کد مطلب: ۶۶۴۳
تعداد بازدید: ۲۱۱
تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۷:۰۸
قصه‌ها و نکته‌ها پیرامون امامت | ۹۹
رسول خدا(ص) از بيان تهديدآميز آيه سخت متأثّر و گريان شد و اصحاب نيز به گريه افتادند، در حالی‌ كه از علّت تأثّر آن حضرت آگاه نبودند و هيبت مقام نبوّت نیز مانع از استفسار بود تا اينكه جناب سلمان(ع) گفت: کلید حلّ مشكل به دست من است؛ من خدمت حضرت صدّیقه مشرّف می‌شوم و از وی تقاضا می‌كنم كه پدر را ملاقات كند؛ چرا كه می‌دانم پدر از ديدار دخترش خوشحال می‌شود و حزن و اندوه از قلبش مرتفع می‌گردد.

بالاترین عبادت


در جنگ اُحُد بر اثر جلوه‌گری مال دنيا در چشم برخی‌ از مسلمانان، آنها سنگر حفاظت از جبهه‌ی اسلام را بر خلاف دستور رسول خدا رها كردند و دشمن از همان منطقه حمله كرد و شكست سختی‌ بر سپاه اسلام وارد آمد. بسياری فرار كردند و جز افراد معدودی کنار پیامبر اکرم(ص) باقی‌ نماندند و از اين رو لطمات سنگينی‌ بر آن حضرت وارد شد. ايشان در محاصره‌ی دشمن قرار گرفت و برای كشتنش هجوم آوردند. در آن تنگنای بس خطرناک، تنها كسی‌ كه پروانه‌وار بر گرد شمع وجود رسول اکرم(ص) می‌چرخيد و از همه طرف، ضربات نيزه و شمشير دشمن را به جان خود می‌خريد، علی‌(ع) بود كه بنا به نقلی‌ 90 زخم كاری بر بدن مباركش وارد آمد. پس از جنگ می‌خواستند آنها بخيه كنند امّا از كثرت جراحات، كار بخيه دشوار بود. در هنگامه‌ی اعجاب‌انگیزِ فداکاری علی(ع) این ندای تحسین آسمانی‌ از جانب خداوند به گوش پيامبر(ص) رسید:
«لا فَتَی اِلّا عَلِیّ لا سَیْفَ اِلّا ذوالْفَقار»؛
«جوانمردی جز علی‌ و شمشيری جز ذوالفقار علی‌ نيست».
در جنگ بزرگ خيبر ميان يهوديان و مسلمانان، از سپاه اسلام افرادی به ميدان می‌رفتند، امّا شكست خورده برمی‌گشتند؛ لذا ترس و وحشتی‌ عجيب ارتش اسلام را فرا گرفت، تا اينكه يک شب رسول خدا فرمود:
«لَاُعْطِیَنَّ الرّایَة غَداً رَجُلاً یُحِبُّ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللهُ وَ رَسُولُهُ کَرّارٌ غَیْرَ فَرّار لا یَرْجِعُ حَتّی یَفْتَحَ اللهُ عَلَی یَدَیْهِ»؛[۱]
«فردا من پرچم را به دست مردی می‌دهم كه هم او خدا و رسولش را دوست دارد هم خدا و رسولش او را دوست دارند؛ حمله‌وری که تا دشمن را از پا در نياورد، روی از دشمن بر نمی‌تابد».
اصحاب اين سخن را كه شنيدند، به يكديگر نگاه كردند كه كيست آن شخص؟ صبح رسول اكرم(ص) فرمود: علی‌ كجاست؟ گفتند: يا رسول الله، علی‌ به چشم‌درد سختی‌ مبتلا شده و قادر بر حركت نيست، حتّی پيش پايش را نمی‌بيند. فرمود: او را بياوريد. دستش را گرفتند و با چشم بسته به حضور رسول اکرم(ص) مشرّف شد. رسول خدا(ص) اندکی از آب دهان خود را به چشم‌های علی(ع) مالید. چشم‌ها باز و روشن شد. پيامبراكرم(ص) پرچم را به دست او داد.‌ علی(ع) رفت و فاتح برگشت.
جنگ احزاب (غزوه‌ی خندق) سخت‌ترين جنگ‌ها بود؛ زيرا همه‌ی قبايل با هم متّحد شده بودند تا يكجا به مدينه و مركز اسلام حمله آورند. در آن جنگ، عمروبن عبدودّ، رزمنده‌ی نامدار كه با هزار رزمنده برابر بود، به مقابله با اميرالمؤمنين(ع) آمد. آنجا بود كه رسول خدا(ص) فرمود:
«بَرَزَ الایمانُ کُلُّهُ اِلَی الْشِّرْکِ کُلِّهِ»؛[۲]
«تمام ايمان با تمام كفر روبه‌رو شد».
در همان جنگ بود كه رسول خدا(ص) فرمود:
«ضَرْبَةُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَیْنِ»؛[۳]
«يک ضربت شمشير علی‌ در روز خندق بالاتر از عبادت همه‌ی جنّ و انس است».
از اين بيان رسول اكرم(ص) معلوم می‌شود كه اگر آن روز عمروبن عبدودّ به شمشير علی‌ كشته نمی‌شد، اساس اسلام منهدم گشته و اثری از اسلام و قرآن و شخصيّت پيامبر باقی‌ نمانده بود و لذا تا روز قيامت، هر چه عبادت از جنّ و انس صادر شود، همه از بركات يک ضربه‌ی شمشير علی‌(ع) در روز خندق است؛ این یک مصداق از مصادیق «وَ جَاهَدْتُمْ فِی الله حَقَّ جِهَادِهِ» در زیارت جامعه کبیره است. وقتی این آیه نازل شد:
«وَ إنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أجْمَعِینَ * لَها سَبْعَةُ أبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ»؛[۴]
«جهنّم وعده‌گاه گنهكاران است و آن هفت در دارد و از هر كدام از آن درها گروه معيّنی‌ از آنها وارد می‌شوند».
رسول خدا(ص) از بيان تهديدآميز آيه سخت متأثّر و گريان شد و اصحاب نيز به گريه افتادند، در حالی‌ كه از علّت تأثّر آن حضرت آگاه نبودند و هيبت مقام نبوّت نیز مانع از استفسار بود تا اينكه جناب سلمان(ع) گفت: کلید حلّ مشكل به دست من است؛ من خدمت حضرت صدّیقه مشرّف می‌شوم و از وی تقاضا می‌كنم كه پدر را ملاقات كند؛ چرا كه می‌دانم پدر از ديدار دخترش خوشحال می‌شود و حزن و اندوه از قلبش مرتفع می‌گردد.
سلمان خدمت حضرت صدّیقه(س) شرفياب شد و او را از حال پدر آگاه ساخت. آن حضرت با شتاب به ديدار پدر رفت. از سلمان نقل شده: وقتی‌ چشمم به چادر زهرا(س) افتاد، ديدم از دوازده جا وصله دارد؛ در دل گفتم، عجب! دختران قيصر و كسری از جامه‌های حرير و استبرق برخوردار باشند امّا دختر سلطان دنيا و آخرت چادری با وصله‌های متعدّد سر کند؟
رسول اکرم(ص) از ديدار دختر عزيزش خوشحال شد و علّت تأثّر خود را از نزول آيه بيان كرد. پس از آن، زهرا(س) عرض كرد: پدر، سلمان از وصله‌دار بودن چادر من تعجّب كرده است، در حالی‌ كه خبر ندارد در اين چند سال كه با علی‌ زندگی‌ می‌كنم، تنها يک پوست گوسفند داريم كه شب روی آن می‌خوابيم و روز، علف برای شترمان روی آن می‌گذاريم.
نه اينكه اين خانواده‌ی آسمانی‌ امكان زندگی‌ بهتر را نداشتند، چرا كه علاوه بر غنايم جنگی‌ كه سهم اميرالمؤمنين می‌شد، از محصول فدک نیز بهره‌ای بسيار عايدشان می‌گرديد؛ امّا همه را در راه خدا به مستمندان انفاق می‌كردند.

 

پی نوشت ها 


[۱]. بحارالانوار، ج 21، ص 3.
[۲]. بحارالانوار، ج 2۰، ص ۲۱۵.
[۳]. همان، ج 41، ص 91، به این عبارت آمده است: لَمبارَزُة عَلِیِّ بنِ ابیطالب لِعَمْرِوبْنِ عَبْدِوَد اَفْضَلُ مِنْ عَمَلِ اُمَّتی اِلَی یَومِ القِیامَة.
[۴]. سوره‌ی حجر، آیات ۴۳ و ۴۴.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: