکل، ابنسكّیت را به شهادت رساند؟
[1]ـ تلخیص الرّیاض، جلد 1، صفحهی 2.
[2]ـ سورهی بقره، آیهی 207.
[3]ـ بحارالانوار، جلد 40، صفحهی 281.
[4]ـ سفینةالبحار، جلد 2، صفحهی 524(مثم).
[5]ـ سفینةالبحار، جلد 1، صفحهی 636.
[6]ـ بحارالانوار، جلد 27، صفحهی 162.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی