کد مطلب: ۶۷۵۱
تعداد بازدید: ۲۰۸
تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۷:۴۹
تولی و تبری | ۶۷
موضوع كسب اطمينان از مطابقت معتقدات دينى با نصوص دينى و وحى نازل بر رسول خدا صلى الله عليه وآله، و آموزه های اهل بیت عليهم السلام، به صورت عرضه دين و عقايد يا به صورت پرسش و سؤال از اصول و مبانى دين، از زمان رسول خدا صلى الله عليه وآله مطرح بوده است و افراد متعهد و با معرفت، در این مقام بوده اند تا دريافت هاى دينى خود را به طور مستقيم و در صورت امكان به خود آن بزرگواران عرضه بدارند...

عرضه دين بر دین شناسان


يكى از راه هايى كه با آن مى توان به درستى شناخت عقايد و مطابقت آن با وحى، هدايت قرآن مجيد و تعليمات رسول خدا و اهل بيت علیهم السلام آگاه شد و به اطمينان قلبی بيشتر رسيد، عرضه دين بر بزرگان دين شناس است. مسئله عرضه دين به دين شناسانى كه دين را از قرآن كريم و احاديث اهل بيت عليهم السلام شناخته اند، مسئله اى است كه بايد همگان به آن توجه كامل داشته باشند، زيرا این کار دست تحريف، تأويل، تصرف و اعمال سليقه هاى شخصى را کوتاه می کند. كار مهم و بزرگ انبيا اين بود كه مردم را به برنامه هايى كه از سوى خدا تبليغ كردند، مؤمن ساخته و آنها را  به عمل به اين تعاليم وجداناً متعهد نمودند، به هر حال، در عرضه دين و در مقام تحصيل اطمينان به اين كه دينى كه شخص به آن متدين شده است با دينى كه پيغمبر و ائمه عليهم السلام و كتاب و سنت عرضه داشته موافق است و دين الله مى باشد یا نه، معيار، همان بيان وحى، كلمات و بيانات اهل بيت عليهم السلام است.


پيشينه عرضه دين


موضوع كسب اطمينان از مطابقت معتقدات دينى با نصوص دينى و وحى نازل بر رسول خدا صلى الله عليه وآله، و آموزه های اهل بیت عليهم السلام، به صورت عرضه دين و عقايد يا به صورت پرسش و سؤال از اصول و مبانى دين، از زمان رسول خدا صلى الله عليه وآله مطرح بوده است و افراد متعهد و با معرفت، در این مقام بوده اند تا دريافت هاى دينى خود را به طور مستقيم و در صورت امكان به خود آن بزرگواران عرضه بدارند و يا به علمايى كه بر نصوص شريعت احاطه دارند رجوع نمايند،  كار مهمى كه در زمان ما، اهل ايمان و ديانت كمتر به آن توجه دارند. نکته قابل توجه این است که مهم ترین مسئله ای که در این عرضه دین توسط اصحاب ائمه علیهم السلام صورت گرفته است، اقرار به امامت و برائت از دشمنان ایشان است و اهل بیت علیهم السلام بر این امر مهر تایید می گذاشتند.


اسماعیل بن جابر


اسماعیل بن جابر، از اصحاب امام باقر علیه السلام می گوید:

«قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع أَعْرِضُ عَلَيْكَ دِينِيَ الَّذِي أَدِينُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ قَالَ فَقَالَ هَاتِ قَالَ فَقُلْتُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ أَنَّ عَلِيّاً كَانَ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ ثُمَّ كَانَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ ثُمَّ كَانَ بَعْدَهُ الْحُسَيْنُ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ ثُمَّ كَانَ بَعْدَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ إِمَاماً فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَهُ حَتَّى انْتَهَى الْأَمْرُ إِلَيْهِ ثُمَّ قُلْتُ أَنْتَ يَرْحَمُكَ اللَّهُ قَالَ فَقَالَ هَذَا دِينُ اللَّهِ وَ دِينُ مَلَائِكَتِهِ[1]»

به امام باقر (ع) گفتم: مى خواهم به شما عرضه كنم آن دينى را كه با آن نسبت به خدای عز و جل دين دارى می كنم، گويد: فرمود: بياور آن چه دارى، گويد: گفتم: من گواهم كه نيست شايسته پرستشى جز خدا، يگانه است، شريك ندارد، و گواهم كه محمد (ص) بنده و رسول او است و اعتراف دارم بدان چه از طرف خدا آورده و گواهم كه على (ع) امام است و طاعت او از طرف خدا فرض است و سپس حسن (ع) امام است كه خدا طاعتش را واجب كرده است و سپس حسين (ع) امام است و خدا طاعتش را واجب كرده و پس از او على بن الحسين (ع) امام است و خدا طاعت او را واجب كرده، تا كار امامت به او رسيد. سپس گفتم: خود شما خدايت رحمت كند. امام فرمود: اين دين خدا است‏ و دين فرشته‏ هايش[2].


ابراهیم مخارقی 


در كتاب شريف بحارالانوار در ضمن رواياتى ماجرای عرضه دین ابراهیم مخارقی از اصحاب امام صادق علیه السلام را نقل می کند:

«إِبْرَاهِيمَ الْمُخَارِقِيِّ قَالَ: وَصَفْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع دِينِي فَقُلْتُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً ص رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّ عَلِيّاً إِمَامٌ عَدْلٌ بَعْدَهُ ثُمَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ ثُمَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ ثُمَّ أَنْتَ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّه‏...[3]»

ابراهیم مخارقی می گوید: برای امام صادق علیه السلام دین خود را توصیف کردم و گفتم شهادت می دهم که خدایی جز خدای واحد، نیست و شریکی ندارد و همانا محمد ص رسول خدا است و همانا علی ع امام عادل بعد از او می باشد و سپس حسن و حسین و علی بن حسین و محمد بن علی و بعد از ایشان شما ( امام صادق ) امام عادل می باشید. امام صادق علیه السام در جواب فرمودند: خداوند تو را رحمت کند.


حمران بن اعین


ماجرای عرضه دین حمران بن اعین بر امام صادق علیه السلام چنین نقل شده است:

«فَقَالَ حُمْرَانُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ ... وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ ... وَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ لَا يَسَعُ النَّاسَ جَهْلُهُ وَ أَنَّ حَسَناً بَعْدَهُ وَ أَنَّ الْحُسَيْنَ مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ ثُمَّ أَنْتَ يَا سَيِّدِي مِنْ بَعْدِهِمْ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع التُّرُّ تُرُّ حُمْرَانَ ثُمَّ قَالَ يَا حُمْرَانُ مُدَّ الْمِطْمَرَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الْعَالِمِ قُلْتُ يَا سَيِّدِي وَ مَا الْمِطْمَرُ فَقَالَ أَنْتُمْ تُسَمُّونَهُ خَيْطَ الْبَنَّاءِ فَمَنْ خَالَفَكَ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ فَهُوَ زِنْدِيقٌ فَقَالَ حُمْرَانُ وَ إِنْ كَانَ عَلَوِيّاً فَاطِمِيّاً فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ إِنْ كَانَ مُحَمَّدِيّاً عَلَوِيّاً فَاطِمِيّاً[4]»

 حمران گفت: من گواهى مى ‏دهم كه خدائى جز خداى واحد نيست و شريك و همتائى ندارد، ...گواهى مى ‏دهم كه محمد (ص) بنده و رسول خداست كه او را براى هدايت مردم و اظهار دين حق فرستاد، تا دين خود را بر همگان آشكار كند، اگر چه مشركان كراهت داشته باشند و راضى به اين امر نگردند، ...گواهى مى ‏دهم كه على حجت خداوند بر مردمان مى ‏باشد و مردم نمى‏ توانند مقام او را انكار كنند، بعد از او حسن و بعد از او حسين و بعد على بن الحسين و بعد محمد بن على عليهم السّلام امام هستند و پس از آنها شما هستيد. امام صادق عليه السّلام فرمود: ميزان و اندازه همان است كه حمران گفت، بعد امام فرمودند اى حمران اين اندازه را بين خود و امام در ارتباط قرار ده، و هر كس با اين عقيده مخالف باشد، او زنديق به حساب مى ‏آيد. حمران گفت: اگر چه از علويان و فاطميان باشد، فرمود: آرى اگر چه در زمره محمديان، علويان و يا فاطميان باشد.
در این سه روایت تمام اصحاب به امر امامت و ولایت که همان تولی است اشاره می کنند و اهل بیت علهم السلام هم مهر تایید بر عقیده آنان می زنند و در روایت آخر حضرت صادق علیه السلام با زندیق خواندن مخالفان امر امامت، اشاره به امر تبری دارند.


عرضه دین عبد العظیم حسنی علیه السلام


از جمله شخصیت های بزرگی که دین خود را بر امام زمان خود عرضه کرده است، حضرت عبد العظیم الحسنی ع می باشد که در کتب روایی ما در فضیلت ایشان نقل شده است، که شخصى خدمت امام هادى عليه السلام شرفياب شد، امام عليه السلام از او پرسيد: كجا بودى؟ جواب داد: حسين عليه السلام را زيارت كرده ‌ام. امام هادى عليه السلام فرمود: «أَمَا إِنَّكَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ الْعَظيمِ عِنْدَكُمْ لَكُنْتَ كَمَنْ زَارَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ»،آگاه باش! اگر قبر عبدالعظيم را زيارت كرده بودى، كه نزد شماست، هرآينه مثل كسى بودى كه حسين بن على عليهما السلام را زيارت كرده باشد[5]. ازجمله رواياتى كه بر فضل و علم اين شريف بزرگوار دلالت دارد، روايتى است منقول از حضرت امام هادى عليه السلام كه به يكى از شيعيان رى مى فرمايد: «إِذَا أَشْكَلَ عَلَيْكَ شَيْءٌ مِنْ أَمْرِ دِينِكَ بِنَاحِيَتِكَ فَسَلْ عَنْهُ عَبْدَ الْعَظِيمِ بْنَ عَبْدِ اللهِ الحَسَنِيَّ وَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ»، هرگاه چيزى از امر دين تو بر تو مشكل شد، در ناحيۀ خودت در مورد آن از عبدالعظيم بن عبدالله حسنى سؤال كن و از من به او سلام برسان[6].
همچین شخصیتی با این جایگاه علمی، خدمت امام هادی علیه السلام می رسد و دین خود را بر ایشان عرضه می کند و زمانی که اقرار به ولایت اهل بیت علیهم السلام می کند بعد از آن می گوید: «...إِنَّ وَلِيَّهُمْ وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوَّهُمْ عَدُوُّ اللَّهِ وَ طَاعَتَهُمْ طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَعْصِيَتَهُمْ مَعْصِيَةُ اللَّهِ ...إِنَّ الْفَرَائِضَ الْوَاجِبَةَ بَعْدَ الْوَلَايَةِ الصَّلَاةُ وَ الزَّكَاةُ وَ الصَّوْمُ وَ الْحَجُّ وَ الْجِهَادُ وَ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ع يَا أَبَا الْقَاسِمِ هَذَا وَ اللَّهِ دِينُ اللَّهِ الَّذِي ارْتَضَاهُ لِعِبَادِهِ فَاثْبُتْ عَلَيْهِ ثَبَّتَكَ اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ[7]»، دوست ايشان دوست خدا است و دشمن ايشان دشمن خدا و فرمانبردارى ايشان فرمانبردارى خدا و نافرمانى ايشان نافرمانى خدا است ... فريضه ‏هاى واجب بعد از ولايت، نماز است و زكاة و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهى از منكر. پس حضرت على بن محمد (ع) فرمود كه اى ابو القاسم به خدا سوگند كه اين دين، دين خدا است كه آن را از براى بندگانش پسنديده است، پس بر آن ثابت باش خدا تو را ثابت بدارد به قول ثابت در زندگى دنيا و در آخرت.
از بیانات عبد العظیم الحسنی ع و تایید امام هادی علیه السلام، اهمیت تولی و تبری نسبت به ما بقی عقاید قابل برداشت است. چنانچه در کلام عبد العظیم حسنی ع ولایت بر واجبات مقدم شده است که نشان از اهمیت و اصالت تولی و تبری نسبت به تمام مسائل دینی دارد.


خودآزمایی


1-    عرضه دین را توضیح دهید؟
2-    یک نمونه از عرضه دین را بنویسید؟
3-    محور عرضه دین اصحاب ائمه علیهم السلام چیست؟

پی نوشت ها

[1] اصول کافی ج1 ص188/ ترجمه کمره ای
[2] ر.ک: شرح حدیث عرضه دین، آیت الله صافی رحمه الله، ص22 الی 53
[3] بحار الانوار ج66 ص3 الی 9/ ترجمه عطاردی
[4] معانی الاخبار ص 213/ ترجمه محمدی
[5] ثواب الاعمال ص 99/ ترجمه انصاری
[6] مستدرک الوسائل ج17 ص321
[7] توحید صدوق ص81/ ترجمه اردکانی

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

مجید رضایی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: