کد مطلب: ۶۵۹۸
تعداد بازدید: ۱۶۹
تاریخ انتشار : ۰۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۹:۳۱
تولی و تبری | ۶۵
كسانى كه ارث ائمه اطهار عليهم السلام را غصب كردند، ما موظفيم از آن ‏ها بيزارى جوييم. ارث يعنى چه؟ مى ‏گوييم: زيد وارث عَمرو است. و گاهى مى‏ گوييم: زيد، از عَمرو ارث برده است. اين دو تعبير تفاوت بسيارى دارند كه راغب اصفهانى نيز اشاره مى ‏كند و مى ‏گويد: «الوراثة و الإرث: انتقال قنية إليك عن غيرك من غير عقد ...

دشمنان و منکران امامت


در درس قبل با توجه به متن زیارت جامعه کبیره، حزب الله و حزب شیطان را بررسی کردیم. در این درس در ادامه مباحث درس قبل به معرفی کسانی که برائت از آنها لازم است می پردازیم.
« آمَنْتُ بِكُمْ وَتَوَلَّيْتُ آخِرَكُمْ بِما تَوَلَّيْتُ بِهِ اوَّلَكُمْ، وَ بَرِئْتُ الَى اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ اعْدائِكُمْ، وَ مِنَ الْجِبْتِ وَالطّاغُوتِ وَ الشَّياطينِ وَ حِزْبِهِمُ الظّالِمينَ لَكُمْ، وَ الْجاحِدينَ لِحَقِّكُمْ، وَ الْمارِقينَ مِنْ وِلايَتِكُمْ، وَ الْغاصِبينَ لِارْثِكُمْ، وَ الشّاكّينَ فيكُمْ، وَ الْمُنْحَرِفينَ عَنْكُمْ، وَ مِنْ كُلِّ وَليجَةٍ دُونَكُمْ، وَ كُلِّ مُطاعٍ سِواكُمْ، وَ مِنَ الأَئِمَّةِ الَّذينَ يَدْعُونَ الَى النّارِ[1]»، به شما ايمان دارم و آخرين فرد شما را دوست دارم به همان دليل كه اولين شخص شما را دوست دارم و بيزارى جويم به پيشگاه خداى عزوجل از دشمنانتان، از جبت و طاغوت، شياطين و پيروانشان همان ستمكاران بر شما، منكران حق شما، بيرون روندگان از زير بار ولايت و زمامدارى شما، غصب كنندگان ميراث شما و ترديدكنندگان درباره شما، منحرف شدگان از راه شما و از هر همدم و وسيله‏ اى غير از شما و هر فرمانروايى جز شما و از پيشوايانى كه مردم را به دوزخ مى ‏خوانند.
«الظّالِمينَ لَكُمْ»
از ستمكاران بر شما بيزارى مى‏ جويم.
در اين فراز از زیارت جامعه کبیره در ادامه مطلب گذشته بیزاری خود را از کسانی که به  اهل بيت عليهم السلام ظلم كردند اعلام می کند و خدا را بر این اقرار گواه می گیرد. از آن جایی که اهل بیت علیهم اسلام مردم را به عبادت و اطاعت خداوند متعال و حفظ حدود الهى دعوت مى ‏كردند و غیر از این امر انگیزه ای دیگری نداشتند نشان می دهد که کسانی که در مقابل آنان هستند، در جبهه باطل قرار دارند؛ چنان چه در درس قبل توضیح دادیم  كه دو خط در برابر هم هستند؛ شيطان و پیروانش، و دیگری خداوند متعال و حزب و گروه خدا. وقتى راه حق و اراده الهى را تشخيص داديم قهراً بايد از هر راهی غیر از آن بيزارى بجوييم.
روايات زیادی در منابع  شيعه و سنى در مورد عاقبت ظالمان به اهل بيت عليهم السلام آمده است. در روایتی رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله مى‏فرمايد:

«حرّمت الجنّة على من ظلم أهل بيتي»، بهشت براى كسى که به خاندان من ستم نمايد، حرام شده است.[2] و در قرآن مجيد درباره ايذاء رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله مى ‏فرمايد:

«إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ اْلآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذابًا مُهينًا[3]»،آن ‏ها كه خدا و پيامبرش را آزار مى ‏دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنيا و جهان آخرت دور ساخته و براى آن ‏ها عذاب خوار كننده ‏اى آماده كرده است.
بنا بر اين آيه، وظيفه هر مسلمانی است كه نسبت به ستمگران به اهل بيت عليهم السلام اعلان بیزاری کند و اين عمل هم از یکی از دستورات الهی می باشد. و محال است كسى كه خدا و رسول خدا را ايذاء كرده است، مورد رحمت الهى قرار بگيرد در حالی که او مطرود درگاه الهى و معذّب به عذاب ابدی خواهد بود.
«وَ الْجاحِدينَ لِحَقِّكُمْ»
و از منكران حق شما بيزارى مى ‏جويم.
کلمه «جحد» به معنای انكار با علم و آگاهى است. يعنى انسان مى ‏داند و انكار مى ‏كند، اين معنا در قرآن مجيد چنين آمده است:

«وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا[4]»، و آن را از روى ظلم و سركشى انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند.
علت انکار این افراد این است که ظلم مى‏ كنند و برتری و و ریاست در زمين را مى‏ خواهند؛ يعنى مى‏ خواهند به موقعيت، شخصيت، حكومت و مقام دست يابند؛ چنان چه در طول تاريخ همين طور بوده است. عدّه ‏اى حق اهل بيت عليهم السلام را از روى علم و عمد انكار كردند. كسانى كه در روز غديرخم بيعت كردند و «بخ بخ لك ياعلي، أصبحت مولاي ومولى كلّ مؤمن و مؤمنة» را گفتند، ولی بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله امیر المومنین علیه السلام را بر بيعت مجبور كردند، حتى «اخوّت و برادرى» ايشان را با رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله منكر شدند. زمانی که مأمون از پدرش پرسيد: چرا اين همه به موسى بن جعفر احترام مى‏ نمايى؟ گفت: چون او امام مردم، حجّت خدا بر آفريدگان او و خليفه او بر بندگان اوست. مأمون گفت: مگر اين صفات براى تو و در تو نيست؟ او در جواب گفت: من امام مردم با زور و قهر هستم و موسى بن جعفر امام حق است. به خدا سوگند، فرزندم، او از من و همه مردم به جايگاه پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله شايسته ‏تر است. به خدا سوگند، اگر تو در اين موضوع با من به ستيز برخيزى سر از تنت جدا مى ‏نمايم. چرا كه حكومت عقيم است[5]. این مورد گوشه ای از ظلمی است که در حق اهل بیت علیهم السلام درتاریخ ثبت شده است.
«وَ الْمارِقينَ مِنْ وِلايَتِكُمْ»
و از بيرون روندگان از زير بار ولايت شما بيزارى مى ‏جويم.
مارق؛ يعنى كسى كه از يك راه روشن و وسيع، خود را بيرون كشيده و در يك راه تنگ و تاريك و گمراهى رفته است. به عبارت دیگر همان خروج از چيزى از غير راه متعارف را گويند. بنابراين، وقتى عده ‏اى از ولايت اهل بيت عليهم السلام خارج شدند، به كجا رفتند؟ مارقان در تاريخ اسلام و در احاديث رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله، بر خوارج نهروان تطبيق شده است. آن‏ ها كسانى بودند كه با امير المؤمنین عليه السلام بيعت كرده بودند، اما از بيعت و ايمان به آن حضرت خارج شدند و در يك راه تنگ و تاريكِ گمراهى گام برداشتند.
«وَالْغاصِبينَ لِارْثِكُمْ»
و از غصب كنندگان ميراث شما بيزارى مى ‏جويم.
كسانى كه ارث ائمه اطهار عليهم السلام را غصب كردند، ما موظفيم از آن ‏ها بيزارى جوييم. ارث يعنى چه؟ مى ‏گوييم: زيد وارث عَمرو است. و گاهى مى‏ گوييم: زيد، از عَمرو ارث برده است. اين دو تعبير تفاوت بسيارى دارند كه راغب اصفهانى نيز اشاره مى ‏كند و مى ‏گويد:

«الوراثة و الإرث: انتقال قنية إليك عن غيرك من غير عقد ... و تراث أصله وراث فقلبت الواو ألفا و تاء .... » مالى كه از ديگرى به كسى مى‏ رسد؛ بدون پيمان و عقد ... تراث كه همان ميراث است اصل آن «وراث» كه الف آن به حرف «ت» تبديل گشت ... [6]. اگر گفتند: فلانى وارث فلانى است؛ يعنى فلانى در جميع شئون و حيثيّات جانشين اوست. از اين رو امير مؤمنان و ائمه اطهار عليهم السلام در همه شئون- مگر نبوّت- وارث پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله هستند. در تعبير دوم مى ‏گويند: فلانى اين خانه، اين مال و اين كتاب را از فلانى به ارث برده است كه در اين موقع فقط به آن خانه، مال و كتاب؛ نه در همه شئون ارتباط دارد. كسانى از صدر اسلام تا ظهور حضرت مهدى عليه السلام ارث ائمه اطهار عليهم السلام يعنى جانشينى و حكومت آن بزرگواران را بعد از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به غصب بردند. از اين رو، ما از غاصبين صدر اسلام تا روز قيامت كه حق اهل بيت عليهم السلام را غصب كردند، بيزارى مى ‏جوييم.
امير المؤمنین علیه السلام فرمودند: «أرى تراثي نهباً»، من به چشمم مى ‏بينم كه ارث مرا به يغما بردند و غارت كردند. ما از اين غارت ‏گران بيزارى مى ‏جوييم. به راستى اگر آن‏ ها اين كار را نكرده بودند و حكومت حقيقى الهى بر زمين مستقر مى‏ شد، احكام الهى با واقعيت خود پياده مى ‏گرديد، مردم به حقوقشان مى ‏رسيدند، كسى به كسى ظلم نمى‏ كرد و قرآن مجيد در بين مردم پياده مى ‏شد. ما از آن‏ هايى كه نگذاشتند و نمى‏ گذارند حكومت ائمّه عليهم السلام پياده شود بيزارى مى ‏جوييم[7].
«وَ الشّاكّينَ فيكُمْ»
و از شك كنندگان درباره شما بيزارى مى ‏جويم.
معناى شك معلوم است و آن يك امر قلبى می باشد. شك در ائمه به امامت و مقامات ائمّه و حقّانيت آن بزرگواران بر مى ‏گردد، هم چنان كه كسى در رسالت و حقانيت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله شك داشته باشد و احتمال بر حق بودن ابولهب، ابوجهل و ساير دشمنان رسول اللَّه و ائمه اطهار عليهم السلام را بدهد. البته بايد از چنين افرادى اعلان بيزارى كنيم، زيرا شك در ائمه معصومين عليهم السلام شك در رسول خدا و شك در رسول خدا شك در خداست. چنان چه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله به حذیفه فرمود:

«يَا حُذَيْفَةُ إِنَّ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ [عَلَيْكَ‏] بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ الْكُفْرُ بِهِ‏ كُفْرٌ بِاللَّهِ‏ وَ الشِّرْكُ‏ بِهِ‏ شِرْكٌ‏ بِاللَّهِ‏ وَ الشَّكُّ فِيهِ شَكٌّ فِي اللَّهِ وَ الْإِلْحَادُ فِيهِ إِلْحَادٌ فِي اللَّهِ وَ الْإِنْكَارُ لَهُ إِنْكَارٌ لِلَّهِ وَ الْإِيمَانُ بِهِ إِيمَانٌ بِاللَّهِ لِأَنَّهُ أَخُو رَسُولِ اللَّهِ وَ وَصِيُّهُ وَ إِمَامُ أُمَّتِهِ وَ مَوْلَاهُمْ وَ هُوَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ عُرْوَتُهُ الْوُثْقَى الَّتِي‏ لَا انْفِصامَ لَها ... »، اى حذيفه! به راستى كه حجت خدا بر شما [تو] پس از من على بن ابى ‏طالب ‏است. كفر به او كفر به خدا و شرك به او شرك به خدا و شك در او شك در خدا، هتک حرمتش هتک حرمت خدا، انکار او انکار خدا و ایمان به او ایمان به خداست، زیرا او برادر رسول خدا و وصیّ او و امام امّت او و مولای امّت است و او ریسمان محکم الهی و دستگیره محکمی است که گسستنی برای آن نیست ... .[8]


خودآزمایی


1- مراد از ارث اهل بیت علیهم السلام که توسط دشمنان ایشان غصب گردید، چیست؟
2- منظور از عبارت « وَ الشّاكّينَ فيكُمْ» چیست؟

پی نوشت ها

 

[1] بحار الانوار ج99 ص153
[2] بحار الانوار ج27 ص222
[3] سوره احزاب آیه 57
[4] سوره نمل آبه 14
[5] الاحتجاج ج2 ص 166
[6] پیشوایان هدایتگر ج4 ص59 ( برگرفته از مقردات راغب ص 518)
[7] پیشوایان هدایتگر ج4 ص59
[8] الأمالي (للصدوق) ص197

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

مجید رضایی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: