کد مطلب: ۶۷۲۶
تعداد بازدید: ۲۱۳
تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱۴۰۲ - ۱۵:۴۲
پیامبری و پیامبر اسلام | ۱۸
امام یازدهم نیز در زمان وفات، فرزند خود حجةبن الحسن(ع) را به جای خویش نصب کرد و مسؤولیت حفظ و دفاع از دین را بر عهده‌اش نهاد. امام دوازدهم از آن زمان تاکنون در حال غیبت است و وظیفه‌ی خود را به گونه‌ای دیگر انجام می‌دهد. البته هر لحظه در انتظار فرارسیدن روزی است که انسان‌ها برای پذیرش انقلاب اسلامی او و حاکمیت مطلق عدل و داد آمادگی کامل پیدا کنند.

بخش دوّم: پیامبر اسلام (نبوت خاصه) | ۸


ثبات احکام دین و زندگی متغیر انسان‌ها


قبلاً ثابت شد که پیامبر اسلام خاتم پیامبران بوده و بعد از او هیچ پیامبری نخواهد آمد. در این جا ممکن است کسانی خرده گرفته و بگویند: شما احکام و قوانین اسلام را در هر زمان و مکانی ثابت و مشکل گشا می‌دانید، در صورتی که اوضاع و شرایط زندگی انسان همواره در حال تغییر و دگرگونی است و حوادث جدیدی پیش می‌آید که به احکام و قوانین جدید نیاز دارد، به عبارت دیگر، ثبات احکام دین با تغیّر زندگی و نیازهای جدید بشر چگونه قابل جمع است؟
احکام و قوانین اسلام که در هزار و چهارصد و بیست سال قبل نازل شده برای زندگی مردمان آن عصر در جزیرة‌العرب مناسب بوده، نه برای زندگی گسترده و متمدن این زمان و آینده بشر. لذا زندگی دشوار و پیچیده‌ی کنونی نیاز به احکام و قوانین پیشرفته‌تری دارد. اگر بشر به قوانین آسمانی نیاز دارد، بهتر بود در هر عصری پیامبر جدیدی فرستاده می‌شد تا بر طبق نیازهای جدید، احکام و قوانین کامل‌تری آورده شود.
در پاسخ این شبهه باید گفت: نیازهای زندگی انسان که منشأ جعل احکام و قوانین هستند دو جنبه دارند: ثبات و تغیّر. جنبه‌ی ثبات و دوام آنها از خلقت ویژه‌ی انسان و غرایز و استعدادهای طبیعی او سرچشمه می‌گیرد و همه‌ی انسان‌ها در هر زمان و مکانی در این جهت اشتراک دارند؛ مثلاً همه‌ی انسان‌ها نیاز به غذا، آب، لباس و مسکن دارند، در اصل این نیاز طبیعی، هیچ تفاوتی میان انسان‌ها نیست؛ گرچه در کیفیت و نوع آنها تفاوت‌های فراوانی وجود دارد. بر اثر همین نیاز است که انسان‌ها احتیاج به انواع تبادلات مانند: خرید، فروش، اجاره، رهن، عاریه و دیگر تبادلات دارند. از آن جا که انسان‌ها در اجتماع زندگی می‌کنند، به تعاون و همکاری یکدیگر نیاز دارند و زندگی اجتماعی متمدن هم نیازمند قوانین و احکام کامل و درستی است تا با اجرای آنها حقوق افراد تأمین شود و از تعدیات و تجاوزات جلوگیری به عمل آید.
احکام و قوانین مربوط به کارگر و کارفرما، مالکیت و حدود آن، خرید و فروش، اجاره و رهن، قضا و شهادت، حدود، دیات و قصاص و مانند آن از همین نیازهای طبیعی نشأت می‌گیرد.
ارضای غریزه‌ی جنسی نیز یک نیاز طبیعی است که همه‌ی انسان‌ها بدان محتاج‌اند. همین نیاز طبیعی است که ازدواج و طلاق را به وجود آورده و موجب جعل و تدوین احکام و قوانین زناشویی و حقوق متقابل زوجین و والدین با فرزندان شده است.
بنابراین، احکام و قوانینی که در شرع مقدس اسلام آمده و تابع غرایز و نیازهای طبیعی انسان‌اند، ثابت و دائمی می‌باشند و با خاتمیت پیامبر اسلام(ص) ناسازگاری ندارند.
در مورد نیازهای متغیر انسان‌ها نیز باید گفت: با توجه به شرایط متغیر جهان و رشد روزافزون علوم و صنایع و اختراع ابزارهای متنوع زندگی، راه حل‌های مناسب و احکام تازه‌ای می‌خواهد که دین پاسخ‌گوی آنها بوده و شارع مقدس اسلام، دو راه حل را در این باره پیش‌بینی نموده است:

راه اول ـ اجتهاد:

قبلاً گفته شد که اسلام میراث گرانبهایی از علوم، معارف، احکام و قوانین را از طریق قرآن و حدیث، برای مسلمانان به جای گذاشته است. اگر فقهای اسلام با توجه به مقتضیات هر زمان در منابع غنی علمی اسلام دقت و کنجکاوی کنند، می‌توانند راه حل‌های مناسب و پاسخ‌های مسائل جدید را استنباط کرده و در اختیار مردم قرار دهند و جامعه‌ی اسلامی را همگام با اجتماع مترقی و پیشرفته‌ی جهان پیش ببرند.
مجتهد باید آگاه به زمان و مکان و نیازهای جدید اجتماع بزرگ انسانی باشد و با دید وسیع و سعه‌ی صدر، پاسخ مشکلات جدید جامعه‌ی اسلامی را از منابع غنی اسلام استنباط کند و در اختیار مسلمانان قرار دهد و بدین وسیله به جهانیان اثبات کند که قوانین و احکام اسلام می‌تواند در هر زمان و مکانی قابل عمل باشد و سعادت دنیا و آخرت پیروانش را تأمین کند.

راه دوم ـ اختیارات حاکم شرع:

در جای خود به اثبات رسیده است که حکومت در متن احکام و قوانین اسلام واقع شده است. بخش بزرگی از احکام و قوانین شریعت مربوط به اداره‌ی جامعه و امور سیاسی، اجتماعی است که اجرای آنها بدون وجود زمامدار متدین، متعهد و متخصص امکان‌پذیر نیست.
زمامدار مسلمین وظیفه دارد حکومت اسلامی را در محدوده‌ی قوانین شریعت اداره کند و با اجرای کامل احکام اسلام جلو ظلم و مفاسد اخلاقی و اجتماعی را بگیرد و عدل اسلامی را برقرار سازد. برای حاکم شرعی اسلام وظیفه‌ای است که در هر زمان و شرایطی باید بدان اهتمام ورزد.
گرچه بخشی از احکام و قوانین اسلام به همین منظور تشریع شده و با اجرای کامل آنها می‌توان به هدف رسید، اما حاکم شرع در اداره‌ی کشور اسلام، گاهی با حوادث فوق‌العاده و مشکلاتی برخورد می‌کند که در حل آنها نیاز به اختیارات ویژه‌ای دارد که چنین اختیاراتی برای زمامدار مسلمین پیش‌بینی شده است.
حاکم اسلام اجازه دارد با حفظ اصول و مبانی کلی اسلام و با رعایت مصالح امت اسلامی، احکام و مقرراتی را جعل و تدوین کند و در اداره‌ی کشور به کار بندد. این قبیل احکام و قوانین را «احكام حكومتى» می‌نامند.
پیامبر گرامی اسلام دارای چنین اختیاراتی بوده و از آن استفاده می‌کرده است. بعد از وی همین اختیارات به امامان معصوم(ع) واگذار شده است. در خصوص همین احکام است که مسلمانان موظف شده‌اند از پیامبر و ائمه معصوم که «اولوالامر» نامیده می‌شوند ـ اطاعت کنند.
قرآن می‌گوید:
ای مؤمنان! از خدا، پیامبر و صاحبان امر [حکومت] از خودتان اطاعت کنید.[1]
طبق احادیث فراوانی که در منابع روایی داریم، در زمان غیبت امام معصوم، مسؤولیت اداره‌ی کشور اسلامی، بر عهده‌ی فقیه عادل، مدیر، مدبر و سیاستمدار می‌باشد. چنین فقیهی را فقهای منتخب مردم شناسایی و برای تصدی مقام رهبری و ولایت امر مسلمین معرفی می‌کنند.
ولیّ امر مسلمین نیز در اداره‌ی کشور از اختیارات ویژه معصومین(ع) برخوردار بوده و در اداره‌ی کشور از اختیارات خود استفاده می‌کند.
بنابراین، حکومت اسلامی هیچ گاه در تنگنای کمبود احکام و مقررات لازم قرار نمی‌گیرد، زیرا در حل مشکلات حکومتی یا از اجتهاد فقهای آگاه و آشنای به زمان استفاده می‌کند، یا از اختیارات ویژه‌ی خود بهره می‌گیرد.
از آنچه گذشت معلوم شد که احکام و قوانین اسلام می‌تواند جاودانه باشد و در هر شرایطی سعادت دنیا و آخرت مردم را تأمین کند. بنابراین در خاتمیت نبوت پیامبر اسلام اشکالی به وجود نمی‌آید.


چرا ارسال پیامبران مبلّغ قطع شد؟


ممکن است کسانی به خاتمیت پیامبر اسلام خرده‌ی دیگری گرفته و بگویند: چنانچه بپذیریم که بعد از بعثت پیامبر اسلام، نیازی به ارسال پیامبر تشریع‌کننده نداریم، اما این مطلب را قبول نداریم که به پیامبر مبلّغ و مروّج دین هم نیاز نداشته باشیم. پیامبران گذشته دو نوع بودند: جمعی از آنان اولوالعزم و صاحب شریعت بودند و گروهی نیز دین پیامبران اولوالعزم را ترویج می‌کردند که در ارشاد و هدایت مردم بسیار مفید و مؤثر بودند. بعد از پیامبر اسلام نیز وجود چنین پیامبرانی حتماً مفید و سودمند بود، پس چرا ارسال نشدند؟
در پاسخ گفته می‌شود که ارسال پیامبر، برای اتمام حجت و در مواقع ضروری انجام می‌گیرد. در صورتی که بعد از بعثت پیامبر اسلام، چنین نیازی وجود نداشت، زیرا بشر در آن زمان از جهت رشد عقلی و علمی به حدی رسیده بود که می‌توانست میراث علمی و دینی خود را حفظ کند و آن را ترویج نماید. در آن زمان دین به حد کمال رسیده بود و از جهت مبلغ، خودکفا بود.
خدا در قرآن می‌فرماید:
امروز کافران از [ضربه زدن به] دین شما مأیوس شدند، پس از آنان نترسید و از من بترسید. امروز دین شما را کامل نمودم و نعمتم را بر شما تمام کردم و به اسلام شما رضایت دادم.[2]
اسلام مسؤولیت حفظ و نگهداری و تبلیغ دین را بر عهده‌ی سه گروه نهاده است:

اول: امام معصوم:

شیعیان عقیده دارند که بعد از پیامبر اسلام(ص) مسؤولیت نگهداری و تبلیغ دین و اداره‌ی امت اسلامی بر عهده‌ی امام معصوم است. رسول خدا در زمان حیاتش حضرت علی(ع) را به همین منظور برگزیده و اطلاعات لازم را در اختیارش قرار داد تا بعد از خودش در نگهداری و ترویج دین کوشش نماید.
امیرالمؤمنین(ع) نیز در زمان حیات، به وظیفه‌ی خود عمل کرد و تا حد ممکن برای دفاع از دین و رهبری امت اسلام تلاش کرد و هنگام وفات، فرزندش امام ‌حسن(ع) را به جای خود منصوب نمود و توصیه‌های لازم را انجام داد. بعد از امام ‌حسن، امام‌ حسین(ع) به امامت رسید و به همین طریق هر امامی امام بعد از خودش را تعیین کرد. این وضع تا زمان ارتحال حضرت امام حسن عسکری(ع) (255 هجری) هم چنان ادامه داشت.
در اثر تلاش و جدیت امامان معصوم(ع) صدها هزار حدیث، در زمینه‌های مختلف در میان مسلمانان پخش شد و در کتاب‌های حدیث برای آیندگان باقی ماند و در اثر کوشش ائمه اطهار هزاران دانشمند، اسلام شناس و مبلغ دین پرورش یافت.
امام یازدهم نیز در زمان وفات، فرزند خود حجةبن الحسن(ع) را به جای خویش نصب کرد و مسؤولیت حفظ و دفاع از دین را بر عهده‌اش نهاد. امام دوازدهم از آن زمان تاکنون در حال غیبت است و وظیفه‌ی خود را به گونه‌ای دیگر انجام می‌دهد. البته هر لحظه در انتظار فرارسیدن روزی است که انسان‌ها برای پذیرش انقلاب اسلامی او و حاکمیت مطلق عدل و داد آمادگی کامل پیدا کنند. در آن زمان با یک انقلاب جهانی، اسلام را در همه‌ی جهان گسترش می‌دهد و عدل و داد را جایگزین ظلم و ستم می‌سازد.
از آنچه گفته شد استفاده می‌شود که با تشریع مقام امامت، نیازی به ارسال پیامبرانی که مروج اسلام باشند نیست، زیرا این مسؤولیت بر عهده‌ی امامان معصوم نهاده شده است.

دوم: فقها و علمای دین:

در زمان معصومین(ع) دانشمندان برجسته و علمای متعددی بالیدند و علوم و احکام اسلام را به خوبی فراگرفتند و برای تبلیغ و ترویج آنها آماده شدند. پیامبر اسلام و امامان معصوم در پرورش چنین افرادی تلاش فراوانی می‌کردند.
در این باره احادیث فراوانی داریم که به نمونه‌هایی از آنها اشاره می‌کنیم:
حضرت صادق(ع) فرمود: علما وارثان پیامبرانند، پیامبران درهم و دیناری از خود به ارث نمی‌گذارند، بلکه احادیث، را به ارث می‌گذارند، پس هر کس چیزی از احادیث آنان را بگیرد، بهره زیادی را به دست آورده است. خوب دقت کنید که علم خود را از چه شخصی می‌گیرید. در میان ما اهل بیت، در هر نسلی افراد عادلی وجود دارند که از تحریف تندروان و کج‌روی اهل باطل و تأویل نادانان جلوگیری می‌کنند.[3]
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
علمای امت من مانند پیامبران بنی‌اسرائیل هستند.[4]
همچنین فرمود:
خدا جانشینان مرا رحمت کند. گفته شد: یا رسول الله! جانشینان شما چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی که سنت مرا زنده می‌کنند و آن را به بندگان خدا یاد می‌دهند.[5]
نیز فرمود:
مثل علما در زمین مثل ستارگان در آسمان است، که مردم در تاریکی‌های خشکی و دریا به وسیله‌ی آنها هدایت می‌شوند و اگر خاموش گردند بیم آن می‌رود که هدایت شوندگان گم شوند.[6]
امیرالمؤمنین از رسول خدا روایت کرده که فرمود:
در قیامت مداد علما با خون شهدا مقایسه می‌شود، پس مداد علما بر خون شهدا برتری می‌یابد.[7]
پیامبر اکرم فرمود:
کسی که مرگش فرا رسد در حالی که طلب علم می‌کند تا به وسیله‌ی آن اسلام را زنده کند، میان او و پیامبران در بهشت یک درجه بیشتر فاصله نیست.[8]
از این احادیث و مانند آن استفاده می‌شود که شارع مقدس اسلام مسؤولیت ارشاد مردم و تبلیغ دین را بر عهده‌ی علما نهاده است. با وجود این، نیازی به ارسال پیامبران مبلغ نیست.

سوم: عقل انسان:

یکی از اهداف بزرگ پیامبران پرورش و تکمیل عقل‌ها بوده است. پیامبران گذشته نقش بزرگی را در این باره ایفا کرده‌اند. عقول انسان‌ها در طول تاریخ و به کوشش پیامبران، کم‌کم تکامل یافت تا در زمان پیامبر اسلام به حد بلوغ نسبی خود رسید. پیامبر اسلام نیز نسبت به رشد و تکامل عقل آدمیان عنایت ویژه‌ای داشت. به مردم سفارش می‌کرد عقل خود را به کار گیرند و در کشف حقایق و درک اشیا کنجکاوی نمایند. با تعقل و تفکر، حق را از باطل جدا کرده و حق را بپذیرند.
قرآن‌کریم در آیه‌های متعدد مردم را به تعقل، تفکر، تدبر و تفقه دعوت می‌نماید. در کتاب‌های حدیث نیز روایات فراوانی وجود دارد که از عقل ستایش نموده و مردم را به خردگرایی توصیه کرده است. پیامبر اسلام و امامان معصوم(ع) عقل را به عنوان راهنما و حجت شرعی، در شناخت موضوعات و مسائل عقلی به مردم معرفی نموده و از آنان خواسته‌اند که در شناخت حقایق، عقل خویش را به کار گیرند و از آن پیروی نمایند.
از آنچه گفته شد نتیجه می‌گیریم که با ارسال پیامبر اسلام، نیازی به بعثت پیامبران مبلّغ نیست، از این رو پیامبر اسلام خاتم پیامبران شد و نبوت خاتمه یافت.


خودآزمایی


1- جنبه‌ی ثبات و دوام نیازهای زندگی انسان از چه چیزی سرچشمه می‌گیرد؟
2- اسلام مسؤولیت حفظ و نگهداری و تبلیغ دین را بر عهده‌ی کدام گروه‌ها نهاده است؟

پی نوشت ها

[1]. نساء (4) آيه‌ی 59: «يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللهَ وَأَطيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِى الأمْرِ مِنْكُمْ».
[2]. مائده (5) آيه‌ی 3: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ اليَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِيناً».
[3]. كافى، ج 1، ص 32: عن أبي عبدالله(ع) قال: «إنّ العلماء ورثةُ الأنبياء، و ذاك أنّ الأنبياء لم يورّثوا درهماً و لا ديناراً، و إنّما أورثوا أحاديث من أحاديثهم، فمن أخذ بشي‏ء منها، فقد أخذ حظّاً وافراً. فانظروا علمَكم هذا عمّق تأخذونه؛ فإنّ فينا ـ اهل البيت ـ في كلّ خلف عدولاً ينفَون عنه تحريف الغالين، و انتحال المُبطلين، و تأويل الجاهلين».
[4]. بحارالانوار، ج 2، ص 21: «علماء أمّتي كانبياء بني إسرائيل».
[5]. همان، ص 25: قال رسول الله(ص): رَحمَ اللهُ خلفائي. فقيل: يا رسول الله! من خلفاؤك؟ قال: الذين يُحيُون سنّتي، و يعلّمونها عبادالله.
[6]. همان: قال رسول الله(ص): إنّ مثل العلماء في الأرض مثل النجوم في السماء، يهتدى بها في ظلمات البرّ و البحر؛ فإذا طمست أو شك أن تضلّ الهداة.
[7]. همان. ص 16: عن عليّ(ع) قال: قال رسول الله(ص): إذا كان يوم القيامة وزّن مداد العلماء بدماء الشهداء فيُرجِّح مدادُ العلماء على دماء الشهداء.
[8]. همان، ج 1، ص 184: قال النّبي(ص) من جاءه الموت و هو يطلب العلم ليُحي به السلام، كان بينه و بين الأنبياء درجة واحدة.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله ابراهیم امینی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: